نامه يک معلول به رئيس جمهور: آرزوی ما این است که لغت "همراه" از لغت نامه زندگی معلولین پاک شود

- من هشت سال است که روی صندلی چرخ دار زندگی می کنم . من و دوستانم در کلاس درسی هستیم که خداوند هر روزش را از ما امتحان می گیرد. یکی نمی بیند ، دیگری نمی شنود و آن یکی ... ما دوستانی داریم که چشمهاشان ، گوشهاشان ، دستها و پایشان را در جبهه های جنگ جا گذاشته اند. تمام آن آدمهایی که متاسفانه MS خواهند گرفت ، سکته یا تصادف خواهند کرد ، تمام آدمهایی که روزی پیر و ناتوان خواهند شد در آینده دوستان من خواهند بود.
- بله آقای احمدی نژاد سالها پس از جنگ تحمیلی و مدتها پس از داشتن آمار ده درصدی افراد معلول ، در سال 1383 در دولت گذشته « طرح تامین حقوق معلولان » در قالب 16 ماده قانونی به تصویب مجلس شواری اسلامی رسید. بالاخره در کشور ما فرد دارای معلولیت به عنوان شخصیت انسانی محترم شمرده شد . همه آن چیزهایی که در رویای من و دوستانم دست نیافتنی به نظر می رسید روی کاغذ به نام « قانون جامع حمایت از حقوق معلولان» مکتوب شد .
- من درد دل خود و دوستانم را به شما می گویم . می گویم ما آدمهایی هستیم که هنوز زنده ایم و واحد شمارش ما ، نفرِ انسان است و اگر هنوز در آمارهای رسمی ثبت شده شمارش قابل توجهی نداریم گناه ما نیست . گناه ما نیست که از میان میلیون ها آدم انگشت حکمت خداوندی به سوی ما با کمیت اندکمان نشانه رفته است .


Photo: AP Photo/Stacie Freudenberg

خانم تامی داکورت با همسرش پس از جمع آوری امضاء از مردم، از يک مجتمع تجاری در شيکاگو خارج می شود. داک ورت خلبان يک هلی کوپتر نظامی ارتش آمريکا در نوامبر سال قبل پس از اصابت يک موشک در عراق سرنگون و در نتيجه دچار نقص عضو پا و جراحت های شديد دست شد. جمع آوری امضاء بخشی از فعاليت های متمرکز وی برای شرکت در انتخابات آينده و نمايندگی در کنگره آمريکاست. 16 Dec. 2005


December 18, 2005 12:28 AM

سايت جمهوری - گروه خبر:

یکی از هموطنان معلول کشور در نامه ای خطاب به رئیس جمهوری ، خواستار توجه جدی دولت به مشکلات این قشر از جامعه شد.

آقای رئیس جمهور دوباره سلام!
« تمام حرف ما دو کلمه بیشتر نیست . عزیران می شود ، می توانیم . اندکی صبر ... سحر نزدیک است » .
... همه منتظر رئیس جمهور آینده بودند . همه خبر انتخابات را درج می کردند و ... .
این سطرها را برای شما – صادقانه – می نویسم . چون شما گفته اید:« قدرت در صداقت است » .

آقای رئیس جمهور
من هشت سال است که روی صندلی چرخ دار زندگی می کنم . من و دوستانم در کلاس درسی هستیم که خداوند هر روزش را از ما امتحان می گیرد. یکی نمی بیند ، دیگری نمی شنود و آن یکی ... ما دوستانی داریم که چشمهاشان ، گوشهاشان ، دستها و پایشان را در جبهه های جنگ جا گذاشته اند. تمام آن آدمهایی که متاسفانه MS خواهند گرفت ، سکته یا تصادف خواهند کرد ، تمام آدمهایی که روزی پیر و ناتوان خواهند شد در آینده دوستان من خواهند بود.

آقای رئیس جمهور دوباره سلام
چند ماه قبل آن موقع که نمی دانستم که شما رئیس جمهور خواهید شد به شما و آن هفت نفر دیگر گفتم سلام و بعد همه درخواست هایم را گفتم . اما آقای احمدی نژاد حالا شما رئیس جمهور ایران هستید و دولت شما دولت مهر و عدالت است . و من آقای احمدی نژاد! افتخار می کنم به این کلمات که شعار شماست .

یک روز از من پرسیدند :« آرزوی تو چیست ؟»
گفتم : « شهر بدون پله ! » بله آرزوی من این است که در شهری زندگی کنم بدون پله . می دانید که چند هزار بار ، چند هزار آدم ، پایین چند هزار پله مانده اند و چند هزار بار ، چند هزار آدم به سرعت و بی تفاوت از همان پله ها گذشته اند .

دلم گرفته است و به شما می گویم رئیس دولت مهر ! که بارها از خود پرسیده ام از میان این آدم ها که هر روز از این پله ها بالا می روند چند نفر به عنوان مقام مسئول در منصبی مشغول خدمت هستند ؟!

آقای رئیس جمهور
دوستان من دختران و پسرانی هستند که با مادرها و پدرهاشان سالها از پله های مدارس ابتدایی ، راهنمایی و دبیرستانها بالا رفته اند و در انشاء هایشان نوشته اند که می خواهند در آینده فردی مفیدی شوند تا بر روی ویلچر ، با عصای سپید یا سمعک خدمت کنند . اما مادرها و پدرهاشان پیر شده اند و یا از دنیا رفته اند و وای بر آنانی که همراهی ندارند . ... شاید همراهی نیست که دست های مهربان و خسته اش همراه چرخ من باشد ، شاید همراهی نیست که چشمهایش ، چشم های من باشد و بگوید دخترم / پسرم اینجا چراغ راهنمایی قرمز است، بایست، و وای برآنانی که همراه ندارند و پول هم ندارند . می دانید سرنوشت آنها چه شده ؟! دوستانم حالا روزها گوشه خانه غم می خورند و شب ها با غصه می خوابند و خواب می بینند که دانشجو شده اند .

