کاری بکنيم که هميشه دو برنده داشته باشد - گفتگو با دکتر فريبرز بقائي



• هيئت اجرائی منتخب در اين همايش تا همايش بعدی بايد برقراری کننده ی ديالوگ با حاملين اصلی انديشه ی جمهوری خواهی در ايران و ديگر جمهوری خواهان در درون کشور باشد

• در شرايط گلوباليزاسيون و جهانی شدن حقوق بشر فراگيرتر از گذشته طرح می شود و اين در ايران می تواند بسيار مثبت باشد

• جمهوری خواهان بايد تکيه ی اصلی خود را روی جوانان و مسائل عديده ی آنان بگذارند. آنها تقريبا 3/2 جمعيت کشور را تشکيل می دهند و در کنار جوانان مسائل زنان به هيچ وجه نبايد فراموش بشود


پس از انتشار بيانيه ی "اتحاد جمهوری خواهان" طيف وسيعی از روشنفکران و فعالين سياسی اقدام به امضای اين سند کردند. اين افراد با سوابق گوناگون و تجربه های متفاوت بخشی از آمال سياسی خود را منعکس در اين سند يافتند و از آن پس همکاری خود را با "جمهوری خواهان" آغاز کردند. در زير گفتگو با يکی از فعالين "اتحاد جمهوری خواهان" را می خوانيم.
جهانگير ايزدی


سوال: لطفا خودتان را معرفی نمائيد.

من فريبرز بقائي، پزشک جراح زنان و زايمان هستم و از سال 1375 در درمانگاه خصوصی خودم در فرانکفورت مشغول به خدمت پزشکی هستم.

سوال: از چه زمانی با مسائل سياسی آشنا و به فعاليت سياسی پرداختيد؟

من زمانی که مشغول به تحصيل در دانشگاه ماينس آلمانی غربی بودم، به دنبال مسائل سياسی آن زمان که عمدتا حول مسله ی جنگ ويتنام دور می زد، وارد مسائل سياسی شدم و گرايش به حزب توده پيدا کردم و با حزب توده به فعاليت پرداختم تا انقلاب بهمن 1357 که در اين فاصله نيز متخصص زنان شده بودم. به دنبال آن از مقام خودم استعفا دادم و به ايران رفتم. در ايران در دانشگاه ملی که بعدها دکتر بهشتی نام گرفت، با سمت استاديار به کار مشغول شدم. به علت فعاليت سياسی در حزب توده، 15 تير 1360 به همراه ديگر اعضای حزب توده دستگير و در دهه ی فجر 1372 شامل عفو گرديدم و از دان آزاد شدم. همان گونه که آگاهيد بعد از کشتار 1367، باقيمانده ی زندانيان سياسی آزاد شدند، ليکن من به علت حکم اعدامی که داشتم تا سال 1372 در دان بودم. در دان نيز به خدمت پزشکی در بهداری مرکز دان اوين مشغول بودم.
بعد از آزادی از دان تلاش کردم يک سالی نيز در ايران با زدن مطب به کار و فعاليت مشغول شوم ولی اين فعاليت ها مثمر ثمر واقع نشد و در نهايت مجبور شدم به خارج از کشور بيايم. پس از اين سال ها که نزديک به 14 سال بود، موفق شدم به همسر و فردم ملحق شوم که تا اين مدت نديده بودمشان. از آن زمان با ديدن دوره های بازآموزی در دانشگاه ماينس و کلن آلمان شروع به کار تخصصی در رشته طب کردم. و هنوز مشغول همين کار هستم.

سوال: در مورد فعاليت سياسی تان پس از خارج شدن از ايران توضيح دهيد.

