انتخابات نهم


گفت وگو با موسى غنى نژاد

۱ مرداد ۱۳۸۴

سياستمداران و تكنوكرات هاى متمايل به جبهه اصلاحات هر چه از سوم تير فاصله مى گيرند و اثر شوك نتيجه اين انتخابات رو به افول مى رود، بيش از هر چيز شايعات و گمانه ى ها در مورد كابينه احمدى نژاد را پيگيرى مى كنند ولى اهل فرهنگ قبل از آن نگران و پيگير موضوع اكبر گنجى هستند. هر كدام با يك نظر ولى يك مطلوب دارند:
گنجى سلامت آزاد شود. موسى غنى نژاد از معدود متخصصان معرفت شناسى در حوزه اقتصاد هم نظير غالب روشنفكران اولين سئوالى كه از يك خبرنگار مى كند اين است: «از گنجى خبر جديدى ندارى.» قرار است با او در خصوص انتخابات سوم تير و اجماع روشنفكران و اهل فرهنگ بر روى هاشمى و ارزيابى علل شكست آنها گفت وگو كنيم
*در حال فاصله گرفتن از سوم تير هستيم. نتيجه نه براى برندگان و نه براى بادگان تا اين حد كه آمار رسمى گوياى آن است قابل پيش بينى نبود. چه عواملى سبب شد تا اين اتفاق غيرمنتظره بيفتد؟
يك منطق خيلى روشنى در اين انتخابات وجود داشت ك شبيه به دوم خرداد بود. از يك سو برخى از اصلاح طلبان دچار سرخوردگى بودند و در انتخابات شركت نكردند و از سوى ديگر يك بى اعتمادى از سوى مردم به سياستمداران شناخته شده وجود داشت كه برآيند اينها راى مردم به تغيير وضع موجود شد. در دوم خرداد هم مردم به نفى وضع موجود راى دادند و راى مردم در سوم تير هم بيش از همه راى به تغيير وضع فعلى و اعلام نارضايتى از اوضاع كنونى بود. گرچه محتواى اين دو تغيير يكسان نباشد.
*آيا آنهايى كه دوم خرداد ۷۶ به خاتمى راى دادند در سوم تير ۸۴ احمدى نژاد را انتخاب كردند؟
نه، ساختار جمعيتى و اجتماعى راى دهندگان تغيير كرده است. به خصوص نقشى كه جوانان و بانوان در دوم خرداد داشتند، در سوم تير وجود نداشت و اين ميزان بالايى از تفاوت كيفى اين دو انتخاب است. اما نكته مهم اين است كه ببينيم پيروزشده ها در چه چيز پيروز شدند. به نظر من در نفى آنچه كه از آن دفاع مى كنند، پيروز شدند. آنها پيروز شدند چون آقاى هاشمى را شكست دادند. ولى تقريباً آقاى هاشمى سمبل چيزى است كه ما در بهترين حالت خودش به آن مى گوييم انقلاب اسلامى. يعنى يك نظام معتدل، كارآمد و امروزى. مخالفان آقاى هاشمى با شكست ايشان بهترين مدلى را كه مى توان از جمهورى اسلامى تصور كرد، شكست دادند.
*آقاى دكتر چه شد كه يك اجماع گسترده در ميان روشنفكران در حمايت از آقاى هاشمى در مقابل آقاى احمدى نژاد صورت گرفت؟
عده كثيرى از روشنفكران اعم از دينى و عرفى در انتخابات اخير از اعتدال حمايت كردند، به طور مشخص از آقاى هاشمى در دور دوم. به اين دليل كه گمان كردند جريان سياسى اى كه با انقلاب شروع شده با آزمون و خطاهاى فراوان و با هزينه زياد به سمت مدرن شدن مى رود و مخالفان آقاى هاشمى كه خواستار بازگشت به ۲۶ سال قبل بودند، در واقع ترمزى براى ماحصل روند اين مدت شناخته شدند. هرچند كند ولى حركتى اصلاحى شروع شد. حمايت روشنفكران از آقاى هاشمى نبود بلكه حمايت از مسيرى بود كه انقلاب در آن افتاده بود اين خيلى اتفاق جالبى بود و در آينده يك نقطه عطف تاريخى خواهد بود.
