آغاز و انجام پرونده هسته اي در گفت و گو با دكتر حسن روحاني-1
اروپاراآزمايش مي كنيم
مهدي محمدي
شنبه اول مرداد 1384
 
پرونده هسته اي خود هنوز گشوده است و بحث درباره آن نيز هم. بي گمان صالح ترين فرد براي آنكه گره هاي پرونده هسته اي را يك به يك بگشايد و درباره جزئيات آن مورد به مورد توضيحاتي بكر در اختيار داشته باشد، دكتر حسن روحاني است. او اكنون يك سال و 9 ماه است كه مسئول پرونده هسته اي است و به قول خودش در هزار و يك جور كاري كه در دبيرخانه شوراي عالي امنيت ملي روي سرش ريخته، به اين يكي بيشتر و بهتر از همه مي رسد، آنقدر كه گاهي مجبور مي شود شب ها را هم در همان دفترش بخوابد و...
قصد مجادله و مته به خشخاش گذاشتن نداشتيم و چنين هم نكرديم. شايد لااقل ما در كيهان قبلاً به اندازه كافي جدل كرده و جدلنامه نوشته ايم. قصدمان اين بار شنيدن روايتي از پرونده هسته اي و جويا شدن آخرين وضعيت و اخبار از كسي بود كه تاريخچه پرونده هسته اي -با همه فراز و فرودهايش- اكنون بخشي از كارنامه اوست. با روحاني 4 ساعت در محل شوراي عالي امنيت ملي سخن گفته ايم. آن مقدار از حرفهايمان كه قابل چاپ است در بيش از يك شماره تقديم خوانندگان عزيز كيهان خواهد شد.
::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
¤ درباره جزئيات پرونده هسته اي قبلا به حد كافي در كيهان بحث شده است. لذا شايد مفيدتر اين باشد كه اين گفت و گو را به روندهاي كلي طي شده در حدود 2 سال گذشته اختصاص دهيم، اگرچه حتماً در مواردي بحث درباره جزئيات ضروري خواهد بود. ديپلماسي هسته اي جمهوري اسلامي ايران در اين مدت حامل پيام هايي درباره نحوه نگاه ما به مقوله روابط بين الملل و مسئله امنيت بين المللي و منطقه اي بوده است. براي شروع شايد لازم باشد ابتدا شما ميان وضع فعلي پرونده ازابعاد سياسي، حقوقي و فني با وضع آن در آغاز كار مقايسه اي بكنيد. 
- از نظر تاريخي شروع بحران هسته اي باز مي گردد به مرداد سال .1381 آن زمان به خاطر اقدامات منافقين و كارهاي رسانه هايي مانند CNN اين بحث مطرح شده بود كه ايران در سه مركز مخفي مشغول ساخت سلاح هسته اي است. جمهوري اسلامي ايران هم اعلام كرد از آقاي البرادعي دعوت كرده تا به ايران بيايد و از تاسيسات هسته اي ايران بازديد كند. البرادعي به ايران آمد و پس از سفر او يك مدتي سر و صداها كاهش پيدا كرد. دليلش هم اين بود كه آمريكا در آن مقطع داشت خودش را براي حمله به عراق آماده مي كرد كه اين حمله در اسفند 81 انجام شد. 
بنابراين در اوايل سال 1382 مسايل هسته اي ايران بدون جار و جنجال در محافل غربي مطرح بود اما اول بار كه موضوع ابعاد بين المللي وسيعي پيدا كرد در ژوئن 2003 يا خرداد 1382 بود. در اين تاريخ پرونده ما براي اولين بار در شوراي حكام آژانس بين المللي انرژي اتمي مطرح شد. آقاي البرادعي براي نخستين بار يك گزارشي درباره ايران به شوراي حكام داد و بعد از پايان اجلاس شوراي حكام هم رئيس اين شورا يك بيانيه اي صادر كرد و در آن درخواست هايي را از ايران مطرح كرد. 
¤ اول بار در آن بيانيه است كه از ايران خواسته مي شود گازدهي را درنطنز معلق كند . 
