- نيل مك گريگو ـ مدير موزه بريتانيا ـ در مقدمه كاتالوگ اين نمايشگاه نوشته است: اين نمايشگاه به طور آشكار تلاش كرده است به مردم بگويد ديدگاه رايج غربيان مبني بر اينكه امپراتوري هخامنشيان لانه استبداد و ظلم بوده كه از سوي اسكندر نابود شده، دروغي بيش نبوده است.
- ساندي تايمز: نه تنها ما اروپاييها در طول زمان روايت تخيلي و ناسيوناليستي يونان باستان را درباره امپراتوري پارس پذيرفتهايم بلكه اجازه دادهايم اينگونه روايات تاريخي مخدوش، ديدگاههاي ما را درباره اين تمدن كهن شكل دهد.
- گاردين: شايد اين نمايشگاه نتواند آنچنان كه شايد و بايد به ذكر جزييات نحوه حكومت كوروش بپردازد، اما با اين وجود، هنوز آثار باارزش و مهمي را از اين دوره به نمايش گذارده است؛ چراكه كوروش الگوي نخستين حقوق بشر براي سازمان ملل كنوني است.
سايت جمهوری - گروه خبر:
نيويوركتايمز:
اسكندر مقدوني هيچ ابهتي ندارد
نمايشگاه "امپراتوري فراموششده" باويسي چشمانداز فاتحان از تاريخ پارسيان است
ابتداييترين منابع مربوط به اسكندر مقدوني در نمايشگاه جديد موزه بريتانيا به نام "امپراتوري فراموش شده: جهان ايران باستان" به نمايش گذارده شده است. در كل براي پارسيان آن زمان و ايرانيان كنوني، اسكندر كه به بزرگترين امپراتوري جهان حمله كرد، نه تنها هيچ ابهتي ندارد، بلكه به دليل اقدامش براي به آتش كشيدن پرسپوليس (پارسه - تخت جمشيد) در سال 331 پيش از ميلاد، انساني ويرانگر خوانده شد.
روزنامه نيويورك تايمز، در گزارشي با عنوان "باويسي چشمانداز فاتحان در تاريخ پارسيان" نوشت: اين نمايشگاه كه تا هشت ژانويه (18 دي) ادامه دارد، پا را فراتر گذارده و با نسخهاي از تاريخ كه يونان باستان براي غرب به ارث گذارده، به اعتراض برخواسته است. تاريخنگاران يوناني كه يكي از آنها هرودوت بوده است، به سادگي به مخالفت با بربرهاي چپاولگر جنگهاي 490 تا 479 پيش از ميلاد پرداختهاند.
در اين متون تاريخي نوشته شده است: غرب بعد از شكست امپراتوري هخامنشيان، اولين پيروزي مهم خود را بر غرب به ثبت رساند.
موزه بريتانيا در نظر داشته است با راهاندازي اين نمايشگاه، اين نوع چشمانداز را تصحيح كند. اين موزه با ارايه 450 شيء باستاني از نقوش برجسته سنگي گرفته تا سرهاي لاجوردي، مجسمههاي طلا و جواهرات، تلاش دارد خطوط اشتباه سياسي كه از مدتها پيش شرق و غرب را از هم جدا كرده است، محو سازد و شرايطي فراهم آورد كه ايران باستان جايگاه درست خود را در تاريخ به دست آورد. براي اين منظور، نمايشگاه "امپراتوري فراموش شده" بسيار موضوعي عمل كرده است.
نيل مك گريگو ـ مدير موزه بريتانيا ـ در مقدمه كاتالوگ اين نمايشگاه نوشته است: اين نمايشگاه به طور آشكار تلاش كرده است به مردم بگويد ديدگاه رايج غربيان مبني بر اينكه امپراتوري هخامنشيان لانه استبداد و ظلم بوده كه از سوي اسكندر نابود شده، دروغي بيش نبوده است.