سئوال این است اگر فرد معلولی ـ که امکان استفاده از وسایل حمل و نقل عمومی را ندارد ـ بخواهد در دانشگاه درس بخواند یا بیرون از خانه کار کند ، چقدر باید بپردازد؟ تازه اگر هم توان مالی داشت و هزینه های مضاعف تحمیلی را پرداخت ، در این شهر پر از پله ، پر از پستی ها و بلندی ها چقدر می توانیم امیدوار باشیم که روزی به تنهایی و بدون نیاز به کمک دیگران قدم به کوچه های مناسب سازی شده بگذاریم ؟

بله آرزوی ما این است که لغت همراه از لغت نامه زندگی معلولین پاک شود .
جنگ سالها است که تمام شده ، برادران و خواهران جانباز ما سال های سال مردانه ایستادند به امید روزی که اگر نشسته هم بازگشتند با امنیت کامل به خانه ، محله و شهرشان قدم بگذارند . اما آیا واقعا حالا که نشسته اند و یا جسم شان رنجور است امکان حضور مجدد اجتماعی دارند ؟!

بله آقای احمدی نژاد سالها پس از جنگ تحمیلی و مدتها پس از داشتن آمار ده درصدی افراد معلول ، در سال 1383 در دولت گذشته « طرح تامین حقوق معلولان » در قالب 16 ماده قانونی به تصویب مجلس شواری اسلامی رسید. بالاخره در کشور ما فرد دارای معلولیت به عنوان شخصیت انسانی محترم شمرده شد . همه آن چیزهایی که در رویای من و دوستانم دست نیافتنی به نظر می رسید روی کاغذ به نام « قانون جامع حمایت از حقوق معلولان» مکتوب شد .

اگر روزی این قانون اجرا شود ما می توانیم بسیاری از کارهای بزرگ را انجام دهیم : می توانیم سوار اتوبوس شویم ـ از بالابر متروها بالا رویم ـ به دانشگاه برویم و اگر لازم بود رایگان تحصیل کنیم ـ درسمان که تمام شد به یک اداره و یا جای دیگری برویم و بگوییم متخصصیم ، آنها از ما امتحان بگیرند ـ و به تخصص ما نمره دهند و به ویلچر ما نگاه نکنند ـ به راحتی وارد هر اداره ، سازمان و مکان عمومی می شویم چون رمپ دارند یا بالابر ـ در پیاده روهایی که از هر طرف حصاربندی نشده اند حرکت می کنیم و دیگر نمی گوییم : « آقا ، خانم ببخشید! مرا کمک کنید اینجا میله است ، آنجا گودال است ـ صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران حداقل 2 ساعت در هفته برنامه هایش را به ما اختصاص خواهد داد و بینندگان و شنوندگان خواهند دانست که معلولین موجوداتی عجیب و غریب نیستند که فقط گاهی در هفته بهزیستی و یا روز جهانی معلولین دیده اند . شاید آن وقت دیگر پلک های پر ترحم بسته شوند و از فرداهای آن روز همه بدانند ویلچر یا عصا و یا چیزهای دیگر فقط ابزارند.

آقای رئیس جمهور
من و دوستانم در هفدهم خرداد 84 سالگرد تصویب این قانون 16 ماده ای را جشن گرفتیم و از دوستان خبرنگارمان خواستیم که در شادی ما سهیم شوند و از رسالت اجتماعی شان کمک بگیریم تا نیاز ما را درج کنند . می خواسیتم بگوییم آقایان مسئول ما از شما انتظار داریم.

همانطور که شما گفتید « اگر کسی در منصبی هست و غیر از خدمت و اجرای عدالت کار دیگری می کند از منظر فرهنگ ما غاصب است »... بله حرف ما هم همین بود . می خواستیم از دوستان روزنامه نگار بپرسیم چرا در روزنامه هایی که شما در آنها قلم می زنید ، چرا کسی از حجم این همه درد چیزی نمی گوید؟!... کسی نیامد . اما به جشن ما کسی نیامد . همه منتظر رئیس جمهور آینده بودند . به ما گفتند هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد . همه خبر انتخابات را درج می کردند و در آن هیاهو و درست در سالگرد تصویب آرزوهایمان ما خاموش شدیم و نشستیم به انتظار ... .

من درد دل خود و دوستانم را به شما می گویم . می گویم ما آدمهایی هستیم که هنوز زنده ایم و واحد شمارش ما ، نفرِ انسان است و اگر هنوز در آمارهای رسمی ثبت شده شمارش قابل توجهی نداریم گناه ما نیست . گناه ما نیست که از میان میلیون ها آدم انگشت حکمت خداوندی به سوی ما با کمیت اندکمان نشانه رفته است .

آقای رئیس جمهور ، آقای دکتر احمدی نژاد
شما گفته اید جامعه اسلامی جامعه ای ست که در آن از تبعیض و ظلم و نابرابری خبری نباشد ، ولی نابرابری ها در زندگی اجتماعی افراد معلول بسیارند. من و دوستانم سالهاست که در جامعه اسلامی مان معلول یا جانباز خطاب می شویم و همه می دانیم خداوند دَم را به هر انسانی که عطا کرد حق یکسان زندگی به او داد ، ولی...

آقای احمدی نژاد شما رئیس دولت مهر و عدالت هستید و من هشت سال است که روی صندلی چرخ دار زندگی می کنم و آدم هایی را می شناسم که سالها است اندکی صبر را ، تحمل کرده اند و به انتظار سحر نشسته اند ... .
16 دسامبر 2005 - مهر