کاش آزادي هم، مثل يک شاخه گل بود ...
کشور ما، اين روز ها دوباره در صدر اخبار جهان قرار دارد. جرج بوش در سفر اخير خود به اروپا، و در ملاقات با سران اين کشورها، تلاش مي کند که حلقه محاصره سياسي حول حکومت اسلامي را هر چه تنگ تر کند، و نقطه ثقل مذاکرات خود را بر سر برنامه اتمي جمهوري اسلامي ايران متمرکز کرده است.
اما خبر ديگري هم در رسانه ها نام کشور ما را بار ديگر سر زبان ها انداخته است، «زمين لرزه»! اين بار در زرند کرمان. در فاصله نه چندان دوري از بم، هم چنان ويران زمين لرزه يک سال و چند ماه پيش! باز هم صد ها نفر جان باخته اند و هزاران نفر زخمي و ده ها هزار نفر بي خانمان در دل زمستان!
چند رور پيش هم برف سنگين در شمال کشور سقف خانه هائي چند را فرو ريخته بود. خبر اين برف انعکاس بين المللي نيافت. اما بنا به خبر خبرگزاري هاي رسمي کشور، حداقل۲۰ هزار کارگر صنايع در شمال را بيکار کرد، خسارات جبران ناپذيري به اقتصاد بيمار کشور زد.
شايد بيکاري بيست هزار نفر ديگر، در کشوري که اکثر جمعيت جوان آن با بيکاري و بي آيندگي مواجه اند و آن ها هم که کار مي کنند از دريافت حقوق محروم اند، چندان حساسيت برانگيز نباشد. اين قبيل خبر ها ديگر عادي شده است. هر روز خبر اعتصاب و اعتراض بخشي از مردم را در رسانه ها مي خوانيم. فقط نگاهي به چند خبر کوتاه روزهاي اخير گواه اين واقعيت است: کارگران کارخانه قطعات فولاد کرج ۴ ماه حقوق خود را طلبکارند، و اين در حالي است که حتي روزهاي جمعه مجبور به توليد هستند و صداي اعتراضشان تا بحال به گوش کسي نرسيده است. کارگران معدن البرز غربي، بيش از ۳۳ روز است که در اعتراض به عدم پرداخت بيش از ۲ ماه حقوق و مزاياي خود در اعتصاب اند و گويا کسي هم قصد ندارد به خواست آنها جوابي بدهد.
بي توجهي به خواست مردم، فقط مختص محيط کار نيست. زندانيان سياسي دان رجائي شهر دست به اعتصاب بيست و چند روزه مي ند، تا به شرايط غيرانساني حاکم بر دانشان اعتراض کنند، اما مقامات منکر وجود اين اعتصاب مي شوند.
در روزهاي اخير، تعدادي از دانشجويان هم ، در اعتراض به احکام قوه قضائيه و در دفاع از حق انساني اوليه بشري يعني "آزادي"، دست به تحصن زده اند و مثل هميشه براي آن که معلوم شود، تحصني در کار نيست، از پيوستن ساير دانشجويان به اين حرکت جلوگيري گشته است، چرا که حمايت از خواست آزادي بايد هم چنان ممنوع باقي بماند!
طي چند ماه آينده قرار است در کشور ما رئيس جمهور انتخاب شود و کانديداهاي رسمي و غير رسمي رياست جمهوري، همه از ريز و درشت نه نيازي به پرداختن به اين قبيل مسائل پيش پا افتاده مي بينند، نه اصلا احتياجي به اين همه خرده کاري از قبيل بحث بيکاري و صحبت آزادي و غيره دارند. آن ها همه فقط در اين انديشه غرق اند که چه کنند تا از صافي شوراي نگهبان عبور کرده، با اعلام خطوط قرمز و ... صلاحيت رياست بر اين کشور را از بارگاه ولي امر تکدي نمايند. از اين رو هم، طرح سوالاتي از قبيل اين که چگونه مي خواهند در چهار سال آينده مديريت امور کشور از مسائل داخلي تا روابط بين المللي را عهده دار شوند، بيهوده است. آنها دغدغه اي در مورد بيکاري ندارند و يا اصولا لزومي براي ارائه برنامه اي براي حل بحران بيکاري موجود، که هر روز به شکل اعتصاب از يک گوشه کشورمان خودنمائي مي کند، نمي بينند.
