
سخنرانی و بحث با شرکت مهدي براتي و داريوش همايون 
ششم نوامبر در اتاق پالتاك "اتحاد جمهوريخواهان ايران" "۱۳۰ تن از علاقمندان به اطلاع از مواضع داريوش همايون كه سه ماه مبارزه انتخاباتي براي جرج دبليو بوش را پشت سر گذاشته بود و از سوي حزب مشروطه خواه سخن ميگفت گوش فرا دادند.شرکت دکتر مهران براتي يكي از فعالان "جمهوريخواه" در اين بحث و تبادل نظر كه با وجود كسالت،  دعوت گروه پالتاك جمهوريخواهان را پذيرفته بود موجب گفتمانی ده در اين كنفرانس اينترنتي بود.  نادر زرکاری اداره این جلسه الکترونیکی را به عهده داشت
"گروه پالتاك" از آقايان مهران براتي و داريوش همايون سپاسگزار است. 
گروه پالتاك "اتحاد جمهوريخواهان ايران" 
 
داريوش همايون بنيانگذار حزب مشروطه ايران بحث  خود را با توضيح چند نكته آغاز کرد:
 اول اينكه برخلاف نظرات آقاي جان كري و دوستانش، آمريكا امروز در مرحله ي نويني قرار گرفته است كه او را از متحدانش متمايز ميكنند. در وضعيت كنوني اروپا خود را همچون آمريكا در خطر نميبيند. اين تحول پيامدهايي پردامنه داشته و دارد، از جمله ميتوان به دو جنگ تمام عیار آمريكا در سه سال اخير اشاره كرد. نگاه آمریکا از عراق و افغانستان فراتر رفته است. آمريكا جمهوري اسلامي و سرتاسر خاورميانه و تمام كشورهايي كه خواستگاه بنيادگرايي افراطي، خشن و خون آشام اسلامي هستند را موردتوجه قرار داده است. 
اين جنگ صليبي تازه كه از سوي اسلاميون آغاز شده است آمريكاييها را وادار به تغييراتي اساسي در سياستهايشان كرده است. يك نمونه آن پاكستان بود كه وارد آوردن فشارهاي بسيار توسط آمريكا سبب شد تا از اردوي بنيادگرايي جدا شده و به اين سوي جبهه بیاید. حكومت پاكستان الان سرتاسر آمريكايي شده و موجوديت خود را اكنون در همكاري با آن ميبيند. در عربستان نيز ديگرگونه نيست. آمريكا تلاش به تغيير رژيمي بنيادگراي آن دارد اگرچه اين تلاش به شكل سرنگوني نيست. فشارها در اين جهت است كه سيستم اجتماعي و آموزشي تغيير كند. حكومت عربستان   كه خود را در خطر میبیند در اين زمينه همكاري ميكند. سياست نوین آمريكا كه در چهارچوب "خاورميانه بزرگ" پياده ميشود در تلاش است تا به جاي كنار آمدن با وضعيت موجود در منطقه، نهادهاي جامعه مدني را تقويت كرده، از جنبشهاي اجتماعي حمايت كند و سرانجام فضاي سياسي آنها بازتر شود. اين راهي بسيار دراز است با موانع متعدد.
در يك كلام اما ميتوان گفت كه ديد آمريكا در منطقه تغيير كرده است و عامل تعيين كننده براي آنها ديگر اقتصاد و نفت نيست بلكه امنيت ملي آمريكا نقش تعيين كننده دارد. دليل آن روشن است. زيرا براي آمريكاييها اين منطقه مبدا تمامي خطرات جاري و آتي است كه آنها را تهديد ميكند. 
يك دگرگوني عمده در سياست آمريكا طي دوران اول رياست جمهوري جرج بوش صورت پذيرفت كه آثار آن را در جهان ميبينيم. برخورد با جمهوري اسلامي از مولفه هاي اين تغييراست. زيرا جمهوري اسلامي خواستگاه اصلي ترور اسلامي بود كه از سال 1356 با سينما ركس آغاز شد و امروز دامنه هاي آن تا بالی كشيده شده است. 
