همسران زندانيان سياسي: بخشي از پيكره جنبش ان


نوشين احمدي خراساني

7/13/2005

هنگامي‎كه به دگي زنان در ايران مي‎انديشيم برجسته‎ترين نمود آن، مقاومت و پايداري سرسختانه است. قرن‎هاست زنان با مقاومت خود دگي را پاس داشته‎اند، مقاومتي كه از پشتوانه‎هاي‎ قدرت رسمي و نيمه رسمي و حتا پشتوانه‎هاي خانوادگي نيز محروم بوده است، مقاومتي كه موانع تاريخي را به‎تدريج درنورديده و به پيش رفته و در هر مقطعي شكل‎هاي گوناگون به‎خود گرفته است. اگر مردان قهرمانانه و بر حسب شرايط با نظم نابخردانه‎ي موجود جنگيده‎اند، ما زنان بر حسب آرمان‎هاي‎مان در برابر موانع موجود، خاموشانه و با روش‎هاي خاص خود مقاومت كرده‎ايم و سبب‎ساز تغييرات تدريجي شده‎ايم، بی آنکه در بسياري از مواقع حتا از پشتوانه خانواده‎های خود بهره‎مند باشيم. مدرسه ساخته‎ايم، گاهي دور از چشم شوهران‎مان، و آرام و خاموشانه آموزش دختران را جا انداخته‎ايم (ماهرخ گوهرشناس را به ياد داريم). اگر نزديكان مبارزمان را از دست داده‎ايم، در دل كودكان‎مان بذر مقاومت و اميد را كاشته‎ايم و آرمان‎های مشترک‎مان را ده نگه داشته‎ايم و اگر شرايط تنگ‎تر و دشوارتر شده است بر مقاومت‎ خود افزوده‎ايم. ما زنان همواره در شرايطي كار كرده‎ايم و ايستاده‎ايم كه هيچ نقطه‎ي روشني وجود نداشته است و از اين‎رو نقاط روشن را فقط در مقاومت خود يافته‎ايم و پايداری ما شرايط حضورمان را دگرگون ساخته است.

مقاومت زنان در جنبه‎هاي مختلف دگي اجتماعي و خصوصي‎شان همواره جاري بوده است: از رفتن به مدرسه و دانشگاه تا تصرف پيروزمندانه حوزه‎هاي شغلي و تخصصي كه مردانه مي‎دانستندش. از طرح آفرينش‎های هنریشان در سطح عمومي تا طرح خواسته‎ها و حقو‎ق‎شان در جامعه. و در برابر همه‎ی اين مقاومت‎هاي جانفرسا، خشونت،‎ ابزاري براي كنترل آنان بوده است، خشونتي كه گاه توسط خانواده‎ها اعمال شده و گاه توسط حاكميت و دولت‎ها و گاه با وضع قوانين محدودكننده توسط قانونگذاران.

در تاريخ معاصر كشورمان زنان بسياري به‎خاطر دغدغه‎هاي سياسي و اجتماعي به دان‎ افتاده‎اند از شوكت روستا و روشنك نوعدوست که در زمان رضاشاه به دان افتادند تا راضيه شعباني كه مبارزات سياسي‎اش در 1325 سبب شد تا داني به‎نام دان زنان به‎وجود آيد. از داني‎شدن زنان بسياري به‎دلايل سياسي تا داني شدن مهرانگيز كار، شيرين عبادي، شهلا لاهيجي، محبوبه عباسقلي‎زاده، فرشته قاضي و... به‎خاطر مطالبه‎ي حقوق حقه‎ي ان، همه و همه آنهايي که نامشان اگرچه در اين مقال نمی‎گنجد اما در تاريخ مبارزات تحسين‎آميز و جسورانه زنان ثبت شده است، مقاومتي در خور تحسين كه براي هميشه در حافظه‎ي تاريخي جنبش زنان اين سرزمين ماندگار است.

