مروري بر جنبش‌هاي اصلاح‌طلبي در ايران

اقتصاد سياسي اصلاحات


مصطفي والهي

دوشنبه 30 خرداد 1384



«آرزوي رسيدن به جاه و جلال، بدون ترديد در ميان بشر، حسي مشترك است. وقتي كه انسان به كارهايي در حد قوت اقتدار خود اقدام مي‌كند، هميشه قابل تقدير و تحسين است نه سزاوار سرش و ملامت، ولي همين كه به كاري از قدرت و نفوذ او خارج است، اقدام كند، در اينجاست كه مستحق سرش و ملامت است.»
برگرفته از كتاب شهريار اثر جاودانه نيكلا ماكياولي
به روايت تاريخ، نخستين برنامه نوسازي را عباس ميرزا، پسر، وليعهد و نايب‌السلطنه فتحعلي شاه و والي آذربايجان پس از شكست جنگ ايران و روس، با الگوبرداري از امپراطوري عثماني-سلطان سليم سوم-با ايجاد «نظام جديد» در آذربايجان آغاز كرد. وي همچنين فرمان داد برخي كتاب‌هاي اروپايي درباره اوضاع اداري و نحوه اداره امور، ترجمه شود. اصلاحات عباس ميرزا بهانه شد براي كساني كه او را به وليعهدي قبول نداشتند و دسيسه‌چيني مي‌كردند.
«نوآوري‌هايي كه عباس ميرزا مبتكر آن بود به‌تدريج باعث برانگيخته شدن مخالفت‌هايي از سوي درباريان، برخي مقامات مذهبي و حتي مقامات اروپايي شد. درباريان به دليل كاهش مستمري و مزاياي خود، مقامات مذهبي به دليل شبهه رواج بي‌ديني و بي‌اعتقادي و مقامات اروپايي به دليل وضع تعرفه‌هاي حمايتي از توليدات داخلي سر به مخالفت برداشتند». مرگ زودهنگام عباس ميرزا در سال 1211 هجري شمسي به تدريج چراغ نوسازي در ايران را خاموش كرد.
دومين حركت اصلاح‌طلبانه را ميرزاتقي خان فراهاني، مشهور به اميركبير آغاز كرد. هدف وي نوسازي از طريق افزايش توان خودكفايي ايرانيان و محدودكردن دخالت بيگانگان در امور داخلي بود. خدمات اميركبير احياي ارتش دائمي و تأمين نيازمندي‌هاي ارتش از منابع داخلي، قطع واردات خارجي و ساخت چندين كارخانه در كشور بود. او معتقد بود لوازم موفقيت در چنين اصلاحاتي، نظم متمركز در حكومت و تكنولوژي غرب است. از ديگر اصلاحات اميركبير، مي‌توان به انتشار اولين روزنامه رسمي كشور و بنياد مدرسه دارالفنون در تهران، اشاره كرد.
افراد گروه‌هاي ذينفع و شاهزادگان كه به دليل كاهش هزينه‌هاي اضافي به ويژه مخارج دربار موجب قطع درآمدهاي بادآورده آنان شد با دسيسه چيني نمايندگان بريتانيا و روسيه و با استفاده از نفوذ مادر شاه، فشار بر اميركبير را تشديد كردند و سرانجام با همزماني شورش بابي‌ها، با اين اصلاحات كه به بي‌ثباتي سياسي عمومي منجر شد، ضربه آخر به پيكر اصلاحات وارد آمد و اميركبير در سال 1230 هجري شمسي از مقام خود معزول، تبعيد و سپس كشته شد. با مرگ اميركبير آخرين تلاش اصلاحات از داخل حاكميت، براي نوسازي كشور در سده نوزدهم ميلادي به پايان رسيد.
پس از مرگ اميركبير، روشنفكراني نظير سيدجمال‌الدين اسدآبادي و ميرزاملكم خان، تلاش كردند تا از طريق تساهل با دربار و نفوذ و جلب نظر ناصرالدين شاه، بتوانند اقدامات مؤثري را در باب اصلاحات سياسي و آموزشي فراهم آورند كه ثمره‌اي جز تبعيد از كشور براي آنان نداشت، به طوري كه سيدجمال در اواخر عمر ضمن اظهار پشيماني مي‌گويد: «اي كاش تخم افكارم را بر خاك حاصلخيز افكار مردم پاشيده بودم».
