اپوزيسيون و نهمين انتخابات رياست جمهوري
مرتضی ملک محمدی
۱۱ فوریه ۲۰۰۵
به انتخابات نهمين دوره رياست جمهوري چند ماهي بيشتر نمانده است .گروهاي سياسي ذينفع درچهارچوب جمهوري اسلامي ازجمله طيف هاي وابسته به اصلاح طلبان خود را براي يک رقابت جدي با جناح محافظه کار آماده مي کنند. اما چه چيز اين انتخابات جدي است و اقطه نظر سياست اپوزسيون دموکراتيک اهميت اين اولين انتخابات رياست جمهوري مابعد دوران اصلاحات درچيست .
براي محافظه کاران اين انتخابات آخرين حلقه از پروژه يکدست کردن حاکميت برگرد ولايت مطلقه فقيه و کامل کردن نظام تماميت گرايي است که مناقع باندهاي تشکيل دهنده اصلي دستگاه قدرت را تامين مي کند . براي اصلاح طلبان , به معناي تمديد فرصتها و تداوم شرايطي است که باز سازي پروژه اصلاح طلبي را ممکن مي کند. طيف هاي بينا بيني ازاين هر دو گروه اصلي وجود دارند که آينده مناقع خود و آينده کل جمهو.ري اسلامي را دراين انتخابات در يک ائتلاف وسيع و در برنامه اي ميان گين مي بينند . مانند " محافظه کاران نو انديش" يا اصلاح طلبان عافيت انديش. شاخص سياست اينها اکنون درسيماي کانديداتوري رفسنجاني نمود پيدا مي کند.
ميان اهميت سياسي اين انتخابات براي جناح هاي ياد شده و توانايي آنها براي پيش برد آن شکاف بزرگي به چشم مي خورد. بحران اراده و اتوريته مشخصه مشترک همه آنها ست . مثلا درحاليکه جناح اصلاح طلب درمقايسه با دو دوره گذشته انتخابات رياست جمهوري فاقد يک نامزد نيرومند و با نفوذ است , جبهه محافظه کاران دستخوش يک آشفتگي تمام عيار ميان يک دوجين نامزد رياست جمهوري است که هيچکدام شان حتا در طيف خودشان نفوذ سياسي ندارند. و اين درحالي است که اين جناح به عنوان نماينگان اصلي جمهوري اسلامي دغدغه شرکت "حداکثري" مردم را هم دارند و درشرايط حساس کنوني درسطح جهاني نگران وجاهت ملي شان هم هستند.
داد هاي موجود حاکي از آن است که مردم در اين انتخابات چيز تازه اي نمي يابند و به آن همچون يک بازي کسل کننده و تکراري نگاه مي کنند. مردم بعد از تجربه دوم خرداد براي راي خودشان بيشتر از نامزدها و سياست جناح هاي جمهوري اسلامي ارزش قايل هستند . پاي عمده اين" راي" چنان که انتخابات مجلس هفتم هم نشان داد لااقل در شهرهاي بزرگ و بخش عمده شهرنشينان ايران از چهارچوب تنگ جمهوري اسلامي بيرون رفته است .
به اين اعتبار اهميت ويژه اين دوره انتخابات رياست جمهوري دگرگون شدن ماهيت سياسي راي مردم است . اما چگونه مي توان اين تغيير ماهوي را از صورت يک تحليل سياسي در پيکريک اقدام عملي تجسم بخشيد . سوال اين است که اپوزسيون دموکراتيک که ميان سياست خود و راي مردم هم سويي مي بيند چگونه خواهد توانست به اين تغييرماهوي شکلي مثبت و بياني جهت دار ببخشد . چه کسي و چگونه اين راي جديد را نمايندگي خواهد کرد. آيا اپوزسيون با بازگشت به تاکتيک تحريم انتخابات به اين نياز پاسخ درخوري خواهد داد. بي شک تحريم نوعي بي اعتنايي و گونه اي جداسري ميان مردم و حکومت را نشان مي دهد . ولي تحريم هميشه تفسير بردار است و از بي تفاوتي سياسي هم خبر مي دهد. تحريم هميشه راي نيست . بي رايي هم هست . در شرايط سياسي ايران , نوعي باز گشت به دوران پيش از اصلاحات را هم تداعي مي کند . حال آنکه جامعه نگاه به جلو دارد يا بايد داشته باشد.
پيش شرط اين بايد و اين نگاه به چلو دريک پراتيک انتخاباتي داشتن نامزد ي است که سيماي اپوزيسيون دموکراتيک و پلاتفرم مستقل آن را نمايندگي کند. اما اپوزيسيون دموکراتيک در اين عرصه وضعي بهتر از جناح هاي جمهوري اسلامي ندارد. بحران اتوريته و رهبري اين جبهه را هم فلج کرده است . فلج کننده تر از همه اينکه اپوزيسيون حتا به ضرورت و اهميت مداخله سياسي در اين عرصه و معرفي يک کانديد نمي انديشد.