- درخواست ها متعدد بود. از ايران خواسته شده بود پروتكل الحاقي را امضا كند، با آژانس همكاري بيشتري بكند و ايران را تشويق كرده بود كه گازدهي را درنطنز معلق كند. بعد از ژوئن رسيديم به اجلاس شوراي حكام در ماه سپتامبر. در اين اجلاس بود كه يك قطعنامه شديداللحني عليه ايران صادر شد و شوراي حكام براي اجراي درخواست هاي قطعنامه، به ايران يك ضرب الاجل (Dead line) داد. بعد از اين قطعنامه سر و صداي زيادي در دنيا به پا شد و به دنبال آن وضع اقتصادي كشور ما هم به شدت تحت تاثير قرار گرفت. 
¤ چه جور تاثيري؟
- تقريبا همه فعاليت هاي اقتصادي ايران قفل شد. ركود سراسر بازار و حتي معاملات عادي را فراگرفت. چون در دنيا اينطور تبليغ كرده بودند كه بعد از سررسيد اين ضرب الاجل پرونده ايران به شوراي امنيت خواهد رفت. يعني مي خواستند- و تا حدودي هم توانستند- اينطور براي افكار عمومي دنيا جا بينداد كه يك حادثه اي شبيه آنچه در عراق اتفاق افتاد، براي ايران هم پيش خواهد آمد. 
¤ البته گويا طراحان قطعنامه سپتامبر هم بي علاقه نبودند كه موضوع ايران لااقل به شوراي امنيت ارجاع داده شود. وقتي متن قطعنامه را مي خوانيم اينطور به نظر مي آيد كه همه راه ها بسته است و هيچ راه گريزي براي ايران باقي نگذاشته اند. 
- در واقع قطعنامه را طوري نوشته بودند كه ايران اگر آن را اجرا كرد به شوراي امنيت مي رفت و اگر اجرا نمي كرد باز هم به شوراي امنيت مي رفت. اگر ايران قطعنامه را اجرا مي كرد بايد به آژانس اجازه مي داد نمونه برداري ها و بازرسي هاي مورد نظر خودش را انجام بدهد كه در آنصورت معلوم مي شد ايران بدون اطلاع آژانس گازدهي كرده و مرتكب تخلف شده و به اين ترتيب مي توانستند بهانه جويي كنند براي ارجاع پرونده به شوراي امنيت. و اگر ايران اجازه نمي داد، به اين معنا بود كه همكاري نكرده و ازاجراي درخواست هاي قطعنامه سرباز زده و به اين دليل پرونده مي توانست برود به شوراي امنيت. آقاي البرادعي آن مقطع يك تعبيري داشت، مي گفت شما چه همكاري بكنيد چه نكنيد، حداقل اطلاع به شوراي امنيت قطعي است؛ فقط اگر همكاري بكنيد برخورد شوراي امنيت يك مقداري نرم تر خواهد بود. يك چنين شرايطي را براي ما فراهم كرده بودند. اين شرايط باعث شد پرونده هسته اي ابعاد امنيت ملي پيدا بكند و لذا موضوع از ارگان هايي كه تا آن موقع به طور عادي آن را پي گيري مي كردند يعني وزارت خارجه و سازمان انرژي اتمي به شوراي عالي امنيت ملي ارجاع بشود. بالاخره فضاي جهاني فضاي مناسبي نبود و خطراتي در پيش رو بود. اين در تاريخ اكتبر 2003 (مهر 1383) است. 
¤ در همين زمان بود كه بحث تعيين يك نفر به عنوان مسئول پرونده مطرح شد. 
- بله، در اين تاريخ اين بحث مطرح شد كه همه مباحث مربوط به پرونده هسته اي تحت نظر يك نفر قرار بگيرد و دستورات آن يك نفر براي همه ارگان هاي مرتبط با پرونده لازم الاتباع باشد.بحث شد كه آن يك نفر چه كسي باشد؟ در نهايت در جلسه سران نظام تصميم بر اين شد كه من اين مسئوليت را برعهده بگيرم. پيشنهاد دهنده اوليه اين موضوع خود آقاي خرازي بود. منتها من در جلسه استنكاف كردم و گفتم نه، من مسئوليتي نمي پذيرم و كار مي تواند به خود وزارت خارجه محول شود و شوراي امنيت هم كمك و حمايت بكند. اما آقاي خاتمي روي اين مسئله اصرار ورزيد. تقريبا يك هفته اين كش و قوس ادامه داشت. از ايشان اصرار بود و از من انكار. مقام معظم رهبري هم موكدا توصيه مي كردند كه من بپذيرم. من ديدم شرايط ، يك شرايط عادي نيست و نمي شود امروز و فردا كرد و كار معطل بماند، لذا پذيرفتم. 
