
درتاریخ ۲۵ سپتامبر ۲۰۰۴ به دعوت گروه پال تاک اتحاد جمهوریخواهان دکتر نيره توحيدي فعال و محقق امور زنان در یک سمینار اینترنتی به بحث درباره جنبش فمینیستی زنان ایرانی و چالشها یی که این جنبش با آن روبروست پرداخت. نيره توحيدي، استاد دانشگاه ایالتی کالیفرنیا – نرث ریج، در حال حاضر در انستیتو Kennan درWoodrow Wilson International Centre به تحقیق در ارتباط با امور اجتماعی اشتغال دارد. از آثار او در زمینه زنان میتوان به " و قشریون اسلامی" به فارسی و “ Globalization, Religion and Gender” به انگلیسی اشاره کرد.
در آغازاین سمینار دکتر نيره توحيدي نقطه نظرهای خود را ارایه داده و سپس به پرسش های حاضران پاسخ گفت. در بخش پایانی شرکت کنندگان سمینار به ابراز نظر پرداختند.
دکتر نيره توحيدي از جمله گفت:
فمينيسم داراي دو بخش تفكيك ناپذير است. این هر دو ضروري و مورد نياز جنبش هستند. برخي جنبش زنان را در ايران امروز دچار ضعف تئوريك ميدانند. من ميخواهم با تاييد اين مطلب اضافه كنم كه ما از نظر پراتيك نيز ضعيف هستيم. ما در واقع هنوز جنبش نوپايي هستيم كه بسيار شكننده است. شكل عمل ما محدود، فردي، پراكنده و مقطعي است. اگرچه امروز جنبش زنان در مقايسه ي تاريخي از يك پتانسيل بسيار قوي برخوردار است. اما عمدتا به دليل سركوب و فقدان آزادي و امنيت قضايي براي فعالان اجتماعي از جمله كوشندگان ، سازماندهي و سازمان يابي امري بسيار دشوار است. بحثهاي باز كه نيازمند گسترش و تعميق كمي و كيفي اين حركت اجتماعي هستند وجود نداشته و يا بسيار محدود هستند. البته لازم به ذكر است كه بخشي از اين کاستی به خصوصيات فرهنگي جامعه ما برميگردد و ناشي از سركوب توسط سيستم سياسي نيست. يكي از اين موانع فرهنگي فقدان روحيه ي همكاري و كار جمعي است. در نتيجه فرهنگ غالب در عرصه ي تلاشهاي اجتماعي فرهنگی محفلي و نخبه گرا بوده که به شخصيت پرستي گرايش دارد. در عین حال تفكيك تعلقات ايدئولوژيكي از فعاليتهاي اجتماعي هنوز در اذهان و اعمال پذيرفته و جا افتاده نشده است. اين مطلب براي ايران و جامعه ايراني خارج از كشورنیز صدق ميكند. البته اخيرا حركتهاي مثبتي در اين جهت توسط نيروهاي مختلف از جمله اتحاد جمهوريخواهان و جمهوريخواهان لائيك صورت گرفته است. نمونه هاي اين چنيني نمايانگر آن است كه بسياري به ضرورت اهميت اتحادها و ائتلاف ها پي برده اند. آنچه به عنوان ضعف فعاليتهاي اجتماعي ذكر شد به طور اخص در مورد جنبش زنان نيز صادق است. به عنوان مثال آنچه از داخل ايران به گوش ميرسد تاييد ميكند كه حركتهاي فرقه گرايانه و خود محوربيني در بين زنان نيز كمتر از گستردگي این عارضه ها ميان مردان نيست.
