سخنی با تحريم گران


جمشيد اسدی

۲۱ تیر ۱۳۸۴


احمدی نژاد انتخابات را برد و رئيس جمهور شد. حالا حکومت به سود تماميت خواهان کمابيش يک دست شده و اين دورنمای بيم آوری برای کشور ترسيم می کند. چطور شد که پس از هشت سال اصلاحات و بی تابی مردم و نخبگان برای آزادی و فضای باز، نماينده گرايش استصوابی و جامعه مکتبی اين همه رای آورد؟

بسياری بر اين پرسش پاسخ ها نوشتندند و بيشتر ايشان، همچنان که رسم اپوزيسيون ماست، تقيصر را به گردن مردم انداختند: مردم ما خردمندانه عمل نمی کنند، به راحتی فريب می خوردند و يا هنوز دنبال گفتمان سنتی می روند. اپوزيسيون در کنار مردم، حريف را هم چون استصواب و تقلب کرد مقصر شناخت. با نظر نخست به کل مخالفم و دومی را برای توضيح پيروزی احمدی نژاد ناکافی می دانم. با اتهام نابخردی مردم مخالفم چون حرکت اجتماعی نمی تواند نابخردانه باشد و در ثانی چه کسی و بر مبنای چه معياری تعيين می کند که فلان حرکت مردم خردمندانه و به صلاحشان بود يا نبود؟ نمی توان از ولايت فقيه و حکم استصوابی انتقاد کرد و در عين حال به جای مردم در مورد خير و صلاح ايشان فتوا داد. اما در مورد اتهام به حريف. معتقدم که در اين انتخابات تخلف و تقلب فراوان شد، اما پيروزی احمدی نژاد را در کل نمی توان به حساب تخلف و تقلب گذاشت.

به باور نگارنده ، پيروزی غيرمنتظره احمدی نژاد ريشه در يک اصل ساده سياسی، اما اساسی دارد و آن اصل توا قواست: در صحنه سياسی برنده کسی است که در چالش ها فرادست شود و به اعتباری بر حريف چيره شود. بنابراين هرگاه در چالشی، حريفی تکاپوی فراوان داشت و بويژه اگر در همين زمان حريف ديگر گوشه نشينی اختيار کرد و ميدان را آسان واگذارد، آنگاه پيروزی حريف اول بر حريف دوم دور از انتظار نيست. اين همان چيزی بود که کمابيش در نهمين دوره انتخابات رياست جمهوری در ايران اتفاق افتاد. انحصارطلبان مدت ها پيش از انتحابات در پی تدارک آن بودند و بسياری از اصلاح طلبان در پی واگذاشتن آن!

سياست تحريم دست کم به دو دليل بر مبارزه انتخاباتی اصلاح طلبان اثر منفی گذاشت و کار را برای فرادستی انحصارطلبان آسان کرد. نخست آن که فراخوان تحريم چهره اصلاح طلبی را سياه کرد و کارنامه اش در انظار عمومی را فروکاهيد و به طور خلاصه اين طور عنوان کرد که "در چارچوب اين نظام فرق چندانی ميان دولت اصلاحات و دولت محافظه کار نيست و اگر هم باشد آن قدر نيست که ارزش رای دادن داشته باشد." نتيجه اين که خيلی ها از رای دادن و فعاليت برای پيروزی نامزدهای اصلاح طلب دلسرد شدند و کناره گرفتند. اين از ضربه اول. اما ضربه دوم مربوط می شد به پيام فراخوان تحريم که رو به سوی هواداران اصلاحات داشت و ناچار فقط هم ايشان برای آن گوش شنوا داشتند. هواداران نامزد های محافظه کار در پی تدارک فعال بودند و به طور منطقی از تحريم انتخابات توسط اصلاح طلبان ناخرسند نمی توانستند بود. به اين لحاظ هم فراخوان مذکور باعث دل سردی و غيبت برخی از رای دهندگان هوادار اصلاحات شد. از همين رو فکر می کنم فراخوان تحريم در پيروزی احمدی نژاد بی تاثير نبود و صد البته تنها علت نيز نبود. در مقابل عده ای هم که از خطر يک دست شدن نظام نگران بودند و بيم وقوع آن داشتند، هر چه می شد کردند تا مردم با صندوق های رای قهر نکنند و تماميت خواهان حاکميت را يک پارچه در دست نگيرند. موفق نشدند. صد افسوس. اما آيا تحريم گران به آن چه می خولستند رسيدند؟ به خود ايشان رجوع کنيم. هواداران تحريم پس از انتخاباتی که به پيروزی يکی از راديکال ترين محافظه کاران رسيد، از خود سه نوع واکنش تدافعی، تعرضی و "انگار نه انگار" نشان دادند. ما در اين مقاله به هر سه می پردازيم.

