گزارش نهمين جلسه عمومی جمهوری خواهان در پالتاك

نهمين جلسه عمومی جمهوری خواهان در پالتاك روز شنبه 13 سپتامبر از ساعت 18 تا 22 به وقت اروپای مركزی برگزار شد. مسئله مليتها و اقوام ايرانی موضوع بحث اين نشست بود.

September 24, 2003 04:31 PM

سايت جمهوری - گروه خبر:

نهمين جلسه عمومی جمهوری خواهان در پالتاك روز شنبه 13 سپتامبر از ساعت 18 تا 22 به وقت اروپای مركزی برگزار شد. مسئله مليتها و اقوام ايرانی موضوع بحث اين نشست بود. بندهای زير خلاصه نظرات مطرح شده در اين جلسه است.

حبيب پرزين
14.09.2003

مسئله اقوام و مليتها بعد از جنبش مشروطيت هم از سوی چپ و هم از سوی راست از ديدگاه ايدئولوژيك مطرح شده. و به مسئله عدم تمركز كمتر توجه شده و بجای بحث تخصصی جدل ملال آوری به وجود آورده است. هر دو گروه جوابهای آماده ای دارند و حاضر به هيچ نوع سازشی نيستند.....همه می دانند كه حقوق اقوام تنها در يك مملكت دمكراتيك می تواند تامين شود. بنابراين همه بايد برای تعميق دمكراسی بكوشند و مبنای بحث را بر توافق های بين المللی قرار دهند و همچنين حقوق مليتها مندرج در منشور سازمان ملل بايد مورد توجه قرار گيرد....يك نظام فدرال می تواند حقوق اقليت ها را تامين كند، اما كار كردهای آن خيلی فراتر از اين است. تقليل نظام فدرال به حل مسئله مليتها فروكاستی اين سيستم حكومتی است. نظام فدرال خيلی فراتر از اين امر است. ايران محتاج اين است كه يك جمهوری فدرال داشته باشد اما بديهی است كه ايجاد جمهوری فدرال و تغيير سيستم متمركز به فدرال يك حادثه نيست و بايد در يك روند و بتدريج انجام بگيرد.....اينكار احتياج به قانون اساسی، رفراندم، بودجه كشوری و دهها فاكتور ديگر دارد.....پيش شرط نظام فدرال دموكراسی است، اگر دمكراسی در كشور وجود نداشته باشد، فدراليسم كمكی به حل مسايل نمی كند.....فقط در چارچوب دموكراسی است كه حقوق اقليتها پايمال نمی شود.

خوشحالم كه مباحث ملی و قومی از حوزه درگيريها بيرون آمده و به مرحله جستجوی راه حل ها رسيده. مسايل ملی بخشی از مسئله دمكراسی است، برای استقرار دمكراسی نيازمند حل مسايل قومی هستيم. حل مسايل قومی احتياج به وحدت ملی دارد. همينطور بدون پلوراليسم سياسی و فرهنگی بنای دمكراسی امكان ندارد. بنابر اين من مسايل قومی را بخشی از مسئله دمكراسی می دانم. و از سوی ديگر مسئله ملی جزيی از سكولاريسم است، جدا كردن ساختار دولت از مذهب و ايدئولوژی جزيی از آن است. ديگر اينكه حل مسايل اقليت های قومی و دينی بخشی از مسئله عدالت اجتماعی است. مسئله ملی بخشی از مسئله توسعه و رشد پايدار در زمينه های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است. و بالاخره موضوع اقليتهای قومی و دينی بخشی از ارتباط با جهان اطراف است هر قوم ايرانی سرزمينی معادل خود در آنسوی مرزهای ايران دارد…. وقتی ما نظامی بوجود آورديم كه بتواند سيستم حكومتی را مدرن كند و به حقوق اقليتها را تامين كند مناسبات ما با بيرون عادلانه خواهد بود و همسايه ها تصور نخواهند كرد كه به هم زبانهای آنها ظلم می شود....مسئله ملی راه حل انقلابی ندارد، بلكه كاری است فنی و علمی و پروسه ای است طولانی.

