تعادلی لغزان و ناپایدار
اشاره: نشریه «آرش» در شماره 91 خود، که ویژه نامه انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری ایران است، چهار سئوال را با تعدادی از فعالان سیاسی در خارج از کشور در میان گذاشته است.
"چهار پرسش آرش" عبارتند از:
"1- با توجه به طرد شدن اصلاح طلبان حکومتی از قدرت و یکدست تر شدن حکومت اسلامی ایران، شما رقابت ها و کشمکش های انتخاباتی دوره نهم ریاست جمهوری را یک نمایش تشریفاتی ارزیابی می کنید یا نبردی در تداوم شکاف های درون حکومتی؟
2- با توجه به بحران هسته ای، محاصره و تهدید نظامی و احتمال محاصره اقتصادی ایران و معضلات معیشتی تحمل ناپذیر مردم؛ بگیر و بنندها و بسته تر شدن مداوم فضای سیاسی، و با توجه به این که کاندیداهای گوناگون ریاست جمهوری رویکردها و توانائی های متفاوتی در :قبال این مسائل دارند – مثلا برخی از عادی کردن مناسبات با آمریکا و توسعه اقتصادی حرف می ند – برای این انتخابات در این شرائط معین اجتماعیِ ایران و بین الملی که حکومت در آن قرار دارد، چه اهمیتی قائل هستید؟ و درضمن، موضع شما در قبال حمله احتمالی آمریکا به ایران چیست؟
3- با توجه به تحریم گسترده انتخابات دوره دوم شوراهای اسلامی شهر و روستا و انتخابات مجلس هفتم توسط مردم، ارزیابی شما از برخورد مردم با انتخابات آینده ریاست جمهوری چیست؟ فکر می کنید اکثریت مردم این انتخابات را هم تحریم خواهند کرد، یا باز هم ممکن است برای ابراز مخالفت خود با یک جریان و یا برای دفع شر بزرگتر، در آن شرکت کنند؟
4- توصیه شما به عنوان یک شهروند ایرانی در این انتخابات چیست؟"
::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
        
انتخابات دوره نهم ریاست جمهوری، در شرایطی نزدیک به انجام است که
 ویژه گی های برجسته ای آن را از دیگر انتخابات مشابه در جمهوری اسلامی متمایز نموده است. مولفه های مشروعیت، اقتدار و کارآئی که  سه پایه اصلی استقرار و استمرار هر نظام سیاسی است، به طور بی سابقه ای دچار بحران های اساسی است.
درصد شرکت مردم در انتخابات یکی از اساسی ترین ملاک های سنجش اعتماد مردم به یک نظام سیاسی است. در انتخابات پیش رو احتمال این که بیش از سه چهارم صاحبان رأی از رفتن به پای صندوق های رأی خودداری کنند بسیار است. در چنین شرایطی بدیهی است که بحران مشروعیت به یک نظام برآمده از انقلاب که کمبود کارآئی خود را با حمایت مردمی جبران می نموده سیری صعودی داشته باشد.
از آن پس دیگر نه در سطح داخلی و نه در صحنه بین المللی ادعای حمایت مردم از چنین نظامی خریدار نخواهد داشت و حاکمان برآمده از چنین انتخاباتی (حتا با چشم پوشی از غیردموکراتیک بودن نحوه انجام آن) نماینده واقعی مردم به شمار نخواهند رفت.
تشد بحران مشروعیت به فاصله کوتاهی اثر خود را در تضعیف مولفه های اقتدار و کارآئی نظام خواهد بخشید و پایائی نظام دچار بحرانی ساختاری خواهد شد.
اقتدارگرایان که پس از انتخابات مجلس ششم و تصرف اکثریت مجلس به وسیله گروه موسوم به آبادگران (متشکل از افراد با گذشته نظامی و امنیتی) که با مشارکت پائین شهروندان در انتخابات و واگذاری سرنوشت انتخابات به طرفداران سنتی و تشکل یافته اقتدارگرایان، امید داشتند که کرسی ریاست جمهوری را نیز به همان آسانی از آن خود کنند، نه تنها در میان جناح های خود در تقسیم قدرت آینده دچار چالش شدید گردیدند، بلکه با پیداشدن سروکله هاشمی رفسنجنانی، مرد قوی پنجه، صاحب ادعا، خدم و حشم و همه فن حریف و سیاست زیرکانه او در گیج و بلاتکلیف نگه داشتن حریفان بزودی فهمیدند که کار به این آسانی ها هم نخواهد بود. امروزه به احتمال قوی می توان گفت که هاشمی نامزد انتخابات ریاست جمهوری خواهد شد. آمدن او به مقدار قابل ملاحظه ئی از شدت بحرانی که دامن گیر جمهوری اسلامی است خواهد کاست، بدون این که او قادر باشد گرهی اساسی از مشکلات دامن گیر ملت بگشاید.
