آغاز و انجام پرونده هسته اي در گفت و گو با دكتر حسن روحاني- بخش پاياني
اروپا چاره اي جز توافق ندارد
مهدي محمدي
سه شنبه 4 مرداد 1384
 
پرونده هسته اي ايران از اين پس عمري دراز نخواهد داشت. ظرفيت هاي اين پرونده براي كش آمدن ديگر به تمامي مصرف شده است و ريسماني كه دو سوي اين مذاكره -و در واقع منازعه- را به هم پيوند زده با اندك كششي پاره خواهد شد. سه كشور اروپايي به نمايندگي از اتحاديه اروپا بايد تا پايان ماه جولاي طرحي جامع در زمينه چگونگي دستيابي به توافقي بر سر ترتيبات درازمدت جمهوري اسلامي ايران ارائه كنند. حسن روحاني امروز به صراحت مي گويد كه اگر اروپايي ها در طرح خود حق ايران را در زمينه بهره مندي از فناوري توليد سوخت هسته اي به رسميت نشناسند، ايران فرصت دوباره اي نخواهد داشت كه در اختيار آنها بگذارد و سپس استدلال مي كند كه در واقع اينگونه نيست كه اروپا گزينه هاي متعددي در اختيار داشته باشد. فقط يك راه پيش پاي اروپاست و آن توافق با ايران است مگر اينكه غربي ها طالب در غلطيدن در ورطه بحراني بي منتها باشند. فعلا اما پرونده هسته اي گشوده است و لذا بحث نيز ادامه خواهد يافت...
::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
¤ بناي وضعيتي كه ما الان در آن قرار داريم، در توافقنامه پاريس گذاشته شده است. پس براي اينكه بتوانيم درباره وضع فعلي پرونده هسته اي و دورنماي آن بحث جامعي داشته باشيم، گمان مي كنم لازم است كمي به عقب برگرديم و مروري بكنيم بر مجموعه شرايطي كه منجر به امضاي توافقنامه پاريس شد و اتفاقاتي كه پس از آن رخ داده تا امروز. يك سؤال درباره توافقنامه پاريس كه شايد درباره آن كم بحث شده اين است كه اساساً چه دلايل و عواملي جمهوري اسلامي ايران و طرف اروپايي را به اين نتيجه رساند كه توافقنامه سعدآباد ديگر نمي تواند مبناي كافي براي مذاكرات را فراهم بياورد و در نتيجه دو طرف توافقنامه جديدي با نام توافقنامه پاريس با آن محتواي خاص امضاء كردند؟
- مي دانيد كه اروپايي ها نتوانستند به تعهدي كه در قالب توافقنامه بروكسل در فوريه 2004 كرده بودند، عمل كنند. آنها در بروكسل متعهد شده بودند در ازاي تعليق ساخت و مونتاژ قطعات ماشين هاي سانتريفيوژ در اجلاس ماه ژوئن شوراي حكام پرونده ما را ببندند. ما در توافقنامه بروكسل گفته بوديم كه در ماه مارس دستورالعمل هاي لازم براي تعليق ساخت و مونتاژ را صادر خواهيم كرد و به دنبال آن در ماه آوريل قطعه سازي و مونتاژ را معلق كرديم، البته به استثناي 4 كارگاه كه در مورد آنها هم استدلال ما اين بود كه اين كارگاه ها خصوصي هستند و ما نتوانسته ايم صاحبان آنها را براي تعليق فعاليت هايشان قانع كنيم كه كارشان را معلق كنند. اگر هم بخواهيم آنها را مجبور به اين كار بكنيم، ناچار بايد به خاطر خسارتي كه مي بينند به آنها غرامت بپردازيم. اين مسئله در گزارش آقاي البرادعي هم آمده است. او در گزارش نوشته است كه قطعه سازي و مونتاژ به حال تعليق درآمده به جز در چند كارگاه كه آنها همچنان به كار خودشان ادامه مي دهند. اين البته خلاف تعهد ما در بروكسل نبود، چرا كه ما در توافقنامه بروكسل نوشته بوديم «تا جايي كه ممكن است» قطعه سازي و مونتاژ را معلق خواهيم كرد. به