گلوباليزه شدن ساخت سياسي ايران
محمد حسين اديب
پنجشنبه 30 تیر 1384
1- هشتاد و يك درصد بودجه وزارتخانه هاي دولتي و در سه بخش هزينه مي شود آموزش ، بهداشت درمان و دفاع، بقيه بخش ها به حال خود رها شده است در بيرون از اين سه حوزه دولت در ايران هيچ كاره است .
2- در بيرون از سه حوزه فوق ، دولت حداكثر يك داوراست و نه ضرورتاً يك طرف دعوا
3- قلب مسئله يك نكته است : دولت مداخله گر در سه حوزه و دولت ناظر در بقيه موارد
4-در بين جريانات سياسي ايران در باب نحوه عمل دولت در باب آموزش ، بهداشت و درمان اختلاف عمده اي مشاهده نمي شود. اختلاف بين جريانات سياسي در بيرون از سه حوزه فوق است. اختلاف بين جريانات سياسي در بيش از 99 درصد موارد، در بيرون از سه حوزه فوق است كه بروز علني دارد.
5- در جامعه فراصنعتی نئوليبرال عمده دخالت دولت در عرصه عمومی در 5 حوزه آموزش بهداشت درمان ، محيط زيست، دفاع و تأمين اجتماعي است .
6- بر بنياد اطلاعات فوق، دولت در ايران، ماهيتي نئوليبرال دارد.
7- سياست ورزي بيرون از 5 حوزه فوق در جامعه نئوليبرال بلا موضوع است.
8- در جامعه فراصنعتی، در بيرون از 5 حوزه فوق، سخن بر سر نفي قدرت دولت است و نه جابجائي قدرت .
9- اپوزيسيون خارج از كشور در بيرون از 5 حوزه فوق ، برجابجائي قدرت تأكيد دارد نه نفي قدرت.
10- اپوزسيون خارج از كشور تفكري پیش نئوليبرال دارد.
11- در بيرون از 5 حوزه ، فوق، از عرصه عمومي ايران سياست زدايي شده است و اعمال حاكميت دولت وجود ندارد. اما ساخت اجتماعي ايران در بيرون از 5 حوزه ، فوق به شدت سياسي مي انديشد و مطالبات عميق سياسي دارد.
12- در واقع آنچه كه بايد تغيير كند تفكر غالب در ساخت اجتماعي است .در اين حوزه ها نبايد سياست ورزي كرد بلكه از افكار عمومي بايد سياست زدايي نمود.
13- جريانات سياسي از نكته دوازده، سوء استفاده مي كنند و افكار عمومي را عليه ساختار نئوليبرال تحريك مي كنند.
توزيع قدرت
1- در وضع موجود قدرت در ايران چگونه توزيع مي شود؟
2- در بيرون از 5 حوزه فوق توا هاي اجتماعي و تعادل هاي طبيعي جايگزين دخالت دولت شده است. در بيرون از 5 حوزه فوق قدرت اجتماعي جايگزين قدرت دولت شده است .
3- در وضع موجود، در بيرون از 5 حوزه فوق ايراني وجود دارد كه به دولت گفته است نه
4- تلويزيون هاي لوس آنجلسی ايران را به گونه ای تحليل مي كنند كه ظاهراً دولت هركاري اراده كند مي تواند به گردش يك قلم انجام دهد و هيچ قدرت اجتماعي در مقابل آن نيست در حالي كه اصلاً اين چنين نيست. در بيرون از 5 حوزه فوق قدرت اجتماعي جايگزين قدرت دولت شده است .
5- جهاني شدن باعث انتقال قدرت از دولت به مردم مي شود و نه به نهادهاي واسطه مثل مجلس، احزاب و اتحاديه هاي صنفي، تلويزيون هاي لوس آنجلسی تفكري پيش اينترنتي دارند و خواهان انتقال قدرت از دولت به نهادهاي واسطه هستند . نهادهاي واسطه مثل اتحاديه هاي صنفي و احزاب تنها در 5 حوزه آموزش ، بهداشت و ... همچنان به عنوان نهاد واسطه عمل مي كنند. در عمل در ايران در شرايط موجود به سرعت اين امر در حال تحقق است دولت در حال رها كردن قدرت خويش است و اين جابجايي قدرت از دولت به نهادهاي واسطه نيست كه از دولت به مردم است . دولت در ايران در وضع حاضر بسيار ضعيف تر از شش سال قبل است اما ضعف دولت به اقتدار نهادهاي واسطه منجر نشده بلكه اين اقتدار به طور مستقيم به مردم منتقل شده است .
