ارتباط خشنو نت با ساختار هاى اجتماعى
درگفت و گو باشهلا اعزازى، جامعه شناس
مهرداد ناظرى
خشونت در فرهنگ ايرانى ريشه عميق و غيرقابل انكارى دارد. اين فرهنگ على رغم اينكه در رويارويى با مدرنيسم دچار چالش اساسى شده است، اما درحوزه خانواده در قالب رفتارهاى اجتماعى و درحوزه جامعه درقالب كنش هاى اجتماعى قابل لمس، مشاهده و پيگيرى است. اين نابهنجارى فرهنگى كه نوعى عدم تقارن را پديد آورده به نوعى موجب ايجاد رابطه فرادست و فرودست درتمام نهادها ازجمله خانواده شده است. چه بسا دراين مورد پدرخانواده اى كه در اداره و محل كار خود در ارتباط با رئيس و مديرعامل نقش فرودستانه اى را ايفا مى كند، درخانه مى تواند با قدرتى كه از فرهنگ غلط پدرسالانه به ارث برده رفتارهاى خشونت آميز را عليه همسر و فردانش به كارببرد تا عقده هاى درونيش را اندكى التيام بخشد. درخصوص عوامل رشد خشونت بحثهاى فراوان و متنوعى وجوددارد و محققين هركدام از منظرى آن را تفسير و تبيين كرده اند. برهمين مبنا به سراغ خانم دكتر شهلا اعزازى جامعه شناس و استاد دانشگاه علامه طباطبايى رفتيم و از زواياى گوناگون خشونت را مورد بررسى و تبيين قرارداديم.
\ به نظر شما چرا درجامعه ما ميل به خشونت طى يك دهه اخير افزايش يافته است؟
> خشونت يك پديده پنهان است و افزايش آن چندان قابل رؤيت نيست. شايد بتوان گفت: نوع خاصى ازخشونت وجوددارد كه دراين اواخر بيشتر ديده مى شود. مثلاً اگر به روزنامه ها مراجعه كنيد، مى بينيد هرروز ۲تا۳مورد قتل اعضاى خانواده و تجاوز جنسى به كودكان ديده مى شود.
اين مقوله تاحدى افزايش يافته وگرنه پرخاشگرى درخيابان هميشه وجودداشته است. كليه بررسيهاى انجام شده عملاً مطرح مى كند كه خشونت هميشه درجوامع بوده و رفتار طبيعى دردگى خانواده عنوان مى شده اما هيچكس راجع به آن صحبتى نمى كرد. درحدود ۳دهه پيش درغرب اين مسأله مطرح شد كه خشونتهاى درون خانواده استثنا نيستند. بلكه آنقدر رواج دارند كه لازم است مورد بررسى قرارگيرد. درحدود يك دهه قبل اين مباحث به ايران رسيد و كنفرانسى كه درهمين زمينه در پكن برگزارشد، جهانيان را بسيار آگاهتر كرد.
درآنجا عنوان شد كه خشونت يكى از محورهاى نگران كننده درمورد زنان است. درآن اجلاس از دولتها تعهدگرفته شد براى كاهش خشونت اقدام كنند. گذشته از آن افراد به طور شخصى و مستقل روى خشونت كاركردند.
مجموعه اينها نشان مى دهد از يك دهه قبل به اين طرف خشونت به شكل يك موضوع و مسأله اجتماعى مطرح شده و به تدريج آمارهاى آن هم موردتوجه قرارگرفته است. تا قبل ازاين آمارها، رفتارهاى خشونتى پنهان و پوشيده بود و اين اطلاعات در دسترس همگان قرارنمى گرفت. اما هرچه كه به جلوتر رفتيم كارشناسان بيشتر مقوله خشونت را به مردم معرفى كردند. آنها گفتند: ما نبايد در دگى تحت رفتارهاى خشونت آميز قراربگيريم.
برهمين اساس هرروز تعداد شكايات و مراجعه به مراكز قضايى بيشترمى شود. چرا؟ چون تا يك زمانى مردم خشونت را يك پديده طبيعى مى دانستند.
