معصومه شفيعي همسر اكبر گنجي، امروز در شرايطي كه اجازه ملاقات با همسرش را نيافته است، در همان محل بيمارستان ميلاد در انتظار ايستاده، و در چنين شرايطي، حدود ساعت ۸ شب، در ارتباط با سلامت اكبر گنجي و وضعيت كنوني وي به پرسشهاي صداي آلمان پاسخ داده است
فرود سیاوش پور اعلام اعتصاب غذای خشک کرد
سايت جمهوری - گروه خبر:
معصومه شفيعي در گفتگو با صداي آلمان:
”معلوم نيست كه گنجي نفس ميكشد يا نه“،
”هرلحظه امكان وقوع فاجعه هست و شايد هم اتفاق افتاده كه ما را در جريان نميگذارند“
اكبر گنجي نويسنده و روزنامهنگار منتقد جمهوري اسلامي ايران، در ۴۸ مين روز اعتصاب غذاي خود بسر ميبرد. وي كه در اعتراض به برخورد ناعادلانه مسئولان دادستاني انقلاب تهران با خود، دست به اعتصاب غذا زد، عنوان كرد كه تنها با آزادي بدون قيد و شرط خويش، حاضر است اعتصابش را بشكند. جان اين دگرانديش ايراني در خطر است. معصومه شفيعي همسر اكبر گنجي، امروز در شرايطي كه اجازه ملاقات با همسرش را نيافته است، در همان محل بيمارستان ميلاد در انتظار ايستاده، و در چنين شرايطي، حدود ساعت ۸ شب، در ارتباط با سلامت اكبر گنجي و وضعيت كنوني وي به پرسشهاي صداي آلمان پاسخ داده است.
تازهترين نامهاي كه از اكبر گنجي منتشر شده، نامهايست به دكتر عبدالكريم سروش كه تاريخ شنبه اول مردادماه ۱۳۸۴ را بر خود دارد. وي در اين نامه، با تاكيد مجدد بر سخنان گذشتهاش مبني بر نقض ابتداييترين حقوق انساني در ايران، مخالفت خويش را با «نظام ولايت فقيه» بيان كرده و تنها چاره را در «بسيج اجتماعي» و «تشكيل جبهه دمكراسي و حقوق بشر از طريق نافرماني مدني دانسته است. گنجي اينبار نيز با صراحت اعلام كرده است، كه مسئوليت اصلي حذف مخالفان و دگرانديشان، و نقض حقوق بشر در ايران، با شخص رهبر مذهبي ايران آيتاله خامنهايست. وي از جمله مينويسد: «من اگر ايستادم به قصد آن بود که نشان دهم ميتوان در مقابل ظلمت و قساوت ايستاد. نامهها و جزوههايي که نوشتم، از جوهر جانم تغذيه ميکرد. براي دهها صفحه نوشته، ٢٥ کيلوگرم از گوشت و خونم مايه گذاردم. ميخواستم نشان دهم درشب ظلمت ميتوان نور اميد برافشاند». اكبر گنجي نامهي خود را چنين پايان ميدهد: «مطمئن هستم که اين شب ظلمت به درازا نخواهد کشيد. ماه آزادي از زير ابرهاي استبداد ديني برون خواهد آمد، و همهي ما را غرق شادي خواهد کرد».
جان كبر گنجي، اين دگرانديش ايراني در خطر است. معصومه شفيعي همسر اكبر گنجي، امروز در شرايطي كه اجازه ملاقات با همسرش را نيافته است، در همان محل بيمارستان ميلاد در انتظار ايستاده، و در چنين شرايطي، حدود ساعت ۸ شب، در ارتباط با سلامت اكبر گنجي و وضعيت كنوني وي به پرسشهاي صداي آلمان پاسخ داده است.
مصاحبهگر: بهنام باوندپور
دويچه وله: خانم شفيعي، گويا شما مي خواسته ايد چند لحظه ي پيش از همسرتان آقاي گنجي ملاقات کنيد. آيا اين ملاقات انجام شد؟
معصومه شفيعي: نه متاسفانه. قرار بود ملاقاتي به ما بدهند و مرتضوي هم قول داده بود به دوستان که ما بتوانيم ملاقات کنيم، ولي امروز آمده ايم که متاسفانه اجازه نمي دهند. من بچه هايم را هم آورده ام. بچه ها از ديشب خيلي نگران پدرشان هستند. واقعا خيلي حالشان بد است. امروز آنها را آورده ام که پدرشان را ببينند، اقلا يک مقدار از آن حالت بيرون بيايند. ولي متاسفانه اينها نمي گذارند و همين مسئله موجب شده که اين بچه ها باور کنند که دارد يک اتفاقي مي افتد. منهم خيلي نگرانم و به اينها هم گفته ام که من تا گنجي را نبينم از اينجا نمي روم، حتا شده تا صبح توي محيط بيمارستان بنشينم همين کار را خواهم کرد و من بايد گنجي را ببينم. معلوم نيست که گنجي الان دارد نفس مي کشد يا نمي کشد. اينها دارند همه چيز را از ما پنهان مي کنند. همه ي محدوديتها را اعمال کرده اند. فقط خانواده مي توانست آقاي گنجي را ببيند که الان هم ملاقات خانواده را هم قطع کرده اند و نمي گذارند و اين نشانه ي اصلا خوبي نيست.
