سايت جمهوری - گروه خبر:
سايت " "
www.parastood.com
غم انگيزترين صحنه ای که در تحريريه روزنامه ای می شود ديد: استعفای دسته جمعی. اين خداحافظی با همه خداحافظی هايی که مسببش خودمان نبوديم فرق می کرد. امروز با همه روزهايی که ماموری حکم توقيف رو می آورد به دفتر روزنامه فرق می کرد. امروز تعداد زيادی روزنامه نگار، آگاهانه به روزهای قشنگ " با هم بودن " گذشته و روزهای قشنگتر " با هم بودن " آينده پشت کردند. امروز گروهی مدير نالايق، گروهی حرفه ای و هماهنگ را از دست داد.
ماجرا شايد از آنجايی شروع شد که اعلام کردند روزنامه ورشکست شده و به دليل مشکلات مالی بزودی در ۱۲ صفحه منتشر می شود. از آنجايی شروع شد که يکهو دست به تعديل نيرو زدند. از آنجايی که تحريريه به برداشتهای بيرونی اين ماجرا فکر می کرد و اينکه تمام فشارهای اين تصميم به بدنه تحريريه وارد می شود. تحريريه می خواست با مديريت صحبت کنه تا شايد به درک مشترک برسند تا شايد درد مديريت درد مشترک شود. اما مديريت به پيشنهاد تحريريه برای بحث و صحبت جواب منفی داد. بله. ماجرا از همين جا شروع شد. چون نه بهروز گرانپايه، به عنوان سردبير برای چنين تصميمی توجيه شده بود و نه تحريريه. ريشه از اينجا بود. اما...
برخوردهای مديريت لحظه به لحظه بيشتر ماجرا را پررنگ می کرد. مديريتی که ديشب از ورشکستگی می گفت، دليل اقتصادی آن را توضيح نمی داد و امروز در مقابل سوال های بی امان تحريريه اعلام کرد که کاغذ گران شده است! به حق بچه ها اعتراض کردن که حاميان مالی روزنامه مگر تجربه مديريت چندين روزنامه را تا پيش از اين نداشته اند و آيا اينقدر بی تدبيرند که نتوانسته اند امور مالی روزنامه را سامان دهند. و بعد همه يکصدا به اين نتيجه رسيدند که اينها يک سناريو و بازی از پيش نوشته شده است.
بهروز گرانپايه، با فروتنی استعفانامه می نويسد و تلفنی به آقای ميردامادی اعلام می کند. او هم به صراحت می گويد ما هم به دنبال تشکيل شورای سردبيری سابق هستيم و با زبان بی زبانی با استعفای گرانپايه موافقت می شود. ( نه آقای پ. من همه چيز را امشب می نويسم. خود شما اصلاح طلبان به ما جوانان ياد داده ايد صراحت و شفافيت را. )
همهمه در تحريريه می پيچد. بيشتر افراد با سيستم مديريتی بهروز گرانپايه قول همکاری داده بودند، حالا بايد چه می کردند؟ شورای صنفی روزنامه متن استعفای جمعی بچه ها را تهيه می کند و بعد همه ( همه که نه. ۵ يا ۶ نفر امضا نکردند. ) استعفا می دهند.
جلسه ای تشکيل شد در ساعت ۹:۲۰ شب. بهروز گرانپايه در جمع تحريريه متن استعفانامه خود را با بغضی در گلو خواند. نوشته بود که تصويری وهم آلود از روزنامه به او داده اند و نوشته بود که برای اداره بهتر و عادلانه تر روزنامه استعفا می دهد. آرش حسن نيا، رئيس شورای صنفی تحريريه هم متن استعفانامه و اسامی امضاکنندگان را خواند.
در آخر جلسه ژيلا بنی يعقوب از طرف تحريريه اعلام کرد که هر وقت مديريت روزنامه توانست بهروز گرانپايه را توجيه کند و او را به سر کار برگرداند، آن وقت احتمال تجديدنظر در تصميم تحريريه نيز وجود خواهد داشت.
امروز نمی خواستيم کار کنيم. به همين دليل هم کار با دو ساعت تاخير انجام شد. بچه های فنی هم دستشان به کار نمی رفت چون قرار بود چند نفر از آنها نيز تعديل شود. همه به احترام گرانپايه کار روزانه را انجام داديم و به احترام او هم با کار خداحافظی کرديم. به هر حال مگر در اين دوره و زمانه چند نفر آدم محترم پيدا می شود؟
نمی دانم پشت اين ماجرا چه چيز پنهان است اما دير يا زود مشخص خواهد شد که اين روز غم انگيز چرا و چگونه شکل گرفت.