پاسخی کوتاه

کاظم علمداری


17.01.2012

صد بررسی همه جانبه مقاله آقای فریبرز رئیس دانا را ندارم. فقط نکته ای است که می خواهم با ایشان و دوستان دیگری که اینگونه می اندیشند در میان بگذارم. زیرا برخورد های ناسالم، نوشته ها و گفته های پلمیکی و غیرمستند فرصت نمی دهد که بتوانیم برمشکلاتمان فایق شویم.
به نظر من مشکل اساسی با دوستان چپ این است که برای درست جلوه دادن نظر خودشان نخست چند اتهام آبدار به دیگران وارد می کنند. مانند نوشته اخیر آقای رئیس دانا، و بعد که آن اتهام فرض مسلم دانسته شد بقیه مطالب خود به خود درست جلوه می کند.

همین عنوان مقاله و چند جمله ی زیر از نوشته ایشان که در سایت اخبار روز برجسته شده است را بخوانید و با واقعیت هایی که در زیر می آورم مقایسه کنید. بقیه داستان هم همین است.
آتش افروزی بشردوستانه www.akhbar-rooz.com
• طرفداران مداخله‏ ی آمریکا در ایران چند دلیل دارند. یک دلیل پنهان اما اصلی آنان این است که ملت ایران نمی‏تواند خودش درباره‏ ی خودش تصمیم بگیرد و عمل کند. ملت، عقب مانده، فریب خورده و ناتوان است... این ملت را باید به ضرب رسانه‏ های ماهواره‏ای، موشک کروز، اجرای منطقه‏ ی پرواز ممنوع، اشغال نظامی و گماردن سرسپردگان بر سرشان به قرن بیست و یکم کشاند
فریبرز رئیس دانا

این جملات غیرمستند را نمی شود بیش از حدس و گمان شمرد. چگونه می شود بر این اساس به دیگران اتهام آتش افروزی زد و مفهوم حمایت و مداخله بشر دوستانه را به سخره گرفت؟ من حداقل از سال 11 سال قبل علیه جنگ نوشته و گفته ام. چندین سخنرانی در این سال ها که سایه جنگ بر فراز آسمان ایران چرخ می زد علیه جنگ به فارسی و انگلیسی انجام داده ام، در ده ها مصاحبه رادیویی و تلویزیونی هم در بیان زشت خویی جنگ شرکت کرده ام، و کتابی هم علیه سیاست نئوکان ها و دلایل حمله آمریکا به عراق در سال 2002 نوشته ام که در ایران چاپ شده است و تا آنجا که می دانم هنوز در دسترس است، چندین بیانیه ضد جنگ را یا امضا کرده ام یا در تهیه آنها نقش داشته، قبل از حمله به عراق هم در مقاله ای به زبان انگلیسی نوشتم که چگونه می توان صدام حسین را بدون درگیری نظامی و از راه قانونی و مشروع کنار گذاشت www.iranian.com هر جا هم توانسته ام در تظاهرات ضد جنگ شرکت کرده ام. برای کلاس های درسم هم از کتاب هایی استقاده کرده ام که مبارزه خشونت پرهیز را تئوریزه می کنند، مانند این کتاب www.amazon.com جزو اولین کسانی بودم که دربرون مرزاز اصلاح طلبی قبل از دوم خرداد 76 دفاع کردم و در استقبال از انتخابات دوم خرداد مقاله ای با عنوان "انتخاباتی که ایران را تکان داد!" نوشتم، و پس از آنهم به دلیل دفاع از اصلاح طلبی اتهام "خاتمی چی" را از "براندازان" جایزه گرفتم! در روزهای داغ جنبش سبز مصاحبه طولانی هم در باره ضرورت پرهیز از خشونت با سایت مدرسه فمینیستی انجام دادم www.iran-emrooz.net آخرین مصاحبه تلویزیونی ام را هم درزیر می توانید ببیند که چه و چگونه می اندیشم، چه کار دیگری می باید کرد که کسانی مانند آقای رئیس دانا به جای نقد نظر، و بیان استدلال خود اتهام "آتش افروزی" به من و امثال من نزنند و فضای مراوده های فکری را خراب نکنند؟

