گفتگو با مهدی خانبابا تهرانی


دفع خطر جنگ از ايران با تشکيل جبهه وسيع صلح خواهی و آزاديخواهی و دفاع ازحقوق بشر و دمکراسی

4.10.07


من يادآور می شوم که شجاعت در عمل فرزند بصيرت در نظر است. آنهائی که در اين مرحله حساس و حياتی کشورمان، به جای گشايش يک جبهه وسيع آزاديخواهی و دموکراسی و دفاع از حقوق بشر و صلح در برابر جنگ طلبان جمهوری اسلامی و در مقابل حمله نظامی به ایران مهر سکوت بر لب زده اند و يا زيرجلگی و بزدلانه از گزينه جنگ حمايت می کنند، بايد بدانند که دانسته يا ندانسته به ادامه استبداد دينی و به تجزيه کشور و سلطه خارجی و فاجعه تاريخی در منطقه ياری می رسانند.

تلاش ـ آقای تهرانی خدمتتان سلام عرض می کنم.

خانباباتهرانی ـ من هم به شما سلام دارم و خوشحالم که در اين لحظه های حساس و سرنوشت ساز در کشورم و در غوغای بين المللی که در مورد ايران وجود دارد، با شما گفتگو می کنم.

تلاش ـ امروز در گزارش کوتاهی به نقل از سخنان وزير امور خارجه فرانسه، مجدداً بر اين نکته تکيه شد که فرانسه دستيابی حکومت اسلامی به سلاح اتمی را هرگز نخواهد پذيرفت، وی بر فشارهای اقتصادی ـ سياسی بر حکومت اسلامی به عنوان گزينه اصلی تأکيد کرد. اما می دانيم چندی پيش لاريجانی اعلام داشت که حتا در صورت بايکوتهای گسترده تر شورای امنيت سازمان ملل، ايران از تلاشهای خود در زمينه تکنولوژی هسته ای و غنی سازی اورانيوم دست برنخواهد داشت. آيا نتيجه اين پافشاری ايران به معنای تقويت گزينه نظامی نخواهد بود؟ ما شاهديم که اين روزها همه جا نسبت به افزايش خطر حمله نظامی هشدار داده می شود. نظر شما در اين باره چيست؟

خانبابا تهرانی ـ پیش از پاسخ به این پرسش باید به نکته ائی مهم اشاره کنم. از زمانی که برخی محافل آمریکائی و اروپائی گزينه نظامی را برای مقابله با جمهوری اسلامی مطرح کرده اند من همواره نظر براین داشتم که هر نوع حمله نظامی به ایران، محدود یا گسترده، نه تنها راه حل نیست، که به دلیل موقعیت استراتژیک ایران و بحران های که برخی کشورهای همسایه ایران در آن ها درگیر شده اند و دلایل دیگر، ناممکن نیز هست. اگر آتش خانمان سوز جنگ علیه ایران شعله ور شود بحران در ایران و منطقه چندان بالا خواهد گرفت که کنترل آن برای هیچ کس و از جمله برای مهاجمان ممکن نیست و دولت هایی که جنگ را برافروخته اند نیز از عواقب منفی جنگ در امان نخواهند بود. با توجه بدان که برخی دولت ها و جناح های معینی از نو محافظه کاران با نفوذ در دولت کنونی امریکا می کوشند تا به دستاویز دفاع از حقوق اقليت های قومی زمینه تجزیه ایران را آماده کنند، حمله نظامی به ایران خطر چند پارگی جغرافیائی کشور را به تهدیدی جدی بدل خواهد کرد. حمله نظامی به ایران و تلاش برای تجزیه و چند پاره کردن کشور البته بی پاسخ نمانده و با مخالفت مردم ایران رو به رو خواهد شد. اکثریت مردم ایران با رژیم حاکم مخالف اند و از سلطه آن رنج می برند اما در برابر حمله نظامی به کشور ساکت ننشسته و با مهاجمان مقابله خواهند کرد. این عوامل و دلایل و عوامل گوناگون دیگر نشان می دهند که حمله نظامی به ایران گزينه در دستور نيست و احتمال حمله نظامی گسترده به ایران احتمالی بسیار بعید است.