ميرزاملكم خان از جمله روشنفكران قبل از مشروطيت بود كه پس از اتمام تحصيل از پاريس به ايران بازگشت و به تدريس در مدرسه دارالفنون پرداخت و با جلب نظر ناصرالدين شاه، براي دربار يك «دفتر تنظيمات» تدوين كرد. وي در آن دفتر به شاه توصيه كرد اگر به زودي قوانين اصلاحي مبتني بر توسعه رفاه عمومي و برابري همه شهروندان وضع نكند، آشفتگي‌هاي اجتماعي برپا مي‌شود و كشور به كام قدرت‌هاي خارجي فرو خواهد رفت.
«در دفتر تنظيمات، قوانين كه در اصلاح كار مملكت، تركيب دولت ايران، شرايط وضع قانون، حقوق ملت، تركيب مجلس تنظيمات، جدايي دو قوه قضايي و اجرايي از هم و... به نگارش درآورده بود و اميدوار بود مورد توجه شاه قرار بگيرد، اما ساز مخالف دو جناح شناخته شده يعني روحانيون و درباريان مستبد با انديشه او، باعث انحلال فراموشخانه و اخراج او و پدرش شد. وي پس از روي آوردن به اسلام، استبداد سياسي و انزواي فرهنگي را عامل عقب‌ماندگي ايران مي‌دانست. او به تبعيت از متفكران فرانسوي، براي از بين بردن عامل نخست، وظايف دولت را در حفظ استقلال، حفظ حقوق جاني و حفظ حقوق مالي شهروندان و مشكل دوم را در رواج مفاهيم و ايده‌هاي جديد در قالب‌هاي مورد پسند اسلام مي‌دانست.»
گسترش ارتباطات با غرب، به ويژه آموزش به سبك غرب، موجب پيدايش افكار و خواسته‌هاي نو در بين روشنفكران گرديد. آنان استبداد سلطنيتي را دشمن آزادي و پيشرفت مي‌دانستند و معتقد بودند براي ساختن جامعه‌اي نوين و توسعه يافته، نظام سلطنتي بايد مشروطه شود.
سرانجام بر اثر حضور رقباي خارجي، ماليات‌هاي فزاينده، پايين آمدن سطح دگي و فساد دربار و پيشي گرفتن رشد جمعيت بر محصول توليد ناخالص ملي، موجب شد علاوه بر روشنفكران، طبقه متوسط شهري، خصوصاً صنعتگران شهري و توده‌هاي روستايي به نارضايتي‌هاي اجتماعي بپيوندند و زمينه براي انقلاب مشروطه فراهم شد.
پس از به قدرت رسيدن محمدعلي شاه، زمينه براي براندازي مشروطه آغاز شد و هر روز توطئه‌اي برعليه آنها طراحي مي‌شد. محمدعلي شاه براي برچيدن مجلس شورا در پي جلب نظر مجتهدين و علماي اسلام تلگرافي را به نجف مي‌فرستد كه مورد مخالفت علما قرار مي‌گيرد. كسروي در تاريخ مشروطه مي‌گويد:
«مشروطه‌خواهان را بيرون از دين «بابي» مي‌ناميدند اگر اين «فتوا»ها علماي نجف نبودي كمتر كسي به ياري مشروطه پرداختي،... همان ستارخان بارها اين را به زبان مي‌آورد كه من «حكم علماي نجف را اجرا مي‌كنم». همچنين بازرگانان توانگر كه پول برنامه «اعانه» را به تبريز مي‌فرستادند بيشترشان پيروي از «فتوا»هاي علما مي‌كردند.»
انديشه‌هاي قانون‌خواهي كه خود زمينه تفكرات انقلاب مشروطه بود، منتهي به يك حكومت پايدار و قانونمند نشد و با به توپ بستن مجلس، تنش‌هاي سياسي و فكري پس از اعلام مشروطيت تشديد يافت. كسروي در تاريخ مشروطه پس از به توپ بستن مجلس مي‌گويد:
«در تهران چون مجلس به آن زبوني از ميان رفت و با يك تكاني دستگاه مشروطه از همه جا برچيده شد، در اروپا و ديگر جاها نام ايران خوار گرديد و ايرانيان نزد مردم سرافكنده گرديدند ليكن چون آن آگاهي از ايستادگي‌هاي مردانه تبريز رسيد، اين مژده‌اي به ايرانيان بود و همه جا از هندوستان و شهرهاي قفقاز و خاك عثماني و كشورهاي اروپا، ايرانيان به جنبش آمدند و به هواداري تبريز برخاستند».
