حاشيه ها؛ فاقد همبستگى و انسجام اجتماعى


مهرى حقانى

شنبه ۱ مرداد ۱۳۸۴


جمعيت حاشيه نشينان تا ۱۰ سال ديگر
به ۱۶ ميليون نفر مى رسد


• كودك آزارى، مهاجرت، اعتياد و روسپى گرى. حاشيه نشين ها در سال ۴۵ به كل جمعيت ۴‎/۴ درصد بودند اما در سال ۶۵ به ۹‎/۱۳ درصد رسيدند. در ۲۵ سال اخير متوسط رشد سالانه توليد ناخالص ملى برابر ۶‎/۱ درصد گزارش شده كه در طول سال هاى جنگ رشد منفى داشته و به ۴‎/۲- درصد رسيده ولى بعداً تا حدودى افزايش پيدا كرده. در سال ۵۷ توليد سرانه به قيمت سال ۷۶ حدود ۶۰۲۲ ريال بوده كه در سال ۸۱ به ۵۴۱۰ رسيده، اين آمارها نشان مى دهد ايران در اين دو دهه فقيرتر شده گذشته از فقر اقتصادى و در هم تنيدگى آن با فقر فرهنگى مفرط كه گريبانگير اين طبقه بوده


الگوى شهر در ايران، در حقيقت رشد بادكنكى بوده است كه نه از سر قاعده و يا تكوين اصول شهروندى و بلوغ شهرمدارى صورت گرفته كه در نتيجه چاه هاى مسجد سليمان و گسترش آن يك شبه ره صد ساله رفته است و انبوهى از چهارراه و چراغ برق و مغازه و خانه را يك جاگرد آورد. هر چند چنين رشدى از سر فرهنگ شهروندى و اصول شهرسازى نباشد اما نصفه و نيمه، همچنان بقاى خود را حفظ كرده است. اما بخش دردناك و هميشه همراه شهرهاى ايران، سايه معلول و دردسر آفرينى به نام زاغه نشينى، كپرنشينى، آلونك ها و حاشيه نشين ها بوده اند كه چون بختكى، از يك سو محصول فضولات پالايش نشده اقتصاد نامتوا شهرى و فرهنگ فقر و از سوى ديگر خود صادر كننده ليست ناهنجارى ها و كژ مدارى هاى رفتارى به دايه دوست نداشتنى شان، يعنى شهرها و شهرى ها هستند. براى حاشيه نشين ها اصطلاح هاى سكونت گاه هاى خودرو، محله هاى فقيرنشين مسكن هاى غيررسمى، حلبى آباد و بيقوله نشين نيز استفاده مى شود. نكته قابل توجه آن است كه حاشيه نشينى تنها در مورد كسانى كه در حاشيه شهر ها سكونت دارند، به كار برده نمى شود بلكه گاهى اين مناطق داخل شهر ها هم شكل مى گيرند مانند خاك سفيد تهرانپارس و شيرآباد زاهدان. اين مناطق داراى شرايط مشابهى هستند. نظارت قانونى بر شكل گيرى فضاهاى شهرى و احداث مسكن صورت نمى گيرد و در مدت زمان بسيار كوتاهى به وسيله مهاجران اشغال مى شود. بنابراين، همبستگى، انسجام اجتماعى و همگونى فرهنگى نيز بين آنان وجود ندارد و اين خود دليلى براى بروز ناهنجارى و بزهكارى است. از آنجا كه بيكارى و نداشتن در آمد، روحيه تحقير را در جوانان شكل مى دهد، اين مسائل عاملى براى انتقام گيرى از محيط مى شود.
