- در اين کنفرانس بخشی از حقوق تضييع شده خود را به عنوان جزء کوچکی از تصوير کل نقض حقوق بشر در ايران تشريح کرديم تا مخاطبان بتوانند به صورت عينی با وضعيت نامناسب حقوق بشر در ايران آشنا شوند.
- پيش از ما بسياری از وابستگان به گروههای سياسی ايرانی داخل و خارج از کشور با اعضاء کنگره آمريکا لابی و مذاکرات غيرعلنی داشته اند. اما ما اولين کسانی بوديم که به صورت شفاف و علنی در ساختمان کنگره آمريکا در چهارچوب جنبش دموکراسی خواهی و منافع ملی ايران سخنرانی کرديم و حتی با علم به عواقب برگزاری عمومی اين کنفرانس, پيشنهاد برگزاری غيرعلنی بدون حضور رسانه ها را نپذيرفتيم. که بديهی بود در اين صورت مانند ديگران مورد حمله قرار نمی گرفتيم. در اين ميان از همه مضحک تر ادعای حاکميت ايران و محافل وابسته به جناح اقتدار گرا می باشد که بر خلاف ادعای ظاهری آمريکاستيزی در پشت پرده خواهان تضمين امنيتی از سوی دولت آمريکا برای بقاء خود می باشند و با حاتم بخشی از کيسه ملت با تمامی جناحهای قدرت آمريکا مذاکره می کنند.
- مخاطب ما در اين کنفرانس، همانگونه که بارها اعلام شد جامعه جهانی بود نه دولت آمريکا به طور خاص. بی شک ادعای "درخواست کمک از دولت امريکا برای ايجاد دموکراسی در ايران" دروغی گزاف می باشد که ساخته و پرداخته ذهن غيرمنصفانه پاره ای از افراد و گروهها است. ما در سخنانمان تاکيد کرديم جامعه جهانی با توجه به قدمت قريب به يک قرن حيات جنبش دموکراسی خواهی مردم ايران به حمايت عملی و معنوی از آن بپردازد.
- احمد شيرزاد: من هر كار كنم نميتوانم خود را قانع كنم كه دو جواني كه طي سالهاي اخير به سهم خودشان براي جنبش دانشجويي كار كردند، زحمت كشيدند و صدمه خوردند بروند مقابل سناتورهاي آمريكايي و از جامعه بين الملل (يعني در واقع از آنها) تقاضاي "حمايت علمي و معنوي از مطالبات دموكراتيك مردم ايران" داشته باشند. تصور من اين است كه اين نوع درخواست براي هر ايراني كه هنوز از غرور ملي خود چندان فاصله اي نگرفته، بسيار مشمئز كننده است.
- رضا خجسته رحيمی: آقاي شيرزاد براي مشمئز شدن خيلي دير شده است.
- بهنود: در فضای متوهم کنونی که هم توهم اين وجود دارد که واشنگتن مشغول ساخت و پرداخت چلبی ايرانی است و هم ماجرای اختصاص 75 ميليون دلار برای گسترش دموکراسی در ايران آبی در لانه مورچگان ريخته، همين ماجرای ساده و معمول معنائی ديگر يافته است.
سايت جمهوری - گروه خبر: گروه خبر - ٢۴ اسفند ١٣٨۴ - هفته پيش سميناری با عنوان "افق های دموکراسی و حقوق بشر در ايران" در ساختمان کنگره آمريکا برگزار شد. شرکت علی افشاری، و اکبر عطری به عنوان سخنران در اين نشست، واکنش های گوناگونی را برانگيخت که در رسانه ها انعکاس وسيعی داشت. اخيرا سخنرانان اين جلسه اطلاعيه ای در توضيح دلائل و انگيزه های شرکت خود در اين نشست منتشر کرده اند که متن آنرا در زير مشاهده می کنيد:
به نام هستی بخش
برگزاری مراسم "افق های دموکراسی و حقوق بشر در ايران" در ساختمان کنگره آمريکا بازتاب خاص و چشمگيری در فضای افکار عمومی بين المل و ايران داشت و باب جديدی را در فضای سياسی ايران گشود. اينجانبان از تمامی عزيزانی که خالصانه مراتب حمايت خود را چه به صورت تماس فردی و يا درج مقاله اعلام کرده اند و همچنين ديگر بزرگوارانی که مشفقانه و دلسوزانه انتقادات و دغدغه های خود را بيان کردند, تشکر و سپاسگذاری می کنيم. بی شک مباحثات و چالش های گقتمانی صورت گرقته , نقشی مهم در روشن شدن تبيين وظيفه ملی در شرايط کنونی خواهد داشت.