2- در جامه فراصنعتي قدرت سه ويژگي شاخص دارد:
الف- بسيار پراكنده تر از گذشته است
ب- متنوع تر از گذشته است
ج- منتزع تر از گذشته است
هر سه ويژگي فوق در جامعه امروز ايران شاهد مي شود و روند به گسترشي دارد به عبارت صريح مناسبات قدرت در ايران به سمت پراكندگي بيشتر، تنوع بيشتر و انتزاع بيشتر حركت مي كند.
7- مردم در بيرون از 4 حوزه فوق در صدها مورد خواستار دخالت دولت هستند اما هيچ تحركي از ناحيه دولت مشاهده نمي كنند و اين باعث گونه اي احساس سرخوردگي در مردم شده است .
8- سرخوردگي موجود در جامعه يك سرخوردگي مثبت است و نه يك سرخوردگي انفعالي . ساخت اجتماعي بايد بپذيرد كه جايگزين شدن قدرت اجتماعي به جاي قدرت دولت مشروعيت و مقبوليت دارد.
9- قدرت در ايران امروز بسيار پراكنده تر از الگوي سياسي است كه تلويزيون هاي لوس آنجلسی بر آن تأكيد مي كنند.
10- در جامعه فراصنعتي قدرت پراكنده است و مركزيتي ندارد. شاخه سياسي تلويزيون هاي لوس آنجلسی مي خواهند براي قدرت مركزيت تعيين كنند و اين با روح دنياي جديد نمي خواهد .
11- در وضع موجود فضاي عمومي در ايران، در اختيار هيچ كس نيست و اين بسيار عجيب است . در گذشته تلويزيون جمهوري اسلامي ، فضاي عمومي كشور را در انحصار خود داشت و ابتكار عمل در عرصه عمومي با تلويزيون بود. اما در شرايط حاضر الف : فضاي عمومي در اختيار تلويزيون جمهوري اسلامي نيست . ب – تلويزيون هيچ تلاشي نمي كند تا فضاي عمومی را در اختيار خود قرار دهد .
12- در گذشته تلويزيون از مردم مي خواست كه به چه فكر كنند و چگونه فكر كنند مدتهاست كه تلويزيون از مردم نمي خواهد كه به چه فكر كنند.
جنبش هاي سياسي موج سومي
1- در جامعه موج سوم (وضع حاضر)، اينترنت و ماهواره، تا بيش از 90 درصد جايگزين احزاب شده اند (نگارنده بر درصد آن تأكيدي ندارد شايد كمتر و يا شايد بيشتر باشد).
2- جنبش هاي سياسي با اينترنت و ماهواره، مي تواند فاقد رهبري متمركز باشد
3- وسيله ارتباط و مبادله فكر و خبر در باب سياست نه كه روزنامه و مجله و كتاب كه اينترنت و ماهواره است .
4- برآمد، از نكات فوق جنبش های سياسي موج سومي اساساً بي سازمان و بي رهبري اند در حالي كه در جامعه صنعتي بي سازمان (حزب) و رهبري امكان فعاليت مستمر سياسي وجود نداشت.
5- تنوع سايت هاي اينترنتي و تنوع شبكه هاي تلويزيوني وضعيتي ايجاد كرده كه امكان ايجاد انحصار و تك گويي در عرصه سياست وجود ندارد . لذا رسانه هاي موجي سومي نمي توانند افكار عمومي را حول يك مسئله به سادگي بسيج كنند اگر چه امكان دارد .
6-اينترنت و ماهواره به ميزان زيادي بالاخص در جهان سوم جايگزين مطبوعات شده است . براي اطلاع رساني به مردم نيازي به احزاب نيست اينترنت و ماهواره اينكار را انجام مي دد.
7- شاخه سياسي تلويزيون هاي لوس آنجلسی هم مي خواهند جنبش های سياسي در ايران را سازمان دهي كنندو هم مي خواهند رهبري كنند و اين با اصل رسانه موج سومي سازگاري ندارد.
8- دولت در ايران امروز در معارضات قدرت در 90 درصد موارد يك داور است و نه ضرورتاً يك طرف دعوا . تلويزيون هاي لوس آنجلسی با اين فرض پايه وارد تحليل هاي سياسي مي شوند كه ميزان اقتدار و تمركز دولت در ايران امروز در سطح، حجم و تمركز دوره شاه است و سپس شروع به نظريه پردازي در موردمسائل سياسي مي كنند در حالي كه اين الگو از پايه غلط است .
9- دولت روستاها، كشاورزي، صنعت و بخش خدمات را به حال خود رها كرده است .دولت هيچ كنترلي روي مرزها از نظر ورود و خروج كالا ندارد حقوقی که دولت به كارمندان خود مي دهد ده روز دگي آنها را در ماه نيز تأمين نمي كنند.
