تحجر ؛ زمینه ساز حادثه کوی دانشگاه
 گفتگو با معین به مناسبت 18 تیر
آرش غفوری _ پدرام الوندی
پنجشنبه، ۱۶ تیرماه ۱۳۸۴
 
 سالگرد کوی دانشگاه تهران برای مردی که در مقام وزارت علوم مسئوليتی مستقيم در دفاع از دانشجويان برعهده داشت خاطرات خوبی را تداعی نمی کند. مصطفی معين کانديدای اصلاح طلبان پيشرو در نهمين انتخابات رياست جمهوری دعوت ما را می پذيرد تادر سالن کنفرانس دفتر کارش بيانگر گوشه هايی هر چند اندک از خاطرات خود در آن دوران باشد. وزير مستعفی علوم در دولت اصلاح طلب محمد خاتمی از دليل خود برای استعفا می گويد و اينکه نمی توانست در سيستمی کار کند که انسانی در آن کشته می شود. معين همچنين از جلسات داخلی 13 عضو هيات دولت که به فراکسيون اصلاح طلبان دولت مشهور بودند خبر می دهد که در اولين شنبه بعد از حادثه برای درد دل به ميان دانشجويان رفتند.
آغاز صحبت ما از سوی مصطفی معين است که پس از ديدار با دانشجويان مصدوم و مجروح حادثه، از شرمندگی خود در آن دوران می گويد و يک دانشجوی دکتری اهل کشور پاکستان را به ياد می آورد که با هر دو پای شکسته قصد داشت به احترام وی برخيزد. با اين حال ما از آقای وزير پيشين می خواهيم فارغ از یادآوری خاطرات از مسببان اين حادثه بگويد و بيان کند که برای دانشجويان مجروح و مصدوم و خانواده عزت ابراهيم نژاد که در اين حادثه کشته شد چه حرفی برای گفتن داشت. به خاطر همين هم از ابتدا می رويم سراغ اصل مطلب و معين را به ياد اين جمله دانشجويان می اندازيم که از او می پرسيدند:"چرا اجازه می دهيد بر سر ما بند آقای دکتر؟"
سئوالی که اين گونه با پاسخ آقای وزير مواجه می شود:
"آنها بر سر ما هم می ند".
ماهيت "آنها" آغازگر سئوال ما از معين است تا از او بپرسيم:
آنها چه کسانی بودند آقای دکتر؟
من به بچه ها گفتم همين کاری که با شما کردند با ما هم می کنند. اينها مگر همانهايی نيستند که چند ماه قبل به دو تن از اعضای دولت، آقايان نوری و مهاجرانی در نماز جمعه حمله کردند؟ 
چه کسانی؟
همانهايی که با دانشجويان هم آنگونه برخوردداشتند.
مصداقهای آنها را بيان می کنيد؟
من حالا دقيقاً نمی دانم، می توانم بگويم همانهايی که خودسر ناميده می شوند، گاهی اوقات به آنها لباس شخصی می گويند؛ حتی بخشی از نيروی انتظامی در آن زمان در بخش اول موضوع مشارکت داشت. 
به هر حال در گزارش شورای عالی امنيت ملی اسم هايی مطرح شده بود و به احتمال زياد هم وزرای امنيتی دولت از اين نيروها خبر داده اند؟
به هر حال اسم نمی آورند که آقای فلان و بهمان دخالت داشتند.
به چه مراکزی وابسته بودند؟ آّبشخور فکری آنها چيست؟
اينها افرادی هستند که به علت ناآگاهی تحت تاثير القائات ايدئولوژيک قرار می گيرند و سر از تحجر در می آورند. تحجر هم زمينه ساز خشونت است. 
شما از بنيان تئوريک آن گفتيد. می خواهم بدانم آبشخور فکری آن در چه حوزه هايی است؟
من که نمی توانم به اسم، کسی را مورد خطاب قرار دهم که فلان آقا به اين افراد اذن داده که کاری کنند. اما به هر حال همانهايی که اذن شرعی قتل های کرمان را می دهند به اينها هم اجازه شرعی می دهند. حدسش هم چندان مشکل نيست، اما من شواهد و قرائن قابل اثباتی ندارم که مطرح کنم.
شما در ديدار با دانشجويان مضروب همچنين گفتيد کاری از دستتان ساخته نيست.
وقتی اعضای دولت را در نماز جمعه مورد ضرب و شتم قرار می دهند وزير علوم چه می تواند بکند جز اينکه به ميان دانشجويان رود و در کنار آنان بماند؟ 
اولين بار در چه زمانی و توسط چه کسانی از حادثه مطلع شديد؟
نيمه شب جمعه از طريق آقایان ظريفيان، محسنی و نيلی منفرد و ساعاتی بعد هم ابطحی رئيس دفتر رئيس جمهوری. 