اما، گروهي ديگر از ان، فرهنگ مقاومت را در شكلي ديگر در پيكره‎ي جنبش زنان جاري كرده‎اند. اني هم‎چون هما زرافشان، معصومه شفيعي، پروين بختيارنژاد، نرگس محمدي، فريده جمشيدی و... كه اكنون نيز همسران‎شان در دان به‎سر مي‎برند نمادهای اين دوره از مقاومت هستند. اين زنان در هيئت همسران زندانيان سياسي، بخشي از مقاومت جنبش ان‎اند كه توانسته‎اند موجب پيوندي عميق ميان جنبش دموکراسی خواهی با جنبش زنان باشند. دان، تنها شوهران آنان را در بند خود محبوس نساخته است بلكه فشارها و محدوديت‎های موجود از خانه‎های کوچک آنان نيز دانی بزرگ ساخته است، داني كه بايد در آن از يكسو صداي مقاومت شوهران ساكت‎ شده‎ي خود باشند و از سوی ديگر رسم مقاومت و دگي را به فردان‎شان بيامود. اکنون، اين مبارزان خاموش تاريخ، باز هم فراتر رفته و فرياد مقاومت جامعه‎ي خود نيز شده‎اند. جامعه‎اي كه حق انساني و حق شهروندي ساده و كوچك خود را ، طلب مي‎كند، حقی كه از فردان اين جامعه چه در خارج و چه در داخل دان‎ها دريغ مي‎شود.

اين زنان و ديگر اني هم‎چون آنان در تاريخ كشورمان، آموزگاران جنبش‎هاي اجتماعي در جهت گسترش فرهنگ مقاومت و نماد پايداري براي كسب حقوق شهروندي هستند. تاريخ معاصر ايران نمونه‎هاي بسياري از اين دست را ثبت كرده است: 16 ارديبهشت 1290 خورشيدي، عده‎اي از زنان در اصفهان با حمله به عمارت بلديه، زندانيان سياسي محبوس در دان اين عمارت را آزاد كردند گرچه چندين تن از آنان بر اثر حمله سربازان، زخمي شدند، از آن حماسه تاكنون نزديك به يكصد سال مي‎گذرد يعني به قدمت حق‎خواهي زنان و درخواست حقوق برابر و انساني. در اين يكصدساله زنان هر چند نتوانسته‎اند قوانين عادلانه و انساني را به حكومت‎ها بقبولانند، اما زندانيان سياسي بسياري را آزاد كرده‎اند. براي نمونه حدود 300 نفر از زنان و فردان زندانيان سياسي در 24 مهر 1330 در محوطه‎ي وزارت دادگستري اجتماع كردند و خواستار آزادي زندانيان شدند. در آن زمان 17 روز بود كه 19 تن از زندانيان سياسي اعتصاب غذا كرده بودند و همسران آنان (خانواده‎هاي دانيان) در وزارت دادگستري تجمع كردند و تقاضاي ارجاع پرونده‎ي زندانيان خود به دادگاه عالي شدند. بعد از اين تجمع اعتراض‎آميز، پرونده‎هاي زندانيان را به دادگاه عالي ارسال و آن زندانيان آزاد شدند (هرچند يكي از آنان با ‎نام غنچه در زمان اعتصاب كشته شد).

اين‎ها فقط نمونه‎هاي كوچكي از فعاليت زنان در حوزه‎ي مقاومت مدني است. در دوران‎هاي گوناگون نيز زنان همواره صداي مقاومت زندانيان سياسي بوده‎اند هرچند در مقاطع مختلف و بسته به شرايط گاهي اين شيوه‎ي مقاومت را ”مادران“ برعهده داشته‎اند و گاه ”همسران“ مردان داني.