به رغم این گونه محاسبات اما عواملی چون سرسختی نيروهای خشک مغز جمهوری اسلامی و عدم تمايل آنان به حل بحران روابط خارجی، پافشاری در مساله انرژی هسته ای و دیگر سیاست های تنش زای جناح های تند رو حکومت جمهوری اسلامی می تواند ذهنیت محافل محافظه کاران نو را به سود گزینه نظامی سوق دهد. نشانه هائی از تقویت گزینه نظامی در فضای سیاسی دیده می شود. آقای مايکل لدين در کتاب جديد خود به عنوان «بمب ساعتی در ايران» که اخیرا منتشر شده است، گفته است که زیان های پذيرش ايران هسته ای کم تر از فاجعه حمله نظامی آمريکا به ايران نيست. اين کتاب از يک سو هراس نومحافظه کاران را از ايران اسلامی نشان می دهد و از دیگر سو ترجمان سياست جنگ افروزانه محافلی است که تنها راه حل مساله ایران را در حمله نظامی جست و جو کرده، آتش جنگ در منطقه را را برافروخته تر و شعله ورتر می کنند. آقای کوشنر، وزير امور خارجه فرانسه نیز به دنبال و در راستای سخنان آقای سارکوزی تاکید کرده است که تحمل يک ايران هسته ای ممکن نیست. دولت راست فرانسه نقش بلندگوی محافظه کاران آمريکا را در جدال بين ايران و آمريکا برعهده گرفته است.
مجموعه اين سخنان و اخباری که اين روزها در باره استقرار نيروهای آمريکائی ـ انگليسی در مرز شلمچه به من رسيده است و يا مقاله گاردين، نشان می دهند که تنش بین جمهوری اسلامی و آمريکا روز به روز شدیدتر شده و به گفته برخی تحليل گران می تواند به جائی برسد که روزی در آینده نه چندان دور تقابل نظامی دو کشور ايران و آمريکا را مثلاً در باره عراق گريزناپذير کند.
به رغم بعید بودن گزینه نظامی اگر جمهوری اسلامی از يک سو و دولت آمريکا از ديگر سو بحران را با درايت کنترل نکنند احتمال شعله ور شدن آتش جنگ را نیز باید در نظر داشت.
برخی جنگ های گذشته بر زمینه بحران های تشدید شده ریشه دار با جرقه ائی بی خردانه آغاز شدند. جنگ اول جهانی با اقدام صرب ناسیونالیستی آغاز شد که ولی عهد امپراطوری مسلط را ترور کرد. خيره سری نازی های آلمانی آتش جنگ دوم جهانی را شعله ور ساخت.

در موقعیت کنونی خطر جنگ و حمله گسترده نظامی به ایران را ، حتا اگر تهدیدی در سایه و احتمالی بعید باشد، باید جدی گرفت چرا که جنگ فاجعه ائی بزرگ را بر مردم ما و مردم منطقه آوار خواهد کرد. مقامات روسی اخیر گفته اند که شايعه حمله آمريکا به ايران بخشی از يک جنگ روانی است و هدف آن مجبور کردن ايران به انعطاف در اختلافات فی مابين است. شاید این ارزیابی درست باشد اما روس ها در ایران به دنبال منافع خویش اند و ما ملتی هستیم که اگر جنگ رخ دهد هستی و شاید موجودیت خود را از دست خواهیم داد. به همین دلیل خطر جنگ را ، حتا اگر چون احتمالی بعید مطرح شود، باید جدی و تمامی توان خود را برای پرهیز از آن به کار گرفت

من به عنوان فردی که تمام زندگی خود را برای آرمان های خود فدا کرده است به میهن و مردم ایران می اندیشم. از روزگاری که تحقق نظام سوسياليستی را راه حل جامعه ايرانی می دانستم تا امروز که تحقق دمکراسی و تأمين حقوق بشر را در ایران شرط ضرور هر تحولی ارزیابی می کنم، به بقاء و استقلال میهن خود ایران و به نیکبختی مردم ایران دل بسته بوده و هستم.

برای من گذار از استبداد به دموکراسی مهم ترین و ضروری ترین گامی است که بدون آن راه بر هر پیشرفت اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و فرهنگی در ایران بسته است. اما دمکراسی فرآيندی است برخاسته از درون جامعه. در ایران دموکراسی را با زور و اسلحه خارجی نمی توان تحقق بخشید.

