چرا احمدى نژاد رئيس جمهور شد


زهرا ابراهيمى

پنجشنبه ۹ تير ۱۳۸۴

چرا اينچنين شد؟ شايد اين مهم ترين پرسشى باشد كه پس از پايان انتخابات دوره نهم رياست جمهورى در ذهن بسيارى از ايرانيان به ويژه نخبگان جامعه نقش بست.
بعيد نيست كه اين روزها كسانى كه در ستاد هاى انتخاباتى كانديداهاى مختلف فعال بوده اند بنشينند و به علت شكست كانديدايشان بپرداد و باز هم دور از انتظار نيست كه هواداران هر يك از كانديداها به تشريح نقاط ضعف كار خود و نقاط مثبت كانديداى پيروز توجه كنند. در حالى كه همگان كارى را كرده اند كه فكر مى كردند درست است و به شيوه اى تبليغات كردند كه حدس مى زدند به نتيجه مثبت مى انجامد. اما بايد توجه كرد كه يكى از نقاط ضعف انسان ها، در پيش بينى آينده است. به خصوص كه اين ضعف در حوزه جامعه شناسى و علوم انسانى نمود بيشترى هم دارد. انسان ها بيشتر از آنكه بتوانند آينده را ببينند و پيش بينى كنند قادرند گذشته ها را تحليل كرده و زمان حال را دريابند و حداكثر دورنمايى واقعى و يا غير واقعى از آينده تفسير كنند. اين ويژگى و ضعف همه انسان ها است و كسى هم از بابت اين ضعف قابل سرش نيست. در اين دوره انتخابات برنامه تبليغات همه كانديداها به جز يك نفر(احمدى نژاد) شباهتى عجيب و غريب به يكديگر داشت، فرقى هم نمى كرد كه اين كانديدا جناح راستى است و يا اصلاح طلب. همه دم از آزادى هاى سياسى اجتماعى، توجه به خواسته هاى زنان و جوانان، تشنج زدايى در روابط خارجى به ويژه با آمريكا مى زدند، از آهنگ هاى انقلابى و يا شاد امروزى در فيلم هاى خود بهره مى بردند و موارد مشابه بسيار كه همگان طى سه هفته تبليغات به طور كامل در جريان آن قرار گرفتند.
شايد بتوان مهم ترين الگوى همه كانديداها (به جز احمدى نژاد) را در تبليغات انتخاباتى، الگوى دوم خرداد سال ۱۳۷۶ دانست. الگويى كه در آن همه شيوه هاى تبليغات انتخاباتى توسط جوانان و زنان و به صورت خود جوش و با كمترين هزينه تبليغاتى ابداع و رواج يافت. هرچند كه اجراى اين الگو در سال ۸۴ با هزينه هاى گزاف و سازماندهى شده تحقق يافت. ساختن فيلم هاى تبليغاتى، استفاده از اتومبيل براى حمل پوستر هاى تبليغاتى، استفاده از دختران و پسران جوان در تيپ ها و مدل هاى امروزى همگى مورد استفاده قرار گرفتند، حتى بعضى كانديداهاى روحانى در عكس هاى مختلف عمامه را از سر برداشتند تا اگر كسانى نمى خواهند به روحانى راى دهند، اين امكان را داشته باشند كه او را غيرروحانى نيز فرض كنند. ماه هاى طولانى بود كه موضوع انتخابات رياست جمهورى مطرح و عمده ترين بحث آن نيز حول محور آزادى هاى سياسى، اجتماعى، آزادى جوانان و... دور مى زد در حالى كه به خوبى پيدا بود اين بحث ها هيچ شور و هيجانى در توده مردم ايجاد نمى كند. فضا تا چند هفته پيش از انتخابات، اصلاً انتخاباتى نبود. بسيارى انتقادآميز بودن موضع مردم در برابر نظام جمهورى اسلامى را عامل اصلى اين بى تفاوتى ارزيابى كرده و پيش بينى مى شد كه به همين دليل تعداد زيادى