حال مشكل اساسي اين است كه به اين ضعف ها فائق آمده و يك همبستگي حول مسائل و مشكلات و دردهاي مشترك زنان شكل بگيرد. ما شاهديم كه فعاليتهاي NGO ها منجمله NGO هاي زنان در ايران روز به روز گسترش مييابد. در گذشته كه هنوز فعاليتهاي NGO ها به اين گستردگي و وضوح نبود نوعي همگرايي و همكاري عملی ميان زنان عرفي گرا و زنان مذهبي فعال در اين عرصه به وجود آمده بود. اما به نظر ميآيد اخيرا اين همكاري رو به كاهش گذاشته است. يكي از دلايل ميتواند اين باشد كه بحثها و موضع گيري ها روشن تر و در عين حال صف بندي هاي سياسي حادتر شده اند. اما مستقل از علل اين مسئله نتيجه آن افزايش شكاف در همكاريهاي عملي ميان زنان بوده است.
در مقابل آنچه باعث اميدواري ست اين است كه در ميان نسل جوان اين شكاف كمتر ديده ميشود. قشر جوان در داخل و همچنين در خارج از كشور با ذهني بازتر و پراگماتيسم بيشتر عمل ميكند. البته پراگماتيسم را به مفهوم منفي آن به كار نميبرم. بلكه منظور آن است كه عقده هاي رواني كه سابقا به دليل ساليان سركوب شكل گرفته و به سكتاريسم انجاميده در ميان جوانان كمتر ديده ميشود. شايد يك علت اين تحول مثبت آن باشد كه جوانان امروز در دوره اي كمتر ايدئولوژيك به سر ميبرند و از آنجا كه جوانان بخش بزرگ جامعه ي ما را تشكيل ميدهند در نظر گرفتن پتانسيل آنها اهميتي بيش از پيش مييابد.
از ضعفهاي عملي كه بگذريم كاستي هاي تئوريك جنبش زنان خودنمايي ميكنند. هرگاه جنبش زنان را در حداقل آن و به مثابه يك "ديسكورس" در حال تكوين در نظر بگيريم، حوزه ي نظري اهميت بيشتري خواهد داشت.
ما بايد سئوال كنيم كه جنبش زنان ما در پروسه ي شكل گيري خود چه مفاهيم، ارزشها، خرده فرهنگها، و يا كدام فرهنگ بديل را بازآفريني و يا نوآفريني ميكند. اين جنبش چه گفتماني را دامن زده است و نقاط قوت و ضعف اين گفتمان كدام هستند. در يك كلام اين جنبش الان كجا ايستاده است.
البته من در اينجا نميخواهم وارد اين بحث بشوم كه به اعتقاد بعضي در ايران امروز اصلا جنبش زنان وجود ندارد. وجود يا عدم وجود "جنبش" زنان كه بحث ديگري است را موكول كرده و به حداقلي كه هيچ نيرويي نميتواند منكر آن باشد ميپردازم. وجود مطالب، نامه ها، جدل ها و اعتراضات موجود انكار يك ديسكورس و يا گفتمان در رابطه با مشكلات زنان را ناممكن ميكند. از ديسكورس سخن ميگويم زيرا شاهد پروسه اي هستيم كه طي آن مفاهيم جا افتاده به چالش كشيده شده، تعاريف جديد از " بودن" و يا "مرد بودن" ارائه ميشوند. نقش ها و مفاهيم كليشه اي مورد تعرض قرار ميگيرند. ما شاهد ساختارشكني در عرصه هاي مختلف ادبيات و زبان و هنر هستيم. در ميان زنان مذهبي شاهد رواج مفاهيمي هستيم كه در جنبش فمينيستي سكولار ريشه دارند. فراتر از آن مفاهيم حاصل از جنبش فمينيستي جهاني حتی در بحث هاي حوزوي منعكس شده اند. وجود اين گفتمان قابل انكار نيست گرچه ميتوان آغاز آن را به جنبش مشروطه و يا جنبش بابي نسبت داد. شايد بتوان آغاز آن را با حضور "زرين تاج" (طاهره قره العين) مترادف شمرد، او كه حجاب خود را برداشت و گفت بدون حجاب نيز ميتواند در جامعه حاضر و ناظر باشد. او به مثابه يك ، پيشگام يك حركت اجتماعي بزرگ يعني رفرم در دين اسلام شد و شاید بتوان همان لحظه را بعنوان آغاز گفتمان فمينيستي در ايران تاريخ زد.
