آسیب شناسی اپوزیسیون ایرانی، با احمد تقوایی

گزارش گروه پال تاک از جلسه ۲۲ اکتبر


تاريخ: - ۲۲ اکتبر ۲۰۰۵
ساعت:
مکان:

پال تاک جمهوری خواهان ایران
با احمد تقوایی



شنبه ۲۲ اکتبر ۲۰۰۵ سومین جلسه بحث پیرامون آسیب شناسی اپوزیسیون جمهوری اسلامی ایران در اتاق مجازی "اتحاد جمهوریخواهان ایران" برگزار شد. آقایان احمد تقوایی فعال جمهوریخواه و سعید حبیبی دبیر جدید دفتر تحکیم وحدت به عنوان سخنران میهمان دعوت شده بودند. آقای سعید حبیبی موفق به حضور در جلسه نشد و آقای احمد تقوایی به عنوان تنها سخنران، پس از ارائه گفتار خود به گفت وگو با حاصران در جلسه نشست.
نادر زرکاری اداره جلسه را به عهده داشت.

گروه پالتاک اتحاد جمهوریخواهان ایران


احمد تقوایی بحث خود را چنین آغاز کرد

به نظر من بحث آسیب شناسی اپوزیسیون ایران، یکی از دشوارترین موضوعاتی است که در باره نیروهای سیاسی ایرانی مینوان به آن پرداحت. تصور کنید، هر گاه بخواهیم مشکلات یک موسسه تجاری را بررسی کنیم ، میتوانیم به تراامه های یک ، دو و یا سه سال گذشته آن شرکت مراجعه کنیم و بر اساس بررسی آن تراامه ها بگوییم که موانع پیشرفت و نقاط قوت آن شرکت کدامند. متاسفانه چنین مدلی برای بررسی عملکرد جنبش اپوزیسیون ایران هنوز متصور نیست. یعنی ما دارای سازوکار مناسبی برای بررسی موضوع مهمی همچون موضوع بجث این نشست نیستیم.
نکته دیگری که لازم میبینم پیش از شروع بحث توضیح دهم این است که من در این گفتار نه به تمامی طیف اپوزیسیون بلکه تنها به یک بخش ازآن یعنی اپوزیسیون سکولار، دمکرات و جمهوریخواه می پردازم. محدود کردن عرصه بحث سبب خواهد شد که به طور متمرکزتری به مشکلات و نارساییهای کار و فعالیت های خودمان بپردازیم.
به باور من اگر بخواهیم این بحث نتیجه مند باشد لازم است مدلی برای آسیب شناسی اپوزیسیون داشته باشیم. این مدل میتواند سه عرصه مشخص ، فضای فعالیت اپوزیسیون، بحث هویت و و موضوع مشروعیت را در بر بگیرد و من تلاش میکنم به طور اجمالی به هر یک از این سه زمینه بپردازم.