تقابل آشتي ناپذير با اين پديده دامن جمهوري اسلامي را گرفته است. در نتيجه ميخواهد به هر روی از مسلح شدن جمهوري اسلامي به بمب اتمي جلوگيري كند. جمهوري اسلامي آرام ننشسته است. در یک سال گذشته هر چه توانست در عراق كرد تا آمريكا را شكست دهد. در انتخابات آمريكا نيز تا آنجا كه توانست به بودجه ي انتخاباتي جان كري كمك رساند. بايد بپذيرم كه جمهوريخواهان آمريكا علاوه بر دشمني سياسي و ملي به يك دشمني شخصي و حزبي با جمهوري اسلامي رسيده اند و مسلما كار را براي جمهوري اسلامي سخت تر خواهند كرد. گرچه معني آن حمله ي نظامي نيست كه ما نيز مخالف آن هستيم. اما به هر روي جرج بوش جمهوري اسلامي را دشمن اصلي آمريكا و همچنين دشمن خودش ميداند در نتيجه ميخواهد اين خطر را برطرف كند. 
با توجه به اينكه در نبرد با تروريسم جمهوري اسلامي حامي اصلي آن است، در تقويت جنبش اجتماعي مردم ايران و در تقابل با دسترسي جمهوري اسلامي به سلاح هسته اي ما با جرج بوش هم عقيده هستيم ما در سه ماه گذشته از انتخاب مجدد او حمايت كرديم.
 اميدواريم نسیم دمكراسي كه وزيدن گرفته است در چهار سال آينده به كشور ما نيز برسد. ما نبايد ناراضي باشيم از اينكه اين نسيم از واشنگتن ميوزد زيرا دمكراسي از هر كجا بيايد خوب است و هر حمايت جهاني از تقويت جنبشهاي اجتماعي دمكراتيك را بايد غنيمت شمرد. 
پس از پايان بخش اول سخنان دكتر داريوش همايون، ميكرفون به دکتر مهران براتي سپرده شد: 
به عقيده ي من در دور دوم، سياستهاي آقاي جرج بوش در مقابل ايران نه تنها تشديد نشده بلكه به سياستهاي حزب دمكرات، و بیش از آن حتي ميتوان گفت دولت جديد جرجبوش در اين زمينه به اتحاديه اروپا نزديك خواهد شد. براي اين منظور دلايل عديده وجود دارد اما قبل از پرداختن به اين دلايل ميخواهم اشاره كنم كه صحبت از "سياستهاي حزب جمهوريخواه" در آمريكا همانقدر بي معناست كه از "سياستهاي حزب دمكرات" نام ببريم. واقعيت اين است كه در اين دو حزب كه تفاوتهاي زيادي با احزاب مدرن اروپايي دارند، سياست، نه در حزب كه در كلوب ها تعيين ميشود. اين كلوب ها پس از انتخابات وارد كاخ سفيد ميشوند و سياستهاي مشخص خود را پيش ميبرند. 
درباره ي برخورد آمريكا با ايران بايد بگويم كه يك امر مشترك میان اروپا و آمريكا وجود دارد و آن اينكه كه ايران نبايد به سلاح اتمي دست يابد. اين مسئله در ميان نيروهاي اپوزيسيون ايراني نيز كم و بيش مورد توافق قرار دارد گرچه ممكن است اكثريت مردم ايران با آن موافق نباشند. ما دلايل بسيار محكم تكنولوژيكي، اقتصادي و صنعتي ميشنويم که در جهت داشتن اين تکنولوژی  بيان ميشوند. البته همانطور كه دوستان گفتند سرنوشت مردم ايران را دست مستان دادن، مسئله اي نيست كه با استدلالات تكنولوژيكي و اقتصادي بتوان با آن برخورد كرد. 
من معتقدم در جريان يازده سپتامبر تروريستها اگر بمب اتمي در اختيار داشتند حتما از آن استفاده ميكردند. پس به همين دليل هم فكر ميكنم تا زماني كه كنترل دمكرات بر سياستهاي جاري از جمله سياستهاي نظامي نباشد بايد با دست يابي به اين سلاح مخالفت كرد. 
نكته ديگر اينكه همين روزها مصادف است با 25 مين سالگرد گروگان گيري آمريكاييان در ايران. ما ميدانيم كه اين تنها اعلان جنگ به آمريكا نبود بلكه اعلان موجوديت يك ايدئولوژي سوم در جهان بود. اين تفكر خود را در دنياي موجود كه به شرق و غرب تقسيم شده بود مطرح كرد. يكي از پيامدهاي آن تولد حزب الله از رحم جمهوري اسلامي در لبنان بود كه ترور در بسياري از نقاط جهان را آغاز كرد. پس از خروج شوروي از افغانستان نيروي ديگري شكل گرفت كه به تشكيل القاعده انجاميد.  اين نيرو به موازات حزب الله و در رقابت با آن بود و از سوي كشورهاي ديگری به غیر از ايران حمايت ميشد. سودان و حكومت طالباني افغانستان از جمله پشتيبانان آن بودند. 