از سويى به علت هماهنگ نبودن سطح فرهنگى ساكنان اين حاشيه ها و جمعيت جوان، پايين بودن سواد، ضعف تعلق اجتماعى و نبود ابزارهاى كنترل و نظارت بيرونى، ميزان جرم خيزى در اين مناطق بالاست. آنها از روى اجبار به اين مناطق آمده اند و امكانات دگى مناسبى هم ندارند، بنابراين زمينه ها و انگيزه هاى بالقوه ارتكاب جرم و مفاسد اجتماعى را در سطح بالايى دارند. آنها الگوهاى رفتار اجتماعى خاصى ندارند و به محل دگى خود هم به عنوان يك گذرگاه نگاه مى كنند، بنابراين تعلق اجتماعى پيدا نمى كنند و همين موجب رفتارهاى نابهنجار مى شود. آنها آينده اى هم براى خود نمى بينند پس دليلى براى انضباط در رفتار اجتماعى حس نمى كنند. عوامل و زمينه هايى مانند ازدواج و روابط همسايگى كه مى تواند پيوندهاى اجتماعى را تقويت كند در بين مردم حاشيه نشين ضعيف است و اين مسأله باعث نوعى ستيز اجتماعى مى شود. نخستين نشانه ها و آثار پايين بودن سطح سواد آن است كه اين افراد به هيچ يك از برنامه ها و مقررات شهرى توجه نمى كنند. همه اين عوامل منجر به شكل گرفتن بردارى شده است كه نشان مى دهد در سه دهه گذشته بيشترين ميزان حوادث و جرايم در بين مردم حاشيه نشين اتفاق افتاده است كه مهمترين علت آن نبود تعلق اجتماعى است. از سوى ديگر ضعف عوامل بيرونى بازدارنده نيز از دلايل بالا بودن ميزان جرم در اين مناطق است. حاشيه ها زير پوشش حمايت هاى شهرى نيستند پس مراكز نظارتى و انتظامى نيز در اين مناطق توسعه پيدا نكرده است.
تصوير جزيى تر حاشيه نشينى چنانكه تحقيقات انجام شده در وزارت كشور نشان مى دهد حاكى از آن است كه استان هاى تهران، مشهد و كرمانشاه وضعيت حادى در زمينه حاشيه نشينى دارند و اين مسأله در شهرهاى بزرگ نگران كننده است.
آنها از كجا آمدند؟
سال هاى ۵۶-۵۲ و اندكى پس از آن سال هاى طلايى و به ياد ماندنى براى شهرنشين هاى ايرانى بود. افزايش قيمت نفت و تزريق يكباره آن به اقتصاد ايران سطح درآمد سرانه را به صورت چشمگيرى افزايش داد. از سوى ديگر ثروتى كه زمين هاى تقسيم شده نصيب مالكان كرده بود آنها را وسوسه مى كرد تا به سوى شهرها بيايند. در فرآيند تقسيم ثروت ناشى از افزايش قيمت نفت و نيز نتايج اين توزيع نامتوا، روستاها هر روز سهم بيشترى از توسعه نيافتگى را به خود اختصاص مى دادند. آنها با فروش زمين ها و سرمايه اى اندك به سمت شهر ها هجوم مى آوردند غافل از آنكه با آن پول كم و مهارت ناداشته، فرصتى براى زيست شهرى نخواهند داشت. بدين ترتيب آن شد كه سهم آنها از شهرها، تنها اقامت در حاشيه آنها بود پس از انقلاب اين نيروى مهاجر با رشد جمعيتى ۵ درصد هم روبرو شد. چنانكه جمعيت ايران از ۳۶ ميليون سال ۵۷ به ۵۸ ميليون سال ۷۰ رسيد.
با اين حال برنامه اول و دوم اقتصادى هم توجه خاصى به موضوع اشتغال نكرد، در نتيجه نرخ بيكارى از ۹‎/۱ درصد در سال ۷۵ به ۱۴‎/۹ درصد در سال ۸۰ رسيد و تعداد بيكاران به ۳ ميليون در سال ۸۰ رسيد. در اين ميان وضعيت اجتماعى گروه بيكاران، حاشيه نشينان و روستاييان و اثرات واكنش آنها بر معادلات سياسى، اجتماعى و اقتصادى ايران در خور توجه است. اين روند تا آنجا پيش رفت كه هم اكنون يك هشتم جمعيت شهرى كشور به صورت حاشيه نشين در كناره شهرهاى بزرگ دگى مى كنند، اين رقم در ۱۰ سال آينده ۲ برابر خواهد شد.