واکنش تدافعی تحريم گران

. واکنش تدافعی از سوی تحريميانی بود که منکر مسئوليت خود و هر گونه تاثيری بر نتيجه نامطلوب انتخابات شدند و گفتند اصلا ما عددی نبوديم و قدرت و نفوذ کلامی در ميان مردم نداشتيم که بتوانيم با فراخوان خود رای دهندگان بالقوه اصلاحات را به تحريم واداريم. پاسخ ما به اين واکنش تدافعی دوتاست. اول آن که اين تواضع و فرونتی رفقای تحريم گر مربوط به دوران پس از اعلام نتيجه انتخابات است. تا پيش از آن صحبت ايشان بر آن بود که چنين اصلاح طلبانی چه قابل پشتيبانی اند! به ويژه آن که واقعا بر اين خيال خام بودند که پس از کارنامه فرصت سوز دوم خرداد، مردم کرور کرور به سراغ اپوزيسيونی خواهند رفت که هيچ ربطی به اين نظام نداشته باشند. خيلی از آن نامه های دسته جمعی و اعلاميه های ريز و درشت برای تشويق مردم به تحريم انتخابات از چنين بلند جايگاه پرنخوتی صادر شد.

اما پاسخ دوم من مربوط به خود پيام تحريم است، حالا چه سرايندگان آن در نزد مردم وجهی باشند يا نباشند. اصلا شايد بدون فراخوان تحريم هم اصلاح طلبان انتخابات را به حريف می باختند. با وجود اين ضرورت نقد استراتژی تحريم به جای خود باقی است. چون بسياری از تحريميان از مبازران پيگير آزادی خواهی و دموکراسی اند و به همين لحاظ آرمان و هدف مشترک داريم و همرزيم. اما می خواهيم بدانيم آيا روش مبارزاتی و عملی ما مشترک نيز است؟ نقد استراتژی تحريم به همين لحاظ اهميت دارد وگرنه آن چه در انتخابات گذشت ديگر پشت سر ماست و افسوس خواری در مورد آن هيچ دردی را دوا نمی کند. مگر درس گيری از آن که بی شک مفيد فايده است. به عبارت ديگر قصد ما جدل در مورد آن چه گذشت نيست. بلکه هدف، گفت و گو در مورد وظايف پيش روست. می خواهيم بدانيم آيا آن عده از آزادی خواهانی که به تحريم انتخابات رياست جمهوری اقبال کردند، کماکان رفرم و اصلاحات را به عنوان روش مبارزه برای رسيدن به دموکراسی می پذيرند يا پس از رفراندم و بعد تحريم، بازهم در پی رويکرد هايی هستند که جز براندازی معنای سياسی ديگری ندارند.