دويچه وله: آيا مسئولين بيمارستان به شما اطلاعي داده اند در مورد وضعيت جسمي آقاي گنجي؟
معصومه شفيعي: نه، متاسفانه ما با مسئولين بيمارستان تماسي نداشته ايم و آن طبقه در اختيار آن آقايان است. سه روز پيش که با مسئولين بيمارستان ملاقات کردم همه ي پزشک هاي معالج آقاي گنجي به اتفاق آقاي دکتر فتاحي، رييس بيمارستان، همه به اتفاق از وضعيت آقاي گنجي اظهار نگراني شديد مي کردند، همه ي شان مضطر شده بودند و مي گفتند در شرايط فعلي ما هيچ کاري از دستمان برنمي آيد و ما فکر مي کرديم مسئله ي آقاي گنجي با انتقال به بيمارستان حل مي شود، ولي الان مي بينيم مسئله خيلي پيچيده است. آقاي گنجي خودش سرم را قبول نمي کند، براي اينکه تا بحال قولهاي بسياري به ايشان داده شده که همه را زير پا گذاشته اند و يک جو عدم اطمينان و عدم اعتمادي ايجاد شده است که تا مرتضوي از اين جريان کنار نرود اين اطمينان ايجاد نخواهد شد. دکترها هم به اتفاق نسبت به وضعيت آقاي گنجي اظهار نگراني شديد مي کنند. امروز من با دکترهاي گنجي صحبت نکرده ام، ولي ديروز که با دکتر ايشان صحبت مي کردم ايشان نسبت به وضعيت آقاي گنجي اظهار نگراني مي کردند.
دويچه وله: بنابراين صحبت هاي شما فقط با ماموران دادستاني بوده؟
معصومه شفيعي: ببينيد، من امروز فقط توانسته ام با ماموران حفاظت بيمارستان صحبت کنم. حتا حفاظت بيمارستان هم با تيم ويژه تلفني صحبت مي کند. يعني من با واسطه با اين آقايان در اينجا ارتباط دارم.
دويچه وله: يعني صحبت هاي شما تلفني ست نه رودررو.
معصومه شفيعي: امروز اصلا صحبتها در بيمارستان با تلفن داخلي صورت گرفت.
دويچه وله: يعني شما حتا نتوانستيد به طبقه ي دوازدهم برويد؟
معصومه شفيعي: نه، اصلا اجازه نمي دهند، اصلا اجازه نمي دهند وارد آسانسور بشويم.
دويچه وله: آيا ماموران حفاظتي آقاي گنجي يا آنطوري که بعضي ها مي گويند «ماموران دادستاني تهران» به شما گفته اند که حال آقاي گنجي خوب است يا نه؟
معصومه شفيعي: به ما گفته اند نگران نباشيد، حالش خوب است. من گفتم چطور کسي که ۴۸ روز در اعتصاب غذاست و سرم را هم قبول نمي کند، مي تواند حالش خوب باشد. اگر حالش خوب است، به من نشانش بدهيد من مطمئن بشوم. من از ديشب با دخترهايم همه ي کارمان، بساطمان گريه بوده است. اجازه بدهيد بچه ها حداقل ايشان را ببينند، فقط ۵ دقيقه. خواهش مي کردم فقط ۵ دقيقه بگذاريد آقاي گنجي را ببينم. بعد از ۵ دقيقه مي آيم بيرون. من فقط ببينم که نفس مي کشد، همين.