به علت مشغله ی شغلی و معيشتی من بيشتر به کار مشغول بودم ولی در اين مدت به شکلی مستمر به مطالعه پرداختم و اين کار را بايد انجام می دادم، چرا که در اين مدت 14 – 15 ساله از بسياری از مسائل دور بودم. مطالعه کمبود اين سال ها جبران می کرد. در عين حال با دوستانی که در اينجا و آنجا می شناختم، مسائل سياسی را دنبال می کردم بدون اين که درگير کوران مبارزات سياسيون خارج از کشور باشم. ولی حول وحوش مسائل قرار داشتم و تجارب خود را در اختيار دوستانی که به مشورت می پرداختند قرار می دادم و تبادل افکار از اين طريق انجام می گرفت.
به علت سال ها در دان بودن، سياسيون بسياری در اين مدت با من آشنا بودند و روابط دوستانه ای با آنها وجود داشت. اين روابط هنوز به شکلی فعال با ايران ادامه دارد. اين مناسبات چه از طريق انترنت چه نامه و تلفن و ... برقرار است و از افکار هم مطلع می شويم و مسائل را با هم درميان می گذاريم.
خوب من با سازمان های خارج از کشور نمی خواستم همکاری آن چنانی داشته باشم. يکی به علت مشغله ی کاری و ديگر آن که کار اين سازمان ها را آن چنان که بايد و شايد در خدمت ايران نمی ديدم تا دوم خرداد 76. از آن زمان به بعد ميزان فعاليت سياسی خودم را افزايش دادم تا اين که چندی پيش بيانيه ی "اتحاد جمهوری خواهان" برای امضا کردن به دست من رسيد. پس از خواندن اين "بيانيه" بود که افقی برای فعاليت در آينده به روی من باز شد، البته پس از بحث های زيادی که در اين مورد کردم مبادرت به امضای سند کردم.
اميدوارم که جنبش جمهوری خواهان بر عکس فعاليت های سازمان های خارج کشور چه چپ چه راست يا دموکرات قرين با موفقيت گردد.

سوال: شما يکی از افراد فعال در کميته ی منطقه ای "جمهوری خواهان" هستيد و به صورت مستمر در جلسات آنها شرکت می کنيد، کدام انگيزهای سياسی سبب گرديد که بعد از يک فترت سياسی دوباره فعاليت خودتان را از سر بگيريد؟

ببينيد چند مسئله هست که بايد در کنار هم ديد. اولين مسئله و عمده ترين آن وضعيت سياسی ايران است. بويژه وضعيتی که اصلاح طلبان درون حکومت و اطراف آن دارند. اصلاح طلبان با توجه به اين که قوه ی مجريه و مقننه را در اختيار دارند، نتوانستند نتيجه ی مطلوب را کسب کنند. از اين لحاظ می توان گفت که ديگر گفتمان سياسی آنان ديگر گفتمان اصلی در جامعه ی ما نيست. به اين دليل می بايست بديل ديگری جستجو می شد.
و در نهايت وضعيت حقوق بشر در ايران است که اگر خوب به خاطر بياورم در زمان کارتر نيز مطرح بود. ولی شرايطی که حقوق بشری آن زمان از طرف نماينده يک دولت مطرح بود با شرايطی که اين زمان طرح است تفاوت بسيار دارد. در شرايط گلوباليزاسيون و جهانی شدن حقوق بشر فراگيرتر از گذشته طرح می شود و اين در ايران می تواند بسيار مثبت باشد.
اين دو مسئله مشوق من بود که به دنبال آلترناتيو باشم و هردوی اين موارد در "اتحاد جمهوری خواهان" جايگاه ويژه ای دارند.
آن چه جمهوری خواهان برای آينده ايران درنظر می گيرند جمهوری خواهی ست، يعنی ساختاری سياسی که در آن هر کس دارای يک رای می باشد و همه ی ارگان انتخابی هستند و منتخبين در فواصلی بايد تغيير کنند. جمهوری خواهان قانون اساسی را بر اساس ميثاق حقوق بشر مصوبه ی سازمان ملل می خواهند. از اين طريق حقوق تمام آحاد ملت ايران با هر جهان بينی يا هر جنسيتی که دارند و يا از هر قومی که هستند، تامين می گردد.
و تمامی اين ها مورد موافقت ملت ايران است. و اين ارمغانی است برای همه ی ما ايرانيان که مشکلات 150 ساله ی گذشته برای رسيدن به آزادی را پشت سر خود داريم.