به يک انتخابات موازي وخارج از معيارها و موازين جمهوري اسلامي. به يک فرايند سياسي که با استفاده از موقعيت مناسبي که انتخابات در فضاي جامعه ايجاد مي کند ,به برنامه الترناتيو اپوزيسيون دموکراتيک هويت و تجسم ببخشد. که اپوزيسيون بگويد اگر شرايط آزاد و برابر با ديگر رقباي سياسي داشت از چه برنامه اي براي مردم دفاع مي کرد . و نشان دهد که از چه توانايي سياسي و روحيه دموکراتيک براي اجماع و ائتلاف براي شکل دادن به يک جبهه انتخاباتي برخوردار است . آيا براستي اپوزسيون دموکراتيک هنوز به آن مرحله نرسيده است که نخستين گامها را دراين جهت بردارد و از بازي در بساط انتخاباتي ديگران و يا تحريم و انفعال انتخاباتي فاصله بگيرد .
بي ترديد موقعيت سياسي اپوزيسيون دموکراتيک درشرايط کنوني بسيار مناسب تراز انتخابات درآستانه دوم خرداد و انتخابات دوره هشتم است . علايم مثبت زيادي وجود دارد که نشان مي دهد اين نيرو بتواند روي پاي خود بايستد و از راي مستقل خود پاسداري کند . فاصله گيري جنبش دانشجويي از اصلاح طلبان دولتي فعال شدن رابطه ميان روشنفکران داخل و خارج , شکل گيري جريان نيرومند جمهوري خواهي در خارج از کشور , نامه دويست و پنجاه نفره فعالين داخل کشور در باره انتخابات رياست جمهوري و بويژه طرح پروژه رفراندم که ناقوس تولد يک جنبش مستقل دموکراتيک را درابعادي وسيع بصدا در آورد همه حکايت از قوام يافتن چنين نيرويي مي کند . اين نيرو اکنون در برابر انتخابات رياست جمهوري ايستاده است .همچون يک آزمون بزرگ., يک پراتيک سياسي در ابعاد ملي . سوال اکنون اين است که آيا گروها و اجزاي تشکيل دهنده اين طيف بزرگ خواهد توانست برگرد يک نامزد معتبرمتحد شود و خود را به سطح يک بلوک دموکراتيک برکشد.
اپوزيسيون و نهمين انتخابات رياست جمهوري
مرتضی ملک محمدی
۱۱ فوریه ۲۰۰۵
به انتخابات نهمين دوره رياست جمهوري چند ماهي بيشتر نمانده است .گروهاي سياسي ذينفع درچهارچوب جمهوري اسلامي ازجمله طيف هاي وابسته به اصلاح طلبان خود را براي يک رقابت جدي با جناح محافظه کار آماده مي کنند. اما چه چيز اين انتخابات جدي است و اقطه نظر سياست اپوزسيون دموکراتيک اهميت اين اولين انتخابات رياست جمهوري مابعد دوران اصلاحات درچيست .
براي محافظه کاران اين انتخابات آخرين حلقه از پروژه يکدست کردن حاکميت برگرد ولايت مطلقه فقيه و کامل کردن نظام تماميت گرايي است که مناقع باندهاي تشکيل دهنده اصلي دستگاه قدرت را تامين مي کند . براي اصلاح طلبان , به معناي تمديد فرصتها و تداوم شرايطي است که باز سازي پروژه اصلاح طلبي را ممکن مي کند. طيف هاي بينا بيني ازاين هر دو گروه اصلي وجود دارند که آينده مناقع خود و آينده کل جمهو.ري اسلامي را دراين انتخابات در يک ائتلاف وسيع و در برنامه اي ميان گين مي بينند . مانند " محافظه کاران نو انديش" يا اصلاح طلبان عافيت انديش. شاخص سياست اينها اکنون درسيماي کانديداتوري رفسنجاني نمود پيدا مي کند.
ميان اهميت سياسي اين انتخابات براي جناح هاي ياد شده و توانايي آنها براي پيش برد آن شکاف بزرگي به چشم مي خورد. بحران اراده و اتوريته مشخصه مشترک همه آنها ست . مثلا درحاليکه جناح اصلاح طلب درمقايسه با دو دوره گذشته انتخابات رياست جمهوري فاقد يک نامزد نيرومند و با نفوذ است , جبهه محافظه کاران دستخوش يک آشفتگي تمام عيار ميان يک دوجين نامزد رياست جمهوري است که هيچکدام شان حتا در طيف خودشان نفوذ سياسي ندارند. و اين درحالي است که اين جناح به عنوان نماينگان اصلي جمهوري اسلامي دغدغه شرکت "حداکثري" مردم را هم دارند و درشرايط حساس کنوني درسطح جهاني نگران وجاهت ملي شان هم هستند.