کشور ما روزهاي سختي را پشت سر مي گذارد. از يک سو اميد هائي که هشت سال پيش، بعد از دوم خرداد شکوفه زده بودند، در حال پرپر شدن اند. جوانه هائي که سر زده بودند، هنوز رگ و پي سفت نکرده اند و تبرداران همچنان ميداندار حادثه اند. خانه از شادي و اميد با ساتور و قمه و قداره پاک سازي مي شود.
منطقه ما هنوز از دگي صلح آميز فاصله زيادي دارد. صداي غرش توپ و تفنگ و بمب، دست و پاي تکه تکه و شکم هاي سفره در همسايگي مان به روال عادي دگي روزانه تبديل شده است. افعانستان "آزاد" همچنان دان زنان است. حکومت اسلامي در تقلاي دستيابي به بمب اتمي، بحران منطقه را تشديد مي کند.
در اين ميان ما مانده ايم و تحصن براي آزادي و اعتصاب براي حقوق عقب مانده، اعتراض به اين همه بيکار سازي و بيکاري مزمن و دست آخر زمين لرزه و برف سنگين زمستاني و مصيبت بي خانماني در دل زمستان سرد.
کاش آزادي هم مثل يک شاخه گل بود و کار و نان را انتهائي نبود. جاده بيکاري و گرسنگي يک کوره راه کوچک و گم در خاطره ديروز بود. کاش زمين نمي لرزيد و خانه هاي بم و زرند، نه از خشت و آجر و خاک و گل، از بتون و آهن و آجر بود و اکنون آن همه انسان هر کدام در گوشه اي از شهر بم و آبادي هاي اطراف زرند مشغول خنده و خوشي و کار و يا حتي گريه بودند، اما ده!
کاش ...
کاش آزادي هم، مثل يک شاخه گل بود ...
کشور ما، اين روز ها دوباره در صدر اخبار جهان قرار دارد. جرج بوش در سفر اخير خود به اروپا، و در ملاقات با سران اين کشورها، تلاش مي کند که حلقه محاصره سياسي حول حکومت اسلامي را هر چه تنگ تر کند، و نقطه ثقل مذاکرات خود را بر سر برنامه اتمي جمهوري اسلامي ايران متمرکز کرده است.
اما خبر ديگري هم در رسانه ها نام کشور ما را بار ديگر سر زبان ها انداخته است، «زمين لرزه»! اين بار در زرند کرمان. در فاصله نه چندان دوري از بم، هم چنان ويران زمين لرزه يک سال و چند ماه پيش! باز هم صد ها نفر جان باخته اند و هزاران نفر زخمي و ده ها هزار نفر بي خانمان در دل زمستان!
چند رور پيش هم برف سنگين در شمال کشور سقف خانه هائي چند را فرو ريخته بود. خبر اين برف انعکاس بين المللي نيافت. اما بنا به خبر خبرگزاري هاي رسمي کشور، حداقل۲۰ هزار کارگر صنايع در شمال را بيکار کرد، خسارات جبران ناپذيري به اقتصاد بيمار کشور زد.
شايد بيکاري بيست هزار نفر ديگر، در کشوري که اکثر جمعيت جوان آن با بيکاري و بي آيندگي مواجه اند و آن ها هم که کار مي کنند از دريافت حقوق محروم اند، چندان حساسيت برانگيز نباشد. اين قبيل خبر ها ديگر عادي شده است. هر روز خبر اعتصاب و اعتراض بخشي از مردم را در رسانه ها مي خوانيم. فقط نگاهي به چند خبر کوتاه روزهاي اخير گواه اين واقعيت است: کارگران کارخانه قطعات فولاد کرج ۴ ماه حقوق خود را طلبکارند، و اين در حالي است که حتي روزهاي جمعه مجبور به توليد هستند و صداي اعتراضشان تا بحال به گوش کسي نرسيده است. کارگران معدن البرز غربي، بيش از ۳۳ روز است که در اعتراض به عدم پرداخت بيش از ۲ ماه حقوق و مزاياي خود در اعتصاب اند و گويا کسي هم قصد ندارد به خواست آنها جوابي بدهد.