*مگر اين دو دسته يعنى روشنفكران عرفى و روشنفكران دينى با هم قهر بودند. يا خصومت داشتند كه اجماع آنان نقطه عطف شده است؟
بله، به نظر من اين اجماع به طور غير مستقيم محصول كارى است كه آقاى اكبر گنجى از پايه گذاران آن است. به رغم اينكه ايشان در اين انتخابات شركت نكرد. اين تجربه شخصى خود من هم است. آقاى گنجى اولين كسى بود كه از ميان روشنفكران دينى (حلقه كيان) مرز خودى و غير خودى و مرز روشنفكرى دينى و متعارف يا به قول شما عرفى را درهم شكست. گنجى پلى زد ميان افرادى كه اهل فكرند. ايشان در سال ۷۵ و در كتابى تحت عنوان «سنت و مدرنيته» مجموعه گفت وگوهايى با چند تن از روشنفكران عرفى انجام داد و سپس در مجله راه نو اين رويه را پى گرفت. رويه اى كه تا پيش از آن وجود نداشت و ديالوگى بدين شكل ميان اين دو دسته از روشنفكران وجود نداشت. مرز تصنعى ميان روشنفكران مشروع برچيده شد و تاثير مهمى در جريان روشنفكرى داشت. اگر هم در انتخابات اخير برخلاف اكثر ما و در اجماع گسترده صورت گرفته، شركت نكرد نبايد مورد گله قرار بگيرد چون راى ندادن هم يك حق است و نبايد مورد تخطئه باشد.
*آيا پشت كردن به اجماعى كه شما به آن نقطه عطف مى گوييد جاى انتقاد ندارد؟
انتقاد ايرادى ندارد ولى نبايد گنجى را محكوم كرد. اين اجماع در مسيرى شكل گرفته و شايد تكوين پيدا كند كه گنجى نقش مهمى در شروع آن داشته، حالا اگر ايشان مسير تندترى نسبت به ما انتخاب كرده نبايد محكوم شود بايد با انصاف با ايشان برخورد كرد. من همين جا آرزوى آزادى هرچه زودتر ايشان را مى كنم.
*چرا اكثريت مردم نتيجه اى كه اكثريت روشنفكران به آن رسيدند را قبول نكردند؟
من سئوال شما را مى خواهم اينگونه تغيير دهم كه اين اجماع چه حاصلى داشت. ببينيد از زمانى كه يك انديشه به عمل تبديل شود طول مى كشد. ولى هيچ مسير اصلاحى از اصلاحات انديشه بهتر نيست. چون عميق ترين نوع اصلاح است. ولى اين يك تاخير زمانى در اجرا دارد كه ما نبايد عجله بكنيم. مثلاً انديشه ها يا ساختار سياسى اى كه ما با آن مشكل داريم ناشى از انديشه هايى است كه در طول صد سال گذشته در عرصه فكرى شكل گرفته است. من به آن انديشه هاى چپ گرايانه مى گويم. در انديشه معاصر ما نوعى سنت گرايى و ملى گرايى با چپ گرايى آميزش داشته اند و انديشه غالب معاصر ما را شكل داده است. اگر از شهريور ۲۰ به بعد را نگاه كنيم نمايندگان اين تفكر حزب توده و جبهه ملى هستند. كه انديشه هاى مدرن را به انديشه هاى سوسياليستى و ناسيوناليستى گره مى ند و يك نوع انديشه دولت مدار را در جامعه ما درست مى كنند. رژيم شاه هم از اين موضوع مستثنى نبود. *در چه مواقعى مردم با روشنفكران و نخبگان مثل اين انتخابات به جاى رجوع پشت مى كنند؟
خيلى اوقات. ولى من اينكه به نخبگان پشت شد (در اين انتخابات) را قبول ندارم. آراى ۱۰ ميليونى آقاى هاشمى قابل چشم پوشى نيست كه ائتلاف نخبگان عمده ترين سهم را در اين راى داشت. معلوم شد كه طرفداران اصلاحات به روشى كه توضيح دادم كم نيستند. فراموش نكنيد نزديك به نيمى از واجدين هم اصلاً راى ندادند. البته اين نكته بايد براى برندگان مهم باشد تا ما.