ما دعوت بنياد Foundaton for defence of democracyبرای سخنرانی در ساختمان کنگره آمريکا پيرامون موضوع "حقوق بشر و دموکراسی در ايران" را فرصتی مناسب تشخيص داديم تا بنا به رسالت اجتماعی و وظيفه ملی در شرايط بحرانی کنونی کشور که جامعه جهانی درگير موضوع ايران شده است و برخورد نظامی و تحريم گسترده به عنوان يک کارت بازی بر روی ميز بازيگران سياسی جهان قرار دارد, راهکاری برای مصون ماندن ملت و ميهن از تهديدات و عواقب جبران ناپذير آن ارائه دهيم. اين کنفرانس را تريبونی دانستيم تا در حد بضاعت خود به صورت شفاف و روشن افکار عمومی جهان و بويژه سياستمداران آمريکايی را با واقعيتهای جامعه ايران آشنا کنيم. استدلال کنيم که خواست مردم ايران و صدای آنان متفاوت با صدای حاکميت می باشد. مردم ايران صلح طلب هستند. مشکل اصلی ايران, مسئله هسته ای نيست, بلکه نبود دموکراسی و حقوق بشر است. حاکميت بحران ساز ايران ارتباطی با مردم ايران ندارد و در اصل بنيادش بر بستر اختناق, اقتدارگرايی و نقض مستمر حقوق بشر تکوين يافته و برای تداوم حيات غيردموکراتيکش در عرصه داخل و خارج بحران سازی می کند. جامعه جهانی در مورد ايران فقط از دريچه نگرانيها و منافع خود برخورد نکند, بلکه دستيابی موثر و پايدار به منافع خود را در پيوند با خواسته ها و حقوق جنبش دموکراسی خواهی و مسالمت آميز مردم ايران در چهارچوب حفظ منافع ملی، استقلال و تماميت ارضی کشور و جدايی دين از دولت جستجو کند. راهکار جنگ و سازش با حکومت غيردموکراتيک ايران علاوه بر آنکه مردم ايران و منافع آنها را قربانی می کند، صلح و امنيت پايدار در جهان و خاورميانه را نيز به ارمغان نمی آورد.
در اين کنفرانس بخشی از حقوق تضييع شده خود را به عنوان جزء کوچکی از تصوير کل نقض حقوق بشر در ايران تشريح کرديم تا مخاطبان بتوانند به صورت عينی با وضعيت نامناسب حقوق بشر در ايران آشنا شوند.