با آمدن او از فشار بین المللی برای مدتی کوتاه  کاسته خواهد شد و دیپلماسی خسته و فرسوده نظام مجال تنفس خواهد یافت ولی او برای اجابت خواست های اساسی آمریکا زمان زیادی در اختیار نخواهد داشت و دنیا منتظر خواهد بود بلافاصله توان عملی او را در صحنه زورآزمائی واقعی با ولایت فقیه و نیروهای افراطی بیازماید. ناگفته پیداست که در صحنه به بن بست رسیده دیپلماسی کنونی این فرصت برای بسیاری از طرفین مغتنم به شمار می رود. از سوی دیگر به احتمال فراوان با حضور هاشمی رفسنجانی در صحنه انتخابات، احتمال کشیده شدن انتخابات به دور دوم کمتر است و این به معنای پراکنده نشدن آرا انتخابات در وضعیتی است که نظام و شخص رئیس جمهور آینده به هر تعداد از آن احتیاجی مبرم دارند. گفته می شود مذاکراتی با دیگر کاندیداها در جریان است تا در لحظه آخر به نفع هاشمی کنار روند تا او از آرای بیشتری برخوردار شود.
کاندیداهای ریاست جمهوری به هر ترفندی برای داغ کردن تنور انتخابات متوسل می شوند و از هر بخشی از جامعه برای تحرک آن بخش کسی از خودی ها کاندید می نمایند تا آنان را متوجه حضور در انتخابات نمایند. علاوه بر آن توجه به مساله اقوام و ملیت های ایرانی، زنان و جوانان، استفاده از ورزش بخصوص فوتبال، کاهش موقت فشارهای اجتماعی و وعده و وعیدهای اقتصادی و شعارهای دایر بر سرمایه گذاری و اشتغال و بهبود وضع معیشت و بهداشت و آموزش همه و همه بوفور و بدون داشتن برنامه، توان و امکانات و مدیریت لازم و برنامه و یا حداقل قصد و اراده جدی برای انجام این وعده و وعیدها، امروز در دستور کار نامزدان ریاست جمهوری است.
هیچ کدام از این مدعیان نامزدی ریاست جمهوری در قواره هاشمی نیستند و بنابراین به او می پردازیم.
به توفیق نظام در ترمیم اعتماد از کف رفته مردم در این فاصله اندک تا انتخابات، حتا با تمامی این ترفندها می توان تردید بسیار داشت. از این انتخابات رئیس جمهوری برخواهد آمد که مستظهر به آرای فراوانی از ملت نیست حتا اگر این شخص هاشمی باشد.
این نکته نیز که آمریکا پس از آزمودن توان او در ایران گیت، در اوضاع کنونی به او اعتماد کند و دل ببندد علامت سئوال بزرگی به دنبال دارد و در این باره می توان تردید جدی داشت.
هم چنین بروز علنی اختلافات بین او و ولی فقیه و اذهاب او و نیروهای افراطی دیگر ممکن است حتا به بعد از انتخابات نکشد و با اعلام رسمی کاندیداتوری او حالتی حادتر به خود بگیرد. معامله برخی از اصلاح طلبان و دیگر اقتدارگرایان با او نیز آسان نیست زیرا باعث تنش های جدی و اساسی در بین آنان می شود.
هم پیمانان او بیشتر کسانی هستند که از مماشات خامنه ای در راستای قدرت گرفته سپاه بیم دارند و او را به عنوان عامل تعادل می خواهند ولی سودشان در تعدیل قدرتی است که خامنه ای با استفاده از بی کفایتی خاتمی به دست آورده و نه بیش.
آنها یک رفسنجانی مالک الرقاب نمی خواهند، چیزی که او برای جاانداختن سیاست اش به آن احتیاج دارد.