از منظر من دفاع از منافع و مصالح ملی مردم ايران، به دور از مفاهیم و برداشت های منسوخ شده ناسیونالیست های دوران جنگ سرد، و در چارچوب مناسبات نوین جهانی، و مبارزه برای تحقق دموکراسی از وظايف مهم هر نيروی دمکرات و آزاديخواهی است که مواضع خود را جدی می گیرد. در شرايط بحرانی کنونی در سياست گذاری و تعیین و بیان مواضع باید شفاف ، صریح روشن بود. خطر را بايد جدی گرفت. معتقدم که جنگ يک ديوانگی بزرگ است و چنان چه آتش جنگ شعله ور شود کنترل بحران هائی که در پی خواهد آمد به راحتی میسر نیست. در صورت حمله نظامی به ایران آتش خشونت و کشتار عراق را بايد در پنجاه ضرب کرد تا ابعاد فاجعه را دریافت. برای پيشگيری از چنين فاجعه تاريخی و ديوانگی از این دست لازم است که همه نيروهائی که نسبت به حفظ کشور، ملت و حفظ جان و خانمان مردم بی گناه احساس مسئوليت می کنند، موضع بگيرند.

تلاش ـ در حاليکه برخی از سازمانها و احزاب سياسی منتسب به اقوام ايرانی رسماً مشوق حمله آمريکا به ايرانند و در اين ميان مقاصد جدائی خواهانه خود را دنبال می کنند، برخی از نيروهای مخالف حکومت اسلامی ضمن موافقت ضمنی با حمله نظامی به ايران، ابعاد اين حمله را تنها متوجه رژيم اسلامی دانسته و مصرند؛ در صورت حمله گزندی متوجه مردم و متوجه تماميت و يکپارچگی کشور و ملت ايران نخواهد شد. آيا چنين تصوری از پيامدهای حمله نظامی آمريکا به عنوان قدرتمندترين نيروی نظامی جهان، به ايران، پايه ای در واقعيت دارد؟

خانبابا تهرانی ـ از آن جا که از سازمان ها و اقليت های قومی و از بهره برداری برخی دولت ها از خواست ها و مسائل قومی به قصد به آشوب کشاندن بخش هائی از کشور سخن گفتید، باید به نکته ائی مهم اشاره کنم.

من با برخی از رهبران احزابی که از حقوق اقلیت های ایرانی دفاع می کنند، به ویژه با حزب دمکرات کردستان ايران و همرزمانی چون عبدالرحمن قاسملو و سعید شرافکندی آشنائی نزدیک ، روابط طولانی و گاه همکاری داشته ام. بر اساس شناخت خود اعتقاد ندارم که حزب دموکرات کردستان در دوره های مختلف و به ويژه از انقلاب به بعد خواهان حفظ تماميت ارضی ايران نبوده است. آنها هميشه بر حفظ تمامیت ارضی ایران تاکید کرده اند. شعار قاسملو دمکراسی برای ايران و خودمختاری برای کردستان بود و اعتقاد داشت که بدون استقرار دمکراسی در ايران خودمختاری برای کردستان تحقق پذیر نیست. برای او خودمختاری نوعی خودگردانی، يعنی دمکراتيزه کردن قدرت، تمرکز زدائی و البته تامین خواست های به حق اقلیت ها درعرصه های فرهنگ و زبان و هویت قومی معنا می شد. معتقدم که نه احزاب مدافع حقوق اقلیت ها که برخی افراد و گروه های سیاسی، که به اقلیت ها تعلق و توجه ندارند، و تنها از منظر قدرت و با چشم طمع به قدرت به جهان می نگرند، سودای بهره برداری و سوء استفاده از مساله اقلیت های قومی را در سر می پرورانند. اینان به جای مردم و نيروهای اجتماعی ایرانی به ارتش ها و دولت های خارجی تکیه می کنند. نقطه اتکای این گونه افراد و گروه ها نه مردم ایران که دولت های خارجی هستند. عطش قدرت آنان را به رویا دیدن در روز مبتلا کرده است. در خواب سیاسی اینان ارتش خارجی کرسی قدرت را برای آنان به ارمغان می آورد. کسان دیگر نیز هستند که جز به جاه طلبی های خود نمی اندیشند. این افراد به روزگاری که در ایران بودند با جناح های حکومتی در قدرت می پریدند و پس از شکست در تحقق آرزوهای جاه طلبانه خود در داخل کشور به امامزاده بی معجزه نيروهای خارجی دخیل بسته اند. گمان می کنند که اگر در باره فواید یا ضرورت حمله نظامی به ایران تئوری بافی کنند ارتش امریکا کرسی ها قدرت را به عنوان جایزه به آنان هدیه خواهد کرد. برخی دیگر از خاستگاهی متفاوت اما به همان حد قدرت طلب گمان می کنند که با توسل به شعارهائی چون فدرالیزم راه حل سیاسی تولید می کنند. فدرالیزم، خود مختاری یا هر نوع نظام سیاسی دیگر می تواند در درون ایرانیان، در میان شخصیت ها، احزاب و گروه های سیاسی و فرهنگی ایرانی به بحث گذاشته شود. دموکراسی در ایران برای حذف تبعض های نا به حق قومی، فرهنگی، زبانی ، مذهبی ، جنسی و برای تحقق خواست های به حق اقلیت ها راه حلی مناسب در چارچوب حفظ تمامیت ارضی کشور خواهد یافت. گزیدن فدرالیزم، خودمختاری یا هر راه حل دیگری حق مردم ایران است و نه دولت های خارجی که سودائی جز بهره برداری از گره های اجتماعی و سیاسی ایران در سر ندارند.