البته بسيارى از موارد به خاطر آبرودارى عنوان نمى شد. مثلاً تجاوزات جنسى درون خانواده تحت عنوان حفظ آبرو به صورت آشكار بيان نمى شد. اما به تدريج آگاهيها افزايش يافت و مشخص شد كتك خوردن و زدوخورد و سوءاستفاده جنسى رفتارى نابهنجار تلقى مى شود. امروز درجامعه شنيده مى شود كه مردم مى گويند: اگر فردى خشونت به خرج داد، مجرم و متهم است و بايد به سزاى اعمالش برسد. بنابراين دگرگونى هايى دربين مردم ايران به شكل بطئى و تدريجى پديدآمده، كه خشونت را به شكل جدى ترى مطرح كرده.
علاوه بر خشونتهاى خانوادگى ما با يك مورد ديگر هم روبرو هستيم كه آن هم افزايش قتلها در جوامع است. دراين مورد اين نكته قابل ذكر است كه ما نبايد خشونت را به شكل يك عمل فردى درنظر بگيريم، بلكه خشونت بسيار در ارتباط با آنچه كه در ساختار كل جامعه وجوددارد، قابل مطالعه و پيگيرى است.
دراينجا اين سؤال مطرح است كه آيا در ساختار جامعه گروهى وجوددارند كه داراى امتيازات ويژه اى باشند يا خير؟ اگر اين ساختار در جامعه وجوددارد و فعالانه تحت عناوين قانون، فرهنگ، آداب و رسوم و... عمل مى كند و مجازاتى براى عامل خشونت نه در ساختار جامعه و نه در درون خانواده هست، ما با افزايش خشونتها روبرو مى شويم.
يعنى بحث عمده خشونت رابطه اى است كه بين يك واحد خصوصى با كل جامعه درنظر گرفته مى شود. من گاهى اوقات كه پرونده قتل زنان را مطالعه و مرورمى كنم مى بينم مردان قاتل عموماً مى گويند: ما به همسرمان سوءظن داشتيم. اين سوءظن اثبات شده هم نيست.  را درحالت ارتكاب ا نديده اند و شايد هم بعدها روشن شود كه اين  تمام وقت درخانه به سرمى برده و با كسى هم ارتباطى نداشته است. اما مردان عامى عموماً به اين ماده قانونى كه اگر مردى همسر خود را درحين ارتكاب ا ببيند، با كشتن  از لحاظ قانونى مجازاتى ندارد، استناد مى كنند. مثلاً در يكى از اين پرونده ها خواندم نوعروسى ۱۶ ساله كه يك بچه ۳ ماهه هم داشت، در خواب بود كه همسرش با كمك برادر خود اين  را با روسرى خفه كرد. وقتى در دادگاه از او پرسيدند چرا همسرت را كشتى؟ گفت به او سوء ظن داشتم.
\ ترجيح مى دهم قدرى بحثمان را تفكيك شده تر دنبال كنيم. شما دركل ريشه هاى مختلف خشونت را عنوان كرديد. عده اى بر ريشه هاى فرهنگ پدرسالارى صحه مى گذارند. اين فرهنگ چنان ريشه عميقى در اعماق فكر و ذهن ما دارد كه هنوز هم ارثيه تلخ آن برايمان باقى مانده. حتى برخى پا را از اين فراتر مى گذارند و مى گويند اين ژن ناسالمى است كه از والدين به فردان منتقل مى شود. نظر شما در اين موردچيست؟
> بله فرهنگ پدرسالارى بسيار مؤثر است. همانطور كه گفتم وقتى جامعه اى به عده اى امتيازاتى مى دهد و عده اى را از امتيازاتى به دور نگه مى دارد، در اين مورد قابل ذكر و انطباق است. وقتى مردان امتيازاتى دارند و زنان از آن بهره مند نيستند، نه تنها فرهنگ پدرسالارى به معناى آداب ورسوم و هنجارها بلكه ساختار پدرسالارى در قوانين هم كه هنوز وجود دارد، بسيارتأثيرگذار خواهد بود. البته اين موضوع خاص ايران نيست. ما اگر به تاريخ جوامع نگاه كنيم، از پيدايش شهرنشينى تا به امروز پديده مردسالارى وجود داشته است. در فرهنگ پدرسالار، زنان از بسيارى حقوق به دور نگه داشته شده اند و از امتيازات دور بودند. البته جوامع به مرور تغيير مى كنند و اگر بخواهيم خط و حد فاصلى در نظر بگيريم، با انقلاب فرانسه اصولاً فرمهاى ديكتاتورى قبلى از بين رفته و مسأله اى به نام آزادى فردى و دموكراسى مطرح شد. منتها حتى دموكراسى ۱۷۸۹ فرانسه با آزادى و دموكراسى امروز جوامع متفاوت است. مفهوم دموكراسى به تدريج پخته تر وكاملتر شده است.