جان كرتيس ـ مسؤول اين نمايشگاه و مسؤول بخش خاور نزديك باستان اين موزه ـ در بيانيهاي خاطرنشان كرده است: در شرايط فعلي كه روابط شرق و غرب به تيرگي گراييده، اينكه مردم غرب از ميراث فرهنگي باشكوه كشوري همچون ايران اطلاع يابند، اهميت دارد.
نيويورك تايمز در ادامه نوشته است: برگزاري اين نمايشگاه با كشمكش غرب و ايران بر سر برنامه توسعه هستهيي همزمان شده است. اين در حالي است كه پيش از اين مقامات موزه بريتانيا نگران بودند رييس جمهور جديد ايران قرارداد موزه ملي ايران و لندن را براي به امانت دادن 80 شيء باستاني به اين موزه لغو كند. اما در انتها ديديم كه ايران، با همكاري در راهاندازي اين نمايشگاه موافقت كرد.
اما سياستهاي اين نمايشگاه هنوز از عمق بيشتري برخوردار است. اگر اين نمايشگاه بيشتر به مجموعههاي موزه بريتانيا و لوور متكي است، به اين دليل است كه باستان شناسان اروپايي نقش مهمي در كشف بازماندههاي ميراث باستاني ايران در اواخر قرن 19 داشتهاند. از اواخر دهه 1920 به بعد دوره سلطنتي پهلوي براي شكوه و جلال خود اين گذشته را پاس داشت تا جايي كه براي برگزاري جشنهاي 2500 ساله خود از پرسپوليس استفاده مي كردند.
محمدرضا كارگر ـ مدير موزه ملي ايران ـ در كاتالوگ موزه بريتانيا نوشته است: تمدن، هنر و فرهنگ سنتي ايران به رغم درگيريهايي با فرهنگهاي ديگر در سراسر اين قرنها، ويژگيهاي خاصاش را از دست نداده است و همچنان سعي در حفظ هويت خود دارد.
اين نمايشگاه با دقت تمام به بررسي دوره بين 550 تا 330 پيش از ميلاد پرداخته است.
اين دوره با پادشاهي كوروش كبير آغاز شد و پس از آن داريوش و خشايار روي كار آمدند. در اين دوره مبناي امپراتوري پارسيان نهاده شد، به شكوه رسيد و شكست خورد. بدون ترديد تاثير اين دوره تا مدتها بعد از سقوط آن احساس ميشد، اما آثاري كه در اين نمايشگاه به نمايش گذارده شده، در يك فضاي نمايشگاهي كوچك تنها بخشي از اين شكوه را به نمايش گذارده است.
اولين شياي كه در اين نمايشگاه ارايه شده، مجسمه گرانيتي خاكستري داريوش است. اين امپراتورها كه از اعتماد به نفس زيادي برخوردار بودند، با اين اعتماد به نفس و نيروي نظامي خود توانستند از منطقهاي از ليبي كنوني تا آسياي مركزي از درياي آرال تا خليج فارس را تصرف كنند و جادههايي را در آسياي مركزي و كانالي را از رودخانه نيل تا درياي سرخ و شهرهايي همچون سوسا، پاسارگاد و پرسپوليس بساد.
شكوه اين دوره سلطنتي در نقشهاي برجسته ديوارهاي معبد متعلق به قرن 19، تختههاي سنگي مزين به چهرههاي درباريان، خادمان و خراج گزاران و آجرهاي رنگارنگي كه نقش نگهبانها بر رويشان حك شده، كاملا مشهود است.
در اين نمايشگاه سرهاي سنگي باشكوه، گاوميشهايي كه بر پشت هم سوار شدهاند و يك شير نگهبان بزرگ كه به روي سنگي از جنس آهك سياه تراشيده شده، ديده ميشود.
پارسيان با برنز نيز هنر آفريني ميكردند. در اين نمايشگاه يك شيء باشكوه برنزي وجود دارد كه سه شير را نشان ميدهد.
