جنگ آمريکا با تروريسم باعث افزايش و پرورش تروريست ها شده است

يورگن هابرماس:« غرب بايد از فقيرتر شدن ملت​ها و جوامع فقير و به حاشيه رانده شدن آنها که پويايی توسعه اقتصادی عامل آن است، جلوگيری کند. اما چيزی که اکنون ثابت شده است اين است که غربيان نمی​خواهند اين رويکرد را در پيش گيرند. آنها ترجيح می​دهند نظريه "برخورد تمدن​ها" را در پيش گيرند تا به منابع نفتی جهان دست يابند و تامين انرژی خود را تضمين کنند.»



June 18, 2004 06:15 PM

سايت جمهوری - گروه خبر:

بامداد

"يورگن هابرماس"، فيلسوف و روشنفکربزرگ آلمانی تاکيد کرد تصميم رييس جمهوری آمريکا در اعلام جنگ با تروريسم، هم از نظر هنجاری و هم از نظر ديدگاه واقع گرايانه، اشتباهی کاملا فاحش بوده است.

هابرماس درگفت​وگويی با ماهنامه لوموند ديپلماتيک چاپ فرانسه، افزود از نظر هنجاری اين جنگ نه تنها باعث از بين رفتن تروريست​ها نمی​شود، بلکه برعکس باعث افزايش و پرورش تروريست​ها ​شده است، از ديدگاه واقع گرايانه نيز اعلام جنگ به شبکه​ای تروريستی که شاخه​ها و افراد آن در سراسر جهان پراکنده شده​اند، غير عاقلانه است.»

به گزارش خبرگزاری فارس ،هابرماس در پاسخ به اين سئوال که چگونه می​توان از پديده تروريسم جلوگيری کرد، گفت: «غرب بايد در تعامل خود با ديگر تمدن​ها حساسيت بيشتری به خرج دهد و خود را بيشتر انتقادپذير نشان دهد و اين ميسر نيست مگر آنکه بين تمدن​های مختلف "زبانی مشترک" به وجود آيد.»

وی افزود:« در جوامع ما اکنون جو بی عدالتی، تحقير، تبعيض، فقير سازی و به حاشيه راندن افراد فقير حاکم شده است و اين درحالی است که امروز خشونت، فعاليت راهبردی، تقلب و سودطلبی مشخصه بارز روابط اجتماعی همه ما شده است. بديهی است اگر وضع بدين منوال پيش رود افرادی که حق آنها پايمال شده است، عکس​العمل نشان خواهند داد و اين مختص به دوره يا عصر ما نيست بلکه در طول تاريخ حيات بشر اين حالت وجود داشته است.»

به گفته اين انديشمند، غرب بايد به اصول، عرف​ها و اعتقادات مشترک انسان و عناصری که به عنوان بديهيات فرهنگی در نظر گرفته می​شود، توجه نشان دهد و به عبارتی غرب بايد در صدد پيدا کردن "زبان مشترکی" برای تعامل با ديگر تمدن​ها باشد. زيرا هرگاه در ارتباط ميان انسان​ها و تمدن​ها اختلال به وجود آيد، هنگامی که انسان​ها قادر به درک متقابل هم نباشند و هنگامی که رياکاری، زياده​خواهی و نفع طلبی هم با آن مخلوط شود، بدون شک تعارضات پديدار می​شوند و نتيجه تعارضات هم چيزی جز خشونت و به تبع آن رنج بشر نيست.»​

هابرماس افزود: «افزايش روز افزون موج خشونت و ترور، ريشه در افزايش فزاينده اختلال در روابط اجتماعی ما دارد. هنگامی که جو بی اعتمادی ميان جوامع حالت غير قابل کنترلی به خود گرفت، آنگاه گسست ارتباطی ميان جوامع به وجود می​آيد و اينجا است که خشونت و ترور رخ می​نمايد.»​

وی گفت :« سئوالی که اينجا مطرح می​شود اين است که چگونه بايد اين ارتباط را برقرار کرد زيرا امروز نحوه دگی​ها، ملت​ها و تمدن​ها آنقدر از هم فاصله گرفته​اند که ترجيح می​دهند نسبت به هم همچنان بيگانه باقی بمانند. آنها امروز مانند اعضای يک خانواده با هم ارتباط ندارند. روابط بين المللی نيز که وظيفه آن جلوگيری از خشونت است، تنها نقشی فرعی را در اين ميان ايفا می​کند. روابط فرهنگی نيز تنها که کاری می​تواند بکند، ايجاد چارچوب​هايی برای تحقق تفاهمی است که بيشتر مواقع تنها به گفتار و اظهارنظرهای قالبی وکليشه​ای منتهی می شود. لذا برای اينکه اين قالب​های کليشه​ای و طرز فکرهای حاکم، تغيير يابد، بايد قبل از هر چيز روابط را آزاد کرد، ريشه​های ترس و فشار را خشکاند و از همه مهمتر بايد در سطح جهانی اعتماد سازی کرد.»

اين فيلسوف آلمانی گفت:​ « اگر غرب بتواند در رفتار خود در قبال ديگر فرهنگ​ها و جوامع تجديد نظر کند، به طور قطع خواهد فهميد که در چه جاهايی لازم است در سياست خود تغيير به وجود آورد تا اين سياست بتواند به عنوان يک قدرت به روندی تمدن ساز، شکل دهد. بر عکس اگر غرب بخواهد در راستای سياست کاپيتاليسم خود که امروز نه محدوديت و نه مرزی می شناسد، همه چيز را برای خود بخواهد، بايد منتظر عواقب طبقه بندی شدن مخرب اقتصاد جهانی باشد.» هابر مارس تاکيد کرد:« غرب بايد از فقيرتر شدن ملت​ها و جوامع فقير و به حاشيه رانده شدن آنها که پويايی توسعه اقتصادی عامل آن است، جلوگيری کند. اما چيزی که اکنون ثابت شده است اين است که غربيان نمی​خواهند اين رويکرد را در پيش گيرند. آنها ترجيح می​دهند نظريه "برخورد تمدن​ها" را در پيش گيرند تا به منابع نفتی جهان دست يابند و تامين انرژی خود را تضمين کنند.»​