فضای فعالیت
علت اهمیت بررسی این موضوع در آن است که به نظر من اپوزیسیون از فضا یا فضاهای عملکرد خود تصور روشنی ندارد.
اپوزیسیون اساسا در سه فضای کاملا متفاوت عمل میکند. این هر سه از حیث پایگاه اجتماعی ، مخاطبان و موانع و رقیبان متفاوت هستند. یکی از نمودارهای آسیب شناسی اپوزیسیون ایران این است که نیروهای مورد بحث قادر به تفکیک این سه فضا نبوده اند.
یکی فضای داخل کشور است که دو عرصه گفتمانهای سیاسی و حوزه جنبش های اجتماعی داخل ایران را در بر میگیرد. ما باید تمیز دهیم که کدام نیروها در آن فضا فعال هستند. نیروهای رقیب کدامند، مشکلات سازماندهی درآن فضا چیست، معیارهای ارزیابی از سهم ما در تاثیرگذاری در آن فضا کدام است.
در فضای داخل ایران ما با چند مشکل اساسی روبرو هستیم. مهمترین آنها یقینا استبداد سیاسی موجود است. از یک سوی کار کردن با سازوکارهای دمکراتیک که در سیستم های دمکراسی عمل میکنند به دلیل استبداد مقدور نیست و از سوی دیگر شیوه ها وساختارهای پیش از انقلاب بهمن نیز جوابگوی فضای حاضر نیستند.
نیروهای اپوزیسیون هنوز نمیدانند که در این فضا چگونه عمل کنند. گاه در علنی شدن و گاه در عدم استفاده از امکانات مبارزه علنی زیاده روی میکنند.
دیگر اینکه جنبش سکولار هنوز تحت فشار جنبش دینی قرار دارد و نتوانسته است برای خود جای گشوده به یک نیروی مستقل و فعال تبدیل شود. با وجود تعداد کثیر افراد شاخص در این مجموعه عدم فعالیت ارگانیک آنها کاملا مشهود است.
مشکل دیگری که به نظر من بسیاری نیروی های سیاسی با آن روبرو هستند فقدان کادرهای سیاسی مجرب در داخل ایران است. مهاجرت کادرهای سیاسی به خارج، پس از شکست بهمن، جنبش سکولار درون کشور را با این کمبود مواجه ساخته است.
فضای دیگری که اپوزیسیون ایران در آن عمل میکند ، در خارج از کشور است. در اینجا بازیگران سیاسی و مخاطبان ما یعنی پایگاه اجتماعی نیروهای سکولار با آنچه در داخل وجود دارد و حتی از پایگاه های گذشته ما در دوران رژیم شاه متفاوت است. ما امروز در خارج از کشور در میان یک کامیونیتی زندگی میکنیم که برای یک زندگی درازمدت در خارج از کشور برنامه ریخته است و به آن مشغول است. در نتیجه اپوزیسیون خارج آمادگی لازم برای ففوذ در جامعه ایرانی خارج از کشور را ندارد. کادرهای سیاسی کنونی اپوزیسیون ایران اساسا از تجربیاتی برخوردار هستند که به دوران کار با نیروهای دانشجویی باز میگردد وبرای امروز به کار نمی آید.