بسياري از قطعات كوچكتر در اين نمايشگاه بيانگر ثروت حاكمان اين امپراتوري است، از جمله اين قطعات مي توان ظروف نقرهيي با نقوش برجستهاي از طرحهاي حيوانات و گلها، ظروف شيشهيي و برنزي و ظروف بوقي شكل (ريتون) از جنس طلا و نقره اشاره كرد.
يكي ديگر از آثار برجسته اين نمايشگاه يك بز كوهي متحرك است كه به عنوان دسته ظرفها استفاده ميشده است.
وجود النگوها و بازوبندهاي متعدد طلا كه بسياري از آنها به شكل سرهاي حيوانات و كالسكههاي مينياتوري جذاب و اسبها ساخته شدهاند، نشان ميدهند درآن زمان، ايرانيها به راحتي به طلا دسترسي داشتند. گمان ميرود پلاكهاي نذري كه به روي آنها چهره مردان پارسي حك شده، از اهميت مذهبي براي مردم آن دوران برخوردار بوده است.
اين اشيا به همراه مجسمههاي نذري طلا، بخشي از گنجينه OXUS را كه مهمترين مجموعه طلا و نقره منسوب به دوره هخامنشي است، تشكيل ميدهند.
پارسيان باستان افرادي باسواد بودهاند؛ تا جايي كه نوشتههاي به خط ميخي كه به روي بسياري از اشيا باستاني از جمله پلاكها و سكهها حك شده، دليلي بر اين ادعاست.
از ديگر مدارك اين ادعا، يك لوح سفالي است كه ساخت كاخ دارويش را در سوسا شرح داده است.
روزنامه نيويورك تايمز نوشت: اما با استوانه كوروش ميتوان اين گفتهي تاريخي را كه ايرانيان باستان ظالم بودهاند، رد كرد. اين استوانه سنگي از خطوط ميخي پوشيده شده است كه غلبه كوروش بر بابل را در تاريخ 539 پيش از ميلاد و حكماش را براي احترام گذاردن به همه فرقههاي مذهبي و آزادي تبعيديها شرح داده است.
طبق كتابهاي عهد عتيق، اين آزادي شامل يهودياني ميشد كه در بابل داني شده بودند و با دستور كوروش اجازه يافتند به بيتالمقدس باز گردند.
عنوان "امپراتوري فراموش شده" گره ديگري در خود دارد؛ يوناني ها ممكن است با تاريخ نگاري خود در آن زمان با ايرانيان باستان به انعقاد معاملهاي خام و نپخته دست زده باشند، اما در دنياي كنوني اين امر موجب شده است اين امپراتوري نسبت به يك يا دو نسل پيش بيشتر به فراموشي سپرده شود؛ چراكه در آن زمان تدريس درسهاي يونان باستان و كلاسيك لاتين ضروري بوده است كه اكنون اين درسها از چنان اولويتي برخوردار نيستند.
اكنون به نظر ميرسد موزهها وظيفه دارند اين شكافها را پركنند، در اين برهه حداقل موزه بريتانيا وظيفه از اشتباه درآوردن مردم غرب را برعهده گرفته است.
بخش ميراث فرهنگي خبرگزاري دانشجويان ايران
-----------------------------------------------------------
"امپراتوري فراموش شده" در موزه بريتانيا-
ساندي تايمز: روايات تاريخي مخدوش يونان باستان، ديدگاههاي ما را درباره تمدن كهن پارس شكل داده استساندي تايمز: با دو هزار سال برترپنداري نسبت به شرق، به خطا رفتيم
" نه تنها ما اروپاييها در طول زمان روايت تخيلي و ناسيوناليستي يونان باستان را درباره امپراتوري پارس پذيرفتهايم بلكه اجازه دادهايم اينگونه روايات تاريخي مخدوش، ديدگاههاي ما را درباره اين تمدن كهن شكل دهد.
اين توصيف يونانيها از پارسها بود كه زمينه را براي ۲هزارسال نژادپرستي و برترپنداري غرب نسبت به شرق آماده كرد."