اين دولت از نظر ميزان اقتدار 20 درصد اقتدار دوران شاه را هم ندارد و نه اينكه بخواهد داشته باشد، نمي تواند داشته باشد. دولت در ايران من بعد تنها مي تواند درحوزه آموزش، بهداشت و دفاع، امنيت تأمين اجتماعي و محيط زيست فعال باشد و در بقيه موارد بيشتر يك داور خواهد بود تا طرف دعوا .
10- از اتفاق در 6 مورد فوق تلويزيون هاي لوس آنجلسی تاكيد خاصي ندارد و عمدتاً فاقد ديدگاه و نظراند. اين تلويزيون ها محور مطالب خود را در بيرون از 6 حوزه، فوق قرار مي دهند. در دنياي جديد و با امكانات دولت در ايران در خوش بنيانه ترين حالت حداكثر ده درصد از توان دولت مي تواند در حوزه هائي جز 6 مورد فوق فعال شود. در وضع حاضر 83 درصد پرسنل دولتي در سه بخش آموزش، دفاع و بهداشت و درمان شاغلاند.
11- در جامعه موج سوم از آزادي فردي در سطحي بسيار بيش از جامعه صنعتي حمايت مي شود و اين اقتدار احزاب را كمرنگ مي كند.
پايان عصر دولت در ايران
1- عصر دولت ملي در ايران به پايان رسيده است.در سياره زمين در وضع حاضر دولت ملي با مفهوم دوران جنگ سرد ديگر وجود ندارد، همه دولت ها به درجات مختلف اقتدار خود را به نهادهاي فرا ملی واگذار كرده اند و دولت ايران نيز از اين فرايند جدا و منفك نبوده است .
براي انطباق ايران با روندهاي گلوبال بايد نقش دولت در اقتصاد، سياست و جامعه كاهش يابد و اين فرايند باقوت در حال انجام است . سخن بر سر حذف دخالت دولت است در بسياري از حوزه ها و نه تداوم آن بوسيله يك جناح بندي ديگر، لوس آنجلسی ها اساساً صورت مسئله را اينگونه نمي بينند.
2- در حال حاضر مهمترين مسئله ايران كاهش نقش دولت در اقتصاد ، سياست و جامعه است. تلويزيون هاي لوس آنجلسی بر كاهش نقش دولت در جامعه تأكيد دارند اما كاهش نقش دولت بر سياست و اقتصاد را ناديده مي گيرند.
3- روندهاي گلوبال در ايران رو به رشد ارزيابي مي شود و اين چيزي است كه تلويزيون هاي لوس آنجلس به آن مظاهر عميقي از كم توجهي نشان ميدهند. گذشته در حافظه يك جامعه ثابت نيست. گذشته مدام باز توليد مي شود بر اساس نيازي جديد . و حافظه ايراني دارد در تصادم با جامعه گلوبال، و فرهنگ گلوبال حافظه خود را باز توليد مي كند.
4- جامعه ايراني در حال گذار از وضع موجود به هويتي گلوبال است .
5- ما در عصر حرکت آزادانه كالا و سرمايه به سر مي بريم، نسبت ايران با اين دو مولفه چيست ؟ حركت آزاد كالا از خارج به ايران فقط تا حدود 5 درصد با مانع روبرو است و حركت آزاد سرمايه تقريباَ با هيچ محدوديتي روبرو نمي باشد.
اقتصاد ايران تا 70 درصد با ضوابط WTO منطبق شده است ، چگونه ممكن است اين امر بر ساخت سياسي و ساخت اجتماعي ايران تأثير نكرده باشد. سر پل اصلي براي ورود به هر بحث در باب تحليل شرايط ايران نگاه با پرانتز WTOو اثرات آن بر اقتصاد ، سياست و جامعه ايران است .
با شكل گيري WTO برداشت از واژه سياست بايد مورد ارزيابي مجدد واقع شود اما تلويزيون هاي لوس آنجلسی با وجودی كه حداقل 70 درصد اقتصاد ايران با ضوابط WTO منطبق شده است ، همچنان بر تعريف سنتي ويژه جامعه موج دوم از سياست تأكيد مي كنند.
6- بزرگترين پارادايم قرن بيست و يكم در ايران انسان گلوبال است .
7- مناسبات قدرت در ايران به سرعت دارد گلوباليزه مي شود.
حكومت كردن
1- ايران من بعد قابل حكومت كردن نيست اما قابل اداره كردن خواهد بود. كشور به مدير احتياج دارد و نه رئيس.
