Jomhouri.com | For a democratic and a secular republic in Iran English Version 

 



ضرورت تغيير، گفتگو با بيژن حكمت در آستانه همايش «اتحاد جمهوری‌خواهان ايران»



  • به نظر من نشست آينده باید حتما دست کم در مورد "تشکیل اتحاد جمهوری خواهان"، "انتخاب رهبری" و "وظایف آن تا اجلاس آینده" تصمیم بگیرد.


  • در اتحاد جمهوری خواهان هم مانند تشکل های ديگر، در آینده گرایش های موجود تبلور سیاسی گروهی خواهند یافت. ولی چنین روندی پس از دستاورد حداقل انسجام رخ خواهد نمود.


  • ما نباید در مورد مسائل مهم بدون یک گفتگوی گسترده، تفاهم و سازش، اعلام موضع کنیم. نباید فقط به خارج کشور و مقالات در انترنت نگریست. باید فعالانه از داخل هم نظرخواهی و نظرجویی کرد و گفتگو ها را سازمان داد.

  • مصاحبه ی زیر با توجه به نزدیک بودن نشست آتی "اتحاد حمهوری خواهان" با آقای بیژن حکمت، یکی از امضا کنندگان اولیه ی سند "اتحاد حمهوری خواهان"، صورت گرفته است. در این مصاحیه سعی گردیده است پاسخ هایی در مورد چگونگی شکل گیری "اتحاد جمهوری خواهان" و سمت و سوهای سیاسی – تشکیلاتی آینده ی این جریان بدست آید.
    جهانگیر ایزدی


    1 - آقای حکمت کدام انگیزه ها سبب گردید که شما و دوستانتان تلاش در گردآوری نیروی جمهوری خواهان داشته باشید؟ و آیا تلاش های انجام شده را موفقیت آمیز می دانید؟

    با بن بست اصلاحات، ضرورت پیش کشیدن تغییر "ساختار حقوقی حاکمیت" بعنوان برنامه ای برای سازماندهی و بسیج نیروها در جهت تغییر "ساختار حقيقی قدرت"، در میان جمهوری خواهان و بسیاری از اصلاح طلبان پیگیر و پیشرو احساس می شد. متاسفانه درون کشور تا کنون این پروژه به سرانجامی نرسیده است. سید محمد خاتمی همچنان تغییر قانون اساسی را "خیانت" می داند و سعید حجاریان و محمد رضا خاتمی با این استدلال که " صور حقوقی ساختاری نيست" و يا "مشکل اساسی در کشور ما نبودن حاکميت قانون است، نه نارسا بودن آن"، همچنان در پی تفسیر و قرائت دیگری از قانون اساسی هستند. از یکی دو روشنفکر اصلاح طلب مانند علوی تبار و یا سحر خیز هم در شرایط کنونی کاری ساخته نیست، گرچه کلام آنها در تحول دیدگاه ها موثر است.

    در خارج کشور بر عکس دریافت همگانی جمهوری خواهان از ضرورت تغییر قانون اساسی، دیدگاه ها را به هم نزدیک می ساخت و زمینه ی شکل گیری یک جبهه یا آلترناتیو سیاسی جمهوری خواه را فراهم می آورد.ما همه به این نتیجه رسیده بودیم که تشکیل چنین جبهه ای می تواند بر ذهنیت سیاسی و استراتژی فعالان درون کشور تاثیر بگذارد و تمام آنهایی را که به ضرورت تغییر ساختار حقوقی رسیده اند در یک جنبش وسیع هماهنگ کند، حتا اگر به علل قابل فهم نتوانند به صراحت ما سخن گویند.

    کوشش جمهوری خواهان ملی تا جایی که در شکل گیری این اتحاد سهیم بودند از این ارزیابی مشترک برمی خواست. علاوه بر این بسیاری از فعالان سیاسی منفرد با آن که به کار سیاسی سازمانیافته تمایل داشتند، کششی به سوی سازمان های موجود احساس نمی کردند و می خواستند در چارچوبی گسترده تر و عمومی تر فعالیت کنند. آنها همه از نسل جوانتر هستند. ایجاد اتحادی از افراد جمهوری خواه می توانست زمینه و امکانی برای تبلور سازمانی استعدادهای فراوانی فراهم آورد و انتقال تجربه ها و تداوم کار سیاسی را تضمین کند. به نظر من زمان آن فرا رسیده بود که کار به دست جوانترها سپرده شود و افراد سازمانی و غیر سازمانی در تعامل با هم فصل جدیدی را در سازمانیابی دموکراتیک بگشایند.