ماه ژوئن رسيديم يك مقدار به خاطر فشار آمريكا و يك مقدار هم به دليل فشار سران اروپايي به كارشناسانشان، اين بحث پيش آمد كه كارشناسان اروپايي در توافقنامه بروكسل كلاه سرشان رفته و چيزي را تعهد كرده اند كه نمي بايست مي كردند. همان موقع در روزنامه هاي اروپايي اين موضوع آمد كه بوش به بلر زنگ زده و با عصبانيت از او به خاطر امضاي توافقنامه بروكسل توضيح خواسته است. همينطور صدراعظم آلمان، رئيس جمهور فرانسه و نخست وزير انگليس هم به مقامات رده پائين تر خود فشار زيادي آوردند كه چرا چنين توافقي با تهران كرده اند. ضمن اينكه اين را هم عرض كنم كه توافقنامه بروكسل را بعد از اينكه مديركل ها امضا كردند، سه وزير خارجه اروپايي هم امضاء كردند و براي من فرستادند. به اين دلايل اروپايي ها در ژوئن حالا يا نتوانستند يا نخواستند، به هر حال آنچه تعهد كرده بودند عمل نشد. بعد از آن ما احساس كرديم ديگر دليلي ندارد كه تعليق ساخت و مونتاژ قطعات را ادامه بدهيم و در ماه جولاي 2004 (تير1383) اين تعليق را شكستيم. وقتي ما اين كار را كرديم سروصداي زيادي در دنيا به پا شد. مي گفتند ايران تعهد خودش را نقض كرده است اما ديگر استدلالي نمي كردند كه توافقنامه بروكسل چه بوده و...
¤ آقاي دكتر، اين تنها موردي است كه ما تجربه شكستن تعليق و خروج از آن را داريم.
- بله، اين تنها مورد خروج از تعليق است.
¤ و نشان مي دهد خروج از تعليق خيلي هم سخت نيست.
- حالا در هر زماني بايد ببينيم شرايط آن زمان چيست. اما اين هست كه ما نمي توانيم بي جهت خودمان را به توافقي ملتزم كنيم كه طرف مقابل آن را نقض كرده است. البته شما مي دانيد يك دعوايي بين ما و اروپايي ها هست كه از زمان امضاء بيانيه تهران به اين طرف هنوز هم ادامه دارد و آن هم اين است كه آنها همواره گفته اند تعليق طبق قطعنامه هاي شوراي حكام وظيفه شماست، ما هم گفته ايم شوراي حكام حق ندارد هيچ كشوري را موظف به تعليق- ولو موقت- فعاليت هاي صلح آميزش بكند و لذا هرگز بر مبناي قطعنامه تعليقي انجام نداده ايم.
¤ ما همواره گفته ايم تعليق اقدامي است داوطلبانه كه بر مبناي توافق سياسي با اروپا انجام مي شود.
- بله، دقيقاً. اين را ما در نامه هايمان به آژانس هم تصريح كرده ايم. يعني هر وقت نامه اي به آژانس نوشته ايم كه تعليقي را اطلاع بدهيم، در آن آورده ايم كه اين تعليق بر مبناي تفاهم سياسي با اروپا كه مثلا در فلان تاريخ انجام شده، انجام مي شود و آژانس صرفاً بايد مطلع باشد تا آن را راستي آزمايي كند. پس اين دعوا همواره بين ما و اروپا بوده و حتي گاهي به شوراي حكام هم كشانده شده كه ما مي گفته ايم از لحاظ حقوقي تعليق وظيفه ما نيست و آن را صرفا به قصد اعتمادسازي انجام مي دهيم. شما به ياد بياوريد در قطعنامه سپتامبر 2003 كه از ما تعليق مي خواهد هيچ كدام از دو اصطلاح «داوطلبانه» (Voluntary) و «به قصد اعتمادسازي» (Cofidence building mesure) وجود ندارد. بعد از اينكه اين اصطلاحات در توصيف تعليق در بيانيه تهران آمد، در قطعنامه هاي شوراي حكام (نوامبر 2003 به بعد) هم تكرار شد. آمدن اين اصطلاحات از لحاظ عملي شايد خيلي فرقي نكند، اما از لحاظ حقوقي بسيار مهم است، خصوصا براي روزي كه اختلافات بخواهد بالا بگيرد.