انعکاس گسترده اين رويداد در فضای افکار عمومی بين الملل و ايران موجب بروز واکنش های مختلفی شد. از آنجاييکه هيچگاه خود را بری از خطا و اشتباه نمی دانيم و پيشاپيش نيز می دانستيم تابوشکنی هزينه ها و تبعات خاص خود را دارد و از طرف ديگر چونان هميشه مورد بغض محافل قدرت طلب و دستگاه سلطه قرار خواهيم گرفت. لذا با استقبال از انتقادات سازنده بر آن شديم تا توضيحاتی را به شرح زير برای روشن شدن افکار عمومی بيان داريم:
1- بر طبق رويه متداول و متعارف در حوزه سياسی آمريکا, بنياد FDD توسط دو نماينده کنگره سناتور ليبرمن از حزب دموکرات و سناتور سنتروم از حزب جمهوريخواه, اتاقی از ساختمان کنگره آمريکا را برای محل برگزاری کنفرانس در اختيار گرفت. اينجانبان چه پيش و چه بعد از کنفرانس هيچ گونه گفتگو و يا مذاکره با سناتورهای فوق و ديگر اعضاء کنگره آمريکا نداشتيم. اين کنفرانس يک برنامه آزاد و عمومی بوده که قبل از برگزاری به رسانه های بين المللی و ايرانی مستقر در آمريکا اطلاع داده شده بود و همگان اعم از سياستمداران, فعالين امور رسانه ای و افراد عادی می توانستند در آن شرکت کنند. ما هيچگاه در جلسه و صحن کنگره آمريکا حضور نداشتيم. کنگره آمريکا به عنوان خانه ملت آمريکا در بردارنده گرايشهای مختلف در حوزه سياسی آمريکا است. در اين کنفرانس گرايشهای متنوعی از سياستمداران آمريکايی, فعالين رسانه ای خارجی و ايرانی و فعالين سياسی و حقوق بشری حضور داشتند و به هيچ عنوان جلسه محدود به دو سناتور سنتروم و ليبرمن و هواداران آنها نبوده است.
2- اينجانبان از هر تريبونی که بتوان آزادانه و شرافتمندانه، ندای حقوق و مطالبات دموکراسی خواهانه مردم ايران را به صورت شفاف, روشن و موثر طنين انداز کرد, استقبال می کنيم. بديهی است پذيرش دعوت بنياد FDD به کمک سناتورهای فوق الذکر به عنوان يک تريبون برای سخنرانی, به معنای تاييد مواضع يا همسويی با ديدگاهها و يا وابستگی به آنان نمی باشد.
3- امروز حاکميت اقتدارگرای ايران تنها يک مسئله داخلی نيست بلکه به معضلی جهانی نيز تبديل شده است و طرف آن نه تنها آمريکا بلکه اکثر کشورهای جهان می باشند. در اين شرايط فراتر از خواست, ايدئولوژی و آرزوهای تمامی کنشگران عرصه سياسی ايران, واقعيتی به نام واکنش قريب الوقوع جامعه جهانی بر عليه حکومت ايران وجود دارد در اين شرايط وظيفه ملی حکم می کند که تا با تفکيک مردم و جامعه ايران از برنامه های مخفی و بحران ساز حاکميت از گره خوردن حيات ميهن به حيات حکومت غيرمردمی ايران جلوگيری شود و با نفی رويکردهای جنگ طلبانه زمينه های پيوند خوردن مردم ايران و جامعه جهانی برای دستيابی به حکومتی دموکراتيک, ملی و مبتنی بر اعلاميه جهانی حقوق بشر در چهارچوب حفظ منافع ملی, جدايی دين از دولت, تماميت ارضی و استقلال کشور فراهم شود. در اين ميان انفعال, عافيت طلبی و محکوميت صرفا لفظی جنگ بدون نمايش عملی تفاوت اراده و صدای ملت ايران از حاکميت, نمی تواند مانع رويارويی خسارت بار بين ايران و جامعه جهانی شود.
در اين ميان نگاه ارتودوکسی و مکانيکی از زاويه چپ با اولويت دادن چالش با سرمايه داری در مقابل مبارزه برای ايجاد دموکراسی در داخل, نه تنها نمی تواند تامين کننده منافع توده های مردم و برقراری عدالت باشد بلکه منجر به تقويت موضع سنت گرايان و حاکميت اقتدارگرا می شود. همانگونه که کشورهايی چون کوبا و ونزوئلا نهايتا در دام حمايت از حکومت غيردموکراتيک ايران افتادند که سابقه اعدام هزاران نفر از همکيشان دولتهای فوق را بدون هرگونه دادگاه و محاکمه ای در کارنامه خود دارد.