*به هر حال آنها هم كه راى ندادند از روشنفكران و نخبگان پيروى نكردند.
نه، چون بخشى از اين عدم استقبال به عملكرد بد اصلاح طلبان به خصوص آقاى خاتمى برمى گردد. ولى الان وقت مناسبى براى نقادى ايشان از نظر اخلاقى نيست. بعد ها به آن مى پردازيم. ولى جنجال هاى سياسى اين طيف كه نمونه بارز آن شوراى شهر اول پايتخت بود بى تاثير در رفتار مردم نبود.
بدبينى مردم از اين جا شروع شد كه تحت عنوان توسعه سياسى سطح پايين ترين جاه طلبى ها را در شوراى شهر دنبال كردند و مردم اين را فهميدند. عامل ديگر هم شايد كم توجهى سال هال اول دولت به اقتصاد و حركت اصلاحى كند در اين حوزه در سال هاى بعد بود كه مردم نتيجه آن را احساس نكردند.
اينها همه در ياس و عدم همراهى مردم با نخبگان موثر بود. احساس كردند آقاى خاتمى هر جايى كه بايد كارى انجام مى داد، گفت دست من بسته است.
براى همين مردم به نقش موثر رئيس جمهور بدبين شدند. اين كار اتفاقاً نظام را زير سئوال برد.
بسيارى فكر مى كنند آقاى خاتمى از نظام دفاع كرد در حالى كه حركت ايشان نسبت به نظام بدبينى حاصل كرد. وقتى رئيس جمهور ۲۰ ميليونى نمى تواند، پس كى مى تواند. اين شيوه برخورد باعث سرخوردگى شد. پس نبايد عدم شركت در انتخابات را فقط پاى ماهواره ها و راديو هاى خارجى گذاشت عمده آن ناشى از اين ياس بود.
حالا اگر بخواهيم خلاصه نتيجه بگيريم اين است كه بزرگان نظام بايد خيلى هوشمندانه امور اين دولت را مراقبت كنند.
*چگونه مى توان در عمل از اين اجماع حاصله بهره بردارى كرد؟
سياستمداران به تشكيل يك حزب منسجم و در جهت نيل به آرمان نه براى سكوى پرتاب اهتمام ورد. چيزى كه براى روشنفكران خيلى ضرورى نيست. چون فرهنگى اند و نه سياسى گرچه در مناسبات سياسى اثر گذارند ولى به تشكيلات حزبى نياز ندارند. چون روشنفكر اهل فكر است و در موضع انتقاد وضع موجود قرار دارد. آنها نقد مى كنند و الزاماً كار ايجابى نبايد ارائه دهند..
*يك سئوال جدى دارم. چرا اجماع و ائتلاف بر روى آقاى هاشمى در مرحله اول بدين وسعت شكل نگرفت. ؟
مى خواهم قبل از پاسخ يك بحث را مطرح كنم .همه كانديدا ها مهم ترين دستور كارشان نقد هاشمى بود. ولى اكثراً مى گفتند در ۱۶ سال گذشته چه اشكالاتى وجود داشته است. خب ما در اين ۱۶ سال ناكارآمدى هاى زيادى داشتيم و سعى داشتند كه تمام آن را به گردن آقاى هاشمى بينداد.
ولى آيا كارشان درست بود. نامزد هاى ديگر همگى از افراد كليدى اين نظام بودند و رجل سياسى بودن خود را مديون اين نظام سياسى هستند و در كارنامه نظام سهيم و شريك بودند.
اگر از نظر اخلاقى بررسى كنيم، اخلاقى ترين رويكرد متعلق به آقاى هاشمى بود. چون از گذشته خود و هويتش دفاع كرد. نگفت من نبودم يا دست من نبود. البته مى توان گفت ايشان جنبه هاى منفى كارنامه خود را بيش از حد كم رنگ نشان داد ولى نكته مهم اين است كه از خودش دفاع كرد و از مسئوليت شانه خالى نكرد در حالى كه ساير كانديدا ها گويى در اين نظام نبوده اند و مدام به نفى عملكرد آن به خصوص در اين ۱۶ سال پرداختند.