يكى از مسائلى كه در اين زمينه كمك كرد جوامع دموكرات تر شوند، اين بودكه زنان از حقوق مدنى بركنار بودند كه بعدها تلاش شد حق انتخاب به آنها داده شود.
\ حتى تا ابتداى قرن بيست زنان در كشورهاى غربى حق رأى نداشتند؟
> بله، بعد از جنگ جهانى اول تقريباً حق رأى به زنان داده شد. در ايران هم درحوزه عمومى حق رأى آموزش وكار به زنان داده شد. اما در حوزه خصوصى كه خانواده است، عملاً اگر مردى آن شروط ضمن عقد را امضا كرده باشد تقريباً با زنان حقوق برابر پيدا خواهدكرد. بنابراين در حوزه خصوصى ما حقوق چندان برابرى نداريم. قوانين مدنى ما هم ناظر به حوزه خصوصى هستند و چندان فضاى برابرى ايجادنكردند و مااين تجليات حاكميت و اقتدار مرد را بر  خيلى بيشتر مى بينيم. در جامعه ما اگر چه زنان حق اشتغال دارند ولى در خانواده مرد مى تواند  خود رااز حرفه و شغلى كه منافى مسأله خانوادگى تشخيص مى دهد منع كند ويا اجازه سفر به  خود ندهد علاوه بر اين يك سرى مسائل قانونى تقويت كننده آداب و رسوم و فرهنگى است كه در برخى از مناطق به شدت مردسالار بيشتر و در برخى مناطق كمتر ديده مى شود تا موقعى كه قانون هم اين را حمايت مى كند، مردسالارى نه از طريق ژنتيكى بلكه از طريق جامعه پذيرى و مشاهده رفتار پدران بامادران به كودكان منتقل و به دور بعد مى رود. كودكان مى توانند رفتارهاى خوب را از والدين شان ياد بگيرند ولى طبيعتاً خشونت را هم يادمى گيرند. به طور كلى از ويژگيهاى چرخه خشونت اين است كه فرا گرفته مى شود و حتى كسى كه دركودكى تحت تأثير رفتارهاى خشونت آميز قرارگرفت، يا شاهد اعمال آن نسبت به اطرافيان خود بود، در بزرگسالى احتمال اينكه دست به خشونت بد زياداست.
\ فكر نمى كنيد مجموعه اين روند باعث عادى شدن جرم در جامعه مى شود؟
> دقيقاً همينطور است. به شرط آنكه جامعه به آن آگاهى برسد كه بايد جلوى اين كاررا گرفت. اكنون در جوامع غرب به اين فكر رسيده اند كه بايد اين چرخه را قطع كرد چرا كه اگر اين چرخه ادامه داشته باشد، مثل موج پخش خواهد شد و در نهايت گريبانگير افرادى كه در خانواده هاى سالم دگى مى كنند، نيز خواهد شد.