يك علت اين هم كه قبول كردم اين بود كه احساس كردم عدم پذيرش من به اين علت است كه مي دانم بار سنگين است و از حيثيت و آبرو هم بايد مايه گذاشت. من همان موقع دشواري هاي پيش رو را مي ديدم. يادم هست براي آقاي خاتمي مفصل شرح دادم كه چه اتفاقاتي خواهد افتاد و چه مشكلاتي در پيش رو داريم.
¤ مثلاً چه حدس هايي مي زديد؟
- هم مشكلات خارجي و هم مشكلات داخلي را پيش بيني مي كردم. مي دانستم كه يك عده در داخل مواضع راديكالي خواهند گرفت.
¤ مثل كيهان؟!
-حالا كيهان به عقيده من اگر چه مواضعش راديكال بود اما با يك عقلانيتي توام بود. يعني حرفش منطق داشت. ولي ديگراني بودند كه قصدشان فقط آزار و اذيت بود.حالا بگذريم. من اينها را پيش بيني مي كردم. از طرف ديگر لازم بود ارگان هاي مختلفي در اين موضوع با مسئول پرونده همكاري بكنند و من اطمينان نداشتم كه همه صددرصد حاضر به همكاري باشند. وقتي كار شروع شد 90درصد مشكلاتي كه من پيش بيني مي كردم محقق شد. هم عدم هماهنگي ها بود و هم كارشكني ها. ما آن موقع خصوصاً با بعضي نمايندگان مجلس و بعضي شخصيت هاي ديگر مشكلات زيادي داشتيم. روز اول من چون اين دشواري ها را مي ديدم نمي خواستم مسئوليت پرونده را قبول كنم. اما بعد ديدم اين تلاش براي حفظ و مصون نگهداشتن خود چندان صحيح نيست. به هر حال ما اگر آبرويي داريم متعلق به نظام است نه براي چيز ديگر.
¤ ما قصد متوقف شدن روي اين مقاطع را نداريم. ما قبلاً به اندازه كافي درباره جزئيات با آقايان ديگر بحث كرده ايم. اما همين جا سؤالي هست كه گمان مي كنم مناسب باشد شما به آن پاسخ بدهيد. دو موضوع هست كه مي خواهيم ببينيم شما در آن آغاز كار درباره آنها چه ايده اي داشتيد. يكي تيم مذاكره كننده كه به هر حال نيروهاي در ميدان پرونده هستند و ديگري مكانيسم تصميم سازي در پرونده يعني مراحلي كه بايد طي مي شد تا يك تصميم در پرونده هسته اي ساخته شود.
- ببينيد قبل از اينكه من مسئول شوم يك تدابيري درباره اين موضوعات وجود داشت. يك جلسه اي بود كه مي شود نام آن را «جلسه سران» گذاشت كه از قبل درباره اين پرونده وجود داشت و من هم عضو آن بودم. جلسه دومي بود كه اسمش را مي شود «كميته سياستگزاري» گذاشت كه در رده دوم بود. اين هم وجود داشت.
¤ اعضاي آن چه كساني بودند؟
- جلسه در سطح وزرا بود و بعضي شخصيت هاي ديگر هم حضور داشتند. مثلاً آقاي دكتر لاريجاني، آقاي دكتر ولايتي، وزير اطلاعات، رئيس سازمان انرژي اتمي حضور داشتند و هنوز هم هستند. در رده سوم يك جلسه كارشناسي هم بود كه تركيبي بود از كارشناسان نهادهاي مختلفي كه در موضوع درگير هستند.
¤ متولي اين جلسات چه نهادي بود؟
- وزارت خارجه. افرادي هم كه مذاكره مي كردند عمدتاً از وزارت خارجه بودند. يعني اين تيم قبل از اينكه من مسئول پرونده بشوم وجود داشت. اينها در ماه ژوئن و مخصوصاً در سپتامبر به آژانس رفته و در آنجا فعال بودند.