4- عده ای مدعی شده اند که سناتور سنتروم و ليبرمن مواضعی بر عليه کشور و مردم ايران و دفاع از تجزيه طلبی داشته اند. در بررسيها و تحقيقات ما موردی دال بر ضديت با ايران در مواضع آنها يافت نشد. بلکه فقط مواضعی بر عليه حاکميت سياسی ايران داشته اند که ارتباطی با ملت و منافع ملی و سرزمينی کشور ايران ندارد. بنابراين از آنجاييکه متاسفانه رويه غلط طرح غوغاسالارانه دعاوی بی استناد با ابهام افکنی و غبار آلودکردن فضا, قضاوت صحيح افکار عمومی را دشوار می سازد, بهتر است مدعيان به جای کلی گويی, مستندات خود را در اين زمينه ارائه دهند. اما حتی اگر فرض کنيم که اين ادعا صحت داشته باشد. ما در جلسه ای که به زعم آقايان متعلق به ديدگاههای طرفدار تجزيه ايران است از ضرورت حفظ منافع ملی و تماميت ارضی ايران سخن گفته ايم. حال تلاش برای تغيير ذهنيت اين افراد به سمت پذيرش ضرورت حفظ تماميت ارضی ايران چه اشکالی دارد؟
5- پيش از ما بسياری از وابستگان به گروههای سياسی ايرانی داخل و خارج از کشور با اعضاء کنگره آمريکا لابی و مذاکرات غيرعلنی داشته اند. اما ما اولين کسانی بوديم که به صورت شفاف و علنی در ساختمان کنگره آمريکا در چهارچوب جنبش دموکراسی خواهی و منافع ملی ايران سخنرانی کرديم و حتی با علم به عواقب برگزاری عمومی اين کنفرانس, پيشنهاد برگزاری غيرعلنی بدون حضور رسانه ها را نپذيرفتيم. که بديهی بود در اين صورت مانند ديگران مورد حمله قرار نمی گرفتيم. در اين ميان از همه مضحک تر ادعای حاکميت ايران و محافل وابسته به جناح اقتدار گرا می باشد که بر خلاف ادعای ظاهری آمريکاستيزی در پشت پرده خواهان تضمين امنيتی از سوی دولت آمريکا برای بقاء خود می باشند و با حاتم بخشی از کيسه ملت با تمامی جناحهای قدرت آمريکا مذاکره می کنند.
6- تمامی انتقادات وارده ارتباطی با مفاد سخنان ما در کنفرانس نداشت. سخنانی که ما آنها را قبلا در داخل ايران نيز بيان کرده بوديم. انتقادات بيشتر معطوف به پيش فرضها, مسائل پيرامونی و تفسيرها بود. طبيعی است که در اين حالت محل نزاع پيش فرضها و نگرش های سياسی منتقدين می باشد.
7- اينجانبان همانگونه که به صراحت در کنفرانس بيان کرديم صرفا نظرات شخصی خود را به عنوان يک شهروند و فعال سياسی – حقوق بشری ايرانی بيان کرديم و هرگز مدعی نمايندگی از سوی تشکيلات و يا گروه خاصی از جمله دفتر تحکيم وحدت نشده و خود را نماينده دانشجويان يا مردم و متکی به يک جنبش اجتماعی معرفی نکرديم. ما صرفا بر اساس وظيفه ملی و اعتقاداتمان ايده ای را مطرح کرديم تا يه سهم خود ياريگر عبور موفق کشور و ملت ازگذرگاه پر آشوب کنونی باشيم. اينک نيز خوشحاليم که گفتگويی جدی در اين زمينه درگرفته است. گذشت زمان و سپری شدن بعد گفتمانی نشان خواهد داد که جايگاه اين ايده در بين مردم و دانشجويان چه خواهد بود.