مجلس دوم شوراي ملي در ميان شوق و شور مردم ستمديده در آبان ماه 1288 افتتاح شد و با تلاش‌هاي به عمل آمده، در خروج نيروهاي روسي، بازسازي اداري و سازماندهي امور مالي، به موفقيت‌هايي دست يافت. درواقع مي‌توان مجلس دوم شوراي ملي را سرآغاز دوران اصلاحات جديد ناميد.
دسيسه چينان و دشمنان وطن، پس از موفقيت اصلاحات از ابتداي سال 1290 هجري شمسي اقدام به تحريك و ايجاد جنگ‌هاي قومي و قبيله‌اي داخلي كردند و از سوي ديگر هجوم نيروهاي انگليسي و روسي به شهرهاي جنوبي و شمالي كشور، حمله نيروهاي عثماني به نواحي غرب و دخالت عوامل آلماني در قاچاق اسلحه براي طوايف جنوب، اوضاع را بيش از پيش وخيم كرد و موجب تضعيف دولت مركزي شد.
جناح‌بندي‌هاي مجلس دوم با ترور آيت‌الله بهبهاني، مجتهد گرانقدر تشديد شد و با دخالت عوامل خارجي و داخلي، ايالات از دادن ماليات خودداري نمودند، روستاهاي محلي را غارت كرده و خطوط ارتباطي را قطع كردند.
در چنين وضعيت نابسامان، اعلام حكومت‌هاي خودمختار در آذربايجان و گيلان، مزيد بر علت شد تا پروژه اصلاحات از طريق ساختار پارلماني با ناكامي مواجه گردد و كشور در حال فروپاشي و خطر تجزيه را پيش روي خود داشته باشد.
مجموعه عوامل موجب بي‌اعتمادي و رويگرداني از مجلس شد و شرايط براي ورود رضاخان به سياست فراهم شد و حكومت مشروطه ليبرال كه جايگزين استبداد قاجاري شده بود، در كمتر از پانزده سال، اعتبار خود را در بين اقشار مردم و حتي روشنفكران از دست داد.
كودتاي سوم اسفندماه 1299، با همكاري مشاوران نظامي انگليس و پشتيباني افسران ژاندارمري همراه بود و با دستگيري سياستمداران و توقيف روزنامه‌ها به موفقيت رسيد.
دولت پس از كودتا، بلافاصله با شوروي پيمان دوستي منعقد كرد و قرارداد سال 1919 ميلادي باطل شد. در بين سال‌هاي 1299 تا 1304 هجري شمسي، رضاخان با سركوب جنبش‌هاي كلنل پسيان در مشهد، ميرزاكوچك خان در گيلان و طوايف شورشي در ساير نواحي ايران، به موفقيت‌هاي بزرگي دست يافت و سردار سپه به عنوان ناجي وطن معرفي شد.
به نظر مي‌رسيد، كودتا به دوران آشوب و نابساماني‌ها پايان داده و نظم و امنيت را در كشور برپا كرد و آرزوي ديرينه مردم در نجات و رستگاري كشور فراهم شد، به طوري كه «در سال 1301 هجري شمسي، 256 نفر تاجر طي نامه‌اي مراتب قدرداني و تشكر خود را از سردارسپه اعلام نمودند».
پس از زمينه چيني مستمر، با تاجگذاري رسمي رضاشاه در ارديبهشت 1305 خاندان پهلوي بر تخت پادشاهي نشست. دوران حكومت شانزده ساله رضاشاه موجب تجديد سازمان ارتش، گسترش تعليم و تربيت، ايجاد دانشگاه‌ها، گسترش راه‌هاي ارتباطي و اصلاحات اداري و مالي شد.
اين دستاوردها با ماهيتي اقتدارگرايانه و غيردموكراتيك همراه بود و موجب تحكيم ديكتاتوري وي شد. نمايندگان مجلس شوراي ملي فرمايشي، با انتخاب دربار و توصيه‌هاي فئودال‌ها و شخص شاه به مجلس راه مي‌يافتند و حكومت از مشروعيت داخلي و خارجي برخوردار نبود.
فقدان مشروعيت، موجب عدم همدلي و همراهي اقشار مردم در اشغال نظامي كشور توسط متفقين شد و كمتر از سه روز از اشغال متفقين، در 20 شهريور 1320 حكومت رضاشاه سقوط كرد.