تقسيمات جغرافيايی و واژه های قومی از نظر جامعه شناسی امروز مفهومی ندارند. ايران اولين قومی است كه از طرف اعراب، مغولها و غيره مورد ستم قرار گرفته است.
ما بايد از بحثهای كلی پرهيز كنيم من قبول دارم كه فدراليسم فراتر از حل مسئله ملی يا قومی است و فدراليسم بطور مستقل می تواند بعنوان پرنسيب مطرح باشد. اينكه چرا فدراليسم برای حلمسئله ملی بهتر است بايد مورد مطالعه قرار گيرد. بايد در مورد رابطه فدراليسم و مسئله ملی كار بشود. من روی مفهوم اقوام خيلی حساسيت دارم و تا آنجا كه به كردها مربوط می شود ما خود را ملت می دانيم و نه قوم. ما فدراليسم را چگونه تعريف می كنيم؟ بر اساس كدامين الگوی جهانی به راه حل فدراليسم رسيديم. كدام مدل فدراليستی را برای ايران پيشنهاد می كنيم؟ اين تعريف فدراليسم كه عبارت از تقسيم قدرت است، می تواند ما را به اشتباه بياندازد. پرنسيبی است كه آنرا می توان ياورانه ترجمه كرد كه در سيستم فدرال اعمال قدرت سياسی به كوچكترين واحد خود تقسيم می شود و آنجايی كه اين واحدها قادر به اعمال قدرت نباشند، قدرت را به واحد بزرگتر تقديم می كنند. ما نمونه فدراليستی موفقی در مورد مسئله ملی نداريم، چون فدراليسم اصولا برای حل مسئله ملی بوجود نيامده....در تمام كشورهايی كه فدراليسم مطرح شده مسئله تماميت ارضی هم مورد بحث قرار گرفته، در ايران اگر بخواهيم سيستم فدرال ايجاد كنيم و به تماميت ارضی دست نيم به مشكل بسيار بزرگی بر خواهيم خورد....چه بخواهيم چه نخواهيم كردها در عراق و در سوريه قدرت مهمی خواهند بود و در ايران هم كردها به يك خود مختاری اداری رضايت نخواهند داد. وقتی ما فدراليسم را مطرح می كنيم فرمی از تقسيم قدرت را مطرح می كنيم، هنوز محتوای آن مطرح نشده، محتوای آن مشكلات تاريخی است. من برای ايران مدل تقسيم حاكميت (Sovereignty) را پيشنهاد می كنم. فدراليسم معايبی هم دارد؛ بسيار پيچيده است، بسيار پر خرج است و تغيير قوانين در آن بسيار سخت است...اگر نخواهيم به حاكميت ملی دست بيم معلوم نيست چرا می خواهيم فدراليسم بوجود بياوريم.

مسئله مركزی امروز مسئله دمكراسی است، و ما از دمكراسی می توانيم به مسئله ملی برسيم. اگر در جامعه شرايط دمكراتيك برای اقوام وجود نداشته باشد آنها نمی توانند مسايل را حل كنند. اگر اقوامی معتقد به خود گردانی هستند بايد زمينه انتقال قدرت وجود داشته باشد.....بيشترين آذربايجاني ها در خارج از آذربايجان زندگی می كنند، و خوزستان پر است از افراد غير محلی، وقتی ما اين سياليت جامعه را می بينيم، سئوالی كه مطرح می شود اين است كه تقسيمات كشوری از چه نظری بايد انجام گيرد؟ جغرافيايی، زبانی، و يا...؟ اين خط كشی ها بر چه پايه ای می خواهد باشد؟ فدراليسم راه حل مسئله ملی نيست، نمونه های اروپا و جاهای ديگر نشان می دهد كه فدراليسم به مسئله ملی جواب نداده و اگر بخواهيم از اين شكل برای حل مسئله ملی استفاده كنيم، از شكلی استفاده كرده ايم كه برای آن مضمون درست نشده است.
كردها، بلوچها، تركها ملتهايی هستند در بند. بيانيه اتحاد جمهوری خواهان حق اقوام و اقليتهای قومی را به اداره امور محلی خودشان محدود می كند. در بيانيه از چارچوب تماميت ارضی صحبت شده كه به نوعی بی اعتمادی منجر می شود. دفاع از تماميت ارضی از وظايف تمامی نيروهای دمكرات است، اما بايد ديد اگر يكی از مليتها نخواهد در ايران بماند چه می خواهيم بكنيم، می خواهيم بگوييم تو محكوم به ماندن هستی؟ من معتقدم در مقابل خارجی از تماميت ارضی دفاع كنيم، اما آنجايی كه ملتی میخواهد جدا بشود نبايد آن را سركوب كنيم و بگوييم تو حتما بايد بمانی. من اصطلاح اقليت ملی را قبول ندارم. در ابعاد كشور استفاده از اصطلاح اقليت معنی ندارد، جدا از اينكه جمعيت آنها چقدر است. اينگونه برخوردها بيشتر به بی اعتمادی دامن می د.