¤ تركيب آن همين تركيب فعلي بود؟
- بله، همين تيم بود. حالا ممكن است يك تغييرات جزئي در آن به وجود آمده باشد ولي تيم فعلي حضور داشتند. در واقع وقتي من مسئول شدم. هيچ تغييري ندادم. جلسه سران كه روشن است. جلسه وزرا را هم كه من قرار نبود تغيير بدهم. در واقع اصلاً قرار بود من با همان موجودي و امكانات كار كنم. مثلاً در مورد تيم مذاكره كننده، من نه كسي را حذف كردم و نه كسي را به آن افزودم. همان ها ماندند و هنوز هم هستند.
¤ تصميمات چگونه اتخاذ مي شد؟
- تصميمات مهم يا استراتژيك در جلسه سران نظام اتخاذ مي شد.
¤ چه تصميماتي «استراتژيك» و «مهم» محسوب مي شد؟
- حالا بايد مثال بم. مثلاً تصميم درباره اينكه با اروپا مذاكره بكنيم يا نه يا اين تصميم كه با آژانس همكاري گسترده بكنيم يا نه. اين تصميمات در جلسه سران اتخاذ شد. يا مثلاً تصميم درباره اينكه چرخه سوخت خط قرمز ماست و تحت هيچ شرايطي از آن صرف نظر نمي كنيم هم جزو اين تصميمات بود. در واقع همه اصول و تصميمات مهم و استراتژيك كه مبناي كار است در جلسه سران مورد تصويب قرار مي گرفت. تصميماتي كه در رده دوم يعني جلسه وزرا اتخاذ مي شد قبل از آنكه اجرا بشود به اطلاع رهبري و رئيس جمهور مي رسيد. در جلسه سوم يعني جلسه كارشناسي بيشتر درباره جزئيات به تفصيل بحث مي شد و خود من آن را اداره مي كردم.
¤ جهت اتخاذ تصميمات چگونه بود؟ از پايين به بالا يا از بالا به پايين؟
- بنا به موارد متفاوت است.مثلاً اين تصميم كه همكاري ما با آژانس، همكاري كاملي باشد، از پايين به بالا آمد. اما تصميم درباره اينكه چرخه سوخت خط قرمز ما باشد هم در جلسات كارشناسي مطرح شد و هم در جلسه سران. در بيشتر مواقع البته تصميمات از پايين به بالا اتخاذ مي شد، يعني اصول مربوط به آنچه در جلسات كارشناسي يا جلسه وزرا بحث مي شد، در جلسه سران مورد بررسي و تصويب قرار مي گرفت.
¤ آيا مواردي هم بود كه در پايين تصميمي ساخته شود و در بالا مورد مخالفت قرار بگيرد؟ چون اين شبهه گاهي مطرح شده است كه تصميمات در پايين به گونه اي پخت و پز و به سران نظام ارائه مي شد كه آنها راهي جز اينكه تصميمات اتخاذ شده در پايين را بپذيرند، پيش پاي خود نمي ديدند.
- من مثالي مي م تا اين موضوع روشن بشود. اين ايده كه ما در كنار كار با آژانس، يك كار سياسي سيستماتيك هم بايد داشته باشيم، در جلسات كارشناسي شكل گرفت. اما پيشنهادها مختلف بود كه طرف كار سياسي ما چه مجموعه اي باشد. آنچه در جلسه سران مورد تصويب قرار گرفت اين بود كه ما با اروپا وارد مذاكره بشويم. البته اين به اين معنا نبود كه با ديگران كار نكنيم.
يا به عنوان مثالي ديگر وقتي ما به مرحله راه اندازي اصفهان رسيديم، اختلاف نظرهاي زيادي وجود داشت در اين باره كه اصفهان راه اندازي بشود يا نه، چون خب اينكار تبعاتي مي توانست داشته باشد. اما در نهايت در جلسه كارشناسي اين تصميم گرفته شد كه اصفهان راه اندازي شود و سران هم تأييد كردند.
¤ درباره تعليق چطور؟
- اصل تعليق در جلسه سران مورد تصويب قرار گرفته بود، منتها در مورد حدود آن ...