البته تحريم انتخابات به معنی براندازی نيست، می توان به عنوان اعتراض انتخاباتی را تحريم کرد و در انتخابات ديگر شرکت کرد. حتی می توان به روشنی خواستار تغيير قانون اساسی و فرادستی نهادهای انتخابی مردم شد و اين هنوز به معنی براندازی نيست. ما هم جز اين نمی خواهيم. تفاوت اصلی در روش رسيدن به اين هدف هاست. مبارزانی که انتخابات دور نهم رياست جمهوری را تحريم کردند چون ديگر هيچ فعاليتی در چارچوب جمهوری اسلامی را نمی پذيرند، عملا از استراتژی براندازی پيروی می کنند. يعنی زين پس در هيچ انتخاباتی شرکت نخواهند کنند و هيچ تعاملی را با دست اندرکاران نظام بر نخواهند تابيد. نقد استراتژی تحريم از همين رو ضرورت دارد. چون اگر تحريم ناشی از نفی هرگونه فعاليتی در درون نظام بوده باشد، در اين صورت شکاف ميان آزادی خواهان حتمی است و نبايد چشم بر آن فروبست. علت اين شکاف در روش مبارزاتی است: برای رسيدن به هدف واحد دموکراسی و آزادی، عده ای هر گونه فعاليت در درون نظام را نفی می کنند و پيش از هر چيز جايگزينی آن را توسط نظامی ديگر پيشنهاد می کنند (انقلابيون يا براندازان) و کسانی که فعاليت در چارچوب تنگ و غير دموکراتيک نظام جمهوری اسلامی را می پذيرند و در پی آنند تا با استفاده از کوچک ترين امکان توا قوا را به نفع دموکراسی و حکومت برآمده از مردم واگردانند (رفرميست ها يا اصلاح طلبان).

بر اساس همين تفاوت در روش بود که از همان آغاز، جمهوری خواهان آزاد منش ايران به دو دسته اتحاد جمهوری خواهان (خط کلن) و جمهوری خواهان لائيک و دموکران (خط پاريس) تقسيم شدند. اولی ها کمابيش رفرميست و دومی ها روی هم رفته انقلابی بودند و هستند. متاسفانه در حول و حوش انتخابات مجلس هفتم و بويژه در آستانه انتخابات دوره نهم رياست جمهوری، خط راديکاليسم متمايل به براندازی در اتحاد جمهوری خواهان تقويت شد. آيا اتحاد جهموری خواهان رفرميست باقی خواهد ماند؟

واکنش تعرضی تحريم گران

پس از انتخابات رياست جمهوری، تحريم گرانی نيز بودند که دست به تعرض زدند. درصد شرکت کنندگان در دو دور انتخابات رياست جمهوری، به هيچ وجه کمتر از مشارکت مردم در دموکراسی های غرب نبود. با وجود اين برخی از تحريم گران کماکان اصرار دارند که مردم در رای گيری شرکت نکردند. دکتر محمد ملکی از پيشکسوتان مبارزات ملی و آزادی خواهی و نيز نخستين رئيس دانشگاه تهران در دوران پس از انقلاب، از جمله کسانی است که بر تحريم انتخابات پای فشرد و حالا هم، بر خلاف بسياری، معتقد است که مردم انتخابات را بایکوت کردند و سياست تحريم پيروز شد. وی در مصاحبه با بخش فارسی راديوی آلمانی دویچه وله می گويد: "طبق آمار خود اینها ۴۸ میلیون نفر می توانند در انتخابات شرکت بکنند ... از این عده ۲۷ میلیون نفر شرکت کرده اند. یعنی بیش از ۲۰ تا ۲۱ میلیون نفر در انتخابات شرکت نکرده اند. در حالیکه آمار رسمی ثبت آمار حاکی ست که در ایران بیش از ۵۱ میلیون نفر، در حال حاضر، می توانند در انتخابات شرکت کنند ... هرکدام از این آمارها را بگیریم بیش از ۲۰ میلیون نفر در انتخابات شرکت نکرده اند ... بنابراین، ما امروز با اقلیتی حدود ٪۴۰ روبرو هستیم که اصولا معتقد به تغییرات زیربنایی هستند ... پیروز این انتخابات تحریمی ها بوده اند."