سوال: توقعات شما از اتحاد جمهوری خواهان چيست؟ و آيا به نظر شما اين جريان اساسا می تواند در آينده سياسی ايران نقشی ايفا و موفقيتی کسب کند؟

به طوری که قبلا گفتم، حقوق بشر مسئله ای عام و جهانی در قرن بيست و يکم است. اين يک طرف و از طرف ديگر ايرانيان 150 سال برای آزادی خودشان جنگيدند و هر گونه جنبشی را آزمودند و به اين نتيجه رسيدند که در مورد حقوق بشر بايد بيشتر و بيشتر تاکيد کرد. انجمن ها و کانون های بسياری در دفاع از حقوق بشر تاسيس شده، بحث در دانشگاه های ما در بين دانشجويان و جوانان در مورد حقوق بشر جريان دارد. اين بحث در ميان زنان ما در مورد حقوق خودشان که همان حقوق بشر باشد، جاری است. و اين مبارزه، مبارزه ايست فراگير و و از اين جهت جنبش جمهوری خواهی می تواند قويا به اين مسئله کمک بکند و همفکران را دور هم جمع بکند.
نام و نشان اين جريان که آيا حزب يا جنبش است، دارای اهميت نيست. البته من نام حزب را برمی دارم، زيرا نام حزب در ايران با حساسيت هايی همراه است و هر کس تصورات سابق خود را از احزاب دارد. اما آن چه اهميت دارد اين است که اين جريان بايد سازمانی مدرن باشد. مدرن با اين مفهوم که همان گونه که "جمهوری خواهان" بيانيه ی حقوق بشر را در سرلوحه ی کار سياسی شان قرار می دهند، در مناسبات سازمانی خود نيز رعايت اين حقوق را بکنند.
اين جريان بايد از افرادی تشکيل شود که بيش از همه بر عقل خود متکی باشند.
دوم اين که راهبرد رهبری جمهوری خواهان بايد با اتکا به کار افراد متخصص تنظيم گردد. افرادی که در زمينه های گوناگون، کودکان، ان، صنعت و ... مسائل ايران را به شکلی علمی تجزيه و تحليل می کنند و در اختيار رهبری قرار می دهند و نه برعکس آن که با توصييه رهبری مسائلی را طرح کنند. تا از دل اين کار تحقيقی و علمی سياستی ملی بيرون بيايد و در برنامه های کوتاه و بلندمدت دست مايه منتخبين در رهبری باشد.
سومين مسئله، توجه ويژه به ساخت جامعه ی ايران که جامعه ای جوان است بايد بشود. جوانان ما مشتاق شناخت دنيای مدرن هستند.
جمهوری خواهان بايد تکيه ی اصلی خود را روی جوانان و مسائل عديده ی آنان بگذارد. آنها تقريبا 3/2 جمعيت کشور را تشکيل می دهند و در کنار جوانان مسائل زنان به هيچ وجه نبايد فراموش بشود.
اين ها توقعات من از "اتحاد جمهوری خواهان ايران" می باشد.

سوال: ميزان موفقيت همايش آتی را با توجه به تجربه ای که پشت سر داريد، چگونه ارزيابی می کنيد؟

من در اين مورد بسيار خوشبينم.
علت اين است که می بينم دستمايه ی کار کميسيون هايی که تا کنون بيرون آمده از پختگی خوبی برخوردار است. اساس اين پختگی بر اين مبناست که سعی شده اشتراک افکار سياسی – اجتماعی افراد را ملحوظ بدارند. چيزی که به نظر من دوستان بسيار خوب ياد گرفته اند. اميدوارم در آينده نيز چنين باشد، يعنی سعی شود روی اتفاق نظرات تاکيد شود و نه روی افتراق نظرات که می تواند اين جا و آن جا وجود داشته باشد. اين بزرگ ترين موفقيت است. من هميشه يه دوستان توصييه می کنم که کاری بکنيم که دو برنده داشته باشد و باده ای نداشته باشيم.
هيئت اجرائی منتخب در اين همايش تا همايش بعدی بايد انديشه ی جمهوری خواهی را که مبتنی بر منشور حقوق بشر است به درون ايران و به ويژه در ميان اقشار ميانی از جمله فرهنگيان، دانشگاهيان، دانشجويان و زنان ببرد. به ديگر سخن برقراری کننده ی ديالوگ با حاملين اصلی اين انديشه در ايران و ديگر جمهوری خواهان در درون کشور باشد.

با تشکر از شما آقای بقايي.