اما در پاسخ به شما بايد بگويم در دور دوم انتخابات روشنفكران و نخبگان بيشتر و بهتر متوجه اين رويكرد آقاى هاشمى شدند و ديدند ايشان از گذشته خودش نمى خواهد فرار كنند. روشنفكران ديدند آقاى هاشمى با پرنسيب است چون با خودش رياكارى نمى كند.
* شما به آينده دولت بعدى اميدواريد؟
در كوتاه مدت با توجه به شعارهايى كه در مجلس و توسط نيروهاى مشهور به آبادگران داده اند چندان به آينده خوشبين نيستم و اگر توده گرايى به راه افتد نتايج ناگوارى رخ خواهد داد كه بيش از همه به ضرر راى دهندگان آقاى احمدى نژاد خواهد بود. ولى ما نبايد بگوييم بهتر، بگذار دود آن به چشم مردم برود. بلكه بايد كمك كنيم به چنين وضعى نرسيم.
* به طور ويژه در اقتصاد هم بدبين هستيد؟
متاسفانه با افزايش تاريخى قيمت نفت دست دولت براى به كارگيرى شيوه هاى عوام پسندانه و پوپوليستى در اقتصاد بيش از گذشته باز است. يادآورى مى كنم كه در سال هاى ۵۴ تا ۵۶ هم دست رژيم از نظر مالى ناگهان باز شد و پول نفت را به سفره مردم برد و زمينه ساز فروپاشى شد. *مطلوبيت هايى براى پيگيرى از سوى آقاى احمدى نژاد عنوان شده است، نظير رنگين تر شدن سفره ها كه مى تواند معادل رفاه گرفته شود يا حفظ ارزش پول يا كاهش قيمت تمام شده پول كه مراد از آن كاهش سود بانكى است.
اينها وعده هايى ضداقتصاد است. مثلاً كاهش سود بانكى تنها باعث گسترش بى عدالتى و رانت بيشتر در سيستم بانكى ما مى شود. اين يك بحث علمى است و اگر كسى به دنبال نفى علم موجود باشد، نبايد به دنبال نتيجه اى مثبت از عملكرد او باشيم. يا اصرار بر كاهش نرخ ارز جز به معنى فرار سرمايه ايرانيان نيست.
*مگر افزايش رفاه مردم موجب تزلزل ساختار سياسى مى شود؟
نه، ولى رفاه با بردن يكباره پول نفت به سفره ها ايجاد نمى شود فقط سطح توقع بالا مى رود. رفاه بدون ايجاد شغل، افزايش فعاليت هاى اقتصادى و ايجاد درآمد بيشتر به دست مى آيد. ولى توزيع پول يا كالا به سفره هاى مردم رفاه نمى آورد. كارى كه شاه كرد در سال ۵۴ به بعد با افزايش درآمد خود شروع به واردات كرد و خانه ها و سفره هاى مردم رنگين تر و متنوع تر شد. اين كار توقعات را بالا برد.
يكى از اتفاقات بد در انتخابات اخير اين بود كه تعداد زيادى از سران نظام به مفاسد مالى و اقتصادى متهم شدند. نه فقط يك كانديدا بلكه اكثر آنها اين كار را كردند و نامزد پيروز جزء همين دسته بود و اگر بگوييم اينها فقط ترفند هاى انتخاباتى بود مى شود آن را كم هزينه از سر گذراند ولى اگر ادامه پيدا كند به چه معنى است؟ يعنى يا بايد سفره هاى مردم رنگين شود يا اينكه دولت آتى هم مانند قبلى ها داراى اتهامات فساد مالى مى شود. رفتار مردم هم در اين روند پرتنش مى شود. به نظر من اينها با آتش بازى كردند. دامن زدن به كينه هاى طبقاتى نوعى عمل پوپوليستى است كه متاسفانه برون رفتى براى آن در جامعه وجود نخواهد داشت. صلاح در اين است كه به اين رويه ترمز زده شود و مسئوليت ما هم اين است و اگر نشد ديگر ما وظيفه اى نداريم.

منبع: شرق آنلاین