ایشان می توانند به جای اتهام زدن از جملات مستقیم نوشته و گفته من نقل و آنها را نقد کنند. تا آنجا که من می دانم عباس میلانی هم بارها علیه جنگ نوشته و گفته است. می ماند "زمزمه" ما که نمی دانم که چرا این دوستان صدای بلند من از رادیو و تلویزین و نوشته های ثبت شده را نمی شنوند و نمی بینند، ولی "زمزمه" را می شنوند! واقعیت این است که این دوستان در جای دیگر با نظرمن اختلاف دارند و به جای ورود به یک بحث منصفانه و خلاق در آن زمینه ها راه آسان ولی مخرب اتهام زنی را برگزیده اند. من در باره بخشی از این اختلاف نظرها که مجادله با نظرات گذشته خودم نیز هست، نوشته ام و باز هم خواهم نوشت و انتظار دارم کسانی که نظر من را نادرست می دانند به جای اتهام زدن آن نظرات را نقد کنند.

بطور مثال آقای رئیس دانا راحت نمی نویسد که به چه دلایلی حمایت یا مداخله بشردوستانه نادرست است تا من نوعی هم استدال ایشان را مزه مزه کنم و شاید قانع بشوم. آن دیگری حمله جنایتکارانه آمریکا به عراق را مداخله بشردوستانه می خواند که ساده بتواند بر ذهن خواننده نسبت به این ارزش اثر منفی بگذارد. آن سومی نام آنرا "مداخله بشردوستانه آمریکایی – اسرائیلی" می خواند تا تداعی جنایت اسرائیل علیه فلسطین بشود. این عادات ناپسند اتهام زنی میراث بیمارگونه ای است که برخی نمی توانند از آن جدا شوند.

در مورد لیبی این من نبودم که به ناتو بگویم چه بکند یا نکند. در مورد تحریم اقتصادی ایران هم همینطور. اراده قدرت های بزرگ پشتوانه آنها بوده و هست. روزی زنده یاد مهندس بازرگان گفته بود نگوئید امام خمینی انقلاب را رهبری کرد. رهبر انقلاب محمد رضاشاه بود. عامل آنچه بر سر مردم لیبی آمد، قذافی بود. آنچه در لیبی رخ داد اصرار خشونت بار قذافی برای ادامه دیکتاتوری 43 ساله خود بود. او خیلی ساده می توانست مانند بن علی، با تفاوت به میزان پول های میلیارد دلاری که او در بانک های آمریکا و ارورپا ذخیره کرده بود راه اش را بکشد و برود؛ و یا به یک انتخابات آزاد با نظارت سازمان ملل تن بدهد. با این کار دخالتی و جنایتی نیز رخ نمی داد. کاری که امروز اسد درسوریه باید بکند وبه پشتوانه جمهوری اسلامی، نمی کند. او هم می خواهد دیکتاتوری پنجاه ساله حزب بعث با کشتار مردم را ادامه دهد. و تهدید کرده است اگرکسی دخالت کند منطقه را به آتش می کشد. آیا اضمحلال اخلاقی نیست که جهان دربرابر این کشتار و گروگان گیری ساکت بماند؟