دويچه وله: خانم شفيعي، دليل ممانعت ماموران از ملاقات شما با همسرتان چيست؟
معصومه شفيعي: حتما حال آقاي گنجي خيلي وخيم است و اينها هم نمي خواهند ما ببينيم و نمي خواهند اطلاع رساني بکنيم. درغيراينصورت اصلا هيچ دليلي نداشت. اين ملاقات از قبل برنامه ريزي شده بود. امروز قرار بود به ما ملاقات بدهند. با خود آقايان تماس گرفتيم. خودشان به ما گفتند که بياييد براي ملاقات. منتها الان که آمده ايم ديديم که اينجوري ست. معلوم است اتفاقي افتاده است. من مطمئنم که يک اتفاقي افتاده است. اينها نمي خواهند بروز بدهند. اگراتفاقي افتاده، ما خانواده ي آقاي گنجي هستيم، ما بايد بدانيم. من نمي توانم. من محيط بيمارستان را ترک نمي کنم تا ايشان را ببينم. من از همه ي مردم تقاضا مي کنم که يکجوري به ما کمک بکنند. ما واقعا بي پناه شده ايم. البته حمايت هاي جهاني هست و از داخل هم صورت مي گيرد، ولي در مقطع کنوني ما احتياج به حمايت هاي بيشتري داريم. من خواهش مي کنم از همه ي کساني که مي توانند به ما کمک کنند، من خواهش مي کنم بنوعي در صحنه حضور پيدا کنند و حمايت هاي خودشان را نشان بدهند.
دويچه وله: خانم شفيعي، شما حدس تان اينست که حال آقاي گنجي وخيم است و به اين دليل ماموران به شما اجازه ي ملاقات نمي دهند. خود ماموران دليلشان را چه چيزي مطرح مي کنند؟
معصومه شفيعي: من ديشب آقاي گنجي را ديدم. آقاي گنجي حالش وخيم بود ديشب. از ديشب تا الان ۲۴ ساعت گذشته است. ۲۴ ساعت با آن وخامت حالش. شما فکر بکنيد بدون سرم، بدون دارو چه وضعيتي پيدا مي کند. گنجي مسلما حالش وخيم است، وخيم تر از ديشب است. من اين را قطعا، صددرصد مطمئنم.
دويچه وله: خانم شفيعي، خود ماموران بطور مشخص به شما چه دليلي را مي گويند براي ممانعت از ملاقات شما با همسرتان، آقاي اکبر گنجي؟
معصومه شفيعي: دليل خاصي را به من نگفته اند. گفته اند که امروز ملاقاتها تعطيل است. امروز ملاقاتها کنسل شده است. من دقيقا نمي دانم. تنها چيزي که به ذهنم مي رسد وخامت حال گنجي ست، وگرنه هيچ دليلي ندارد. مگر من چه کار مي خواهم بکنم. نه مسلح هستم، نه گروه زيادي هستيم که بخواهيم اخلال ايجاد بکنيم، منهم عيادت کننده اي هستم مثل هزاران عيادت کننده ي که به بيمارستان ميلاد مي آيند و از بيمارهايشان عيادت مي کنند و هيچ محدوديتي هم ندارند. من يک آدمي هستم که فقط نگران جان شوهرم هستم، نگران اين هستم که در حال حاضر نفس مي کشد يا نه، نگران اين هستم که در حال حاضر چشمهايش را باز مي کند يا نه، قلبش مي زند يا نه، به حال کوما رفته يا نه، مغزش از کار افتاده يا نه. من فقط نگران اين هستم. فقط بگذارند من ۲ دقيقه آقاي گنجي را ببينم، از پشت شيشه هم شده ببينم که مطمئن بشوم ايشان ده است.
دويچه وله: خانم شفيعي، آيا صحبت ديگري داريد؟
معصومه شفيعي: فقط مي توانم بگويم نگراني، فاجعه و بحران، فاجعه اي که نمي شود جلويش را گرفت. هرلحظه امکان وقوع فاجعه هست و شايد هم اتفاق افتاده که ما را در جريان نميگذارند. دکترها خودشان سه شنبه گفتند. گفتند وضعيت آقاي گنجي ديگر اصلا يك روند نيست، وضعيت آقاي گنجي ديگر لحظه اي است. همه مستاصل شده اند و ما از همه بيشتر مستاصل شده ايم. ببينيد الان مسايل سياسي دخيل نيست، الان فقط مسايل انساني دخيل است، الان يکنفر دارد با مرگ دست و پنجه نرم مي کند، در جدال با مرگ است. و من گنجي يي را که ديشب ديدم، ديدم که فقط روي غرورش، روي آن سرسختي دروني اش است که چشمهايش را باز مي کند و با ما صحبت مي کند. من فقط گنجي را در اين حال ديدم. و مي دانم، اگر آن غرورش نبود ديشب چشمهايش بسته بود.
دويچه وله: خانم شفيعي، خيلي ممنونم که در چنين شرايط سختي پاسخ سوالهاي مرا داديد.