2- دولت در ايران هدف ندارد بلكه جريان دارد. اين گفتمان فراصنعتی است كه روند حركت دولت را تعيين مي كند. دولت كنترل خود را برعرصه عمومی از دست داده است. توا هاي اجتماعي جايگزين نقش كنترلي دولت شده است .
3- در حوزه اجتماعي جزو مورد حجاب ، موسيقي و در روابط و مرد دولت از اقتدار خود استفاده نمي كند. در بيرون از اين سه حوزه مناسبات اجتماعي بيرون از حاكميت دولت در حال جذب و هضم در فرهنگ موج سومي است .
5-رئيس جمهور و مجلس در حوزه اقتصاد در 5 حوزه (آموزشي، بهداشت و ...) و در حوزه مناسبات اجتماعي در سه حوزه (حجاب ، موسيقي و ...) در چهارچوب دولت مداخله گر و در بيرون از 8 حوزه ، فوق به دولت ناظر بسنده كرده اند . در بيورن از 8 حوزه ، فوق دولت و مجلس در ايران نقشي كاملاً تشريفاتي دارند و بيشتر تماشاچي اند تا حتي ناظر يا حتي داور.
6- در اخبار ساعت شبكه دوم، هرشب يك مسئله عمومي بوسيله آقاي حيدري به چالش كشيده مي شود در تحقيق انجام شده بوسيله دانشجويان اينجانب از 100 گفتگوي مورد تحقيق، در 42 مورد نماينده دولت حضور نداشته است ، در 51 درصد نماينده دولت نقش يك داور را در بحث ايفا كرده است، و تنها در هفت درصد موارد نماینده، دولت به عنوان طرف دعوي در بحث با قاطعيت سخن گفته است حضور دولت تنها در 7 درصد موارد به عنوان دولت مداخله گواه نقش نحیف دولت در مناسبات قدرت در ايران است .
دولت میانجی
1- دولت در ايران بايد توان ميانجيگري ميان تقاضاهاي متفاوت را داشته باشد .
2- آنچه كه افكار عمومي ايران به آن احتياج دارد سهم كمتري از سياست است. جامعه ايران به نحو غير لازي سياسي است .
3- جامعه فراصنعتی ، كنترل سياستمداران در اقتصاد ايران را به شدت كاهش داده و باقي مانده، اقتدار آنها نيز در آينده كوتاه مدت به شدت كمرنگ خواهد كرد .
دمکراسی محلی
1- 000/110 نفر در شوراي كشور برامور شهرداري ها نظارت مي كنند.
2- مديران مدارس نوعاً به وسيله معلمين انتخاب مي شوند/.
3- رؤسای گروه های آموزشي و رياست دانشكده ها در وضع موجود انتخابی اند.
4- در جامعه موج سوم، دمكراسي محلي در سطحی بيشتر ازجامعه صنعتی مورد توجه قرار مي گيرد در ايرن نيز انتخابی شدن شهرداران ، انتخابی شدن مديران مدارس ، روساي دانشكده ها و دانشگاه ها حركت به سمت تقويت دمكراسي محلی تلقي مي شود.
اينترنت قهرمان دمكراسي
1- قهرمان عصر صنعتي در ايران روشنفكران بودند.
2- قهرمان دمكراسي در جامعه فراصنعتي، اينترنت است و نه روشنفكران
3- در ايران 58000 و بلاگ وجود دارد كه روزانه 500000 نفر به آن مراجعه مي كنند.
4- به کمک اينترنت هر روز مناسبات قدرت در ايران نقد مي شود .
5- اينترنت نوعي هيئت منصفه شهروندان است و در ايران امروز عرصه سياست سوژه اين هيئت منصفه است. اين هيئت منصفه به طور روزمره دارد رفتار ساختار سياسي ايران را نقد و بازخواني مي كند. اين هيئت منصفه شهروندان است که رفتار ساخت سياسي ايران تعديل و تلطيف مي كند .
موانع موجود بر سرراه گسترش دمكراسي ديجيتالی در ايران بسيار ضعيف و حداقلی ارزيابي مي شود ، موانع موجود براي توسعه دمكراسي پارلماني (موج دومی) حداكثري و برنده است .
اينترنت گونه اي پارلمان مردمي است كه درمقابل پارلمان نمايندگان قد علم كرده است .
عامل سازمان دهي كنش هاي سياسي در ايران در آينده بيشتر اينترنت است تا احزاب . بيشتر اينترنت است تا مجلس و بيشتر اينترنت است تا ساخت سياسي ايران
نتيجه :به كمك اينترنت هر روز در ايران، انتخابات برگزار مي شود.