8- مخاطب ما در اين کنفرانس، همانگونه که بارها اعلام شد جامعه جهانی بود نه دولت آمريکا به طور خاص. بی شک ادعای "درخواست کمک از دولت امريکا برای ايجاد دموکراسی در ايران" دروغی گزاف می باشد که ساخته و پرداخته ذهن غيرمنصفانه پاره ای از افراد و گروهها است. ما در سخنانمان تاکيد کرديم جامعه جهانی با توجه به قدمت قريب به يک قرن حيات جنبش دموکراسی خواهی مردم ايران به حمايت عملی و معنوی از آن بپردازد. هر ناظر منصفی تصديق خواهد کرد که اين سخن بيانگر درونزا بودن شکل گيری حکومتی دموکراتيک می باشد. از طرف ديگر دورنزا بودن نه تنها به معنای تاکيد صرف بر منابع داخلی نمی باشد, بلکه هرگونه کمک و حمايت خارجی مشروط بر آنکه در چهارچوب منافع ملی و تماميت ارضی کشور باشد و خللی بر حق انحصاری ملت ايران در تعيين سرنوشت خود وارد نکند, مفيد به حال آن نيز می باشد. همانگونه که به دشواری می توان گفت که تجاربی نظير استقلال هند و الغای آپارتايد در آفريقای جنوبی و همچنين موفقيت نهضت مشروطه و انقلاب اسلامی بدون حمايت جهانی امکان موفقيت داشته اند.
9- سخنان ما در اين کنفرانس با توجه به فشردگی زمان اختصاص به موضوع حقوق بشر و دموکراسی در ايران داشت. علی القاعده در اين زمان کوتاه امکان پرداختن به تمامی موضوعات وجود نداشت. سخنان ما حاوی هيچ اظهار نظر مثبتی در خصوص عملکرد دولت امريکا در گذشته و حال و يا مطلوب دانستن وضعيت حقوق بشر در اين کشور نبود. بلکه بر اساس رويکرد انتقادی سخنانمان به جامعه جهانی, منکر سياستهای استعماری و مضر به حال ملت ايران در سابقه دولت های مسلط جهانی و از جمله دولت آمريکا نبوده و نيستيم. اما در شرايط فعلی دنيا و در نظم جديد حاکم بر مناسبات جهانی و با توجه به فرايند جهانی شدن و تبديل جهان به شبکه ای به هم پيوسته, سرنوشت ايران, چه بخواهيم و چه نخواهيم متاثر از سياستهای جامعه جهانی است که در راس آن دولت آمريکا قرار دارد. به اعتقاد ما برخورد واقع بينانه و اجتناب از برخورد های جزمی و ايدئولوژيک با اين موضوع, ضرورت نگاهی پويا به مفاهيم دائما متحول شونده ايی چون قدرت, استقلال و روابط بين الملل, عبور از انجماد تحليلی تئوريهای دوران جنگ سرد, پرهيز از مطلق کردن دوستی و دشمنی در حوزه سياست خارجی و روايط بين المللی و بهره گيری از ظرفيت های دکترين جديد سياست خارجی آمريکا مبنی بر تاکيد بر تقويت دموکراسی به عنوان پشتوانه امنيت, می تواند تامين کننده منافع ملی ما باشد. البته بديهی است که دولت آمريکا همچون هر دولت خارجی ديگر در نهايت حافظ منافع خود است. حال در شرايطی که اين دولت به همراه ديگر دول مسلط جهان درگير مسئله ايران می باشد و اراده هيچ فرد و گروه ايرانی نيز نمی تواند به نحو مطلوبی اين شرايط را تغيير دهد, هنر فعالين سياسی معتقد به دموکراسی و منافع ملی ايران اينست که بتوانند جامعه جهانی را به سمت تامين متقابل منافع مردم ايران و خواسته های مشروع جامعه جهانی سوق دهند. همانگونه که تا حدودی نيروهای تحول خواه و مردمی در افغانستان و عراق پس از طالبان و صدام انجام دادند.
10 – اينجانبان بر اساس رويه های متداول و متعارف به منظور ادامه تحصيل در خارج از کشور به سر می بريم و تاکيد می کنيم که هيچ نيرو و يا گروه سياسی در حضور ما در خارج از کشور نقشی نداشته است تا بخواهد نظری در خصوص شرکت يا عدم شرکت در اين کنفرانس ارائه دهد و همچنان خود را عضوی از جامعه سياسی داخل کشور می دانيم که پس از اتمام دوره تحصيل به وطن برمی گرديم.