معصومه شفيعي: من نگرانم آقاي باوندپور... به همه بگوييد من خيلي نگرانم... گنجي نبايد به اين راحتي از بين برود.... گنجي مي تواند خيلي کمک بکند... کمک خيلي مي تواند بکند... حتا به مسايل کشور. من مطمئنم اينجوري مي شود... گنجي نبايد برود... من حاضرم بجاي گنجي بروم، ولي او بماند.... من هميشه اشکهايم را در تاريکي شب ريخته ام... هميشه به روي مردم خندان بوده ام... هميشه روحيه ام را حفظ کرده ام، ولي الان که مي بينم گنجي دارد مي رود نمي توانم بي تفاوت باشم.
--------------------------------------------------------
اعلام اعتصاب غذاي خشک
به اميد وقفه اي در اعتصاب غذاي گنجي
دوست ناديده اکبر گنجي!
ديروز از زبان همسرت خواندم که حالت خيلي بد است، نمي تواني راه بروي و چشمانت به سختي مي بينند، در گرماي بي تاب کننده مرداد تهران در اتاقي با پنجره بسته و کولر خاموش بدون پتو احساس سرما مي کني، تنظيم الکتروليت هاي بدنت به هم خورده است و خود خواسته يا ناخواسته از امکانات درماني لازم بهره مند نيستي. امروزهم باز از زبان همسرت خواندم که به او اجازه ملاقات با تو را نداده اند. او خود را بي پناه تر از هميشه مي بيند و در استيصال مطلق از همه مي خواهد که به نوعي حمايت خود را نشان دهند. دخترانت نيگرانند که هر لحظه ناگوارترين ناگوارها را بشنوند. امروز جمعه ٧ مرداد ماه چهل و نهمين روز اعتصاب غذاي تو نيز آغاز شد.
من با اينکه ١١ روز با ناصر زرافشان و ٩ روزي با تو همراه بوده ام (همچون چند ده نفر ديگرکه از شما دو عزيز به صورت اعتصاب غذا حمايت کردند). تنها مي توانم از خلال کتاب ها و مقالات و نقل تجارب تصور عامي از مجموعه ي شرايطي که تو اکنون در آن بسر مي بري داشته باشم. نامه ات به سروش را نيز ديروز ديدم. ايستادگي ات را مي ستايم و با هدفت در برپايي نظامي دموکراتيک، تشکيل جبهه دموکراسي و حقوق بشر، دامن زدن به نافرماني مدني و توسل به روش هاي مسالمت آميز به قصد برکناري حکومت خودکامه ي خامنه آي که بيشترين مسئوليت را در قبال جنايات دهه هاي اخير در کشورمان دارد همسو هستم. اما تو واقفي که اين کار، کار چند روزه نيست و ادامه ي کار تو به اين شيوه فرصتي بيش از چند يا چندين روز در اختيار تو و در اختيار همرزمانت در همراهي با تو باقي نمي گذارد.
دشمنانت چون شخص خامنه اي و حلقه به گوش او مرتضوي ريشخندآميز راه باز کرده اند که تو به پايان راه رسي و پس از آن هلهله هاي شيطاني خود را سر دهند.
دوستانت که در همراهي با تو هفته ها دلهره و اضطراب را پشت سر گذاشته اند، انتظار مي کشند که هر لحظه اعتصاب غذاي تو پايان يابد و تو به دگي عادي بازگردي، ولي انگار که تو و ايشان کمتر زبان يکديگر را مي فهميد. پس من کوشش مي کنم که با زبان خودت با تو وارد گفتگو شوم. لحظات خطير و بحراني است. هر دمي که مي گذرد صدمات غير قابل جبراني را به هستي تو مي د. هستي اي که سرمايه ملي ماست و بايد پاس بداريمش. از اين رو در مقطعي که سرشار از دگي و اميد هستم به اميد آنکه به سهم خود دستکم وقفه اي در اعتصاب غذاي کشنده ي تو داده باشم، در وقت محدود و کمي که مانده است با ريسکي حساب شده که مي تواند بزرگ ترين ريسک دگي ام و چه بسا آخرين آن باشد، از نيمروز امروز اعتصاب غذاي خشک خود را، با اميد حداقل وقفه اي در اعتصاب غذاي تو تا شايد تمدد جسمي معيني برايت حاصل شود، آغاز خواهم کرد. در اين صورت ساعات و دقايق بر من نيز قاعدتن پس از گذشت مدت زمان کوتاهي به سرعتي خواهد گذشت که اکنون بر تو مي گذرد. بزرگترين آرزويم در اين لحظات اين است که با شنيدن خبر وقفه ي قابل قبولي در اعتصاب غذاي تو و ديدن لبخند بر لب دوستدارانت بلافاصله گواراترين نوشاب دگي ام را بنوشم.
آدينه ٧ مرداد ١٣٨٤
فرود سياوش پور