نامه ای به آدرس دان اوین، تهران

گنجی عزیز،این ها را گفتم که بدانی من اساسا باآنچه که برتو در این سالها گذشته است ، وهم اکنون نیز میگذرد، نا آشنا نیستم واین را هم می دانم که چگونه مرگ و زندگی یک زندانی سیاسی در برخی مواقع به مویی بند است واراده ای ناگهانی ویا ظاهرا موجه از منظروجدان و اخلاق ویا تصمیم سیاسی میتواند آن را درهم بپیچد. ولی این کلام وخطاب من به تو نه برای حمایت وتشویق تو درادامه مبارزه برای" آزادی ، دموکراسی وحقوق بشر"ـ که آن را در هرجا که توانش بوده است ،انجام داده ام ـ،بلکه برای این است که به این وسیله می خواهم تورا از ادامه راهی که جانت را نشانه گرفته است باز دارم .


July 16, 2005 01:59 PM

سايت جمهوری - گروه خبر:


نامه ای به آدرس دان اوین، تهران
به دست آقای اکبر گنجی برسد

از؛ دکتر رضا جوشنی
به ؛ دانی سیاسی ومبارز آقای اکبرگنجی

نویسنده این یادداشت پزشک ،فعال سیاسی ومتاهل ،بیش از 60 زمستان راپشت سر گذرانده است. 28 مردادرا به یاد دارد،درسال های41ـ38 آرامش نداشته است، ناظر بی تاب 15 خرداد بوده است ،انقلاب سفید شاه راسبک سنگین کرده است،درگذراز فعالیت های صنفی وسیاسی دانشگاه واز محافل سیاسی ملی،و محفل های آشکار ومخفی چپ به مبارزه مسلحانه علیه رژیم شاه روی آورده است .دربیدادگاه شاه به جبس ابد محکوم ودردان های شاه در دوران گذراندن محکومیت، برای بدست آوردن کتاب وروزنامه وهواخوری واجازه ملاقات ودوا ودرمان، تنها ودسته جمعی اعتراض،" شورش " واعتصاب غذا کرده است واز حضور در دان جمهوری اسلامی هم بی نصیب نبوده است.
گنجی عزیز،این ها را گفتم که بدانی من اساسا باآنچه که برتو در این سالها گذشته است ، وهم اکنون نیز میگذرد، نا آشنا نیستم واین را هم می دانم که چگونه مرگ و زندگی یک دانی سیاسی در برخی مواقع به مویی بند است واراده ای ناگهانی ویا ظاهرا موجه از منظروجدان و اخلاق ویا تصمیم سیاسی میتواند آن را درهم بپیچد. ولی این کلام وخطاب من به تو نه برای حمایت وتشویق تو درادامه مبارزه برای" آزادی ، دموکراسی وحقوق بشر"ـ که آن را در هرجا که توانش بوده است ،انجام داده ام ـ،بلکه برای این است که به این وسیله می خواهم تورا از ادامه راهی که جانت را نشانه گرفته است باز دارم . تویی که جان ناین خود را درکف دست گرفته ای تا میرغضبان به آسانی از چنگت بربایند .
اکبر عزیزمیدانی که انبوهی ازما نگران وچشم براه اند که مبادا عزیز دیگری ازمااز دست برود ویا آسیبی برگشت ناپذیر به ارگان های حیاتی؛ مغز وقلب وکلیه وریه او وارد آید ." آزادی ،حقوق بشر و دموکراسی "از شما انتظار ندارد که کار کارستان دیگری کنی. کارتو تا همین جا هم کارستان بوده است. تو صدای رسای فاش حقیقت دراین سالها بوده ای .کم نیستند کسانی که می خواهند این صدا خاموش گردد مبادا گمان کنی مرگ توکارستان بزرگتری است ، که فاجعه ای است برای ما واکنون تنها تو هستی که می توانی از این فاجعه جلو گیری. خیال نواله مرگت رابه کام کسانی که آرزوی خاموشی ترادارند، زهر افعی کن . اکبرعزیز تو که زندگی خود راپاک بازانه به داو گذاشته ای و "استقبال از مرگ" را پابرجایی براعتقادات وباورها، و"عقلانیت نظری و عملی" می انگاری وسقراط ودیگر متفکران را گواه آورده ای که تابه آخر استوار وثابت قدم خواهی بود میدانی که جان وتن آدمی نه با عقلانیت نظری و عملی سر شته شده است، ونه اعتقادات وباورهای آدمی مجاز هستند راه را هموار کنند تا شیرازه جان وتن آدمی توسط بد سگالان دریده شود؟ .دراستواری وآزادگی توهیچ غشی در میان نیست.تو بیان آزاد آزادی بیان هستی. دل دشمنان ددمنشت را بسوزان و پایکوبی آنها برتن بی جانت را( زبانم لال) سد کن.