حال از او با چنین وضعیت ضعیف در این وضع بحرانی چه ساخته است؟
جامعه ایران خواستار امکان تحقق یک زندگی مدنی، مطابق با الگوهای شناخته شده بین المللی است. آیا کسی که در این زمانه افق دید و کعبه آمال اش مدل چینی توسعه است می تواند خواست جامعه ای را که حتا در بحبوحه ی اختناق نیز از لحاظ گشایش فضای سیاسی با چین قابل مقایسه نبود، برآورده سازد؟
امروزه می توان به جرئت گفت که خواست نهائی آمریکا بازگشائی سفارت بسته شده اش در ایران و عادی سازی روابط اش با این کشور است. همه خواست های مهم دیگر مجموعه ایست که این خواست واضح و اعلام نشده (که به هیچ وجه در یک عرف دیپلماتیک در تضاد با منافع ملی ما نیست) قرار دارد.
حل بحران اتمی، قبول صلح خاورمیانه، رعایت حقوق بشر و دوری از گروه های تروریست به یک سخن یعنی پایان انقلاب و آغاز نظامی که مدعی نبرد با دنیای متمدن موجود نیست.
در چنین حال و هوائی دلیلی بر عدم حضور آمریکا در صحنه سیاسی ایران وجود ندارد. آمریکا در صدد ایجاد چنین حال و هوائی است و براین این منظور رفسنجانی شخصی مناسب به نظر نمی رسد. او حتا اگر مشکلات ذهنی خود را حل کرده باشد، با شناختی که از گذشته او وجود دارد بعید به نظر می آید، بدون تسویه و سرکوب اساسی در صف جبهه ضدآمریکائی و خانه نشین کردن ولی فقیه و نشان دادن ضرب شصت به مدعیان، از عهده تحقق این خواسته که جرج دبلیو بوش مُصر به انجام آنست- و حاضر نیست دیگر زمان بیشتری صرف دفع الوقت بکند- بر نخواهد آمد. به این جهت هم پیمانان او در روحانیت نیز که وجود او را به عنوان رئیس جمهور مفید می دانند از بال و پر گرفتن زیادش بیم دارند. او دیگر رفسنجانی سابق نیست، افشای فساد مالی خانواده او و شرکت یا حداقل آگاهی اش از قتل ها و ترورهای دگراندیشان و مخالفین سیاسی چهره او را آلوده و به موقعیت و اعتبار اجتماعی اش ضربع اساسی زده است. او آنروزها ولی فقیه و سپاه را که امروز با آنان رودرروست با خود داشت.
در بهترین حالت، انتخاب او به عنوان رئیس جمهور بحران های حاد فعلی نظام را برای مدتی محدود به تاخیر می اندازد ولی چون علاوه بر مسائل لاینحل گوناگون، فشار بین المللی در جهت جوابی اساسی برای مشکلات دیرینه فیمابین، روز افزون است و مسائل از مرحله چانه ی به مرحله تعیین تکلیف فراروئیده و چون همه نگاه ها متوجه تاثیر حضور رفسنجانی برای حل این مسائل می باشد بنابراین او ناگزیر است نیامده با موانع داخلی نزدیکی با آمریکا دست و پنجه نرم کند.
این رودرروئی الزامی با ولی فقیه و دیگر نیروهائی که بنا به هر دلیل جبهه امتناع را تشکیل می دهند در تعادل قدرت موجود خود را با چالشی بی سرانجام و فرسایشی فرو خواهد کاست و مشکلات ساختاری و حقوقی مدیریت موازی نظام را عیان تر خواهد نمود و زبونی آخرین مرد قدرتمند مدیریت موازی نظام را عیان تر خواهد نمود و زبونی آخرین مرد قدرتمند نظام را در حل بحران های دامن گیر آن به نمایش جهانیان در خواهد آورد.
خلاصه این که، نظام در بین دو سنگ آسیاب فشار روزافزون اجتماعی و فشار بین المللی در شرائط تعادلی لغزان و ناپایدار است.
طرح خاورمیانه بزرگ چه بخواهیم و چه نخواهیم در بعضی کشورها با قهر نظامی و در برخی دیگر با انقلابات مخملین و در پاره ای دیگر با فشار دیپلماتیک برای انجام اصلاحات سیاسی و اجتماعی پیش می رود و این تغییرات هر روز دامنه خود را به یکی از کشورهای منطقه می گستراند.
می توان با احتمال بسیار گفت که جبهه امتناع را در ایران و منطقه، این توان نیست که جلو پیشرفت این طرح مهم استراتژیک را بگیرد و تکیه بر روسیه، چین و اروپا حاصلی جز باج دادن و باختن ندارد.
این تغییرات در زمانی نه چندان دور دامن ایران را نیز خواهد گرفت. به خصوص که نوک حمله پیکان دیپلماسی آمریکا با شدتی بی سابقه ایران را آماج گرفته است.