اما اينكه چگونه مى شود چرخه خشونت را متوقف كرد، معتقدم تا حدى پند واندرز مؤثر است اما براى رفع معضل در سطح جهانى دولتها بايد فعالانه اقدام كنند. يكسرى اقدامات بايد تحت عنوان آگاه سازى انجام گيرد كه من گمان دارم دولت ايران هم روى اين زمينه تلاشهايى كرده است. يعنى به مردم گفت كه اين پديده وجود دارد و نبايد وجود داشته باشد. در مجموع راههاى مقابله با خشونت در دنيا مشخص است. ما يك سرى اقدامات قانونى داريم كه در دو بخش لحاظ مى شود : يك قانون بايد مجازات مجرم خشونت خانوادگى راتشديد كند. براى اينكه خشونت خانوادگى ويژگى خاص خود را دارد. با مردى كه همسرش را كتك مى د، به مانند مرد و ى كه در خيابان دعوا كرده اند برخورد مى شود. در صورتى كه چنين مردى حتى اگر دانى هم شود، بعداز پايان مجازات به همان خانه برمى گردد. اينجا اين سؤال مطرح مى شود اقدامات حمايتى ومددكارى بعدى چيست؟ پاسخ مشخص است هيچ. او دوباره همسرش را كتك خواهد زد. هراندازه هم كه مجازات مرد شديدتر باشد، تهديدهاى مرد نسبت به  شديدتر مى شود. در نهايت كار به جايى مى رسد كه  از ترس، حتى اگر بدترين كتكها را هم بخورد، دم نمى د. در اينجاست كه لازم است علاوه برتشديد مجازات ، كمكهاى مددكارى روانى ، اجتماعى ارائه شود. پس تشديد مجازات مجرم با قبول اين كه اين پديده مربوط به خانواده است ، مشروعيت مى يابد. دومين كار قانونى اين است كه بايد از قربانى حمايت شود. يعنى از لحاظ قانونى امكاناتى براى حمايت از قربانى به وجود آورند كه ساده ترينش تشكيل خانه هاى امن است.
--------------------------
رتباط خشونت با ساختارهاى اجتماعى
خشونت درهمه خانواده ها وجود دارد
(بخش دوم و پايانى)
خشونت و تأثير ساختارهاى اجتماعى در اين پديده نابهنجار اجتماعى موضوعى بود كه روز گذشته نخستين بخش از آن تقديم خوانندگان شد، قسمت دوم و پايانى گفت و گو با دكتر شهلا اعزازى جامعه شناس در پى مى آيد.
\شما روى خانواده بيشتر تأكيد داشتيد . اكنون من مى خواهم قدرى راجع به نسل سومى ها صحبت كنم. گاهى اوقات ديده مى شود كه درميان جوانان پديده خشونت به صورت يك نابهنجارى درآمده و از سطح نرمها بالاتر رفته. مثلاً چندى قبل در خبرها آمده بود كه دو جوان به هنگام خروج از مدرسه با هم شوخى مى كردند كه ناگهان يكى از آنها با چاقويى ديگرى را مى كشد ومتوارى مى شود كه البته در نهايت دستگير مى شود. به نظر شما گسترش اين موارد ريشه در چه عواملى دارد آيا فكر نمى كنيد به اين دليل اين حوادث اتفاق مى افتد كه ما بسترهايى براى تخليه انرژى جوانان نداريم و به نوعى هيجانات جوانان در جامعه سركوب مى شود و در قالب سرخوردگى خود را نشان مى دهد؟
>اين مقوله را بايد در يك بستر بزرگتر نگاه كنيم. در دوران كودكى خشونتها عموماً به صورت رفتارهاى بچگانه وجود داشت، اما در دوران جوانى لازم است آنها را به صورت رفتارهاى نابهنجار در نظر بگيريم. البته اين رفتارهاى نابهنجار يك چرخه گسترده مثل اعتياد در انواع مدل هاى آن، قاچاق مواد مخدر و رفتارهاى خشونت آميز را شامل مى شود. دراين مورد نظر شما كاملاً درست است. البته من اين دايره را گسترده تر مى بينم علاوه برجوانان، افراد سالمند وميانسال نيز توقعاتى از دگى دارند. ما پديده اى تحت عنوان گذران اوقات فراغت داريم كه خاص دگى هاى شهرى مدرن است و اين گذران اوقات فراغت صور كاملاً متفاوتى دارد. از استفاده از رسانه ها شروع مى شود تا گردش در پارك و خيابان، وحتى كافه نشينى را شامل مى شود. اينها مدلهاى مختلف گذران فراغت هستندكه در جوامع مختلف مورد استفاده اقشار جامعه قرار مى گيرد. فراغت جزئى از دگى انسان است كه نمى شود از آن به سادگى گذشت . فراغت اگر دائماً تحت نظارت باشد و مرتباً براى آن محدوديت ايجاد كنند، طبيعتاً در پى آن نابهنجاريهاى رفتارى توليد مى شود.