ابعاد فاجعه را چگونه برايتان مطرح کردند؟
می گفتند که وضع خوب نيست و فاجعه ای در حال اتفاق است
واکنش شما چه بود و با کدام يک از مسئولان در تماس بوديد؟
صبح جمعه در وزارت ستاد بحران تشکيل داديم، بعد هم به عيادت بيماران رفتم. بعداز ظهر هم بعد از تشکيل جلسه ای در وزارت کشور به اتفاق آقایان موسوی لاری، فرهادی و تاج زاده رفتيم کوی دانشگاه.
خاتمی چطور؟
ما با آقای ابطحی در تماس بوديم و ايشان هم به طور مرتب آقای خاتمی را در جريان می گذاشت.
ديداری با آقای خاتمی نداشتيد؟
اولين ديدار ما صبح شنبه در جلسه شورای عالی امنيت ملی بود.
در کوی دانشگاه با مطالبات دانشجويان روبرو شديد. از شما چه می خواستند؟
اظهار بی پناهی و دادخواهی می کردند. من به آنها گفتم که به همراه هم از کوی دانشگاه خارج شويم و به جای مطمئن ديگری برويم. اما آنها قبول نکردند. در عين حال از من خواستند که کنار آنها بمانم. من هم روی زمين نشستم و در کنار دانشجويان يک جمع سوته دلان تشکيل داديم. هر چند دقيقه ای عده ای به جمع اضافه می شدند. عده ای سر و دست باندپيچی شده داشتند، بعضی ها تازه آزاد شده بودند و تعدادی نيز سر و دستشان خونی بود. همه هم از اتفاقی که برايشان افتاده بود می گفتند.
احتمالاً يک چيزی که بچه ها در کوی دانشگاه از شما و البته ديگران می خواستند حضور آقای خاتمی بود که البته هم ايشان به ميان بچه ها نرفت.
بلی، می خواستند. البته آقای خاتمی در جريان ريز قضايا قرار داشتند و خيلی هم برآشفته بودند. اما من با ايشان در مورد دلايل نيامدن به کوی دانشگاه بحث نکردم. ايشان هم حتماً دلايل خاص خودشان را داشتند.
آقای دکتر، می دانيد که بچه ها به کمتر از خاتمی قانع نبودند.
من قبول دارم که اگر آقای خاتمی می آمد موثرتر بود؛ بچه ها هم اين را می خواستند. اما با هر حال ما هم موثر بوديم.
همان زمان با عمق فاجعه و جراحت های موجود،از کشته های بيشتری هم گفته می شد.
ولی ثابت نشد. من در مقام نفی يا اثبات آن نيستم اما شواهد قابل اثباتی بدست نيامد.
تا صبح شنبه نزد بچه ها بوديد، بعد چطور؟
من صبح شنبه با بعضی از اعضای دولت جلسه داشتم.
چه جلسه ای؟
يک جلسه داخلی برای هماهنگی.
پس برای چه همه اعضای دولت در جلسه شرکت نکردند؟
اين يک جلسه هفتگی بود ميان اعضايی از هيات دولت که همفکری بيشتری در امر اصلاحات داشتند.
فراکسيون اصلاح طلبان دولت، درست است؟
شايد همينطور باشد.
اعضای اين فراکسيون چه کسانی بودند؟
اجازه دهيد که اسامی آنها را نگويم، چون ممکن است راضی نباشند. 
خوب حداقل بگويد چه کسانی در جلسه حضور نداشتند. اين ديگر رضايت هم نمی خواهد.
شما به هر حال می توانيد حدس بيد. حدس خودتان را بياوريد.
بعد هم دوباره رفتيد کوی ؟
بلی، به همراه اعضای دولت رفتيم کوی دانشگاه و اين هم برای دانشجويان يک مرهمی بود که تعدادی از اعضای دولت را کنار خودشان می ديدند.
چه زمانی خبر کشته شدن عزت ابراهيم نژاد را شنيديد؟
روز جمعه در مسجد. همانجا هم تصميم گرفتم که استعفا دهم. من نمی توانستم مسئوليتی را قبول کنم که در آن انسان کشته می شود؛ آن هم در دانشگاه که بايد يک مکان امن باشد. متن استعفا را هم بعد از جلسه با بعضی اعضای هيات دولت، نوشتم و به رسانه ها دادم.
يعنی قبل از آنکه استعفا را به رئيس جمهور ارائه دهيد؟
بلی، تلفن هايی هم شد که مبادا فلانی استعفا دهد؛ هر چند ديگر کار از کار گذشته بود و من استعفای خودم را به رسانه ها داده بودم. چون همان طور که گفتم نمی توانستم در سيستمی کار کنم که در آن ،انسان کشته می شود .