داد هاي موجود حاکي از آن است که مردم در اين انتخابات چيز تازه اي نمي يابند و به آن همچون يک بازي کسل کننده و تکراري نگاه مي کنند. مردم بعد از تجربه دوم خرداد براي راي خودشان بيشتر از نامزدها و سياست جناح هاي جمهوري اسلامي ارزش قايل هستند . پاي عمده اين" راي" چنان که انتخابات مجلس هفتم هم نشان داد لااقل در شهرهاي بزرگ و بخش عمده شهرنشينان ايران از چهارچوب تنگ جمهوري اسلامي بيرون رفته است .
به اين اعتبار اهميت ويژه اين دوره انتخابات رياست جمهوري دگرگون شدن ماهيت سياسي راي مردم است . اما چگونه مي توان اين تغيير ماهوي را از صورت يک تحليل سياسي در پيکريک اقدام عملي تجسم بخشيد . سوال اين است که اپوزسيون دموکراتيک که ميان سياست خود و راي مردم هم سويي مي بيند چگونه خواهد توانست به اين تغييرماهوي شکلي مثبت و بياني جهت دار ببخشد . چه کسي و چگونه اين راي جديد را نمايندگي خواهد کرد. آيا اپوزسيون با بازگشت به تاکتيک تحريم انتخابات به اين نياز پاسخ درخوري خواهد داد. بي شک تحريم نوعي بي اعتنايي و گونه اي جداسري ميان مردم و حکومت را نشان مي دهد . ولي تحريم هميشه تفسير بردار است و از بي تفاوتي سياسي هم خبر مي دهد. تحريم هميشه راي نيست . بي رايي هم هست . در شرايط سياسي ايران , نوعي باز گشت به دوران پيش از اصلاحات را هم تداعي مي کند . حال آنکه جامعه نگاه به جلو دارد يا بايد داشته باشد.
پيش شرط اين بايد و اين نگاه به چلو دريک پراتيک انتخاباتي داشتن نامزد ي است که سيماي اپوزيسيون دموکراتيک و پلاتفرم مستقل آن را نمايندگي کند. اما اپوزيسيون دموکراتيک در اين عرصه وضعي بهتر از جناح هاي جمهوري اسلامي ندارد. بحران اتوريته و رهبري اين جبهه را هم فلج کرده است . فلج کننده تر از همه اينکه اپوزيسيون حتا به ضرورت و اهميت مداخله سياسي در اين عرصه و معرفي يک کانديد نمي انديشد.
به يک انتخابات موازي وخارج از معيارها و موازين جمهوري اسلامي. به يک فرايند سياسي که با استفاده از موقعيت مناسبي که انتخابات در فضاي جامعه ايجاد مي کند ,به برنامه الترناتيو اپوزيسيون دموکراتيک هويت و تجسم ببخشد. که اپوزيسيون بگويد اگر شرايط آزاد و برابر با ديگر رقباي سياسي داشت از چه برنامه اي براي مردم دفاع مي کرد . و نشان دهد که از چه توانايي سياسي و روحيه دموکراتيک براي اجماع و ائتلاف براي شکل دادن به يک جبهه انتخاباتي برخوردار است . آيا براستي اپوزسيون دموکراتيک هنوز به آن مرحله نرسيده است که نخستين گامها را دراين جهت بردارد و از بازي در بساط انتخاباتي ديگران و يا تحريم و انفعال انتخاباتي فاصله بگيرد .
بي ترديد موقعيت سياسي اپوزيسيون دموکراتيک درشرايط کنوني بسيار مناسب تراز انتخابات درآستانه دوم خرداد و انتخابات دوره هشتم است . علايم مثبت زيادي وجود دارد که نشان مي دهد اين نيرو بتواند روي پاي خود بايستد و از راي مستقل خود پاسداري کند . فاصله گيري جنبش دانشجويي از اصلاح طلبان دولتي فعال شدن رابطه ميان روشنفکران داخل و خارج , شکل گيري جريان نيرومند جمهوري خواهي در خارج از کشور , نامه دويست و پنجاه نفره فعالين داخل کشور در باره انتخابات رياست جمهوري و بويژه طرح پروژه رفراندم که ناقوس تولد يک جنبش مستقل دموکراتيک را درابعادي وسيع بصدا در آورد همه حکايت از قوام يافتن چنين نيرويي مي کند . اين نيرو اکنون در برابر انتخابات رياست جمهوري ايستاده است .همچون يک آزمون بزرگ., يک پراتيک سياسي در ابعاد ملي . سوال اکنون اين است که آيا گروها و اجزاي تشکيل دهنده اين طيف بزرگ خواهد توانست برگرد يک نامزد معتبرمتحد شود و خود را به سطح يک بلوک دموکراتيک برکشد.