اين جريانات تحولي در روابط بين المللي را سبب شدند. بدين منظور كه تا پيش از اين جنگها اصوال اعلام ميشدند.  به استثناي حملات هيتلر به كشورهاي مختلف كه "اعلام نشده" بودند، همواره كشور حمله كننده "اعلان جنگ" ميداد. حركتهاي تروريستي عملا جنگهاي اعلان نشده را آغاز كردند. اين خود به زايش مقوله ي جديد در روابط بين المللي انجاميد. آمريكا مسئله "جنگ پيشگيرانه" را مطرح كرده و پروژه ي آن را عملي كرد. 
نكته ي ديگر تعريف واژه "تروريسم" است. سازمان ملل تاكنون بارها اين واژه را تعريف كرده است اما همچنان بر سر اين مفهوم اتفاق نظر وجود ندارد. از يك سوي سازمان ملل، سازمان آزاديبخش فلسطين را به عنوان نماينده فلسطينيان به رسميت ميشناسد و از سوي ديگر آمريكا تلاش ميكند آن را به عنوان يك سازمان تروريستي معرفي كند. اين عدم توافق دولتهاي اروپايي را در تنگنا قرار داده است چرا كه آنها در مقابل افكار عمومي جوابگو هستند. بنابر اين قدم هايي شبيه آنچه آمريكا در عراق برداشته است طي سالهاي آينده ممكن نخواهد بود. 
در رابطه با آمريكا بايد بگويم كه آقاي جرج بوش با تاكيد بر تجربيات سالهاي اخير به احتمال قوي يك كار را دوباره انجام نخواهد داد. به عقيده ي من شايد درباره آنچه انجام خواهد گرفت هنوز در كاخ سفيد تصور روشني وجود نداشته باشد. همانطوري كه ميدانيد در چهار سال گذشته نيز جرج بوش در رابطه با ايران هيچگونه سياست مشخص و برنامه ريزي شده را دنبال نكرد. سياست پنتاگون، وزارت خارجه و مشاوران رئيس جمهور، همگي در كنار يكديگر وجود داشتند. به نظر ميآيد پايه اصلي حركت آينده اين باشد كه آمريكا و اروپا توافق دارند كه ايران و كشورهايي نظير آن نبايد به بمب اتمي دست يابند. اروپا معتقد است كه ايران يكي از مهمترين كشورهاي منطقه و قدرت برتر در منطقه محسوب ميشود. بنابر اين حل معضلات منطقه اي بدون مشارکت دادن ايران ممكن نيست.
 در اين جا ما بايد توجه كنيم كه حل مشكلات جهاني نميتواند به انتظار شكل گيري حكومتهاي دمكراتيك در كشورهايي همچون ايران ما بنشيند. قدرتهاي جهاني مجبور هستند با حاكمانی همچون، خميني، خامنه اي و صدام حسین روبرو شوند.
 دکتر براتی در پایان اظهار داشت: در حال حاضر با تمام اختلافات موجود ميان آمريكا و ايران اشتراك منافع نيز ديده ميشود، آرامش در عراق ميتواند از آن جمله باشد. در افغانستان نيز البته چنين است. واقعيتي كه در اين رابطه مطرح است اين است كه ايران در موضع بسيار ضعيف تري نسبت به به آمريكا قرار دارد و از سوي ديگر آنگونه كه به طنز گفته ميشود ايران ديگر با "آمريكاي كافر" روبرو نيست. بلكه با استقرارنیروهای آمريكايی در عراق، افغانستان، تركيه و . . . ما با "آمريكاي مسلمان"طرف هستيم.  
پس از پايان سخنان آقاي مهران براتي و داريوش همايون شركت كنندگان به طرح سئوالات خود پرداختند. پرسشها به مواردي از جمله نقش مذهب در انتخابات آمريكا، ادعاي آمريكا مبني بر حضور در عراق برای حمايت از دمكراسي، به دليل دفاع از دمكراسي، ريشه هاي طالبان، تقسيم دوران به پيش و پس از 11 سپتامبر توسط آقاي همايون، جنگ با عراق و تشديد تروريسم ماجراي 28 مرداد و . . .. میپرداختند.