11 –جنبش دانشجويی در طول تاريخ سرافرازانه خود همواره بر نفی استبداد, استعمار و استحمار تاکيد داشته است. منتها هيچ وقت نسبت به حمايت جامعه جهانی و گفتگو با کشورهای خارجی در چهارچوب منافع مردم ايران و توسعه و تحول کشور موضع منفی نداشته است. جنبش اصيل دانشجويی ايران همواره خودکامگی و جهل را زمينه ساز ورود استعمار دانسته است. گرايش غالب جنبش دانشجويی, استقلال کشور را به معنای خصومت با دنيای خارج و بويژه غرب ستيزی تفسير نکرده است. برخورد منفی آن با دنيای خارج مطلق نبوده, بلکه شکل استعماری و مداخله جويانه آن را نقض کرده است. آنچه در قاموس جنبش دانشجويی نمی گنجد, آب به آسياب ريختن و ايستادن خواسته و يا ناخواسته در کنار حاکميتهای خودکامه, تحت پوشش بيگانه ستيزی و ضديت با امپرياليسم است. همانگونه که تاريخ ايران نشان می دهد تفکيک داخلی و خارجی زمانی معنا داشته است که حکومتهای داخلی از پشتوانه مردمی و مشروعيت برخوردار بوده اند. اگر ملت و وطن تنها ملاکهايی باشند که محدوده قلمرو سرکوب و چپاول يک نظام استبدادی خودی را مشخص سازند، آنگاه ديگر چنين تفکيکی اعتبار ندارد.
در پايان بار ديگر خوشحالی خود را از فراهم شدن زمينه بحث و تبادل نظر پيرامون چگونگی عمل به وظيفه ملی در اين برهه حساس از حيات کشور ابراز می داريم. گفتگوها و انتقادات صورت گرقته برای ما بسيار جالب بود و آن را نشانه ای از موفقيت تلاشمان برای شکل گيری دموکراسی و گقتگوی آزاد در کشور می دانيم.
اکنون که حاکميت غير دموکراتيک جمهوری اسلامی, آسيب پذيری خود از حضور پرونده ايران در شورای امنيت را بگونه ای نشان داده است که حتی از انتشار خبر آن در رسانه های داخل کشور هراس دارد و از تهديدات مکرر آن مبنی بر خروج از NPT، راه اندازی مجدد غنی سازی اورانيوم, تهديد منافع آمريکا در جهان و قطع صدور نفت و... خبری نيست, فرصتی مناسب برای نيروهای دموکراسی خواه و وفادار به منافع ملی و تماميت ارضی کشور فراهم شده است که با انسجام و اجتناب از تفرقه و بحث های حاشيه ای زمينه را برای تحميل انتخابات آزاد به منظور تعيين قانون اساسی جديد در چهارچوب دموکراسی, اعلاميه جهانی حقوق بشر, جدايی دين از دولت, استقلال کشور و تماميت ارضی ايران مساعد سازند.
علی افشاری – اکبر عطری
مشمئز كننده
احمد شيرزاد: احساس بسيار بدي نسبت به حضور دو تن از اعضاي سابق دفتر تحكيم در سناي آمريكا دارم.
شايد جوانها فكر كنند من قديميام و با پارادايم هاي دهه 60 خو گرفتهام. شايد براي برخي امروزيها چيزي به نام غرور ملي مفهوم رنگ باختهاي باشد كه فقط براي كتابهاي تاريخ و مسابقات ورزشي به درد ميخورد. اما من هر كار كنم نميتوانم خود را قانع كنم كه دو جواني كه طي سالهاي اخير به سهم خودشان براي جنبش دانشجويي كار كردند، زحمت كشيدند و صدمه خوردند بروند مقابل سناتورهاي آمريكايي و از جامعه بين الملل (يعني در واقع از آنها) تقاضاي "حمايت علمي و معنوي از مطالبات دموكراتيك مردم ايران" داشته باشند. تصور من اين است كه اين نوع درخواست براي هر ايراني كه هنوز از غرور ملي خود چندان فاصله اي نگرفته، بسيار مشمئز كننده است.
