المپيک آتن و ونوس ججاب دار 1*
دخترک ورزشکار ايرانی مغموم، که می توانست جای الهه عشق يعنی ونوس باشد، با کج سليقگی تمام در مقنعه ايی به رنگ کرم به طول يک متر تا نزديک کمر ، با مانتوی طوسی گشاد، بی هيچ ظرافتی غمگين ره می سپرد!. غم بود ،ترس، و ماهيچه های منقبص شده او، گويی که رهسپار شکنجه گاه است بيشتر از همه نگاه او بود که مرا گرياند
شگفتی هنر با در هم آميختگی تاريخ و تکامل بشريت، مرا چون ميليون ها تن از مردم جهان با خود همراه کرد و با آنها به تماشای تاريخ سه هزار ساله بشريت نشستم. آتن پس از صد و هشت سال در المپيادی ديگر.
يونانيان پس از 28 قرن، در زادگاه المپيک، دوباره پيام مهر و دوستی شان را با اميخته ايی از تاريخ و هنر، به نحو اعجاب انگيزی، با استفاده از گرافيک و معماری، اسطوره های خدايان يونانی را، هنرمندانه به نمايش گذاشتند. آنها اينگونه زيبا و مهرآميز حقايق کشورشان را به دنيا نشان دادند. 2* خدايان زيوس، پوسيدان، هيوز، آپولوس و ديونسس، و در کنار و همراه آنها خدای بانوان (الهه گان): آرتيمس، بانوی شکار. آتنا الهه عقل و مهارت. هستيا خدابانوی آتشکده. هرا خدابانوی اشويی. ديميتر الهه غلات و باروری و آفروديت يا ونوس، الهه عشق و زيبايی. انگاره های اساطيری يونان تاريخ سه هزار ساله را نقل کردند. و در آخرين قسمت نمايش، تاريخ قديم را با عصر حاضر و دنيای مدرن پيوند زدند. ديميتر خدا بانوی باروری، نيمه برهنه و باردار خورشيد، در نمادی از آينده قدم در آبها نهاد. آنها عشق و دوستيشان را بدينگونه با جهانيان تقسيم نمودند.
در اين لحظات بی شک هر يک از ايرانيان، در ورق خوردن های تاريخ گذشته، ايران را با يونان مقايسه کردند. ايرانی که اسکندر به تسخيرش نشست و به تمدنش رشک برد. در جستجوی رد پای گذشته، تاريخ ايران نيز گواهی از نمادها و اسطوره های خدای بانوان آشنای ايرانيان دارد، که در زمانی دور از طريق سوريه و مديترانه به غرب رسيد. در آنجا نامهای تازه يافته و شخصيت های اسطوره يونانی و در نهايت اروپايی را ساخته اند. اما امروز از ما چه بر جای مانده و از فرهنگ و تاريخ گذشته ما چه به جهانيان عرصه می شود؟!
در سر در گيرودار اين مقايسه هستم. درعين حال می خواهم در شعف و شور ورزشکاران مختلف دنيا، شرکت کنم که در امواج موسيقی رقص کنان ره می سپارند. در يکدست با تلفن های دستی مشغول مخابره خبر و با دست ديگر از مراسم فيلم و عکس می گيرند. در رژه هر تيم، رهبران و بلندپايگان کشورهای مختلف به تشويق ورزشکارانشان به پا می خيد. بعضی از کشورها تعداد ورزشکاران و مردشان مساوی و حتی در برخی کشور ها تعداد ورزشکاران اندکی بيشتر است. آنها در کنار هم شادی کنان به پيش می روند. کشورهای اسلامی، جز کشور الجزاير که تعداد ورزشکاران ش چشمگير بود، اکثرا بدون زنان ورزشکار و يا حداکثر دو يا يک نفر در المپيک شرکت نموده اند. از جمله مصر با دو مقنعه بر سر خندان، و دو نفر از کشور افغانستان که هر دو با استفاده از رنگ و لباس های محلی در پوشش نه چندان غيراسلامی خندان به ابراز احساسات شديد مردم پاسخ دادند و از عراق که هنوز انشان جرئت دارند که لباس اسلامی بر تن نکنند دو نفر با کلاهی الهام گرفته ار الهه گان يونانی، حضور داشتند. در غم کشورهای عربي، و کشورهايی که که تنها مردان در آن سرزمين حق شرکت در المپيک را دارند، هستم که نام ايران را اعلام ميکنند، .همه چشم و گوش شده ام. اما بجای ورزشکاران شاد، هياتی را می بينم که گويا به عزاداری آمده اند. مبهوت و غمگين، بدون موسيقی مخصوص کشورمان به پيش می آيند. اسفناک تر از همه چهره جوان شرکت کننده از ايران است. دخترک مغموم، که می توانست جای الهه عشق يعنی ونوس باشد چگونه با کج سليقگی در مقنعه ايی به رنگ کرم به طول يک متر تا نزديک کمر، با مانتوی طوسی گشاد، بی هيچ ظرافتی غمگين ره می سپرد! غم بود، ترس، و ماهيچه های منقبص شده او، گويی که رهسپار شکنجه گاه است. بيشتر از همه نگاه او بود که مرا گرياند. باور کنيد اغراق نمی کنم انچنان در غم اين نگاه بودم که هيچ به ياد ندارم که مردان چه پوشيده بودند و کت و شلوار شان به چه رنگ بود. اما می دانم که آنها هم عزادار بودند.
امروز بعد از گذشت سه روز از آنهمه عظمت و تاريخ و هنر آتن، نگاه آلهه غمگين عشق، آفروديت ايرانی مقنعه بر سر، در سرم مانده! چه چيز به نمايش گذاشته شد؟! غم غريب ديارمان، فقر و درد و بيش از همه فقر فرهنگی اين ديار کهن.
در دل آرزو کردم، کاش می شد سرزمينم را همچون گلی، در گلدان می کاشتم و با خود به اين سوی ابها می آوردم. کاش سرزمينم بذری بود که در آبهای سرزمين های سبزتر ميشد کاشت و کاش ميشد!!! و کاش.
و يکی می گفت: "خيال کن سرزمينت همين آلمان است که در المپيک گذشته دختران مدال ها را درو کردند و امروز دختران شرکت کننده تعدادشان از مردان کمتر نيست" و...
آيا می شود و ......؟؟؟!!!
اما من به انتهای نمايش آتنی ها اميد و دل بسته ام که ديميتر، الهه زايش و باروری، باردار خورشيد، قدم به آب درياها گذاشت و آينده را نويد داد و بی شک آينده ما نيز در دست 3 * آناهيتا و ونوس و هستيا، و آتناهای ايرانی است که امروز در حجاب محصور گشته اند و...
کلن 15.08.04
1* آفردويت يا ونوس خدا بانوی عشق و زيبايي
2* نمادهای اسطوره ايی نخستين پديد آورندگان و در همان حال سرمشق و الگوی همه فعالييت های بشری مانند:تغذيه جنگ احساس و عاطفه اشويی و زيبايی شناسی بشری بوده اند.
3*آناهيتا يا اردوی سورا ، آبهای نيرومند بی آلايش،خدا بانوی ايراني، مظهر زندگی و باروری است..او نيرومند بلند بالا و درخشان زيبا و آزاده توصيف شده.و تاج زرين هشت پر صد ستاره بر سر دارد.