بي توجهي به خواست مردم، فقط مختص محيط کار نيست. زندانيان سياسي دان رجائي شهر دست به اعتصاب بيست و چند روزه مي ند، تا به شرايط غيرانساني حاکم بر دانشان اعتراض کنند، اما مقامات منکر وجود اين اعتصاب مي شوند.
در روزهاي اخير، تعدادي از دانشجويان هم ، در اعتراض به احکام قوه قضائيه و در دفاع از حق انساني اوليه بشري يعني "آزادي"، دست به تحصن زده اند و مثل هميشه براي آن که معلوم شود، تحصني در کار نيست، از پيوستن ساير دانشجويان به اين حرکت جلوگيري گشته است، چرا که حمايت از خواست آزادي بايد هم چنان ممنوع باقي بماند!
طي چند ماه آينده قرار است در کشور ما رئيس جمهور انتخاب شود و کانديداهاي رسمي و غير رسمي رياست جمهوري، همه از ريز و درشت نه نيازي به پرداختن به اين قبيل مسائل پيش پا افتاده مي بينند، نه اصلا احتياجي به اين همه خرده کاري از قبيل بحث بيکاري و صحبت آزادي و غيره دارند. آن ها همه فقط در اين انديشه غرق اند که چه کنند تا از صافي شوراي نگهبان عبور کرده، با اعلام خطوط قرمز و ... صلاحيت رياست بر اين کشور را از بارگاه ولي امر تکدي نمايند. از اين رو هم، طرح سوالاتي از قبيل اين که چگونه مي خواهند در چهار سال آينده مديريت امور کشور از مسائل داخلي تا روابط بين المللي را عهده دار شوند، بيهوده است. آنها دغدغه اي در مورد بيکاري ندارند و يا اصولا لزومي براي ارائه برنامه اي براي حل بحران بيکاري موجود، که هر روز به شکل اعتصاب از يک گوشه کشورمان خودنمائي مي کند، نمي بينند.
کشور ما روزهاي سختي را پشت سر مي گذارد. از يک سو اميد هائي که هشت سال پيش، بعد از دوم خرداد شکوفه زده بودند، در حال پرپر شدن اند. جوانه هائي که سر زده بودند، هنوز رگ و پي سفت نکرده اند و تبرداران همچنان ميداندار حادثه اند. خانه از شادي و اميد با ساتور و قمه و قداره پاک سازي مي شود.
منطقه ما هنوز از دگي صلح آميز فاصله زيادي دارد. صداي غرش توپ و تفنگ و بمب، دست و پاي تکه تکه و شکم هاي سفره در همسايگي مان به روال عادي دگي روزانه تبديل شده است. افعانستان "آزاد" همچنان دان زنان است. حکومت اسلامي در تقلاي دستيابي به بمب اتمي، بحران منطقه را تشديد مي کند.
در اين ميان ما مانده ايم و تحصن براي آزادي و اعتصاب براي حقوق عقب مانده، اعتراض به اين همه بيکار سازي و بيکاري مزمن و دست آخر زمين لرزه و برف سنگين زمستاني و مصيبت بي خانماني در دل زمستان سرد.
کاش آزادي هم مثل يک شاخه گل بود و کار و نان را انتهائي نبود. جاده بيکاري و گرسنگي يک کوره راه کوچک و گم در خاطره ديروز بود. کاش زمين نمي لرزيد و خانه هاي بم و زرند، نه از خشت و آجر و خاک و گل، از بتون و آهن و آجر بود و اکنون آن همه انسان هر کدام در گوشه اي از شهر بم و آبادي هاي اطراف زرند مشغول خنده و خوشي و کار و يا حتي گريه بودند، اما ده!
کاش ...