نکته دوم در باره فضای فعالیت جنبش اپوزیسیون در خارج از کشور به رقبای این نیرو باز میگردد. اپوزیسیون خارج از کشور امروز با نیرویی همچون نئوکان ها روبرو است. اینها مانع از آن هستند که اپوزیسیون ایرانی با وجود گستردگی که در خارج از کشور دارد بتواند در سیاست های مربوط به ایران تاثیر بگذارد. این نکته وقتی روشن تر میشود که دقت کنیم لابی حکومت ایران در عرصه بین المللی حضور گسترده و تاثیر ناچیز دارد و به همین سبب رقیب جدی اپوزیسیون محسوب نمیشود.
فضای دیگری که اپوزیسیون در خارج از کشور در آن فعالیت میکند فضای "سایبر" است. ویژگی این فضا عبارت است از اینکه مرز داخل و خارج در آن وجود ندارد. وقتی که ما امروز مشکلات این فضا را بررسی میکنیم در مییابیم که متاسفانه حتی در اینجا که آزاد از استبداد است نیز اپوزیسیون نقش تعین کننده ای بازی نمی کند. برای توضیح این مطلب مقایسه ای کوتاه میان بازدیدکنندگان سایت های اینترنتی انجام میدهم. به عنوان مثال پربیننده ترین سایت های ایرانی تارنماهایی هستند که توسط جمهوری اسلامی اداره میشوند. "بازتاب" و "امروز" که به جناح های مختلف رژیم تعلق دارند از پربیننده ترین ها هستند. در همین حال تارنماهای سکولار و جمهوریخواه حتی در رده های دهم نیز قرار ندارند. این در حالی است که نیروهای اپوزیسیون از امکانات به مراتب بیشتری برای راه اندازی سایتهای پربیننده برخوردار هستند. این امر باید ما را با این پرسش روبرو سازد که چرا در این عرصه که میتوانیم نیز موفق نیستیم. ما چه از نظر سرمایه ای و چه از نظر تکنولوژی که در اینجا در اختیار داریم در وضعیت بهتری نسبت به جمهوری اسلامی به سر میبریم ، با این وجود به مراتب کمتر از آنها از فضای سایبر بهره میبریم.
به باور من ضعف عمده ما این است که شناخت درستی از توانایی های خود در این سه فضا نداریم و همچنین از نیروهای بازیگر در این سه فضا تحلیلی در دست نداریم. ما سعی میکنیم با برنامه هایی عمومی وارد این سه فضا بشویم و به عقیده من این برنامه ها تا بحال نشان داده اند که موفق نیستند.
نکته دیگر که میتوان به عنوان آسیب شناسی اپوزیسیون مطرح کرد بحث هویت این نیرو است. سوال این است که آیا پس از شکست در انقلاب بهمن و انجام نقدهایی در باره این شکست ، نیروهای سکولار موفق شده اند یک هویت شکل دهند که بر تجربیات حاصله از آن شکست استوار شده باشد؟
آیا موفق به کسب هویت جدید شده ایم یا در این عرصه نیز همچون عرصه تشکیلات در بحران به سر میبریم؟
به نظر من ما دچار بحران هستیم و این امر به نوبه خود موانع بیشتری را بر سر راه تاثیرگذار شدن ما میآفریند. یکی از دلائل این بحران در جا زدن ما در گفتمان گذشته است که به دوران مشروطیت تعلق دارد. ما همچنان سعی میکنیم هویت خود را بر پایه گفتمان های گذشته توضیح دهیم.
به اعتقاد من مشکل اصلی ما در زمینه هویت، به عدم درک صحیح ما از تحول تاریخی است که بشریت با آن روبرو است. این مشکل را میتوان در پنج عرصه مشخص کرد:
- نگاه ما به سیستم های ارزشی. اپوزیسیون سکولار تنها در عرصه حقوق بشر توانسته است به یک توافق ارزشی دست یابد. اما در مجموع نتوانسته است سیستم ارزشی بوجود بیاورد که خود را بر اساس آن تعریف کند. شاید این امر به دلیل چگونگی نقد گذشته ، افتادن در دام بحث های ایدئولوژیک غرب در دهه شصت و هفتاد و یا مسائل دیگر باشد. به هر روی این واقعیتی است که با آن روبرو هستیم.

- دیگر اینکه اپوزیسیون ایران با پایگاه های اجتماعی خود پیوندی ندارد و یا شاید بتوان یا را فراتر گذاشته وادعا کرد که اپوزیسیون اصلا نمیداند پایگاه اجتماعی اش کجاست. هر گروه متعلق به اپوزیسیون بسته به تعریفی که از خود ارائه میدهد، ملی ، چپ ، سوسیالیست و ... باید بتواند شعارها ، گروه مخاطب، و نیروهایی اجتماعی را که مورد اتکا خود قرار میدهد متناسب با یکدیگر برگزیند. اما اپوزیسیون ایرانی نمیداند شعارها واهداف خود را برای کدام گروه اجتماعی تعریف کرده است و هنوز نتوانسته است در رابطه با پایگاه های اجتماعی اش از گفتمان قدیمی خود فاصله بگیررد. هنوز بعضی از نیروها همچون بخشهایی از چپ های سابق فکر میکنند طبقه کارگر نیروی تکیه گاه پروسه مبارزه برای دمکراسی است.

- یکی دیگر از عرصه های مربوط به مشکل هویتی اپوزیسیون این است که تصویری واقعی و عملی از آنچه که میخواهد در جای حکومت فعلی بنشاند ندارد. برای خود آرمانشهری ساخته است وآن را دولت نام نهاده است. ظاهرا این آرمانشهر که ربطی به زندگی واقعی ندارد از دیدگاه اپوزیسیون باید پاسخگوی مشکلاتی باشد که جامعه ایران با آن به طور واقعی و در زندگی روزمره دست به گریبان است. میتوان از این فراتر رفت و ادعا کرد که اپوزیسیون تصوری از جایگاه و چگونگی دولت مدرن ندارد و اصلا نمیداند دولت مدرن چیست.