ما اقوام مختلف داريم بدون اقليت و اكثريت و همه دارای حقوق برابر هستيم. ما حزب نيستيم و حزب هم نخواهيم شد كه بخواهيم مواضع مشخص و واحدی داشته باشيم.

من معتقدم تدقيق بيانيه جايش در كميسيون ملی است و جايش اينجا نيست چون در پالتاك بحث دقيق نمی توان كرد. تقسيم حاكميت امروز معنايش تقسيم حاكميت ملی نيست. از نظر بين المللی اكنون حاكميت ملی محدود شده. دخالت نيروهای خارجی بدليل نقض حقوق بشر و برخورداری رژيم های ديكتاتور از سلاحهای كشتار جمعی، بتدريج مجاز می شود. و همينطور در داخل يك كشور هم حاكميت ملی بين واحدهای كوچكتر پخش می شود....اگر تركمن ها امروز در ايران اقليت هستند با عوض كردن واژه تغييری بوجود نمی آيد....نظام فدرال تعريف دقيق دارد، و با نظام غير متمركز تفاوت دارد. يعنی حكومتهای محلی جز در مواردی كه قانون معين كرده خود مختار هستند و حكومت مركزی حق دخالت در امور او را ندارد....فدراليسم حقوق اقوام را نمی دهد حقوق اقوام در كنوانسيون سازمان ملل مشخص شده و اين حقوق ذيل فدراليسم تحقق خواهند يافت.

من اميدوار شدم كه می توانيم به زبان واحدی برسيم و يكديگر را درك كنيم. برخی واژه ها بار عاطفی دارد و می تواند سؤ تفاهم بوجود آورد، مانند؛ قوم در مقابل ملت و يا اقليت.... آنچه من پيشنهاد می كنم اين است كه از مشكلات واقعی مردم حركت كنيم. مشكل آذربايجان 1. زبان است بايد در تمام ايران زبانها و فرهنگهای قومی به رسميت شناخته شوند. 2. انتخابی بودن مسئولين محلی، تمامی مقامها بايد انتخابی باشد. 3. متمركز نبودن سيستم اداری، شوراهای محلی بايد بوجود بيايند. 4. زبدگان (Elite) محلی بايد بوجود بيايند ( در شرايط كنونی همه زبدگان جذب تهران می شوند) و بايد ترغيب شوند كه در محل بمانند. 5. بودجه ويژه برای مناطقی كه به دلايل تاريخی مشكلات اداری و....از نظر اقتصادی عقب مانده اند، اختصاص داده شود. اين برنامه ها بايد در چارچوب 1. ايران متحد. 2. ارتش واحد. 3. زبان فارسی. 4. پول واحد. عملی گردند. اين برنامه فقط با وحدت، دمكراسی و رشد اقتصادی تحقق می يابد. دمكراسی و سكولاريزاسيون فن تقسيم قدرت است. افراط كاری تلفيق افسانه و واقعيت در مسايل قومی و خواستن همه چيز همين امروز و....موجب می شود كه نتوانيم براحتی به توافق برسيم.

اجازه بدهيد در يك پروسه دمكراتيك افراد نظرات خود را بدهند، بايد از اين همانی حقوق اقليت ها و اقوام با جمهوری فدرال جلوگيری كرد اين دو لزوما بر هم منطبق نيستند. در نظام فدرال تقسيم كشور به اقوام نيست بلكه تقسيم به استانهايی است كه در آن می تواند قوم واحدی وجود داشته باشد.