چنين حركت‎ها و مقاومت‎هايي كه مي‎توان از آن به‎عنوان ”جنبش مقاومت ان“ در طول تاريخ نام برد در جوامعي كه با حكومت‎هاي استبدادي روبه‎رو بوده‎اند همواره وجود داشته است، چه در شكل جنبش ”مادران اعدام‎شدگان و زندانيان سياسي“ در شيلي، اسپانيا و آرژانتين و چه در ايران كه مقاومت ”مادران اعدام‎شدگان سال‎هاي دهه‎ي شصت“ سال‎هاست كه مسبب حركت‎هايي در سطح محدود و گاه گسترده شده و به‎هرحال زنگ بيداري در برابر فراموشي جامعه بوده‎اند.

اگر در گذشته و در شرايط اختناق مطلق، مادران به‎دليل پيوندهاي ”زيست‎شناختي“ (پيوند خوني) خود با فردان دربندشان اين مقاومت مدني را پيش برده‎اند، امروز با وجود شرايط بالنسبه بهتر و با توجه به نوع مبارزات علني مردان داني، و به‎ويژه به‎دليل رشد آگاهي جنسيتي در ميان زنان جامعه، اين همسران هستند كه بار مقاومت و باز كردن در دان‎ها را برعهده گرفته‎اند.

اين گروه عظيم زنان كه در طول تاريخ معاصر كشورمان به اشكال مختلف سربلند كرده‎اند و گمنام و پيگيرانه تلاش كرده‎اند به ما آموخته‎اند كه چگونه مي‎توانيم حتا از روه‎هاي كوچك براي پايمال نشدن حقوق انساني بهره بگيريم. آن‎ها به ما ياد داده‎اند كه چگونه مي‎توان آرام و باصلابت ساعت‎ها و روزها پای ديوار دان‎ها نشست و خواستار دستيابي به حقوق شهروندی شد. آنان به ما ياد داده‎اندچگونه صداي خود را به مجامعي كه ممكن است ياري‎رسان باشند برسانيم. آنان به ما آموخته‎اند كه در گرماي سوزان تابستان و در سرماي زمستان مي‎توان براي حق انساني ديگران ماه‎ها و سال‎ها به اميد تغيير شرايط در فضايي كه به‎ظاهر هيچ اميدي وجود ندارد به هر دری زد تا سر انجام فرياد حق‎خواهي انسان‎ها گوش شنوايي پيدا كند. آنان به ما ياد داده‎اند كه وقتي حقي پايمال مي‎شود و هنگامي كه شرايط سخت و دشوار و ظاهرا بدون اميد است مي‎توان براي حق انساني خود و ديگران تلاش كرد و هيچ‎ تكيه‎گاهي به جز مقاومت وجود ندارد. آنان به ما آموخته‎ا‎ند كه اگر واقعا حق خود را مي‎خواهيم پس راهي جز مقاومت و ايستادگي وجود ندارد و هيچ‎ پشتوانه‎اي به جز اراده‎ي فردي و جمعي‎مان نمي‎تواند حرف نهايي را بد.

آنان سمبل مقاومت و اشاعه‎دهنده‎ي فرهنگ پوياي استقامت جامعه هستند ، فرهنگ مقاومتی که در نسل آينده‎ي زنان اين مرز و بوم نيز جاری و ساری خواهد بود. پايداري اين زنان مقاوم و صبور، سرانجام درهاي دان را خواهد گشود مگر گوهر شميراني، فريده زبرجد، فاطمه فرهنگ‎خواه، مرضيه مرتاضي لنگرودي، نوشابه اميري، فاطمه هدايت و دهها و دهها كوشنده و مقاوم جنبش ان، درهاي دان شوهران‎شان را فقط با ايستادگي و مقاومت سرسختانه نگشودند؟ بنابراين ما در جنبش مستقل زنان مسئوليت داريم اين بخش پنهان‎مانده‎ي جنبش خود را عزيز بداريم، از سايه و انزوا بيرون بكشيم و پيگير و صادقانه از آن پشتيباني كنيم.
منبع:
تريبون فمينيستي ايران