¤ مقصودتان زمان تعليق است؟
- زمان البته مشخص نبود. در جلسه سران هم اين بحث مطرح شد كه ما تعليق را به صورت داوطلبانه بپذيريم تا زمانش در اختيار خودمان باشد. ضمناً اين هم بود كه تعليق را براي يك دوره كوتاه مثلاً 6 ماه يا يك سال قبول كنيم. در مذاكرات با 3 وزير اروپايي هم يكي از مواردي كه خيلي وقت ما را گرفت، همين قيد شدن صفت «داوطلبانه» براي تعليق بود. آنها نمي پذيرفتند كه اين كلمه بيايد. ما هم مي گفتيم بدون آن نمي پذيريم. چون اگر قيد نشود كه تعليق داوطلبانه است، به اين معناست كه ما درباره تعليق تعهدي داده ايم در حالي كه ما به هيچ وجه حاضر نبوديم درباره تعليق تعهدي بدهيم.
¤ درباره افزايش گستره تعليق چطور؟
- تعليق ابتدا از نطنز آغاز شد. آنچه ما در اكتبر در بيانيه تهران پذيرفتيم فقط تعليق گازدهي در نطنز بود. بعد در فوريه 2004 تعليق مطابق توافقنامه بروكسل به ساخت و مونتاژ قطعات ماشين هاي سانتريفيوژ توسعه پيدا كرد. اروپايي ها در بروكسل متعهد شدند در ازاي اين تعليق پرونده ما را در اجلاس ژوئن 2004 ببندند و چون اينطور نشد، كار در زمينه ساخت قطعه و مونتاژ را شروع كرديم. پس از آن در پاريس (نوامبر 2004) براي بار سوم ما تعليق جديدي را پذيرفتيم.و براي سومين بار دامنه تعليق گسترش يافت. البته در پاريس خيلي بحث بود كه ما مسئله را چگونه پيش ببريم. كارشناسان ما كه در پاريس در حال مذاكره با اروپايي ها و تدوين متن موافقتنامه بودند دائماً با من در تماس بودند- من در تهران بودم- و وقتي كار كامل شدن و زمان امضا فرا رسيد من گفتم دست نگهدارند و امضا نكنند و كل آنچه را كه تفاهم كرده اند به تهران بفرستند و به اروپايي ها هم بگويند امضاي آنچه نهايي شده منوط به تأييد تهران است.
¤ چرا اينكار را كرديد؟
- احساس مي كردم مسئله فوق العاده مهم است و به گونه اي نيست كه من بتوانم به تنهايي در آن تصميم نهايي را بگيرم. از يك طرف اگر ما آن تفاهم را نمي پذيرفتيم، از آنجا كه اجلاس نوامبر خيلي نزديك بود، حتماً در آنجا دچار مشكلات جدي مي شديم و احتمال اينكه پرونده در ماه نوامبر به شوراي امنيت برود خيلي بالا بود و اگر مي پذيرفتيم يك مشكلش اين بود كه گستره تعليق موارد جديد بسياري را دربرمي گرفت كه تا آن موقع تعليق نشده بود و مشكل ديگر اينكه اروپا زمان را براي مذاكره نمي پذيرفت. ما اصرار داشتيم كه زمان مشخصي براي مذاكرات تعيين شود اما اروپا با معين شدن يك زمان ثابت (Fix) براي پايان مذاكرات مخالفت مي كرد.
¤ در نهايت هم در توافقنامه پاريس زمان نيامد؟
- نه نيامد. توافقنامه پاريس زماني براي پايان مذاكرات در نظر نگرفته است. به همين دليل هم من مي گفتم بايد بيايد و در جلسه سران مورد بحث قرار بگيرد. البته ما در مجموع فكر مي كرديم زمان مذاكرات نبايد طولاني باشد چون تعليق وصل شده بود به دوران مذاكره. من قبل از پذيرش توافقنامه پاريس اين موضوع را به 3 سفير اروپايي و بعد از آن در كنفرانس مطبوعاتي با تأكيد اعلام كردم. يادتان باشد مرتباً مي گفتم زمان مذاكرات كمتر از يك سال خواهد بود.
¤ مي گفتيد بحث ماه داريم نه سال.
- بله، دقيقاً آنها مي گفتند ما اصلاً نمي توانيم اين زمان را محدود بكنيم و حتي بحث چند سال را مطرح مي كردند. 