در پاى صندوق هاى راى حاضر نشوند. همين تحليل باعث شد كه گروه هاى اصلاح طلب كه بيشترين پايگاه و راى خود را در ميان مردم جست وجو مى كردند تلاششان را بر بيدار كردن آراى خاموش گذاشتند و به خوبى از عهده بيدار كردن حداقل نيمى از آرا نيز برآمدند، هر چند كه همه اين آراى خاموش در نهايت به سبد آنها كه عمده شعارهايشان سياسى _ فرهنگى بود ريخته نشد، ظاهرا آرمان هاى سياسى دغدغه مردم نبود. مردم طى ۲۶ سال پس از انقلاب و در فراز و نشيب هاى زيادى كه از سر گذراندند سنگر به سنگر نظرات سياسى خود را از دست دادند و در نهايت تنها چيزى كه برايشان باقى ماند دگى شان بود -نان و مسكن _ آنها به دنبال گمنام ترين كانديدايى رفتند كه وعده عدالت اقتصادى مى داد و با ظاهرى كه حكايت از ساده زيستى داشت تبليغ مى كرد. اين كانديدا با چهره اى ناشناس از نظر سياسى (براى توده مردم به ويژه قشر محرومين) وارد گود شد، از همه احزاب جناح راستى خواست تا از او حمايت نكنند تا قشر محروم نسبت به پايگاه سياسى او آگاهى پيدا نكند، اين كانديداى گمنام طى دو سالى كه در شهردارى تهران فعاليت مى كرد، چون محور كارش حسب نظرهاى محمدرضا باهنرورود به عرصه انتخابات رياست جمهورى قرار گرفته بود كار بسيارى از مراجعينش را راه انداخت. او به خوبى دريافته بود كه دغدغه اصلى مردم نان و نه آرمان هاى اعتقادى و سياسى است، البته او شعارهاى اعتقادى و سياسى هم داد ولى آن طور كه از جو افكار عمومى راى دهنده به او پيدا بود، آنها اين شعارها را نشنيده و يا به آن اهميت ندادند.
دغدغه معيشت احمدى نژاد را به نهاد رياست جمهورى فرستاد، در حالى كه در ميان حاميان همه كانديداها احمدى نژاد از كمترين اقبال كارشناسان اقتصادى، گروه هاى مرجع، نخبگان و مديران برخوردار بود. گروه هايى كه بى ترديد نمى توان نقش آنها را در اداره علمى جامعه و اقتصاد كشور و پيشبرد اهداف درازمدت آن ناديده گرفت. اكنون احمدى نژاد در رأس دولت قرار گرفته و بايد وعده هايش را به مردم عملى كند. ساده زيستى شهيد رجايى بر پايه اعتقاد به اين مشى بود و لذا بايد پيش از دعوت مردم به صرفه جويى و ساده زيستى اعتقاد به اين نوع دگى را در آنها نهادينه كند و اگر احمدى نژاد قصد دارد (همان طور كه گفته است) با درآمدهاى نفتى، سفره هاى مردم را رنگين كند و بازار رانت خوارى نفتى دولتى را در سطح مردم نيز گسترش دهد در آن صورت در جهت تشكيل طبقات مرفهى قدم مى گذارد كه پس از رفع نيازهاى اقتصادى اش به دنبال دموكراسى، آزادى بيان و... خواهد رفت.
چالش ديگر احمدى نژاد اجراى سياست هاى فرهنگى در جامعه است. احمدى نژاد در بازار فكر و انديشه چاره اى جز پياده كردن خواسته هاى كسانى كه حامى او در رسيدن به پست رياست جمهورى بودند، ندارد.
برقرارى توا بين خواسته هاى اجتماعى فرهنگى قشرى كه حامى احمدى نژاد هستند با اكثريت مردم بسيار مشكل خواهد بود. پايه هاى دولت احمدى نژاد بر خواسته هاى فرهنگى و سياسى محرومين جامعه گذاشته شده است.
منبع: روزنامه شرق