داريوش همايون پاسخ  به سوالات را چنین آغاز کرد: 
تقسيم دوران به پيش و پس از 11 سپتامبر توسط من انجام نشده است. قبل از اين واقعه آمريكاييها سال 1989 یعنی پايان اردوگاه شرق را مبدا تاريخ خود قرار داده  بودند و در كنار اروپاي رها شده ازسوسیالیسم شوروي بودند. حمله ي تروريستي به نيويورك چيزي را تغيير داد كه نه اروپاييها و نه ديگران آن را به خوبي درك نكردند. اين اولين حمله خارجي به خاك آمريكا بود. آنها نميتوانند در مقابل اين عمل آرام و پاسيو بمانند و اروپا نيز در كنار آنان قرار ندارد. اروپا و آمريكا در مبداء تاريخ تفاوت دارند. از نظر آمريكاييها جنگ جهاني سوم در ابعادي بسيار جدي آغاز شده است. 
همايون افزود: افزايش تروريسم فقط يك فرضيه است و واقعيت اين است كه پس از يازده سپتامبر در آمريكا ديگر اتفاقي نيافتده است در حالي كه ميتوانست بيافتد. در بقيه نقاط جهان نيز اين نيروها تحت فشار شديد هستند. دیگر اينكه گرچه جنگ عليه عراق تا به حال تروريسم جهاني را نابود نكرده و اين جنگ به خودي خود هيچگاه آن را از بين نخواهد خورد اما ضربه ي اساسي به آن وارد كرده و خواهد كرد. 
داريوش همايون درباره ي رابطه ي دمكراسي و حضور آمريكا در عراق گفت: آمريكا يقينا به دليل دفاع از دمكراسي به عراق حمله نكرد. درگيري اين دو كشور به زمان جرج بوش پدر بازميگردد و يك دليل اينكه چرا آمريكاييها عراق را انتخاب كردند،  همين درگيري چندين ساله بود، در زمان كلينتون هم حتي طرح هايي در اين رابطه وجود داشت .
 همايون در ادامه گفت: درباره ي حقوق بشر در عراق و افغانستان سئوال شده است در اينجا لازم ميبينم سئوال كنم كه ما چگونه ميتوانيم تفاوت وضعيت حقوق بشر پيش و پس از حكومت صدام و طالبان را در اين كشور ناديده بگيريم، از زنان در عراق سئوال كنيد. به 150 روزنامه و نشريه اي كه در عراق منتشر ميشوند و آزادانه از هر كسي انتقاد ميكنند نگاه كنيد. از كردها بپرسيد در افغانستان از 9 ميليون راي دهنده بپرسيد. 
همايون در توضيح به پرسشگري كه سياست خارجي ايران را صددرصد مذهبي ميدانست گفت: اگر سياست خارجي ايران صد درصد مذهبي بود ميبايست در يوگسلاوي سابق با صربها و در چچن با روسها درگير ميشد. اما اين كار را نكرد. حكومت ايران از مذهب فقط در جهت منافع خود استفاده ميكند و در صورت تقابل اين دو با هم، در سطح داخلي يا خارجي به سرعت مذهب را فراموش ميكند. 
راي حزب مشروطه ايران در ارتباط با سئوال ديگري كه چرایی لزوم جنگ براي مقابله با جنگ و خشونت را طرح ميكرد گفت: قلمرو سياست نيز همچون اقتصاد داراي كمبودهاي بسيار است و همانطور كه در اقتصاد نميتوان كمبودها را به طور كامل برطرف كرد در عرصه ي سياست نيزچنين است. فراموش نكنيم سياست يعني انتخاب ميان بد و كمتر بد. انتخاب ميان خوب و بد و يا ميان خوب و بهتر در سياست وجود ندارد. سياست وظيفه دارد آسيب را به حداقل رسانده و سودمندي را به درجات بيشتر ارتقاء دهد. اين تلاش گاه موفقيت آميز است و گاه نيست. 
همايون در مورد تجديد رابطه ي آمريكا و ايران گفت: اين روابط به تحكيم حكومتي ميانجامد كه به فكر مردم كشور خود نيست و ما با لابي جمهوري اسلامي كه در آمريكا در اين جهت تلاش ميكند موافق نيستيم. وي سپس به سئوالي پرداخت كه نظر مشروطه خواهان در ارتباط با فدراليسم در نظام آينده را مد نظر داشت. 