حاشيه نشينى هر چند واقعيت مزمن شهرهاى ايران در طول دهه هاى گذشته بوده است اما بيمار و لنگان، همچنان حياط بيمارگونه خود را حفظ كرده است. حجم انبوهى كه در ملغمه اى از جهل و فقر، به هر وسيله مى كوشد تا تئورى بقاى خود را در پس ارتزاق از بدنه شهرها ثابت كند. اين جمعيت حاشيه نشين، در حالى پس از انقلاب تكثير شد كه هم اكنون ۸ ميليون از جمعيت موجود ايران را تشكيل مى دهند. گذر ۲ دهه زيست اين جمعيت و فراموشى مكرر متن نسبت به حاشيه چنان شد كه در تمام طول اين مدت، زمينه براى رشد و تكثير باكترى وار جرم و انواع بزه هاى اجتماعى و روانى فراهم شد. حاشيه هاى فراموش شده در محيطى تاريك و نمور كه نه چراغ قوه نظارتى توانست چشم هاى خو گرفته به تاريكى را بيازارد و نه آموزش و مبارزه اى فرهنگى در كار بود تا بتواند براى فقر فرهنگى مستتر در فقر طبقاتى اين مناطق راه دررويى تدارك ببيند. ادامه چنين روندى سرانجام بايستى به يك انفجار دردناك ختم شود.
پاكدشت به خاطر ظهور جوان قاتل ۲۲ ساله اى كه ۱۷ كودك هفت تا ۱۲ ساله در ذهن تمامى شهروندان ايرانى و حتى رسانه هاى خبرى خارجى ثبت شد. اين منطقه با ۸۰۰ كيلومتر مربع وسعت صاحب هشت منطقه روستايى مهاجرنشين است كه سرى قتل هاى سال ۸۱ تا ۸۳ در پنج منطقه حاشيه نشين اين شهرستان اجرا شده است. منطقه اى با ۷۷ روستا كه ۲۲ روستا خالى از سكنه شده و فضايى براى ارتكاب جرايم، ترانزيت مواد مخدر و انواع خشونت هاست، در نيمه دوم دهه ۶۰ مملو از مهاجران بى سرپناهى بود كه در گريز از شهرهاى استان خراسان به تهران آمدند. شهرستانى كه از جمعيت ۳۱ هزار نفرى در سال ۵۵ به جمعيتى بالغ بر ۲۰۰ هزار نفر تا سال ۸۰ رسيده است. دو طبقه مهاجران (خراسان، آذربايجان غربى و شرقى، همدان و متن تهران) و بومى ها (پازوكى ها، هراوندها، بوربورها، كردبچه، نجفى و عرب ها) از چهار قوميت لر، كرد، ترك و فارس در آلونك ها و خانه هايى محقر مى زيند و از كمترين امكانات آموزشى، بهداشتى و اجتماعى و حداقل دستمزد بهره اى ندارند. كارگران تهيدست اين مناطق، هفت ماه در سال بيكارند و بسيارى از جوانان و نوجوانانشان به انواع بزه ها و جرم ها آلوده مى شوند. زمين هاى پاكدشت كه در زمان رضاشاه به حاصلخيزى معروف بود، در دست خان ها اجاره به اجاره مى گشت. در سال ۱۳۲۳ چند مترى از آن به هنرستان دخترانه و پرورشگاه يتيمان تبديل شد و پس از انقلاب نيز به نظارت اداره اوقاف در آمد. در چنين فضايى از فقر و حاشيه نشينى، گروه روانشناسان مصاحبه گر با محمد بسيجه (بيجه) اعلام كردند «انگيزه روانى او در انتقامجويى با صد قتل هم خاموش نمى شد» چنين چيزى زنگ خطرى ديگر از پيش روى آرام حاشيه ها عليه متن بود. حاشيه هايى كه با تحقير مداوم اجتماعى و رانده شدن از بطن فعاليت توليدى و اقتصادى زادگاهشان به قانون گريزانى شهرى تبديل مى شوند.
دو جوان مجرم اين پرونده هر دو از مهاجران و نمونه اى از هزاران مهاجر روستايى بودند كه ارائه خدمات رفاهى روستاها با هدف جلوگيرى از مهاجرت به شهرها مى توانست از ورود آنها به حاشيه تهران جلوگيرى كند.
از هفت كلان شهر ايران ، مشهد، اهواز و تهران به ترتيب در حاشيه نشينى سه مقام نخست را دارا هستند. نسل حاشيه نشين ها دو گروهند. نسل اول مهاجران كه از يك سو با تحمل فشار اقتصادى و بيرون شدن از چرخه اشتغال شهرى و روستايى، نه تنها ريشه هاى اخلاقى خود را از دست داده اند، بلكه دچار بى ثبانى مديريت خانواده، اعتياد و انحراف اخلاقى نيز شده اند. نسل دوم در كنار تحمل فقر، بيكارى و تبعيض و نبود حمايت هاى اجتماعى، خرده فرهنگ هاى فقر و خشونت زده را به وجود آورده، گروهى گرفتار جرايم سازمان نايافته اين چنينى شده اند و عده اى هم به نسبت رابطه با حكومت، در تشكل هاى پنهان آموزش داده مى شوند. از سوى ديگر رشد اين پديده بدانجا رسيده كه از مرزبندى موقعيت جغرافيايى براى تعريف اين واژه گذشته است. چنانكه تنها در زير پل مديريت تهران، حدود ۳۰ هزار نفر آلونك نشين دگى مى كنند.