¤ هنوز هم سر آن حرفتان هستيد كه مذاكرات نهايتاً كمتر از يك سال طول خواهد كشيد؟ يعني در نوامبر امسال به هر حال همه چيز تمام شده است؟
- بله من سرقولم هستم. حالا اين را مي خواستم عرض كنم كه درباره توافقنامه پاريس در جلسه سران تصميم گيري شد. آنجا خيلي بحث بود كه ما اين توافقنامه را چگونه بپذيريم و نهايتاً نتيجه اين شد كه ما درك و تفسير خودمان را از توافقنامه براي طرف اروپايي دقيقاً توضيح بدهيم و به آنها بگوييم ما با اين درك توافقنامه را امضاء مي كنيم.
من اين را به طور دقيق براي 3 سفير توضيح دادم و از آنها خواستم وزرايشان را به دقت در جريان قرار بدهند.
¤ اگر لازم باشد زنان شاءالله درباره جزئيات توافقنامه پاريس بحث بيشتري مي كنيم. سؤال اصلي اين بود كه شرايط امروز نسبت به زمان آغاز بحران به چه نحو و تا چه حد تغيير كرده است؟
- من الان حدود يكسال و 9 ماه است كه مسئوليت پرونده را به عهده دارم. آن روز كه من پرونده را در دست گرفتم يعني در مهر 1382 شرايطي بود كه ما با شوراي امنيت فاصله زيادي نداشتيم و حتي احتمال حمله نظامي آمريكا هم چندان ضعيف نبود. آنها در آن هنگام تصور مي كردند كه در عراق در اوج پيروزي هستند و فكر مي كردند ديگر نوبت ايران است. بهترين راهش را هم همين پرونده مي دانستند كه به شوراي امنيت برود و در آنجا قصورهاي ايران را بزرگ بكنند و... شما مي دانيد اينها خيلي تلاش كردند تا تعبير «عدم همكاري» (Non compleience) در قطعنامه ماه نوامبر بيايد و ما هم متقابلاً خيلي كار كرديم تا اينطور نشد. اگر آنها مي توانستند يك چنين تعبيري در قطعنامه نوامبر عليه ما بياورند، كارشان براي برخورد با ايران خيلي ساده مي شد. اگر ما در اكتبر مذاكره را با اروپايي ها شروع نكرده بوديم، حتماً اين اتفاق مي افتاد.
¤ اجازه بدهيد قبل از ادامه بحث در اين باره يك پرانتز باز كنيم. وضع ما به لحاظ فناوري هسته اي در آن مقطع چطور بود؟
- در آن مقطع ما از لحاظ فناوري در واقع موفقيت هاي اوليه را به دست آورده بوديم. يعني ما در حد آزمايشگاهي غني سازي را انجام داده بوديم. در اراك قدم هاي اوليه را برمي داشتيم. و در مورد اصفهان نه UF4 و نه HF6 هيچ كدام هنوز توليد نشده بود، از لحاظ حقوقي هم توضيح دادم كه با وجود قطعنامه سپتامبر شرايط ما شرايط حادي بود. از حيث تبليغاتي هم ما وضع خوبي نداشتيم. غربي ها چنان در افكار عمومي دنيا جا انداخته بودند كه ايران بالاخره يك جايي دارد بمب مي سازد. اين را توانسته بودند القا كنند. به لحاظ سياسي هم تقريبا مي توان گفت يك اجماع عليه ما در دنيا شكل گرفته بود. بالاخره قطعنامه سپتامبر كه حاوي تندترين تعابير عليه ما بود در شوراي حكام با اجماع تصويب شد و همه موضع واحدي داشتند. در بعد اقتصادي عرض كردم تقريبا همه كارهاي ما را ژاپني ها و اروپايي ها روي زمين گذاشته بودند و هيچ كاري انجام نمي شد. حالا اگر بخواهيم خيلي به صورت اجمالي شرايط امروز را توصيف كنيم، خواهيم ديد كه شرايط به نحو محسوسي بهبود پيدا كرده است. به لحاظ حقوقي حداقل قضيه اين است كه پرونده ما از دستور كار نوبه اي شوراي حكام خارج شده است.
¤ اينكه معاون مديركل در يك سطح فني به شوراي حكام گزارش مي دهد، نقض توافقنامه پاريس نيست؟
- نه، پرونده ايران اصلا جزو دستور جلسات شوراي حكام نيست و درباره آن رأي گيري يا قطعنامه اي صادر نمي شود. معاون مديركل در امور پادمان هر زماني مي تواند بيايد و درباره هر كشوري گزارش بدهد. وقتي پرونده در دستور كار قرار دارد، معنايش اين است كه پرونده هنوز سنگين و محتاج رسيدگي نوبه اي است. اما وقتي از دستور خارج مي شود يعني ديگر كار كاملا سبك شده است.