    اینک کوششی که به همت منفردین و فعالان سیاسی چندین سازمان از یکی دو سال پیش آغاز شده بود، به نتایج قابل ملاحظه ای رسیده است. تا کنون بیش از هزار نفر از بیانیه "برای اتحاد جمهوری خواهان" حمایت کرده اند و چند صد نفر هم به ویژه از درون کشور بدون امضاء، پشتیبانی و آمادگی خود را برای همکاری اعلام کرده اند. این دستاورد بزرگی است که باید به آن ارج گذاشت و با الهام از این استقبال در کارهای بعدی با تفاهم و اجماع گسترده پیش رفت. اختلاف نظرها و دیدگاه ها باید امکان بروز داشته باشند، هم چنان که داشته اند، به خاطر اجماع نباید از اعلام نظر خودداری کرد. ولی هنگام تصمیم گیری باید ضرورت تفاهم را به دیده گرفت.

    2 – با توجه به این که نیروی اصلی امضا کنندگان "بیانیه ی جمهوری خواهان" در خارج از کشور هستند، تا چه میزان امید به پیوند این نیرو با جنبش داخل کشور دارید، چه با نیروهای سیاسی داخلی و چه با پایگاه اجتماعی جمهوری خواهان در کشور؟

    نه ما و نه هیچ نیروی سیاسی دیگری در خارج از کشور نمی تواند مستقیما با پایگاه اجتماعی مفروض خود پیوندی قابل اتکا برقرار سازد. مسلما اینترنت و به ویژه تلویزیون هر دو ابزار ارتباطی مهمی برای رابطه مستقیم هستند، ولی هیچکدام جای فعالان سیاسی درون کشور را نمی گیرند. ما باید با استفاده از این ابزارها و تماس های گوناگون، دیدگاه های خود را نخست به میان کسانی ببریم که در عرف اروپایی "طبقه سیاسی" خوانده می شوند. با آنها وارد تعامل و گفتگو شویم تا جایی که تفاهم هست فعالیت های خود را هماهنگ سازیم. مبارزه ای که در ایران جریان دارد اساسا در سطح علنی است و نباید انتظار داشت که همفکران ما درون کشور به صراحت ما در خارج از کشور سخن گویند. در رابطه با نیروهای سیاسی داخل هم هماهنگی در شعارها و فعالیت ها نخستین گام برای پیوند است.


    3 – تا کنون تنها یک سند و چند موضع گیری سیاسی از جمهوری خواهان انتشار یافته، کدام شیوه ی کار برای شما الویت دارد، تاکید بر انتشار اسنادی که بیشتر توضیح دهنده ی "هویت" جمهوری خواهان هستند و اجماع بر روی آنان ساده تر صورت می گیرند و یا تاکتیک های سیاسی که معمولا تصمیم گیری روی آنها همواره با تنش همراه است؟
    این سوال بیشتر از این روست که انتخاب یکی از دو شیوه ی کار مورد بحث معمولا با عارضه های خاص خود روبرو هستند، انتخاب شیوه ی اول ارتباط یک جریان سیاسی را با شهروندان کمتر مد نظر قرار می دهد، چرا که مردم شما را در وحله ی نخست با تاکتیک های سیاسی تان می شناسند و شیوه ی دوم نیاز به شکل گیری حد معینی از نهادهای حزبی دارد.

    این هر دو لازمه ی یک فعالیت سیاسی ثمر بخش است. ما باید با تکیه بر هویت مشترک جمهوری خواهان گام به گام روی مشی سیاسی و تاکتیک ها به تفاهم برسیم. و این تا زمانی که انسجام سیاسی و زبان مشترک و علاقه به ادامه ی همکاری آنقدر در ما قوی شده باشد که بتوانیم قاعده اکثریت و اقلیت را در میان خود جاری سازیم. تا آن زمان ما مجبوریم روی حداقل هایی که مورد اجماع گسترده است، باقی بمانیم. در اتحاد جمهوری خواهان هم مانند تشکل های ديگر، در آینده گرایش های موجود تبلور سیاسی گروهی خواهند یافت. ولی چنین روندی پس از دستاورد حداقل انسجام رخ خواهد نمود.
    ما الان در میان خود بعنوان مثال فدرالیست و غیر فدراليست داریم، ولی ما نمی توانیم با اقلیت و اکثریت در مورد چنین مسئله مهمی که به نظام سیاسی کشور مربوط می شود، تصمیم بگیریم. فزون بر این، چنین مسائلی فقط به "اتحاد جمهوری خواهان" خلاصه نمی شود، ما باید پایگاه اجتماعی بالقوه و متحدین آینده خود را در نظر بگیریم. کوشش در ساختن آلترناتیو، صبر و حوصله می خواهد. کسانی که در ایران از نظر فکری به ما کم و بیش نزدیک هستند، هنوز وارد این بحث نشده اند و ما نباید در مورد مسائل مهم بدون یک گفتگوی گسترده، تفاهم و سازش، اعلام موضع کنیم. نباید فقط به خارج کشور و مقالات در انترنت نگریست. باید فعالانه از داخل هم نظرخواهی و نظرجویی کرد و گفتگو ها را سازمان داد.