دكتر حسين فرجاد مدرس جامعه شناسى شهرى، نسل جديدمشكلات اجتماعى كه از پس دگى حاشيه نشين ها سربرآورده است را چنين مرور مى كند. كودك آزارى، مهاجرت، اعتياد و روسپى گرى. حاشيه نشين ها در سال ۴۵ به كل جمعيت ۴‎/۴ درصد بودند اما در سال ۶۵ به ۹‎/۱۳ درصد رسيدند. در ۲۵ سال اخير متوسط رشد سالانه توليد ناخالص ملى برابر ۶‎/۱ درصد گزارش شده كه در طول سال هاى جنگ رشد منفى داشته و به ۴‎/۲- درصد رسيده ولى بعداً تا حدودى افزايش پيدا كرده. در سال ۵۷ توليد سرانه به قيمت سال ۷۶ حدود ۶۰۲۲ ريال بوده كه در سال ۸۱ به ۵۴۱۰ رسيده، اين آمارها نشان مى دهد ايران در اين دو دهه فقيرتر شده گذشته از فقر اقتصادى و در هم تنيدگى آن با فقر فرهنگى مفرط كه گريبانگير اين طبقه بوده بايد به نقش كمرنگ نظارتى پليس در اين سال ها اشاره كرد. چنانكه مجرم پرونده پاكدشت مى گويد من را هيچ كس نمى ديد. چنين مسأله اى نمى تواند تمامى انگشت اتهام و يا كم كارى هاى كلان اقتصادى اين دو دهه را معطوف به بخش نظارتى پليس كند اما دست كم مى تواند ما را به اين هشدار راهبرى برساند كه وظيفه اصلى و كلى نهادهاى نظارتى و انتظامى، تأمين امنيت و به صدا درآوردن حضور مقتدرى است كه سكوت مطمئن و امن براى هر مجرمى را در هم بشكند. بنابراين تقليل وظايف انتظامى به حوزه پوشش يا رفتارهاى انتخابى ظاهرى شهروندان نوعى آسان گيرى وظيفه نامبرده اصلى است.
با اين حال انتقال ساكنين اين مناطق به مناطق ديگر، پخش آنها يا تزريق ناگهانى پول خود منجر به مشكلات ديگرى خواهد شد. چنانكه يك جامعه شناس مى گويد ما ناگزيريم تا سازمان شهرى خود را تغيير دهيم و در همان مناطق اصلاحاتى انجام دهيم. پليس، آموزش هاى بهداشتى، نظام آموزشى و امكانات رفاهى در داخل اين مناطق اقدام به برقرارى مكانيسم خاصى براى ايجاد گروه هاى متوسط كرد تا با سرمايه گذارى بلندمدت بر روى جوانان اين محل ها و رسيدگى به وضعيت آموزش و بهداشت فضاهاى عمومى شهرى، نوعى احساس تعلق در آنها ايجاد كرد.
همچنانكه فقر اقتصادى، فقر فرهنگى را تزريق مى كند، ممكن است در بطن جريانات اجتماعى و سياسى چنين جمعيتى دست به اعتراض بد و يا روند خطرناك غلبه حاشيه بر متن را با فرياد كردن شعار برترى نان به وجود آورد. اما در نهايت حكومت و دولت موظف است هر چه بيشتر حاشيه را به متن نزديك كند، امكانات دگى و ارتقاى فرهنگى به موازات يكديگرند، جمعيت فقير حاشيه نشين در نهايت براى اجتناب از برگشت به وضعيت قبلى ناگزير است تا توان درك و شناخت اين موضوع را پيدا كند كه مهار كنترل اقتصاد و افزايش رفاه شهروندان و چه روستاييان، جز با نظارت هوشمندانه مردم و آشنايى هوشمندانه با مكانيسم هاى اقتصادى امكان پذير نيست.
منبع: روزنامه ایران