اين مطلب بخشي از گزارش روزنامه "ساندي تايمز" چاپ لندن درباره نمايشگاه آثار هخامنشي در موزه بريتانيا است.
نمايشگاه ايران باستان در موزه بريتانيا از يك ماه پيش تاكنون محور برخي مطالب سياسي و فرهنگي نشريات معتبر چاپ لندن بوده است.
اين نمايشگاه روز جمعه با عنوان "امپراتوري فراموش شده" در "بريتيش ميوزيوم" گشايش يافت.
در اين نمايشگاه آثاري از دوره هخامنشي كه از موزه "لوور" فرانسه و ايران به انگليس آورده شده است در كنار آثار خود موزه بريتانيا پيش روي علاقهمندان قرار گرفته است.
روزنامه "ساندي تايمز" روز دوشنبه در گزارش مفصلي درباره هخامنشيان و نقش يونانيان در تخريب چهره پارسيان نوشت: آن روزبذرهاي مسموم رويارويي كاشته شدند و امروز ما ميوه آن را پيش رو داريم.
"هدف اعلام شده از اين نمايشگاه تلاش براي تغيير ديدگاه ما نسبت به پارسها است. پيام اين نمايشگاه اين است كه پارسها درست معرفي و درك نشده- اند و اين سوء تفاهم هنوز بر رابطه ما با ايران امروز سايه افكنده است." روزنامه انگليسي ادامه داد: مذاكراتي كه با ايران به مدت چند سال براي قرض گرفتن تعدادي از آثار باستاني به نمايش گذاشته شده صورت گرفت به دليل انتخابات ايران و همچنين موضوع هستهاي، مدتي پيش تا مرحله توقف رفت به گونهاي كه معلوم نبود كه آيا تهران اقلام توافق شده را ارسال خواهد كرد يا نه؟ اما در نهايت قطعات ارزشمند مختلفي شامل منشور "كوروش" از تهران ارسال شد.
" كساني كه امپراتوري پارس را تبليغ ميكنند، از استوانه كوروش به عنوان نخستين اعلاميه حقوق بشر نام ميبرند."
هفتهنامه "آبزرور" نيز در گزارشي درباره نمايشگاه آثار هخامنشيان در موزه بريتانيا نوشت: اين نمايشگاه نشان ميدهد كه چگونه پارسها به مدت ۲۰۰ سال در منطقه عظيم تحت فرمان خود، ثبات برقرار كردند. اين ثبات از طريق قدرت نظامي و فرهنگ پيچيده جرگهسالاري اعمال ميشد.
" مداركي وجود دارد كه نشان ميدهد اين تمدن در كنار قدرت، از جاذبه و گيرايي برخوردار بود. پارسها بخش عمدهاي از هنر خود را از مصر گرفته و سپس آن را در قالب فرهنگ خود درآوردند."
لندن ،ايرنا ۸۴/۰۶/۲۲
----------------------------------------------
گاردين: كوروش الگوي نخستين حقوق بشر براي سازمان ملل كنوني است
ايران در اين بين استثناي آمودهاي است.
ظهور دوره سلطنتي هخامنشي در قرن ششم پيش از ميلاد و گسترشاش از استان جنوبي ايران (فارس) يك شاهكار سياسي و نظامي به حساب ميآيد.
در راس اين دوره، كوروش كبير و جانشيناناش قرار دارند. اين حاكمان كه از ليبي تا سمرقند بر مردم حكومت ميكردند، بيشتر از هر كدام از حاكمان اين سرزمين انعطافپذير و شكيبا بودند.
اين روزنامه در ادامه نوشته است: «نمايشگاه جديد موزه بريتانيا بر تمام نكاتي كه يك نمايشگاه فرهنگي مدرن مورد نظر دارد، دست گذارده است. در اين نمايشگاه، جواهرات در زير نوري كه با دقت طراحي شده است، ميدرخشند، حيوانات وحشي با چشمان خود از قابهاي سنگي پرسپوليس (پارسه، تخت جمشيد) به جلو خيره شدهاند و بر روي سكهها و كتيبههاي سنگي، مرداني با محاسن بلند ديده ميشوند؛ اين مردان، گيسواني بلند و حلقهيي دارند كه نماد مردان ايراني است.