قذافی جهان را علیه خود متحد کرد. او بود که تظاهرات آرام مردم بنغازی را به خون کشید و برای سرکوب آنها جت های جنگی فرستاد. او بود که فریاد زد مخالفان را مانند موش و سوگ از خانه هایشان بیرون می کشد و می کشد. پسر او سیف السلام بود که اعلام کرد رودخانه های خون براه خواهد افتاد. در برابر کشتار مردم بی سلاح لیبی و اینگونه تهدید ها بود که جهان علیه قذافی متحد شد. در این فضایی که قذافی بوجود آورد یک سازمان حقوق بشری درمدت بیست و چهار ساعت بیش از یک میلیون دویست هزار امضا جمع آوری کرد و خواهان مداخله سازمان ملل در لیبی شد. تقریبا تمام کشورهای عربی و آفریقایی چنین کردند. روسیه و چین که ابتدا با مداخله مخالف بودند به قطعنامه 1973 که بطور روشن تصریح می کند که "با هروسیله و هر طریقی" جلوی کشتار قذافی را بگیرند را امضا کردند. آنها نه فریب خوردند و نه ندانسته امضای خود را پای قطعنامه گذاشتند. آنها با فضایی که قذافی علیه مخالفان خود بوجود آورده بود برای حفظ منافع و رابطه خود با کشورهای عرب و آفریقا راهی جز آنچه کردند نداشتند. من در مقاله ای که به همین مناسبت نوشتم ضمن برشماری مواردی که امروز سازمان ملل بطور قانونی موظف به مداخله است، مانند نسل کشی، پاکسازی قومی، و جنایت علیه بشریت، توضیح داده ام که مداخله یاحمایت بشر دوستانه هنوز تعریف مشخصی ندارد www.iran-emrooz.net برای جلوگیری از سو استفاده قدرت ها، سازمان ملل باید تعریف مشخصی از آن ارائه دهد، نه آنکه آن را کنار بگذارد و دست جنایتکاران را باز بگذارد که جنایتی را علیه مردم خود بکارببرند. دفاع اکثریت مردم جهان از فلسطین هم حمایت و مداخله بشر دوستانه است. میلیون ها نفر که از مردم فلسطین دفاع می کنند هیچ نفعی جز وظیفه اخلاقی و انسانی در آنجا ندارند و آنها را نمی شناسند. بنابراین نباید با سفسطه و مغلطه این اصل درست را به لوث کشید و آنرا به موارد نسبت داد که ربطی به این اصل ندارد. کسانی ممکن است مداخله سازمان ملل و مردم جهان در فلسطین را اینگونه تعبیر کنند که این حمایت یعنی ملت فلسطین نمی تواند "خودش برای خودش تصمیم بگیرد". اینگونه نیست. این گفته ها با واقعیات جهان خوانایی ندارد. جهان امروز بهم تنیده است و فلسطین با دشمن غدار و ارتشی مجهز به پیشرفته ترین سلاح ها روبروست که در جنگ شش روزه تمام کشورهای عرب را یکجا شکست داد و خاک آنها را اشغال کرد و میلیون ها فلسطینی را آواره کرد. ده ها میلیون مردم کشورهای دیکتاتور زده از جمله چند میلیون ایرانی از یار و دیار خود گریخته ودر کشورهای غربی زندگی می کنند. پناه دادن به ایران قربانیان را اگربا واژه حمایت بشردوستانه توضیح ندهیم به چه می توان تعبیر کرد؟ واقعیت دیگراین که ملت فلسطین مانندهر ملت زیر ستم و قربانی تجاور به حمایت جهان، از جمله حمایت سازمان ملل و کشورهای غربی نیاز دارد.

بنابراین به جای لوث کردن اصل ارزش حمایت و مداخله بشر دوستانه باید چارچوب آنرا مشخص کرد تا مورد سو استفاده قرار نگیرد. حقوق بشر جهانشمول است و تمام کسانی که خود را مدافع حقوق بشر می دانند اخلاقا موظف اند که از هر فرد و گروه و ملتی درهر جای جهان که حقوق شان مورد تجاوز قرار می گیرد دفاع کنند. اگررژیمی مانند قذافی با تانک و جت های جنگی به سراغ تظاهر کنندگان می رود باید سازمان ملل با "هروسیله و به هر طریق" جلوی او را بگیرد. چه کسی می تواند بگوید کشتاری که قذافی به راه می انداخت کمتر از آن می بود که رخ داده است؟ مگراینکه تصور کنید به راه انداختن رودخانه های خون شوخی بود. یا بگوئیم مردم می بایست دیکتاتوری او را باز هم تحمل می کردند. در جنگ داخلی الجزایر که هیچ نیروی خارجی مداخله نکرد نزدیک به دویست هزار نفر کشته شدند. در روآندا که هیچ نیروی خارجی مداخله نکرد نزدیک به 900 هزار نفر در مدت سه ماه قتل عام شدند. آیا مداخله بشر دوستانه سازمان ملل که مانع از این جنایات علیه بشریت می شد لازم نبود؟

بررسی مسایل ایران-دکتر کاظم علمداری
www.youtube.com