او گفت: ما در حزب مشروطه طرحي را كه حقوق اقليتهاي مذهبي و اقوام و همچنين حكومتهاي محلي را در نظر دارد تصويب كرديم. ما معتقديم در اين رابطه نيز نظر اكثريت مردم ايران بايد جلب شده و آنچه اكثريت به آن راي ميدهد عملي شود. 
هنگامي كه در ارتباط با گذشته دكتر داريوش همايون به عنوان وزير اطلاعات و جهانگردي در دوران حكومت محمدرضا پهلوي بحثي درگرفت، همايون تاكيد كرد كه هيچ مخالفتي با ايراد انتقاد و بحث درباره ي گذشته خودش ندارد. 
آقاي همايون در پاسخ به چندين سئوال كه مشروعيت انتخاب جرج دبليو بوش را مورد ترديد قرار ميدادند گفت: 
اين انتخاب توسط مردم آمريكا انجام شده است و حزب مقابل يعني دمكراتها هم آن را پذيرفته اند پس ما نيز بايد به انتخاب مردم احترام بگذاريم. 
همايون در ارتباط با حق دخالت ديگر كشورها در امور مربوط به حقوق بشر تصريح كرد كه او اين امر را مهم و ضروري ميشمارد. او همچنين آرزو كرد كه اي كاش شركت در دوران پيش از انقلاب نيز اين دخالتهاي وسيع تر و پيگيرتر انجام ميشد. 
دكتر مهران براتي با اشاره به دو نكته اخير مطرح شده توسط داريوش همايون گفت: من در اينجا بايد به آقاي همايون حق بدهم زيرا واقعيت اين است كه ما با يك دمكراسي صوري روبرو هستيم و در عمل وقتي كه اكثريت به بوش راي ميدهد بايد نتيجه ي آن پذيرفته شود. 
وي افزود: همانطور كه آقاي داريوش همايون گفت، حزب دمكرات پيروزي حزب جمهوريخواه را پذيرفته و به وي تبريك ميگويد. 
آقاي براتي با اشاره به سئوالي كه تفاوت سياستهاي اروپا و آمريكا را در عرصه ي حقوق بشر و ايران مطرح كرده بود گفت: ما در نتيجه ي فشارهاي آمريكا به ايران در زمينه ي حقوق بشر چيزي به دست نياورده ايم. گرچه اين بدان معني نيست كه  فشاراصولا لازم نيست به نظر من فشارها بايد توسط سازمان ملل، شوراي امنيت و كلا نهادهاي بين المللي وارد شود. 
در اين ارگانها ايران در قبال زير پا گذاشتن كنوانسيون هاي بين المللي كه خود آنها را امضاء كرده است مسئول شناخته ميشود. در چارچوب اين سازمانها فشار ميتواند از سوي آمريكا، اروپا و يا خود ما باشد. ما خود در رابطه با اعدام كودكان و كنوانسيون هاي مربوط به آن كار انجام داده و ميدهيم
 دکتر براتی در رابطه با فشار به حكومتهاي غيردمكراتيك افزود هرگاه ملتي اين فشار را به عنوان تحقير خود قلمداد كند، گرچه در كوتاه مدت ممكن است به تعويض حكومت (مثل عراق) بيانجامد اما در درازمدت ملت تحقير شده واكنش هايي نشان خواهد داد كه در خدمت هدف مورد نظر نخواهد بود. 
تمام تلاشهايي كه در منطقه طي صد سال اخير صورت گرفته، از مشروطيت تا ملي شدن نفت و حتي انقلاب و روي كار آمدن جمهوري اسلامي در ايران؛ حركتهاي پان اسلاميستي و سپس پان عربيستي از زمان ناصر در مصر تا بعثي ها در سوريه و عراق؛ از حركتهاي چپ ايران تا يمن جنوبي همه و همه  براي دستيابي به هويت بوده است. نبايد با اين حركتها تنها از ديدگاه نظامي برخورد شود. شايد آقاي همايون حق داشته باشد كه تلاشهاي انجام شده توسط آمريكا ميتوانسته و يا ميتواند چهره ي حكومتها را در مثلا پاكستان و يا حتي عربستان تغيير دهد. اما كار ما اين نيست كه همچون پنتاگون به توليدات مشابه فكري بپردازيم. به نظر من ما بايد به آفرينش انديشه هايي كمك برسانيم كه به سئوال ديرينه ي  مردم اين منطقه پاسخ هاي قابل پذيرش براي مردم  ميدهند. 