سال‌هاي 1332-1320 يكي از طولاني‌ترين و طلايي‌ترين دوران‌ها در تاريخ معاصر ايران براي فضاي باز سياسي به شمار مي‌رود. دو جريان عمده سياسي و فكري مهم، حزب توده و جبهه ملي، در اين دوران پديد آمدند و در جريان نهضت ملي شدن صنعت نفت به دو جريان رقيب تبديل شده بودند، به طوري كه پس از كودتاي 28 مرداد 1332 و سقوط دولت دكتر مصدق اين رقابت به دشمني علني تبديل شد. روشنفكران و ايرانيان وطن‌پرست پس از ماجراي كودتا، از حزب توده به بدنامي ياد مي‌كنند و اين واقعه از خاطرات تلخ تاريخ ايران است.
پس از ناكامي دولت دكتر مصدق، عده‌اي از روشنفكران و فعالان سياسي، در جريان سياسي به نام نيروي سوم گرد هم آمدند. آنان مدعي تركيب ارزش‌هاي سنتي (ايراني) و تفكر علمي (سوسياليسم) بودند. نيروي سومي‌ها معتقد بودند مي‌توان علم و تكنولوژي را جهت پيشرفت از غرب آموخت و دست‌چين كرد و دستاوردهاي فني و علمي را فراگرفت بي‌آنكه به انديشه‌ها و ارزش‌هاي فكري دنياي جديد غرب توجه كنند. آنان از علل و اسباب تمدن و دستاوردهاي غرب نسبت به حصول جامعه مدرن غفلت كردند و سرانجام علي‌رغم فعاليت‌هاي سياسي در دوران سكوت ده ساله حاكم بر ايران، پس از جنبش 15 خرداد سال 1342، عملاً استحاله و به فراموشي سپرده شدند.
پس از پيروزي انقلاب اسلامي، از ميزان مشاركت مردم در انتخابات به عنوان مشروعيت بخشي در سطح داخلي، خارجي و بين‌المللي استفاده شد و از اهميت بالايي برخوردار است.
در طول انقلاب اسلامي، بالاترين ميزان مشاركت عمومي در انتخابات رياست جمهوري مربوط به سال 1376 مي‌باشد كه به ميزان 1/29 ميليون نفر معادل 9/79 درصد از واجدين شرايط شركت كردند. «در انتخابات هفتمين دوره رياست جمهوري در دوم خرداد 76، از حيث مشاركت مردمي در پاي صندوق‌هاي رأي با حدود 80 درصد، اولين مقام را پس از رفراندوم جمهوري اسلامي در بين 25 انتخابات برگزار شده پس از انقلاب اسلامي دارا مي‌باشد.» اين ميزان مشاركت پيامي براي كارگزاران حكومتي داشت و نويد يك دوران تاريخي جديد را مي‌دهد. رئيس‌جمهور خاتمي، در مبارزات انتخاباتي‌اش وعده آزادي بشر، حقوق بشر براي ان، حقوق شهروندي و جامعه مدني را تأكيد كرد. در دوران تصدي وي نظارت بر مطبوعات كاهش يافت و به روزنامه‌هاي اصلاح‌طلب بسياري اجازه انتشار داده شد.‌اي روزنامه‌ها در غياب احزاب سياسي، مركز بحث و تبادل نظر سياسي شدند. با وجود تنگناهاي اساسي در اقتصاد، منجمله، سطح پايين سرمايه‌گذاري در صنعت، نرخ تورم بالا، وابستگي به نفت و افزايش سطح بدهي‌هاي خارجي، گام‌هاي مهمي در جهت بهبود اقتصاد برداشته شد. فعاليت بانك‌هاي خصوصي آغاز شد و گام اساسي در جهت آزادسازي نرخ ارز جهت هماهنگ‌سازي با بازار بين‌المللي برداشته شد. يارانه‌ها در مورد كالاهاي ضروري حفظ شد و تعداد كارخانه‌هاي صنعتي به تدريج افزايش يافت و محصولات صنعتي روانه بازار شد. همچنين مي‌توان اقدام به اصلاح نرخ مالياتي، تجميع عوارض، تصويب سرمايه‌گذاري خارجي، تشكيل صندوق ذخيره ارزي، افزايش صادرات غيرنفتي، تشكيل وزارت رفاه اجتماعي، افزايش شبكه‌هاي مراقبت بهداشتي در روستاها، سدسازي، افزايش ظرفيت‌هاي راه‌هاي ارتباطي و برگزاري دو دوره موفق انتخابات شوراهاي شهر و روستا را نام برد كه ثمرات آن سال‌هاي آتي منعكس مي‌شود.