حال بايد ديد چگونه يك گفتمان ميتواند به جنبش اجتماعي با آثار عملي مشخص فرا رويد. هرگاه اين فرارويش صورت نگيرد، گفتمان مورد نظر به عنوان طرحي آكادميك باقي خواهد ماند. براي اينكه گفتمان مورد نظر به جنبش اجتماعي ارتقاء يابد داشتن سه خصيصه براي آن ضروريست.
قبل از هر چيز ما بايد قادر باشيم تحليلي نقادانه و تاريخي از موضوع ارائه دهيم. دست كم در ميان فعالان عرصه زنان بايد روشن باشد كه منظور از "موضوع ان" چيست. در اين ضمن نبايد از نظر دور داشت كه در عصر حاضر هيچ تئوري نميتواند بومي باشد و يا در مورد ما صرفا ايراني باشد. ما مجبوريم جهاني فكر كنيم گرچه اين بدان مفهوم نيست كه ما كپي برداري را تجويز كنيم. در نتيجه تئوري جهاني موردنظر بايد پايه هاي قرص و محكمي در زمينه ي تاريخي، فرهنگي، اجتماعي و بومي خود ايران داشته باشد. اين درك جهاني بايد به اشتراكات و تفاوت هاي زنان ايراني از نظر طبقاتي، سني، تمايلات جنسي و . .. در سطح داخلي و بومي آگاه بوده و نقاط اشتراك مسائل جنبش زنان در ايران و جهان را از نظر دور ندارد.
از يك سوي براي جلوگيري از روزمرگي بايد ديد تاريخي داشت و پيچيدگي مسئله "" را درك كرد. از سوي ديگر اما از نتايج تئوريك در حل مشكلات جاري و روزمره زنان در ايران بهره برد.
تئوري مورد نظر ما نبايد تك گرا باشد، گروه مشخصي از زنان را در نظر نگرید وگروه دیگررا حذف نکند، فراموش نكند كه ميان زنان اقشار، طبقات و تمايلات متفاوت، در نتيجه صداها و منافع مختلف وجود دارد كه گاهي حتي در تضاد با يكديگر هستند.
به عقيده ي من هنوز درك موجود در ميان فعالان جنبش زنان در رابطه با تحليلي تاريخي و نقادانه داراي كاستي هاي بسيار است. تا زماني تحليل تاريخي ما همه جانبه و دقيق نباشد از نقد صحيح وضعيت حاضر عاجز خواهيم ماند.
متاسفانه برخي از فمينيست هاي ما خيال ميكنند كه تمام انرژي بايد صرف نقد دولت و دستگاه حاكم گردد. آنها فكر ميكنند هرگاه حاكميت "درست" بشود همه چيز درست خواهد شد.
در حاليكه نقد قدرت سياسي فقط يك بخش مشخص از كار ماست. ما بايد قادر باشيم در تمام عرصه ها از جمله زبان، ادبيات، هنر، دين و مذهب (بخصوص در كشور ما كه قدرت سياسي در دست مذهبيون است)، آموزش، تبليغات، وسائل ارتباط جمعي، قوانين فعال بوده و به نقد و بررسي بپردازيم. در مورد برخورد با قوانين بايد بگويم كه زنان كار بسيار كرده اند و شايد سبب آن باشد كه قوانين به شدت جنسيت گراي حاكم بر ايران يكي از بزرگترين سدهاي مشاركت و پيشرفت زنان در عرصه عمل اجتماعي است. حوزه ديگري كه به عقيده من بسيار با اهميت است عرصه اقتصادي ست. واقعيت اين است كه وضعيت اقتصادي نيز يكي از فاكتورهاي محدود كننده ما زنان در ايران است. بدین ترتیب اولين ویژگی تئوري مورد نظر را مي توان به عنوان داشتن شناخت و توانايی نقد وضعيت موجود خلاصه كرد.