افشاري در آنجا از بازداشتگاه خود، سه سال زندان ناعادلانه، چهار صد روز سلول انفرادي، شكنجههاي جسمي و روحي، بي خوابي هاي متوالي و بارها تهديد به اعدام سخن گفته است. رواياتي كه نظير آن توسط افراد مختلف بارها مطرح شده و هيچ دادخواهي صورت نگرفته است. من به عنوان يك ايراني از اينكه در كشورم باندهاي قدرتي وجود دارند كه بيمحابا از پرسش قانون چنين فجايعي ميآفرينند احساس ننگ ميكنم. اما به مراتب از طرح اين شكواها در مقابل كساني كه براي دهه هاي متوالي يك رژيم كودتايي و ناقض حقوق بشر را در ايران روي كار آوردند بيشتر احساس شرم و سرافكندگي دارم.
افشاري و عطري يادشان رفته وارث جنبش دانشجويي هستند كه هر سال 16 آذر ماه سرودش گوش نواز است و آن سرود حكايت خون سه شهيدي است كه رژيم سركوبگر شاه در مقابل معاون رئيس جمهور آمريكا قرباني كرد. مشكل از اينجا ناشي مي شود كه برخي از بچههاي جوان كه اگر جايگاه و شأن سياسي خود را درست بشناسند، در كنار ساير اقشار ملت در يك حركت عميق دموكراسي خواهانه تأثيرگذارند، بريده از پيشنيه و تاريخ ايران زمين و حتي بخشهاي نزديك به خودشان بسيار عجله دارند كه رهبر شوند. آنها در برآورد نقش قبلي خود نيز بسيار دچار توهم اند، آنجا كه عطري مدعي است: "جنبش دانشجويي همراه با روشنفكران و برخي از گروههاي سياسي تحول خواه، پايه گذار حركت رفرميستي دوم خرداد شد."
اكنون زمان تجزيه و تحليل همه خطاها نيست. اما نبايد فراموش كنيم كه طي دوران اصلاحات در عين حال كه از برخي مسامحه ها و كوتاه آمدن هاي مفرط نيز برخي پارادايمهاي به ظاهر انقلابي چپهاي قديمي صدمه خورديم، از تعجيل ها، شتابزدگي ها، رهبري طلبيها، عدم واقع بينيها، هنجارشكنيها و اقدامات فردي و راديكال كساني كه ميخواستند يك شبه جامعه و مناسبات سياس حاكم بر آن را تغيير دهند، نيز كم آسيب نديديم. نيروهايي كه سر سوزني به مشورت با ديگران اعتقاد نداشتند، از بناي نساخته اصلاحات عبور كردند، حركتهايي به راه انداختند كه خود توانايي هدايت و رهبري آن را نداشتند، اعتقادي به كار جمعي و حركت مشترك نداشتند و ديكتاتورمآبانه تنها شراكت در آنچه صددرصد باب ميلشان بود را قبول داشتند و در عين حال از ديگران توقع داشتند كه در هر هزينهاي كه آنها با اقدامات تكروانه خود به بار ميآورند شريك شويد.
افتخار ميكنم كه در هر حادثه اي كه در دوران مجلس ششم براي جنبش دانشجوي رخ داد، ما و دوستانمان عكس العمل قانوني در حد مقدورات خود را داشتيم و به حمايت از آنها برخاستيم. اين وظيفه ما بود و هرگز منتي در آن نيست. اما به ياد دارم كه در همان جريان بازداشت غيرقانوني افشاري (و همزمان بازداشت مهندس سحابي و ديگران) به كرات در نطق ها و تذكرات از جفايي كه بر آنها ميشد ياد كرديم و حداقل در دو مورد نيز نامههايي با امضاي زياد از تريبون مجلس خوانده شد و نيز به نامههايي به رئيس قوه قضائيه نوشته شد. ما هرگز به خود اجازه نميداديم و نميدهيم كه اگر اختلافات ديدگاه و تحليل با كساني داشتيم و حتي روشهاي تندروانه آنها را نميپسنديديدم نسبت به دفاع از حقوق آنان كوتاه بياييم.