    4 –کدام نهادها ی سازمانی در میان امضا کنندگان "بیانیه جمهوری خواهان" شکل گرفته اند و کارهای انجام گرفته از سوی آنها کدام است؟

    تا کنون در میان ما علاوه بر واحدهای محلی، یک شورای موقت هماهنگی و یک هیات اجرائی شکل گرفته که وظیفه ی آنها اساسا برگزاری اجلاس و سازماندهی بحث و گفتگوهای درونی می باشد. دو گروه نیز برای نگاشتن بیانیه هايی که زیاد بحث انگیز نیست و می تواند مورد توافق عمومی باشد، درون شورا تعیین شده است. فزون بر این هفت الی هشت گروه کار داوطلبانه شکل گرفته است که هر کدام در زمینه ی نگاشتن اسناد، ارتباطات و تدارکات فعال هستند. نتیجه ی کار آنها را می توان در تارنمای بیرونی و درونی اتحادجمهوری خواهان مشاهده کرد و یا با شرکت در جلسات "پال تاکی" از آنان آگاه گردید.

    5 – به نظر شما سمت و سوی سازمانی جمهوری خواهان در آینده چگونه باید باشد که هم دربرگیرنده ی تنوع فکری جمهوری خواهان باشد و هم بتواند به پراکندگی جغرافیایی این نیرو پاسخ مساعدی بدهد؟ نشست آتی آیا در این زمینه تصمیمی خواهد گرفت؟

    همان طور که پیشتر هم عرض کردم بودم به نظر من اتحاد جمهوری خواهان باید بیشتر خصلت جنبشی داشته باشد و بتواند دیدگاه های متفاوتی را با حفظ مبانی وحدت درون خود جای دهد. این امر مستلزم آن است که ما از یک ساختار متمرکز پرهیز کنیم و رهبری آینده ما صرف نظر از نام آن، بیشتر نقش هماهنگ کننده را داشته باشد. فعلا چندین طرح تشکیلاتی مورد گفتگوست و هنوز اجماعی صورت نگرفته است. ولی به نظر من نشست آينده باید حتما دست کم در مورد "تشکیل اتحاد جمهوری خواهان"، "انتخاب رهبری" و "وظایف آن تا اجلاس آینده" تصمیم بگیرد.

    6 – نظر شما نسبت به ترکیب رهبری آینده ی اتحاد جمهوری خواهان چیست؟

    در اتحاد جمهوری خواهان فعالانی وجود دارند که یا تشکیلاتی نبوده اند، یا خیلی پیشترها بوده اند و کمتر در رهبری سازمان های سیاسی نقش داشته اند. از سوی دیگر کسانی هستند که در گذشته یا هم اکنون به کادرهای و رهبران گروه ها و سازمان های سیاسی تعلق دارند. رهبری جمهوری خواهان باید تلفیقی از این دو دسته باشد. میدانیم که نسبت به گذشته افرادی از دسته ی دوم ایرادات و انتقاداتی هست و برخی از دوستان ما شرکت آنان را در رهبری آینده به مصلحت نمی دانند. به نظر من و با تاسی به گفته ی معروف آیت الله خمینی که هرگز به آن عمل نشد؛ ملاک وضعیت کنونی افراد است! همه ی ما تجربه ها و دگرگونی های سختی را از سر گذرانده ایم تا به اینجایی که امروز هستیم، برسیم. افکار و رفتار امروز بسیاری از جمهوری خواهان، نتیجه ی روندی طولانی از افت و خیز سیاسی و کج و راست رفتن هاست. ولی اگر ما امروز ترازویی به دست بگیریم و بخواهیم خود را به سنجش گذشته افراد مشغول کنیم، این کار تمامی نخواهد داشت و ما به جای ساختن آینده در کوچه پس کوچه های گذشته گم خواهيم شد. ما مجبوریم جنبش خودمان را با مصالح موجود بسازیم. باید گذاشت هر کس بخت خود را بیازماید و اگر به او اقبال شد، تجربه و دانش خود را در خدمت مبارزه بگذارد و به دیگران منتقل کند.

    با تشکر از شما که دعوت من را برای مصاحبه پذیرفتند.