کاری بکنيم که هميشه دو برنده داشته باشد - گفتگو با دکتر فريبرز بقائي



• هيئت اجرائی منتخب در اين همايش تا همايش بعدی بايد برقراری کننده ی ديالوگ با حاملين اصلی انديشه ی جمهوری خواهی در ايران و ديگر جمهوری خواهان در درون کشور باشد

• در شرايط گلوباليزاسيون و جهانی شدن حقوق بشر فراگيرتر از گذشته طرح می شود و اين در ايران می تواند بسيار مثبت باشد

• جمهوری خواهان بايد تکيه ی اصلی خود را روی جوانان و مسائل عديده ی آنان بگذارند. آنها تقريبا 3/2 جمعيت کشور را تشکيل می دهند و در کنار جوانان مسائل زنان به هيچ وجه نبايد فراموش بشود


پس از انتشار بيانيه ی "اتحاد جمهوری خواهان" طيف وسيعی از روشنفکران و فعالين سياسی اقدام به امضای اين سند کردند. اين افراد با سوابق گوناگون و تجربه های متفاوت بخشی از آمال سياسی خود را منعکس در اين سند يافتند و از آن پس همکاری خود را با "جمهوری خواهان" آغاز کردند. در زير گفتگو با يکی از فعالين "اتحاد جمهوری خواهان" را می خوانيم.
جهانگير ايزدی


سوال: لطفا خودتان را معرفی نمائيد.

من فريبرز بقائي، پزشک جراح زنان و زايمان هستم و از سال 1375 در درمانگاه خصوصی خودم در فرانکفورت مشغول به خدمت پزشکی هستم.

سوال: از چه زمانی با مسائل سياسی آشنا و به فعاليت سياسی پرداختيد؟

من زمانی که مشغول به تحصيل در دانشگاه ماينس آلمانی غربی بودم، به دنبال مسائل سياسی آن زمان که عمدتا حول مسله ی جنگ ويتنام دور می زد، وارد مسائل سياسی شدم و گرايش به حزب توده پيدا کردم و با حزب توده به فعاليت پرداختم تا انقلاب بهمن 1357 که در اين فاصله نيز متخصص زنان شده بودم. به دنبال آن از مقام خودم استعفا دادم و به ايران رفتم. در ايران در دانشگاه ملی که بعدها دکتر بهشتی نام گرفت، با سمت استاديار به کار مشغول شدم. به علت فعاليت سياسی در حزب توده، 15 تير 1360 به همراه ديگر اعضای حزب توده دستگير و در دهه ی فجر 1372 شامل عفو گرديدم و از دان آزاد شدم. همان گونه که آگاهيد بعد از کشتار 1367، باقيمانده ی زندانيان سياسی آزاد شدند، ليکن من به علت حکم اعدامی که داشتم تا سال 1372 در دان بودم. در دان نيز به خدمت پزشکی در بهداری مرکز دان اوين مشغول بودم.
بعد از آزادی از دان تلاش کردم يک سالی نيز در ايران با زدن مطب به کار و فعاليت مشغول شوم ولی اين فعاليت ها مثمر ثمر واقع نشد و در نهايت مجبور شدم به خارج از کشور بيايم. پس از اين سال ها که نزديک به 14 سال بود، موفق شدم به همسر و فردم ملحق شوم که تا اين مدت نديده بودمشان. از آن زمان با ديدن دوره های بازآموزی در دانشگاه ماينس و کلن آلمان شروع به کار تخصصی در رشته طب کردم. و هنوز مشغول همين کار هستم.

سوال: در مورد فعاليت سياسی تان پس از خارج شدن از ايران توضيح دهيد.