¤ در همين بخش حقوقي آن «اقدامات اصلاحي» (corrective missure) ما بعد از قطعنامه سپتامبر 2003 الان در چه وضعي قرار دارد؟
- در قطعنامه نوامبر 2004 دو تعبير مهم آمد. يكي اين بود كه ايران اقدامات اصلاحي را انجام داده است و ديگر اين كه فعاليت هاي ايران صلح آميز بوده است. اين البته معنايش اين نيست كه ايران همه آنچه را كه آژانس خواسته نهايي كرده و آژانس ديگر كاري با ايران ندارد. هنوز بحث هايي وجود دارد. مسائلي مانند آلودگي البته ديگر در شرف حل نهايي است، مسئله تاريخچه سانتريفيوژهاي p1 و p2 و موارد جزيي ديگر. اما كاملا روشن است كه ديگر چيزي تا حل نهايي ابهامات پرونده ما باقي نمانده است و الان از مديركل هم اگر بپرسيد مي گويد قضيه در شرف اتمام است.
¤ مديركل گفته است كه احتمالا بتواند در اجلاس ماه سپتامبر 2005 قضيه را جمع بندي كند.
- دقيقا. چون ببينيد قصور (failure) يا تخلف (Breach) كه مهم نيست. مهم اين است كه ما اقدامات اصلاحي را انجام بدهيم و اين كار را كرده ايم. احتمال اين كه در سپتامبر پرونده ما به طور كامل بسته بشود، وجود دارد.
¤ معناي اينكه پرونده ما «بسته» بشود، چيست؟ در قطعنامه سپتامبر 2003 شوراي حكام مي گويد مديركل بايد به ايران ابراز «اعتماد» (Ashorance) بكند. آيا مديركل در سپتامبر اين كار را خواهد كرد؟
- ببينيد، اينكه مديركل اعلام كند هر آنچه كه طبق قطعنامه سپتامبر 2003 لازم بوده ايران انجام بدهد، انجام داده است و هيچ «نشانه» يا «دليلي» كه نشان دهد انحرافي در فعاليت هاي ايران وجود داشته يافت نشده است، اينها مدنظر است. الان شرايط ما به گونه اي است كه مديركل مي تواند چنين اعلامي بكند. شايد در سپتامبر يا نوامبر يا به هرحال در همين سال ميلادي بتواند اعلام كند كه به هيچ وجه هيچ نشانه اي در اين باره كه در ايران فعاليت هاي نظامي صورت گرفته است، وجود ندارد.
¤ اصطلاحا مي گويند: «غيبت انحراف» (absence of diversion).
- تعبير «عدم انحراف» را كه در نوامبر اعلام كرده است.
¤ آنجا البته مي گويد كه اين عدم انحراف مربوط به موارد اظهار شده است.
- خب اگر بخواهد بگويد موارد اظهارناشده اي وجود دارد بايد بتواند ثابت كند. به علاوه در نظر داشته باشيد كه مثلا در مورد ژاپن يا كانادا گفتن اين كه هيچ مورد اظهارنشده اي وجود ندارد سالها طول كشيد. اما اين كه براي ايران هم چنين اعلامي بكند، يعني بگويد هيچ نشانه اي از انحراف وجود ندارد، من گمان مي كنم با توجه به حجم همكاري هاي ايران بتواند تا پايان سال جاري ميلادي اين كار را بكند. بنابراين اگر بخواهيم در بخش فني و حقوقي مقايسه اي بكنيم ميان وضع فعلي و وضعمان در آغاز بحران، به نظرم قابل انكار نيست كه پيشرفت هاي بسيار جدي به وجود آمده است. اما در زمينه فني روزي كه ما وارد اين قضيه شديم اصلا چيزي به نام اصفهان وجود نداشت. تعداد سانتريفيوژهاي ساخته شده ما بسيار محدود بود. امروز ما اصفهان را در حد صنعتي راه اندازي و آزمايش كرده ايم و چند تن UF6 توليد شده است. امروز تعداد سانتريفيوژهاي ساخته ش