آقاي دكتر براتي در بخش بعدي توضيحات خود رو به سه پرسشگر كه وي را هدف سئوالهاي خود  قرار داده بودند پاسخ داد. او در توضيح نقش نيروهاي سياسي خارج از كشور در جهت دادن به سياست خارجي آمريكا گفت: شايد ما ايرانيها از معدود مليتهايي باشيم كه به اين مهم توجه كافي مبذول نكرده اند. در كشورهاي با سيستمهاي دمكراتيك روابط و تاثيرگذاري نه تنها از سوي دولت ها است بلكه به احزاب و سازمانهاي سياسي نيز گسترش مييابد. براي نمونه ميتوانم از مورد تقاضاي تركيه براي عضويت در اتحاديه اروپا بگويم در حالي كه حكومت آلمان با پيوستن تركيه به اتحاديه موافق است، نمايندگان حزب بزرگ اپوزيسيون به كشورهاي مختلف اروپايي و همچنين آمريكا سفر ميكنند و مواضع مخالف خود با اين نظر حكومتشان را توضيح ميدهند. ما در اين زمينه بايد فعال باشيم. اين بدان معنا نيست كه پشت درهاي بسته مذاكره كنيم بلكه بايد در چارچوبهاي كاملا علني دول اروپايي و آمريكايي را از مواضع خود مطلع كنيم. نكته ي ديگر اينكه به عقيده ي من مستقل از اينكه چه كسي در ايران حكومت ميكند ما خواهان رابطه ي تمام اين دول با ايران هستيم. اين پيش شرط جلوگيري از هرگونه حمله اي به ايران است. 
ديگر اينكه ما خواهان استقرار يك كشور مستقل فلسطيني و همچنين به رسميت شناخته شدن اسرائيل هستيم. 
در مورد ديالوگ ميان دولتها سئوال شده است. به نظر من ديالوگ ميان دولتها يك اصل اساسي ديپلماسي بين المللي است. اما در جو امروز بيش از آنكه ايران رابطه و ديالوگ با ديگر كشورها از جمله همسايگان خود داشته باشد داراي دشمن در ميان آنان است. ما معتقديم آزاديخواهان كشورهاي خاورميانه از ازبكستان، افغانستان تا اسرائيل و سودان و مصر بايد يك "فروم" بين المللي به وجود بياورند. من فكر ميكنم ما ميتوانيم در اين عرصه پيش قدم باشيم. 
براتي در ادامه به سئوال ديگري مبني بر اينكه پس از اين انتخابات رابطه ي اروپا و آمريكا با كشورهاي منطقه چگونه خواهد بود چنين پاسخ داد: 
اروپا و آمريكا در بعضي عرصه هاي استراتژيك از جمله انرژي داراي منافع متفاوتي هستند. ديگر اينكه كشورهاي بزرگ اروپايي بويژه انگليس، فرانسه، ايتاليا و همچنين هلند، پرتغال، بلژيك و . .. قدرتهاي استعماري بوده اند و از اين رو با نظامها، خصوصيات و فرهنگهاي جهان سوم به مراتب بيشتر از آمريكاييها آشنا هستند.  اين امر نيز به نوبه خود در تفاوت رفتار اروپا و آمریکا نسبت به كشورهاي منطقه تاثير ميگذارد. 
مهران براتي در پایان با اشاره به دو حزب بزرگ صحنه سیاست در آمریکا گفت:  گاهي سوءتفاهمي پيش ميآيد كه گويي دمكراتها  در برخوردشان به كشورهاي ديگر از جمهوريخواهان مترقي تر هستند. اگر دقت كنيم ميبينيم كه غالب جنگها در دوره ي دمكراتها آغاز شده و برحسب تصادف يا هر چيز ديگر در دوران جمهوريخواهان پايان يافته است. پس بحث ما نبايد تحليل مواضع اين دو حزب و انتخاب بين آنها به طور كلي باشد. ما بايد بنابه منافع ايران بايد با فراكسيونهاي مختلف اين احزاب واردگفت و گو شويم، نيروهايي كه سياستهايشان با منافع ملي كشورها همخواني بيشتري دارد بيابيم و استراتژي خود را پيش ببريم. 
بخش اصلي اين كنفرانس كه در ساعت 30: 12 آغاز شده بود 30: 14 پايان يافت.