در موقعیت حساس کنونی روشنفکران و نيروهای آزاديخواه حق ندارند، بنا به مصلحت و منافع شخصی و گروهی زود گذر خود و به بهانه مخالفت با حکومت جمهوری استبدادی ولايت فقيه راه کارهای غير مسئولانه ائی ارائه داده و يا در برابر راه حل های غیر منطقی سکوت کنند.

کسانی که راه حل رهائی ایران را از نظام استبدادی دينی در گزينه حمله نظامی آمريکا به ايران جست و جو می کنند با زندگی و حیات مردم ایران بازی می کنند. يادآور می شوم که شجاعت در عمل فرزند بصيرت در نظر است. آن هائی که در اين مرحله حساس و حياتی کشورمان، به جای گشايش يک جبهه وسيع آزاديخواهی و دموکراسی و دفاع از حقوق بشر و صلح در برابر جنگ طلبان جمهوری اسلامی و در مقابل حمله نظامی به ایران مهر سکوت بر لب زده اند و يا زيرجلگی و بزدلانه از گزينه جنگ حمايت می کنند، بايد بدانند که دانسته يا ندانسته به ادامه استبداد دينی و به تجزيه کشور و سلطه خارجی و فاجعه تاريخی در منطقه ياری می رسانند.

کسانی که به دستاویز دمکراسی با سياست دولت کنونی امریکا همراه شده و به گفته خود، برای تحقق دموکراسی، دولت آمریکا را برای حمله نطامی به ایران تشویق می کنند شايد متوجه اين حقيقت نيستند که خوکردن به فرومايگی وجه مشخصه همه فرصت طلبان در عرصه سياست بوده و هست. رفتار این کسان در بازار سياست و دنباله روی تازه نيست.
اپوزيسيون ترقيخواه ايران می داند که نظام ولايت فقيه برای حفظ و گسترش قدرت خود از هيچ چيز حتا قتل و جنايت و برباد دادن تماميت ارضی ايران ابا ندارد.

راه حل مساله اقوام ايرانی حمله نظامی خارجی و جدا کردن بخشی از کشور نیست. تنها با به رسمیت شناختن حقوق اقلیت ها و حذف و رفع همه تبعیض ها می توان حقوق بشر را رعایت، دموکراسی را تضمین و وحدت و تمامیت ارضی کشور را حفظ کرد. انکار حق اقلیت ها تحزیه طلبی را تقویت می کند و از دیگر سو توسل به حمله نظامی و ارتش خارجی موجودیت کشور را به خطر انداخته، آشوب و هرج و مرج و ویرانی کشور را سبب می شود. زمانه زمانه عافیت طلبی و سکوت نیست چرا که سیاست های جمهوری اسلامی و مواضع برخی جناح ها در دولت های خارجی فاجعه بزرگی را برای مردم ما تدارک می بینند.

در این موقعیت، انسانی که اعلام می کند که اگر ارتش های خارجی به ایران حمله کنند، با متجاوز می جنگد، یا انسانی که با شجاعت می گوید که اگر جنگی رخ دهد موقتا در کنار جمهوری اسلامی قرار می گيرد، برای من صدهاهزار بار با ارزش تراند از کسانی که در لباس های گوناگون به خطر جنگ دامن می زنند چرا که مشوقان ایرانی حمله نظامی به ایران برای ویرانی کشور و نابودی مردم تلاش می کنند.

پایان بخش اول