به علت مشغله ی شغلی و معيشتی من بيشتر به کار مشغول بودم ولی در اين مدت به شکلی مستمر به مطالعه پرداختم و اين کار را بايد انجام می دادم، چرا که در اين مدت 14 – 15 ساله از بسياری از مسائل دور بودم. مطالعه کمبود اين سال ها جبران می کرد. در عين حال با دوستانی که در اينجا و آنجا می شناختم، مسائل سياسی را دنبال می کردم بدون اين که درگير کوران مبارزات سياسيون خارج از کشور باشم. ولی حول وحوش مسائل قرار داشتم و تجارب خود را در اختيار دوستانی که به مشورت می پرداختند قرار می دادم و تبادل افکار از اين طريق انجام می گرفت.
به علت سال ها در دان بودن، سياسيون بسياری در اين مدت با من آشنا بودند و روابط دوستانه ای با آنها وجود داشت. اين روابط هنوز به شکلی فعال با ايران ادامه دارد. اين مناسبات چه از طريق انترنت چه نامه و تلفن و ... برقرار است و از افکار هم مطلع می شويم و مسائل را با هم درميان می گذاريم.
خوب من با سازمان های خارج از کشور نمی خواستم همکاری آن چنانی داشته باشم. يکی به علت مشغله ی کاری و ديگر آن که کار اين سازمان ها را آن چنان که بايد و شايد در خدمت ايران نمی ديدم تا دوم خرداد 76. از آن زمان به بعد ميزان فعاليت سياسی خودم را افزايش دادم تا اين که چندی پيش بيانيه ی "اتحاد جمهوری خواهان" برای امضا کردن به دست من رسيد. پس از خواندن اين "بيانيه" بود که افقی برای فعاليت در آينده به روی من باز شد، البته پس از بحث های زيادی که در اين مورد کردم مبادرت به امضای سند کردم.
اميدوارم که جنبش جمهوری خواهان بر عکس فعاليت های سازمان های خارج کشور چه چپ چه راست يا دموکرات قرين با موفقيت گردد.

سوال: شما يکی از افراد فعال در کميته ی منطقه ای "جمهوری خواهان" هستيد و به صورت مستمر در جلسات آنها شرکت می کنيد، کدام انگيزهای سياسی سبب گرديد که بعد از يک فترت سياسی دوباره فعاليت خودتان را از سر بگيريد؟

ببينيد چند مسئله هست که بايد در کنار هم ديد. اولين مسئله و عمده ترين آن وضعيت سياسی ايران است. بويژه وضعيتی که اصلاح طلبان درون حکومت و اطراف آن دارند. اصلاح طلبان با توجه به اين که قوه ی مجريه و مقننه را در اختيار دارند، نتوانستند نتيجه ی مطلوب را کسب کنند. از اين لحاظ می توان گفت که ديگر گفتمان سياسی آنان ديگر گفتمان اصلی در جامعه ی ما نيست. به اين دليل می بايست بديل ديگری جستجو می شد.
و در نهايت وضعيت حقوق بشر در ايران است که اگر خوب به خاطر بياورم در زمان کارتر نيز مطرح بود. ولی شرايطی که حقوق بشری آن زمان از طرف نماينده يک دولت مطرح بود با شرايطی که اين زمان طرح است تفاوت بسيار دارد. در شرايط گلوباليزاسيون و جهانی شدن حقوق بشر فراگيرتر از گذشته طرح می شود و اين در ايران می تواند بسيار مثبت باشد.
اين دو مسئله مشوق من بود که به دنبال آلترناتيو باشم و هردوی اين موارد در "اتحاد جمهوری خواهان" جايگاه ويژه ای دارند.
آن چه جمهوری خواهان برای آينده ايران درنظر می گيرند جمهوری خواهی ست، يعنی ساختاری سياسی که در آن هر کس دارای يک رای می باشد و همه ی ارگان انتخابی هستند و منتخبين در فواصلی بايد تغيير کنند. جمهوری خواهان قانون اساسی را بر اساس ميثاق حقوق بشر مصوبه ی سازمان ملل می خواهند. از اين طريق حقوق تمام آحاد ملت ايران با هر جهان بينی يا هر جنسيتی که دارند و يا از هر قومی که هستند، تامين می گردد.
و تمامی اين ها مورد موافقت ملت ايران است. و اين ارمغانی است برای همه ی ما ايرانيان که مشکلات 150 ساله ی گذشته برای رسيدن به آزادی را پشت سر خود داريم.