به نظر نگارنده، کارزار انتخابات امکاناتی را به هزینه نظام فراهم می کند که باید از آن استفاده ای بایسته نمود.
تحریم انتخابات اگر هم کارساز باشد- که در شرائط کنونی با دیده تردید به آن باید نگریست- فقط نظام را از تصاحب چند درصد آرا محروم خواهد نمود بدون این که بر نتیجه کلی آن تاثیر چندانی بگذارد. با سرازیر شدن دلارهای نفتی به جامعه پس از انتخابات، هاشمی سعی خواهد نمود سراب رفاه را جایگزین بحران مشروعیت حاصل از شرکت محدود مردم در انتخابات نماید. کرشمه و ناز با آمریکا نیز مدتی جامعه و جهان را بلاتکلیف خواهد ساخت.
آن گروه اپوزیسیون ریشه ای جمهوری اسلامی که سیاست مسالمت و دوری از خشونت را تعقیب می کنند باید از این فرصت استفاده نموده و با معرفی یک کاندیدای مستقل به عنوان نمادین نامزد ریاست جمهوری برای گذار مسالمت آمیز به جمهوری عرفی از امکانات دوره انتخاباتی و حساسیت جامعه، جهان و وسائل ارتباط جمعی بهره گیرد.
این نامزد ریاست جمهوری برای دوران گذار باید از حمایت بخش وسیعی از اپوزیسیون برخوردار بوده و دارای وجهه شخصی و اعتبار ملی و محبوبیت مردمی باشد و در قد و قواره نمایندگی اپوزیسیون آلترناتیو قدرت بتواند آنان را در صحنه های داخلی معرفی و در صحنه جهانی نمایندگی نماید.
او باید طی یک برنامه جامع ضمن ارائه دقیق راه های برون رفت از بحران های اجتماعی، ملی و بین الملی دامن گیر ایران به مردم و جامعه جهانی نشان دهد که این مشکلات در چهارچوب این نظام یا هر ترکیبی از دولت مردانش قابل حل نمی باشد و راه حل متمدنانه، گذار مسالمت آمیز از نظام و عمل به برنامه انتخاباتی او در نظام جدید است.
او باید اعلام کند که می خواهد از فرصت انتخاباتی صرفا برای جلب حمایت و پشتیبانی مردم و توجه و همراهی جهانی برای عبور از نظام سود جوید.
اپوزیسیون اگر با اراده ای قاطع و یکپارچه پشت چنین کاندیدائی به ایستد، تعادل لرزان نظام را دچار نوسانات اساسی خواهد نمود و با جلب حمایت مردم و مجامع بین الملی گامی بلند به سوی معرفی و جا انداختن آلترناتیوی مسالمت جو و مدرن و مقتدر بر خواهد داشت.
این کاندیدا و اپوزیسیون پشتیبان او فرصت خواهند داشت که تا رد شدن صلاحیت او که حتما و بی تردید انجام خواهد گرفت، تبلیغات گسترده ای بنمایند و روز رد صلاحیت را به یک دمونستراسیون ملی برای اعتراض به غیر دموکراتیک بودن انتخابات تبدیل نمایند.
این راهکارِ اجرائی نمودن همه خواست های اپوزیسیون و جامعه مدنی ایران و وسیله وصل و پیوند کوشندگان مدنی، سیاسی و حقوق بشری است و می تواند به عنوان طرح مشترک دیدگاه های مختلف اپوزیسیون مورد توافق آنان قرار بگیرد.
این راهکار صحنه انتخابات را از صحنه چالش بین خودی ها به صحنه معرفی اپوزیسیون به مردم ایران و جهانیان تبدیل می کند و هر تلاش نظام برای جلوگیری از این پروژه خود وسیله تبلیغ برای آن خواهد بود.
این راهکار می تواند اگر با آن منطقی و بدون تنگ نظری های رایج برخورد شود طرفداران انتخابات آزاد را به طرفداران رفراندم پیوند زند و از حمایت طیف وسیعی از اپوزیسیون منجمله امضاکنندگان نامه 565 نفر در داخل و حمایت کنندگان آن در خارج از کشور برخوردار شود.
بکوشیم با دامن زدن به این بحث آن را عملی کنیم.
*فعال سیاسی، فرد آیت الله شریعتمداری، از بنیان گذاران جمهوری خواهان ملی و اتحاد جمهوری خواهان ایران
منبع: آرش شماره 91، ماه مارس-آپریل 2005