بهتر است که ما وارد بحث با پيشکسوت محترم، دکتر ملکی و ديگر هم فکران ايشان نشويم و به چند و چون آماری انتخابات نپردازيم. حتی يک گام هم پيش تر رويم و فرض ايشان را بپذيريم. بسيار خوب، تحريم پيروز شد. در اين صورت حالا وقت آن است که هواداران تحريم مرحله بعدی سياست خود را به مرحله اجرا گذارند. ما در انتظاريم. البته می دانيم که انتظار بيهوده ای است. تحريم گران برنامه ای نداشتند و ندارند که ارايه دهند. اگر مردم انتخابات را تحريم کرده بودند، در بهترين حالت بلندپايگان انتصابی رژيم بی آبرو می شدند و دل تحريم گران خنک می شد. فقط همين. اين کل دست آورد سياسی است که می شد از تحريم انتظار داشت.


واکنش "انگار نه انگار" تحريم گران

برخی ديگر از تحريم گران معتقدند هيچ اتفاق تازه ای نيافتاده است: فرقی نمی کند. انتخابات در نظام جمهوری اسلامی آزاد نيست، حالا چه اسم اين از صندوق رای درآيد، چه اسم آن. اين از عجيب ترين ديدگاه هايی است که می توان در مبارزه برای تحقق آزادی و دموکراسی داشت. عجيب تر آن که شيرين عبادی بانوی حقوق بشر و صلح و آزادی خواهی هم بر طبل آن کوفت و کماکان می کوبد. البته ما با هواداران تحريم در مورد قوانين غير دموکراتيک رژيم اختلاف نظری نداريم، اما درک ايشان از سرشت مرحله کنونی مبارزه را پر اشتباه می دانيم.

درست است که نظام جمهوری اسلامی بر پايه قوانين و کارکردهای غيردموکراتيک استوار است و اين ها همه بايد به سود دموکراسی و حاکميت مردم تغيير کنند. اما چنين مهمی هدف و مقصد اين مرحله از مبارزات آزادی خواهی است و نه پيش شرط و مبدا آن! نظام های استبدادی، بنابر تعريف، دموکراتيک نيستند و بدين لحاظ هيچگاه انتخابات را به طور راستين انجام نمي دهند. در چنين شرايطی، برپايی قوانين دموکراتيک و اجرای درست آن ها هدف اند و نه پيش شرط. در اين جا بازهم باز می گرديم به روش مبارزه برای رسيدن به هدف. رفرميست ها يا اصلاح طلبان می کوشند تا با استفاده از کوچک ترين امکانات درون نظام ، تا سر حد توان شرايط انتخابات آزاد و دموکراسی در کشور را مستقر ساد. روزی هم که بدين مهم موفق شوند، اين مرحله از مبارزات مشروطه خواهی شان به پايان می رسد. حالا اين چه استدلالی است که تا قوانين دمکراتيک و اجرای آن ها مهيا نباشند، ما در انتخابات شرکت نمی کنيم؟ اگر قوانين دمکراتيک بودند و درست اجرا می شدند ديگر چه نيازی به مبارزه مشروطه خواهی بود؟ تدوين قوانين دموکراتيک و برپايی نظام حافظ آن، نتيجه و سرانجام مبارزه برای دموکراسی اند و نه پيش فرض و مقدمه آن. ويژگی اساسی مشروطه و آزادی خواهی در ايران مبارزه برای استقرار حکومت دموکراسی و تدوين قوانين مناسب آن است. اين چه سياستی است که جای هدف مبارزه را با پيش شرط مبارزه عوض می کند و می گويد در غير اينصورت دست به عملی نخواهد زد؟ اين بدان می ماند که پزشکی از پانسمان بيمار به علت خونريزی شديد و هدر شدن باندها سرباز د. نکته اين جاست که وفتی خونريزی بند آمد، بيمار ديگر نه به پزشک احتياج دارد و نه به باندهای پانسمان.

آن چه آمد زبده بحث ماست با همرزمان آزادی خواهی که به عمد يا به خطا حکم به تحريم دادند. هر دوی ما بايد بدانيم برای رسيدن به دموکراسی، که هدف همه مان است، آيا به يک روش مبارزه خواهيم کرد يا نه؟ اما با کسانی که تنها از سر نفرت از جمهوری اسلامی و نه با خيال کمک به آزادی خواهی، تن به تحريم دادند، بحثی نداريم. چه بحثی؟

منبع:« روز»