در ضمن اين را بگويم كه گذران اوقات چند نوع است. يك سرى از گذرانهاى اوقات فراغت در محيط خانه صورت مى گيرد مثل تماشاى تلويزيون و يك سرى هم در محيط جامعه بايد صورت بگيرد و محيط عمومى بايد فضا را براى بحث و تعامل و گفت وگوى مردم مهيا كند. اگر حوزه عمومى مرتباً تحت نظارتهايى باشد كه اين نظارتها محدود كننده است، افراد چندكار انجام خواهند داد ومن اين را در رفتار جوانان مى بينم . وقتى كه يك نوع فراغت ممنوع مى شود و تحت نظارت قرار مى گيرد جوانان نوع ديگر آن را پيدا مى كنند. اگر آن هم ممنوع شود، نوع ديگر را آزمايش مى كنند. صراحتاً بگويم: مقابله با انواع گذران فراغت جوانان باعث مى شود كه كنترل معقول بر روى آنها از بين برود و به فراغتهايى مبدل مى شود كه قابل كنترل نيست. مثلاً اخيراً شنيده مى شود كه قليان كشيدن در محافل عمومى ممنوع است. اين پديده يك پديده تاريخى و اجتماعى است. در جريان واقعه تنباكو هم زنان بودند كه قليان نكشيدند و در نهايت قليان حرام شد . اگر از امتيازات اقتصادى اش كه عده اى آن را كاستند بگذريم، با اين كار عمل اجتماعى آشكار را به پستو منتقل كرده ايم . البته من نمى خواهم تبليغ قليان را بكنم و بگويم كه استفاده از اين وسيله براى سلامتى مضر نيست، اما به هرجهت اين يك تفرجى بوده كه براى گذران وقت مورداستفاده قرار مى گرفت كه هم اكنون به مكانهاى غيرعمومى و پستوها منتقل شده. مثال ديگر در عدم برنامه ريزى اوقات فراغت جوانان، گشت ى جوانان در خيابانهاست كه البته با موانع و محدوديتهاى موضعى نيروهاى انتظامى روبرو مى شود. من معتقدم هنوز گشت ى در خيابان جوانان از رفتن به مكانهاى پنهانى و غيرمشخص بهتر است. به هر صورت پرخاشگرى و زدوخورد موقعى پديد مى آيد كه راهكار مناسب و مشخصى براى صرف انرژى جوانان وجود نداشته باشد. از سوى ديگر امكانات ما متناسب با وضع اقتصادى خانواده ها نيست. مثلاً استخرهايى وجود دارد كه ورودى آن براى بسيارى از اقشار جامعه گران و سنگين است. نكته ديگرى كه در اين زمينه مطرح است، اين است كه برخى از تفريحات سبب جدا كردن خانواده از همديگر مى شود و آنها نمى تواننددر كنار هم باشند. من به عنوان فردى كه در زمينه مطالعات زنان كار مى كنم بر اين باورم كه صدمه اين قضيه بيشتر متوجه زنان و دختران است. چون مردان تحرك بيشترى دارند و اغلب صاحب خودرو هستند و مى توانند ساعت ۱۲ شب هم به سينما بروند. در حالى كه اين امكانات براى زنان وجود ندارد و رفت و آمد آنها در ديروقت برايشان ناامنى ايجاد مى كند. در مجموع امكاناتى كه براى گذران فراغت در تهران وجوددارد اولاً جنسيتى است يعنى مردان بيشتر از زنان مى توانند از آن بهره مند شوند و دوم اينكه طبقاتى است و بيشتر طبقات بالاتر مى توانند استفاده كنند. در چنين فضايى زنان مجبورند در خانه ها بمانند و فقط تلويزيون تماشا كنند. حال شايد انى كه درخانه ها هستند همديگر را به قتل نرسانند و به روى هم چاقو نكشند، اما مسائلى نظير افسردگى، پريشانى روحى و... برايشان عارض مى شود.
\ البته من معتقد نيستم كه اگر زنان در خانه بمانند رفتارهاى خشونتى را ياد نمى گيرند چون رسانه ها با نمايش برنامه ها و فيلمهاى خشونت انگيز اين فضا را ايجاد مى كنند.