سوال: توقعات شما از اتحاد جمهوری خواهان چيست؟ و آيا به نظر شما اين جريان اساسا می تواند در آينده سياسی ايران نقشی ايفا و موفقيتی کسب کند؟

به طوری که قبلا گفتم، حقوق بشر مسئله ای عام و جهانی در قرن بيست و يکم است. اين يک طرف و از طرف ديگر ايرانيان 150 سال برای آزادی خودشان جنگيدند و هر گونه جنبشی را آزمودند و به اين نتيجه رسيدند که در مورد حقوق بشر بايد بيشتر و بيشتر تاکيد کرد. انجمن ها و کانون های بسياری در دفاع از حقوق بشر تاسيس شده، بحث در دانشگاه های ما در بين دانشجويان و جوانان در مورد حقوق بشر جريان دارد. اين بحث در ميان زنان ما در مورد حقوق خودشان که همان حقوق بشر باشد، جاری است. و اين مبارزه، مبارزه ايست فراگير و و از اين جهت جنبش جمهوری خواهی می تواند قويا به اين مسئله کمک بکند و همفکران را دور هم جمع بکند.
نام و نشان اين جريان که آيا حزب يا جنبش است، دارای اهميت نيست. البته من نام حزب را برمی دارم، زيرا نام حزب در ايران با حساسيت هايی همراه است و هر کس تصورات سابق خود را از احزاب دارد. اما آن چه اهميت دارد اين است که اين جريان بايد سازمانی مدرن باشد. مدرن با اين مفهوم که همان گونه که "جمهوری خواهان" بيانيه ی حقوق بشر را در سرلوحه ی کار سياسی شان قرار می دهند، در مناسبات سازمانی خود نيز رعايت اين حقوق را بکنند.
اين جريان بايد از افرادی تشکيل شود که بيش از همه بر عقل خود متکی باشند.
دوم اين که راهبرد رهبری جمهوری خواهان بايد با اتکا به کار افراد متخصص تنظيم گردد. افرادی که در زمينه های گوناگون، کودکان، ان، صنعت و ... مسائل ايران را به شکلی علمی تجزيه و تحليل می کنند و در اختيار رهبری قرار می دهند و نه برعکس آن که با توصييه رهبری مسائلی را طرح کنند. تا از دل اين کار تحقيقی و علمی سياستی ملی بيرون بيايد و در برنامه های کوتاه و بلندمدت دست مايه منتخبين در رهبری باشد.
سومين مسئله، توجه ويژه به ساخت جامعه ی ايران که جامعه ای جوان است بايد بشود. جوانان ما مشتاق شناخت دنيای مدرن هستند.
جمهوری خواهان بايد تکيه ی اصلی خود را روی جوانان و مسائل عديده ی آنان بگذارد. آنها تقريبا 3/2 جمعيت کشور را تشکيل می دهند و در کنار جوانان مسائل زنان به هيچ وجه نبايد فراموش بشود.
اين ها توقعات من از "اتحاد جمهوری خواهان ايران" می باشد.

سوال: ميزان موفقيت همايش آتی را با توجه به تجربه ای که پشت سر داريد، چگونه ارزيابی می کنيد؟

من در اين مورد بسيار خوشبينم.
علت اين است که می بينم دستمايه ی کار کميسيون هايی که تا کنون بيرون آمده از پختگی خوبی برخوردار است. اساس اين پختگی بر اين مبناست که سعی شده اشتراک افکار سياسی – اجتماعی افراد را ملحوظ بدارند. چيزی که به نظر من دوستان بسيار خوب ياد گرفته اند. اميدوارم در آينده نيز چنين باشد، يعنی سعی شود روی اتفاق نظرات تاکيد شود و نه روی افتراق نظرات که می تواند اين جا و آن جا وجود داشته باشد. اين بزرگ ترين موفقيت است. من هميشه يه دوستان توصييه می کنم که کاری بکنيم که دو برنده داشته باشد و باده ای نداشته باشيم.
هيئت اجرائی منتخب در اين همايش تا همايش بعدی بايد انديشه ی جمهوری خواهی را که مبتنی بر منشور حقوق بشر است به درون ايران و به ويژه در ميان اقشار ميانی از جمله فرهنگيان، دانشگاهيان، دانشجويان و زنان ببرد. به ديگر سخن برقراری کننده ی ديالوگ با حاملين اصلی اين انديشه در ايران و ديگر جمهوری خواهان در درون کشور باشد.

با تشکر از شما آقای بقايي.