دستگيريها و بازداشتها، استفاده از روشهاي ناهنجار و نامتعارف در برخورد با زندانيان سياسي، محاكمات مسئله دار و شكستن مرزهاي قانون در اين چند سال تيشههاي بي رحمانه اي بر ريشه جامعه ايران زده است. از اين بازداشتها، اعمال فشارها، و امثال اين رخدادها در طي اين ساليان همه آسيب ديده اند . پيكر ايران زخمي است از اين تازيانههاي بيخردي. و در اين ميان آنچه برآمد ظهور جمعي لاف زن و مدعي بود كه مي خواهند به يمن بادهاي نفتي يك ساله ايران را به بهشت زمين كنند و البته تب تندشان در اندك زماني خواهد چاييد.
در به ياد آوردن اين زخم هاي چركين، هرگز نسبت به كساني كه پس از هفتهها يا ماهها فشار، مقابل دوربين تلويزيون ظاهر ميشدند و اظهار ندامت ميكردند احساس اشمئزاز نداشتيم و نميتوانستيم از آنها توقع مقاومت قهرمانانه داشته باشيم. وضعيت آنان براي همه نيروهاي سياسي قابل درك بود و هرگز كسي اين موارد را در قضاوتش در مورد شخصيت افراد دخالت نميداد. اما قرار گرفتن در مقابل سناتورهاي آمريكايي و درد دل با آنها در ميان گذاشتن انصافا كراهتآور است.
ما هرگز نيروهاي سخيف و بي هنري كه از شعار "مرگ بر آمريكا" براي خود "نان داني" درست كردهاند و مواضع ضدآمريكايي براي آنها يك اداي كليشهاي و تكراري است را نميتوانيم واجد اصالت سياسي تشخيص دهيم. در عين حال نه اكنون در پرونده هستهاي، بلكه از آن زمان كه در مجلس بوديم به صراحت و روشني از برقراري روابط شفاف و ديپلماتيك و گفتگوي آبرومندانه با دولت ايالات متحده دفاع ميكرديم و حتي پيشنهاد داديم كه در گام نخست ارتباط متقابل ميان نمايندگان مجلس ايران و مجالس آمريكا در دستور كار قرار گيرد. اما ميان يك رابطه رسمي و ديپلماتيك كه در آن مقامات رسمي يك كشور با حفظ شأن و حرمت ملت ايران با همتايان خارجي خود ارتباط برقرار ميكنند با ديدار و گفتگويي كه از موضع غيرمسئول و بر سبيل بيان دردها و مشكلات مردم ايران در جمع كساني كه در تاريخ 50 ساله ايران و منطقه، قطعا خودشان مسئول بسياري از آن دردها هستند، تفاوت از زمين تا آسمان است.
براي جلب توجه صلح دوستان ودموكراسي خواهان دلسوز در سطح جهان راه هاي بسيار بهتر و عاقلانه تري وجود داشت.
خامي و كم تجربگي سياسي، دو يار قديمي جنبش دانشجويي را به اشتباهي تاريخي انداخت كه بيشك جبران آن براي ايشان دشوار است. خوشحالم كه خانم حقيقت جو در اين دام نيفتاد. يك نيروي سياسي بايد با پختگي بيشتري در عرصه وارد شود. پاسخ مثبت به هر دعوتي براي حضور در هر جمع و محلي حاكي از دستپاچگي براي ايفاي نقش سياسي است. سياست راه دراز مدتي است. بدون صبر و تمأنينه، آدم در راه باريكه ها دچار سقوط ميشود.
اميدوارم بچه هاي تحكيم در داخل كشور به سرعت بتوانند مسئله را جمع كنند و بابت اقدام نسنجيده دچار