> رسانه هاى ما از نشان دادن مسائل جنسى مبرا و پاك هستند. در نتيجه مردم مى توانند به راحتى به فردانشان توصيه كنند كه تلويزيون تماشا كنند و يا مجلات مختلف را بخوانند. آن چيزى كه اصلاً كنترل نمى شود، خشونتى است كه در تلويزيون به نمايش درمى آيد. من واقعاً متعجبم كه چرا در ساعاتى كه عموماً بچه ها بيننده تلويزيون هستند و حتى در خود برنامه كودك انواع خشونتها به نمايش درمى آيد؟ متأسفانه گاهى ديده شده بچه هاى در سنين ۴ يا ۵ ساله از ديدن كارتونهاى تلويزيون وحشتزده شدند و هنوز هم مى ترسند. به عبارتى ديدن كارتون را دوست دارد اما تنهايى حاضر به نگاه كردن نيست و در بعضى از صحنه ها هم ترجيح مى دهد كه چشمانش را ببندد. مثلاً در صحنه يك كارتون ديده مى شود كه شمشير در بدن يك فرد فرو مى رود تا او را از پا دربياورد. اين خشونتها بسيار در تلويزيون رواج دارد. خشونت ، تحقير و تمسخر كلامى در اكثر فيلمهاى تلويزيونى ديده مى شود. حال از اينها كه بگذريم فيلمها و سريالهاى ايرانى عموماً ضديت اعضاى خانواده را بيشتر از كمك و همكارى نشان مى دهد. مجموعه اين عوامل در خانواده، رسانه ها و فرهنگ جامعه و محدوديتهاى اوقات فراغت، فقر مالى و... كار را به جايى مى رساند كه شرايط براى رفتارهاى خشونت آميز مهيا و تسهيل مى شود.
\ به نظر شما شكاف طبقاتى موجودو حذف تدريجى طبقه متوسط تا چه حد مى تواند اين فضا را تشديد كند؟
> چون در ترويج خشونت ساختار مردسالارى جامعه دخيل است، تحقيقات متفاوت نشان داده است كه مردسالارى بقيه موارد را تحت الشعاع خود قرار داده . يعنى خشونت الزاماً  مربوط به طبقات پايين و الزاما ً مربوط به افراد طلاق گرفته نيست. منظور من اين است كه خشونت در تمام خانواده ها وجود دارد.
\ فقط اشكال آن متفاوت است؟
> بله خشونت انواع متفاوت دارد ولى تقريباً در همه خانواده ها وجود دارد.
البته منظور من اين نيست كه صددرصد جامعه ايران داراى خشونت است. بلكه ما وقتى دنبال انواع خشونت مى گرديم، آن را هم در طبقه مرفه و هم در طبقه فرودست قابل پيگيرى مى دانيم. البته از سوى ديگر عوامل تشديدكننده خشونت را نبايد فراموش كرد. به اين تعبير ما يك عامل اصلى داريم كه به مرد اقتدار را در خانواده بخشيده كه اين اقتدار بيشتر به صورت نظارت بر جسم، رفتار و آزاديهاى فردى همسر تجلى مى يابد اما حلقه تكميل كننده اين قضيه ريشه در فقر، بيكارى بلندمدت، مسكن بد و تعداد زياد فردان دارد. ما وقتى مجموعه عوامل را مى بينيم، به اين نتيجه خواهيم رسيد كه در طبقات فرودست عوامل تشديدكننده قوى تر است، بر همين اساس آنها هم طبيعتاً  بيشتر دست به خشونت مى ند.
\ در طبقات فرودست به واسطه پايين بودن سطح رفاه تحمل يكديگر هم كمتر است؟
> ببينيد هر قدر تنشها بر روى دگى افراد جامعه بيشتر باشد، خشونت رشد بيشترى خواهد داشت. اگر كسى ۵ تنش را به طور همزمان تجربه كرد، طبيعتاً نمى توان از او انتظار رفتار بهنجار را داشت. البته نكته اى را از ياد نبريم جرائم در طبقه پايين به شكل آشكار و در طبقات بالا به شكل پنهان بروز مى كند. در نتيجه اطلاع ما از طبقات بالا كمتر است. پس نديدن دليل بر عدم وجود نيست.