دومين خصلت این تئوري براي پيشبرد جنبش زنان داشتن يك “Vision” است. من متاسفانه در زبان فارسي لغت مناسبي براي اين مفهوم نمي يابم شايد بتوان آنرا به عنوان «بديل مناسبي در آينده كه مي تواند واقعيت امروزي را جايگزين كند» توضيح داد.
به عبارت ديگر اگر واقعيت حاضر را نمي پذيرم آلترناتيو ما چيست؟ كدام مناسبات سياسي، اقتصادي، فرهنگي قادر است به خواسته هاي عدالت جوئي جنسيتي و برابري خواهي جنسيتي ما جواب دهد؟
داشتن “Vision” بخشي از يك تئوري منسجم است كه براي پيشبرد جنبشي به آن نياز داريم.
درهمین نقطه اما افتراقها آغاز مي شود. به عنوان نمونه بعضي از زنان معتقدند كه در چهارچوب نظام فعلي تلاش بيهوده است مگر آنكه در جهت سرنگوني نظام حاكم باشد. اين گروه خود همگون نیست بطوريكه بخشي معتقد به بدیل سوسياليستي، ديگري سلطنتي و سومي رژيم سكولار است. نكته مشترك ميان آنها اين است كه نمي گويند نظام هاي مورد نظرشان چگونه بديل برابر خواهانه آنها را در زمينه جنسيتي را تامین مي كند. وظيفه ما اين است كه اين تفاوتها را در نظر گرفته واقعيت موجود را بشناسيم و ببينيم چگونه مي توان به يك تئوري مشترك و همكاري عملي مشترك در چارچوب شرايط حاضر دست يافت.
سومين ويژگي داشتن استراتژي، تاكتيك و برنامه عملي است. نكته اينجاست كه هرگاه دو خصیصه نخستین تامين نشده باشد نمي توان به استراتژي و برنامه عملي مناسب دست يافت. در تنظيم برنامه عملي بايد بدانيم مخاطب آن كيست، محدوده زماني آن چيست و مجري آن چه كسي خواهد بود. در صورت روشن نبودن اين نكات دچار گيجي و تناقض گوئي خواهيم شد. من فكر مي كنم علي رغم تمام اختلافات مي توانيم به اين توافق برسيم كه زنان از يك سوي خواسته هاي كوتاه مدت، ضروري و عاجل دارند و از سوي ديگر در ارتباط با آن بديل آينده در حداقل هايي مشترك هستند. به عنوان نمونه مثلاً هيچيك از ما با نظم پدر سالار و مردسالار موافق نبوده وهمه در بديل های مورد نظر خود مناسبات تساوي جويانه جنسیتی را مي بينيم. در نتيجه تاكتيك هاي اتخاذ شده براي برخورد با مشكلات روزمره اگر چه شايد با هم منطبق نباشند اما نباید آنگونه تنظیم شوند که به آن هدف استراتژيك يعني از بين بردن پدر سالاري صدمه بند. به عنوان نمونه، امنيت در محيط كار، حفظ محيط زيست، حق در مسئله طلاق، نظر دولت در ارتباط با كنوانسيون رفع تبعيض، خشونت، فرار دختران از خانه، افزايش خودكشي و خودسوزي ميان زنان و ... از موضوعات مطرح روز هستند و ما به عنوان فعالان جنبش زنان در ايران در اين موضوعات بايد داراي نظر و تاكتيك باشيم.