- دیگر دلیل من برای ادعای مبنی بر بحران هویت اپوزیسیون از این قرار است که نیروی سکولار و دمکرات، در مسیر جاری مبارزه برای تحقق دمکراسی نتوانسته است درک درستی از متحدان بین المللی خود داشته باشد. پیامد ناگزیر عدم درک این مقوله ناتوانی در برقراری اتحادهای پایدار و کارآمد در سطح جهانی بوده است.

- سرانجام در ارتباط با بحران هویت باید به مساله راهکارهای سیاسی اشاره کرد. این یکی از مهمترین و آشکارترین مولفه های بحران مذکور است. بر همه شاهدان صحنه سیاست ایران روشن است که نیروی اپوزیسیون تصور روشنی از چگونگی عملی کردن اهداف خود ندارد و غالبا واکنشی عمل میکند. فراتر اینکه در واکنش های خود حتی از اعتماد به نفس برخوردار نیست و این امر به نداشتن راهکارهای تعریف شده در رابطه با مسائل و تحولات سیاسی بازمیگردد.


به باور من به دلیل بحران هویت موجود که مولفه های برشمرده در بالا نشانه های آن هستند، استراتژی اپوزیسیون نتوانسته است به یک پروژه اجتماعی تبدیل گردد


علاوه بر فضای تحلیل و بحران هویت ، مشروعیت نکته دیگری است که لازم است در بحث آسیب شناسی به آن دقت کنیم.
تفکر غالب در اپوزیسیون این است که هر گاه رژیم حاکم مشروعیت خود را از دست بدهد به طور خودکار اپوزیسیون آن رزیم مشروعیت کسب میکند. به عقیده من این طور نیست. و هیچ رابطه مستقیمی میان از دست رفتن مشروعیت رژیم و کسب مشروعیت توسط نیروی مخالف آن برقرار نیست.
واقعیت این است که بدون حضور نیروی اپوزیسیون معتبر ومقبول، نظام های سیاسی حاکم میتوانند حتی در صورت عدم مشروعیت نیز میتوانند به حیات خود ادامه دهند. این مورد خاص ایران نیست. مثلا در کشورهای بلوک سوسیالیستی، پس از ریزش این بلوک تا مدتی بسیاری از این سیستم ها با نبود نیروی صاحب مشروعیت در میان مردم مواجه یودند. بسیاری توانستند این مشکل را طی سال های اول حل کنند و در برخی از این کشورها که نیروهای جدید و مدرن موفق به کسب مشروعیت نشدند مستبدان دوباره بر اریکه قدرت سوار شدند. غالب کشورهای اروپای شرقی در گروه اول و بسیاری از کشورهای آسیا زنی میانه در گروه دوم قرار گرفتند.
به نظر من عدم مشروعیت اپوزیسیون ایرانی در دره موجود میان نسل جوان کنونی و نسل قدیمی ریشه دارد. نیروی جوان که اکثریت جامعه را تشکیل میدهد نیازها و فرهنگی متفاوت از ما نسل قدیمی دارد. اپوزیسیون تا به حال موفق به برقراری رابطه با این گروه نشده و نیازهای این گروه برایش قابل لمس و قابل درک نیستند.
بگذارید در همینجا یادآوری کنم که همه بررسی ها نشانگر آن است که نیروی جوان از رژیم و فرهنگ مورد توجه حکومت فاصله بسیار دارد و آن را نمیپسندد. جوانان غالبا خواهان تغییر اوضاع هستند با این وجود به دلیل همان شکاف پیش گفته، دوری از فرهنگ حکومت به صورت خودکار به پذیرش مشروعیت اپوزیسیون منجر نشده است.