\شما در طول بحث راهكارهاى حقوقى مقابله با بروز خشونت را شرح داديد. من علاقه مندم براى تكميل سلسله مباحثمان راهكارهاى جامعه شناختى مقابله با خشونت را نيز مطرح كنيد؟
> اگر بخواهيم با عينك جامعه شناختى قضيه را بررسى كنيم ما چند عامل اصلى داريم كه بايد روى آنها تأكيد بيشترى كنيم. اول اينكه ما بايد در مدارس به بچه ها يك سرى آموزشها را بدهيم. ما بايد اين فرهنگ را ترويج كنيم كه خشونت عملى زشت براى حل مشكلات است.
همانطور كه مى دانيد معمولاً خشونت زمانى ظهور مى كند كه مشكلى در خانواده وجود دارد. حل مشكل عموماً در خانواده ها از طريق خشونت صورت مى گيرد. در حالى كه راههاى بديل حل مشكل وجود دارد. پدرى مى خواهد برنامه خاص خود را از تلويزيون تماشا كند. فرد برنامه كانال ديگرى را در نظر دارد كه ببيند. پدر با زدن يك سيلى به گوش فرد به خواسته خود مى رسد. اين عمل ترويج خشونت است و در رفتار فرد هم به مرور جا مى افتد. مورد دوم كه دراين زمينه مطرح است، اين است كه ما بايد بپذيريم در خشونت مجرم گناهكار است نه قربانى. چون معمولاً در خشونت ما قربانى را گناهكار مى دانيم. وقتى شما به بچه بگوييد كه اگر پدرت تو را كتك مى زند خوب بهتر است كه حرف او را گوش كنى و يا تو بايد كارى انجام ندهى كه او عصبانى شود با اين حرف ها عمل پدر را خود به خود مشروعيت بخشيديم. در حالى كه لازم است عمل كتك زدن پدر را محكوم كنيم. نكته سوم اينكه ما مراكز حمايتى از قربانيان را نداريم. اگر كودك يا ى تحت رفتارهاى نابهنجار مرد خانه قرار گيرد، مكانى براى حمايت از او وجود ندارد. در اين راستا بسيارى از كشورها خطوط تلفنى تحت عنوان Hot Line (خطوط بحران) وجود دارد كه در صورت مشكل افراد بتوانند با آن تماس حاصل نمايند. البته ادعا مى شود كه ما خط بحران داريم اما واقعيت اين است من نمى دانم در صورت بروز بحران ما با چه شماره اى مى توانيم تماس حاصل نماييم.در بسيارى از كشورهاى پيشرفته مراكزى وجود دارد كه افرادى را براى مشاوره به مكانهاى مورد نظر مى فرستند.
ببينيد ايجاد خانه هاى امن موضوع بسيار مهم و جدى دراين راستا تلقى مى شود. بسيارى از خشونتهاى خانوادگى در شب اتفاق مى افتد. برخى اوقات ديده شده كه  بعد از يك مشاجره از خانه به بيرون رانده شده كه حتى گاهى پول لازم براى رفتن خانه اقوام و نزديكان را نداشته است. معمولاً در اين شرايط اگر بخت و اقبال با زبان قربانى همراه باشد همسايگان به داد او مى رسند. نكته آخر اينكه اگرچه ما قبول داريم كه بهترين افراد براى تربيت فردان پدر ومادر هستند اما اگر آنها نتوانند از عهده اين كار برآيند، لازم است دولت وارد ميدان شود.
\ يعنى مثل كشورهاى غربى بچه را از والدين تحويل بگيرند؟
> حتماً بايد اين كار صورت گيرد. بچه را بايد از پدرومادر گرفت و تحويل مراكز مددكارى داد. ببينيد پدرو مادر شدن مسؤوليتى بسيار سنگين و خطير است. شما اگر به فرد خود حتى غذا و خوراك مناسب ندهيد، در حق كودك خود ظلم كرده ايد و لايق نگهدارى فرد نيستيد.
\ بهترين راهكار در تمام اين زمينه ها كه شما اشاره كر