اما شما به کارتان ادامه داديد.
يک دليل آن تاکيد رئيس جمهور بر ادامه کار من بود. دليل دوم هم اين بود که قصد داشتم از مظلوميت دانشجويان دفاع کنم.به هر حال اين يک واقعيت است که حادثه کوی دانشگاه در تاريخ دانشجويی ايران بی نظير است؛ ضمن آنکه يک هفته تمام هم کشور را در يک بحران فرو برد.
بعد از اين حادثه، بخش هايی از جنبش دانشجويی دچار يک نوع سرخوردگی شد و حتی ديگر مثل قبل به دنبال اصلاحات هم نيست. در ادامه هم عده ای از دانشجويان تحکيم، بحث جبهه دموکراسی خواهی را مطرح کردند و شما هم در انتخابات از جبهه دموکراسی و حقوق بشر گفتيد. اين جبهه ای که شما به دنبال آن هستيد برای گسترش شمول خودش چگونه می خواهد عمل کند؟
قبول دارم که حادثه کوی دانشگاه و مطالبات بحق دانشجويان در دستگاه قضايی با پاسخ شايسته مواجه نشد، در حد همان ريش تراش به اتمام رسيد، هر سال هم ابعادش گسترش يافت و آن را برای دانشجويان درونی کرد. اما به هرحال ايده جبهه دموکراسی و حقوق بشر که من آن را مطرح کردم نه معطوف به گذشته آن بود که شما اشاره کرديد و نه اساساً قرار است در انتخابات خلاصه شود. من حقيقتاً می خواهم که پوشش گسترده ای برای دفاع از حقوق مردم تشکيل دهم و در انتخابات به اين نتيجه رسيدم که حقوق بشر يک ظرفيت بالقوه ای برای اين امر دارد. راه رسيدن به آن هم از نظر من اهميت دارد که همان دموکراسی است. در عين حال ما چون قصد داريم که به حقوق اساسی مردم توجه کنيم بايد به ميثاق ملی يعنی قانون اساسی پايبندی داشته باشيم؛ يعنی اصول قانون اساسی را در جهت دفاع از مردم اجرايی کنيم. 
اما امروز قانون اساسی تفاسير متعددی دارد؟
من از التزام به قانون اساسی می گويم و نه اعتقاد. چون خودم به قانون اساسی، ساختار آن، مشخص نبودن حد و مرزی که برای ارکان نظام قائل است و مسائل مشابه ديگر نقد دارم.اما نمی توانم از عدم پايبندی خودم به اين قانون بگويم، چون به هرحال تنها چارچوب حقوقی قابل قبول است. 
و در تفسير شما از قانون اساسی بحث گستردگی گروه های جبهه دموکراسی خواهی چگونه خواهد بود؟
ما بايد از سويی واقع بينانه با مسائل برخورد کنيم، ضمن آنکه ديد آرمانی خودمان را هم از دست ندهيم. هنر ما جمع بين واقعيت و آرمان است و من هم به دنبال اين موضوع هستم. نکته مهم ديگر تقويت فرهنگ دموکراسی است ؛به طوري که مردم بايد خودشان دنبال حقوق خودشان باشند. حق که دادنی نيست، بايد گرفته شود. تاکيد من بر زيرساخت ها و کار فرهنگی-آموزشی است. برای تشکيل چنين جبهه ای بايد حداکثر انعطاف مورد نظر باشد و شرايط شمول آن هم حداقلی تعريف گردد.
نکته ای که در مباحثی مثل حقوق بشر و دموکراسی مطرح می شود اين است که در اکثر نقاط دنيا اين امر از قالب های سياسی بيرون می آيد و صرفاً به موضوعی مدنی و صنفی تبديل می شود. فکر نمی کنيد کار شما وجه سياسی بيشتری دارد ؟
حرف شما بسيار مهم است. اما اين را از نظر دور نداشته باشيد که جبهه دموکراسی و حقوق بشر در مرحله اول به دنبال بستر سازی است. ما در اين جبهه بايد به دنبال بازيابی هويت ملی و دينی خودمان باشيم. ضمن آنکه حقوق بشر هم فقط بعد سياسی ندارد. حقوق بشر و دموکراسی ابعاد سياسی، جنسيتی، فرهنگی و حتی اقتصادی دارد. همان قدر که من از حضور اکبر گنجی يا تقی رحمانی و ديگر زندانيان سياسی رنج می برم به همان اندازه هم کوتاهی قد کودکان ايرانی به علت سوءتغذيه برای من زجرآور است. ما از حقوق اينها هم دفاع می کنيم. تنوع جبهه، گسترش آن را بيشتر می کند و منحصر هم به احزاب سياسی نيست.
منبع: ایران ما