اما براي يونانيان، اين محاسن بلند، نشانهاي از ماترياليسم منحط است.
نمايشگاهي همچون اين نمايشگاه، بهطور اجتنابناپذيري بايد به ارايه اشياي مادي همچون سر گاوها، دستبندها، ظروف نقرهيي، آجرهاي لعابي و مجسمههاي مرمر بپردازد.
اين نمايشگاه به ارايه آثار بينظيري از ايران كه براي مفسران نمادي از ولخرجي متظاهرانه است، پرداخته و از سوي ديگر، دليل از بين رفتن آنها را نيز نشان داده است.
اگرچه هدف از اين نمايشگاه نشان دادن يك امپراتوري فراموش شده است، تفاوت زماني آن با زمان امروزي باعث ميشود مردم كمتر تاثيرات اين آثار را درك كنند.
اين آثار نشان ميدهند كه درك حقيقت دگي ايرانيان تا چه حد مشكل است؛ چراكه تاريخ ازسوي كساني كه ادعاي اختراع تاريخ را دارند، خدشهدار شده است.
براي ايرانيان باستان، استانها و شهرهاي يوناني تنها يك گرفتاري بزرگ براي بخشهاي شمال غربي خود به حساب ميآمدند.
اما داستانهاي تاريخي كه هرودوت روايت كرده و سخناني كه سياستمداران آتني از درگيري قرن پنجم پيش از ميلاد روايت كردهاند، نشان ميدهد اين جنگها براي يونانيها، تنها درخواستي براي دگي و مرگ، كسب دموكراسي در برابر سبعيت امپراتوري و كسب تمدن در برابر بربريت بوده است.»
روزنامه گاردين در ادامه همچنين آورده است: «اما اگر ما اندكي از مطالب تاريخي يونانيان فاصله بگيريم، دموكراسي يوناني درست مانند دموكراسي آمريكاييها، براساس رژيمهاي تحميلي و خودكامه تعيين شدهاند. در قلب امپراتوري پارسيان، تئوري يك قدرت سلسلهمراتبي وجود داشت كه در راس آن، پادشاه قرار داشت. اما پادشاه چه در امور سياسي و چه مذهبي، هيچگاه صبر و تحمل خود را از دست نميداد. دولت مركزي ميدانست براي آنكه بتواند دوام داشته باشد، بايد از اصول اقتصادي آزادي پيروي كند؛ به همين دليل بود كه اين حاكمان سعي نميكردند در سرزمينشان يك زبان واحد رواج دهند.
زبان مركز امپراتوري هخامنشي، ايلامي (عيلامي)، اما در غرب، زبان آرامي بوده است. اين حاكمان در زمان حكومت بر مصر زبان آنان را تغيير ندادند، اما ساتراپهاي آنها براي ارتباط با شهرهاي يوناني از زبان يوناني استفاده ميكردند.
بازيافت و كشف تاريخ ايرانيان، در قرن 19 ميلادي، به يك حس مليگرا تبديل شد؛ تا جايي كه در مقطعهايي، آرامگاه كوروش بر روي اسكناسها چاپ شد. كوروش حاكمي بود كه به خدايان بابل احترام ميگذارد و به يهوديان اجازه داده بود معبد سليمان را بساد.
شايد اين نمايشگاه نتواند آنچنان كه شايد و بايد به ذكر جزييات نحوه حكومت كوروش بپردازد، اما با اين وجود، هنوز آثار باارزش و مهمي را از اين دوره به نمايش گذارده است؛ چراكه كوروش الگوي نخستين حقوق بشر براي سازمان ملل كنوني است.»
1384/06/19
ايسنا