علي‌رغم اهرم‌هاي نظارتي بسيار بر گفتار، نوشتار و رفتار روشنفكران و نخبگان جامعه، عقايد جديد منتشر مي‌شود و فضا براي گفت‌وگو و ابراز عقايد متفاوت هنوز وجود دارد. ما بايد در شرايط موجود از دستاوردهاي اصلاحات دفاع كرده و آن را گرامي بداريم. بايد چانه‌‌ي و قواعد بازي را در سطح جامعه عموميت دهيم و سنت جديدي را در عصر نوين پايه‌ريزي كنيم. روش و شيوه مبارزه را طوري طراحي كنيم كه كمترين آسيب اجتماعي را براي كشور به بار آورد.
«شكل‌گيري و به ثمر رسيدن هر تفكر و پروژه‌اي، نيازمند زمان است و اين زمان در صورت داشتن شرايط با ثبات، محقق مي‌شود. جنبش‌هاي ايران در جاهاي به ثمر رسيده‌اند كه خواسته‌هايي را به صورت متحد از سوي مردم مطرح كرده‌اند و با كنار رفتن خواسته‌هاي عمومي بلافاصله پيروزي جنبش‌ها، به پايان رسيده است و بي‌نتيجه مانده است». تنها تغييرات تدريجي و مهندسي اجتماعي قادر خواهد بود تحول يك نظام را تحقق بخشد بي‌آنكه وحدت و كليت جامعه به خطر بيفتد.
جنبش اصلاح‌طلبي با تمام نقاط ضعف و قوت در حال گذر است و اعضايش در حال آموختن و تغيير هستند. مردم در برابر تغيير و تحولات، واكنش‌هاي متفاوتي از خود بروز مي‌دهند. عده‌اي ناظر بر تحولات هستند، اما از آن ناراضي‌اند و دسته‌اي اساساً منكر وقوع تغييرات در جامعه هستند و گروهي تغييرات در شرف را درست تشخيص نمي‌دهند. در دنياي واقعي همه چيز در اختيار همه نيست، بنابراين در راه حل‌هاي سياسي، تصميماتي گرفته مي‌شود كه هيچ كس را راضي نمي‌كند. بايد واقع بين و عملگرا بود و در سرنوشت خود قاطعانه شركت كرد. رأي دادن يكي از راه‌هاي مؤثر معامله مردم با سياستمداران است و انتخابات مبارزه‌اي است كه در آن به جاي استفاده از گلوله، از برگ‌هاي رأي استفاده مي‌گردد و شيوه‌اي كه كمترين آسيب اجتماعي، اقتصادي را براي كشور به بار مي‌آورد.
جنبش اصلاحي بار ديگر مورد تهديد قرار گرفته است پس حفظ دستاوردهاي اصلاحات و ادامه آن، تنها راه استراتژي و مشاركت جدي در صندوق‌هاي راي، تنها تاكتيك مبارزه مي‌باشد.

فهرست منابع و مآخذ
1-آبراهاميان، يرواند. ايران بين دو انقلاب، ترجمه گل محمدي و فتاحي، تهران: نشر ني، چاپ هشتم 1382.
2-آجوداني، ماشاءالله، مشروطه ايراني، تهران
: نشر اختران، چاپ دوم 1383.
3-كسروي، احمد، تاريخ مشروطه ايران، تهران: انشارات اميركبير، چاپ چهاردهم 1363.
4-كدي، نيكي آر، نتايج انقلاب ايران، ترجمه حقيقت‌خواه، مهدي، تهران: انتشارات ققنوس، چاپ اول 1383.
5-غني‌نژاد، موسي، تجددطلبي و توسعه در ايران معاصر، تهران: نشر مركز، چاپ دوم 1382.
6-طبيبان، غني‌نژاد و عباسي، آزادي‌خواهي نافرجام، تهران: گام نو، چاپ اول 1380.
7-استريلكند و جانسون، مقدمه‌اي بر تحليل سياسي، ترجمه معنوي، علي، تهران: نشر آگه، چاپ اول 1380.
منبع: «اقبال»