بن بست
1- در ايران چه چيزي به بن بست رسيده است ؟
2- مردم در انتخابات شركت مي كنند تا رئيس جمهورانتخاب كنندو بعد رئيس جمهور مطالبات مردم را نمایندگی كند . رئيس جمهور فقط در 5 مورد حق دخالت دارد و در بيرون از اين 5 حوزه نقش تشريفاتي دارد. اگر مردم بدانند رئيس جمهوری كه انتخاب مي كنند فقط در 5 مورد حق دخالت دارد تا چه ميزان در انتخاب شركت مي كنند ؟ واقعيت اين است كه مردم رئيس جمهور غير گلوبال مي خواهند در حالي كه رئيس جمهور در ايران نمي تواند عملكرد غيرگلوبال داشته باشد.
3- آنچه كه در ايران به بن بست رسيده تفكر حاكم بر ساخت اجتماعي و نوع نگاه مردم به نقش دولت در عرصه عمومي است . مردم دولتي حداكثر مي خواهند در حالي كه دولت تفكري حداقلی دارد.
4- افكار عمومي ايران بايد نوع نگاه نئوليبرال به ساخت سياسي را بپذيرند و اين مهم ترين چالش در ايران طي 5 سال آينده است . مخالفين روندنئوليبرال در آينده به مهم ترين جريان سياسي ايران تبديل مي شوند .
5- مخالفين جهاني شدن اقتصاد، حق دارند با روند جهاني شدن مخالفت كنند و آن را تعديل تلطيف كنند.
6- آينده ايران صحنه عرصه تصادم بين دو تفكر جهاني شدن و مخالفين آن خواهد بود.
حرف آخر
1- ديروز كافي نيست .
2- آيا جامعه ايران مي تواند همه اين تغييرات را در خود جذب و هضم كند بدون اينكه مسموم و يا كه رنجور شود؟
3- فانون يك بار گفته بود من مرد هيچ گذشته اي نيست . فانون اشتباه مي كرد ايران بايد به درکي از نئوليبراليسم برسد كه با حافظه تاريخي آن سازگار باشد .
4- نظريه پردازي در مورد قرائتي از نئولیبراليسم كه با حافظه تاريخي ايران سازگار باشد مبرم ترين وظيفه نخبگان ايران در 5 سال آينده است .
5-مي توان در يك جامعه فئودالي دگي كرد و مسلمان بود به همان نسبتي كه مي توان در يك جامعه صنعتي دگي كرد و مسلمان بود. ايران نياز به فهمي از دين دارد كه باجامعه نئوليبرالي با مقتضيات يك جهان بدون مرز سازگار باشد.
6- سروش و شريعتي با دو قرائت متفاوت تلاش كردند قرائتي از دين ارائه دهند كه با مقتضيات يك جامعه صنعتي سازگار باشد، عصر سروش و شریعتی سپري شده است ايران نياز به كساني دارد كه قرائتي ازدين ارائه دهند كه با مقتضيات جامعه فراصنعتی سازگار باشد .
7- عصر دولت ملي در ايران به پايان رسيده است بخشي وسيع از قدرت دولت در ايران به نهادهاي فراصنعتی (WTO و ....) و بخشي از آن به مردم (قدرت اجتماعي) واگذار شده است. اقتدار دولت در ايران به 8 حوزه محدود شده است .
8- در 8 حوزه فوق نيز اقتدار دولت رو به كاهش ارزيابي مي شود.
9- بازار در ايران، در حال بيرون راندن سياست از عرصه عمومي است !؟
تلويزيون هاي لوس آنجلسی
تلويزيون هاي لوس آنجلسی بين افت و خيرهاي سياسي و اقتصادي ايران با تحولات جهاني و گلوبالیسم رابطه اي برقرار نمي كنند و اساساً قائل به رابطه اي بين اين دو نيستند در حالي كه بنياد و اساس افت و خيرهاي سياسي و اقتصادي جامعه ايران برآمده از پروسه جهاني شدن است .تلويزيون هاي لوس آنجلس عنايتي به WTOو طوفاني كه در ايران ايجاد كرده است ندارند. WTOاقتصاد ايران را زير رو كرده و تلويزيون هاي لوس آنجلس گوئي اساساً اتفاقي نيافتاده است .
مخالفين
فريادهاي مخالفان فقط نشان مي دهد كه آنان خشمگين هستند اما به هيچ وجه به روشني نشان نمي دهند كه خواست آنها چيست؟ آيا خواهان بازگشت به گذشته هستند؟ پيشروي به سوي « آنچه نمي دانيم چيست » ؟
منبع:
خبرگزاری ادیب نیوز