جنبش فمينيستي مي تواند و بايد موضوعي را برگزيند كه موضوع مشترك اكثريت زنان ايران بوده و حول آن به سازماندهي آنها بپردازد و اين يقيناً نمي تواند يك مسلك سياسي باشد. سپس بايد ببينيم حول اين خواسته مركزي از كدام خواسته هاي اقتصادي و فرهنگي مي توانيم و باید دفاع كنيم. براين اساس مي توان مثلاً يك برنامه عمل پنج ساله تدوين كرده و اتحاد عمل هايي را حول آن سازمان داد. براي اين منظور بايد همانگونه كه در آغاز اشاره شد از تمايلات سكتاريستي اجتناب كرد. . متاسفانه در خارج از كشور گاه مي بينيم كه گروه كوچكي گرد هم آمده بدون تماس با هيچ بخش ديگري از جنبش خود را مثلاً شبكه سراسري زنان ویا چیزی از اين دست مي نامند. این همان خودمحوربینی و سکتاریسمی است که خوشبختانه در ایران دست کم به این شکل کمتر به چشم میخورد. ما شاهدیم که در ايران گروه هاي بسياري تشكيل شده و به موضوع زنان مي پرداد بدون آنكه مثلاً خود را نماينده تمامي زنان ايران و غيره بخوانند.
در انتها باید بگویم که من بر خلاف اينكه بسيار خوشبين هستم تا آنجا که گاه دوستان مرا بيش از حد خوشبين مي دانند، امروز تنهادر رابطه با ضعف ها صحبت كردم. در این مسیر هدف و اميد من آن بود كه بتوانيم در اين رابطه به نتايج مثبتي دست بيابيم.
از شكيبائي شما متشكرم
*****
پس از سخنراني، خانم نيره توحيدي به سئوالات شركت كنندگان پاسخ گفت.
او در پاسخ به سئوالي درباره رابطه جنبه تئوريك و عملي جنبش زنان گفت : اين هر دو جنبه به موازات هم پيش مي روند و هر گاه بگويیم که بايد اول گوشه اي نشست و مثلاً دو سال به تقويت تئوريك خود پرداخت و سپس به جنبش پيوست صحيح نخواهد بود. زيرا هيچ گاه فعالان جنبش اينگونه به وجود نيامده اند.
دکتر توحیدی در توضيح تذكر ارائه شده توسط يكي از خانم هاي حاضر گفت: اتفاقاً مسئله خشونت كه از جانب شما مطرح شده است براي من نيز از موضوعات مركزي است. از شما متشكرم كه به آن اشاره مي كنيد. همين همفكري ها بدون اينكه هيچگونه ارتباطي با هم داشته باشيم نمايانگر وجود تحولي با زميه هاي فكري مشترك در جامعه ما است.
اگر به خاطر بياوريم در هشت مارس گذشته گروه هاي مختلف زنان در پارك لاله گرد هم آمدند. موضوع اعتراض آنها «خشونت عليه ان" بود. بسياري از آنها شايد هيچگاه به تئوري هاي علمي موجود در رابطه با خشونت عام و خشونت خاص عليه زنان نپرداخته باشند اما در عمل به نتيجه اي مشترك رسيده اند.
خدمت شما عرض كنم كه موضوع خشونت آنچنان همگاني ست كه مي تواند محور بسيار مناسبي براي تشكيل يك اتحاد وسيع ميان زنان باشد بدون آنكه مخالفت صريح و وسيعي را برانگيزد. در ايران امروزحتي حاكميت هم نميتواند به صراحت مبارزه با "خشونت عليه ان" مورد مخالفت قرار دهد. بنابر اين توسط چنين اتحادي ميتوانيم حتي قدرت حاكمه را وادار به انجام واكنش نسبت به موضوع كنيم. اين اتحاد ميتواند در جهت خشونت زدايي در جامعه در همه اشكال فيزيكي، رواني، اجتماعي، خانوادگي، حقوقي و . . . عمل كند. ميتواند حتي رسانه هاي رسمي را وادار به پخش برنامه هايي در مخالفت با خشونت كند. يك خواسته ي مستقيم عملي منشعب از آن ميتواند خواسته ي ايجاد خانه هاي امن براي زنان باشد. چيزي كه در ايران هنوز انجام نشده است.
به طور خلاصه اگر اين موضوع نتواند محور اتحاد و مبارزه زنان باشد دست كم ميتواند يكي از محورها باشد.