¤ درباره «داوطلبانه» بودن تعليق خصوصا بعد از قطعنامه نوامبر 2004 بحث هايي هست. در بند اول اجرايي اين قطعنامه- كه پيشنهادكنندگان آن اروپايي ها بوده اند- از ايران خواسته شده است تا زماني كه مسايل در دست بررسي پي جويي مي شود، تعليق را به عنوان يك اقدام «اساسي» (Essential) حفظ كند. بعد از صدور اين قطعنامه هم مقامات اروپايي و هم گاهي بعضي مقامات آژانس تعليق را وظيفه حقوقي ايران دانسته اند و خصوصا مقامات اروپايي همواره گفته اند ايران در صورت خروج از تعليق قطعنامه شوراي حكام را نقض كرده است. وجود كلمه «داوطلبانه» گويا مشكل خاصي را حل نمي كند چرا كه با وجود اين كلمه از ديد آژانس هم، خروج ما از تعليق يك تخلف حقوقي محسوب مي شود.
- موضوع تعليق در دو مقطع شكل ويژه اي به خود گرفته است. يكي در سپتامبر 2003 و ديگري در نوامبر .2004 در سپتامبر قطعنامه از ايران مي خواهد غني سازي و فعاليت هاي مرتبط با آن را معلق كند، تا زماني كه مديركل «اعتماد» بدهد كه فعاليت هاي ايران صلح آميز خواهد بود و مسايل باقي مانده حل و فصل شده است. لحن قطعنامه، يك لحن كاملا الزامي است و از تعبير Call on استفاده مي كند. در قطعنامه ماه نوامبر، هم در مقدمه و هم در بندهاي اجرايي تصريح شده است كه درخواست تعليق الزام حقوقي نيست و البته بعد در بند يك اجرايي مي گويد اين تعليق براي اينكه ما بپردازيم به مسايل باقي مانده، ضروري و اساسي است. ما اگر خاطرتان باشد در اجلاس نوامبر دعواي بسيار شديدي روي بند يك داشتيم و در نهايت هم اعلام كرديم با وجود اينكه اين قطعنامه مثبت ترين قطعنامه از سپتامبر 2003 به اينطرف است، اما ما بند اول آن را نمي پذيريم و تعليقي كه انجام مي دهيم همچنان بر مبناي توافق سياسي (توافقنامه پاريس) با اروپاست.
¤ در اينكه ما اعلام مي كنيم تعليق بر مبناي توافق سياسي است، بحثي نيست. بحث بر سر اين است كه طرف مقابل در اين باره چه فكر مي كند. مثلا آيا آژانس هم اين حرف را قبول دارد و فردا اگر ما به هر دليل از تعليق خارج شديم از جانب آژانس متهم به تخلف حقوقي نخواهيم شد؟
- حالا ببينيد، شما اگر به يادداشته باشيد در همان ماه نوامبر غيرمتعهدها بيانيه اي دادند و گفتند وظايف ايران طبق پادمان يك مقوله است و تعليق داوطلبانه يك مقوله ديگر و اين دو نبايد در كنار هم قرارداده شوند.
¤ اين را آژانس هم مي گويد؟
- اين را غيرمتعهدها مي گويند. ضمن اينكه اگرچه ممكن است آن تلقي را كه ما از تعليق داريم، اروپايي ها و آمريكايي ها نداشته باشند اما اين مقدار را خود آنها هم مي دانند كه آنچه درباره تعليق گفته مي شود با وظايف ايران در چارچوب NPT و پادمان كاملا متفاوت و اصلا يك مقوله جداگانه اي است. بله، اگر ما يك روزي تعليق را كنار بگذاريم، آنها اين اصطلاحات «داوطلبانه» و... را از ياد خواهند برد.
¤ پس گنجاندن اين اصطلاحات در متون به چه كار ما مي آيد؟ از قرار بود و نبودشان يكي است!
- اگر شما از منظر يك حقوقدان به موضوع نگاه كنيد، اين تفاوت را كاملا مي بينيد و احساس مي كنيد. به لحاظ سياسي هم به يك نكته بايد توجه كرد. ببينيد، يك وقت هست كه يك كشوري خودش با رغبت يك تعهدي را مي پذيرد و اجرا مي كند و يك وقت هم هست كه مي خواهند يك موضوع را به زور به كشوري تحميل كنند. موضوع الزام ايران به تعليق از نوع دوم است. ما هرگز تعليق را به عنوان تكليف حقوقي خودمان نپذيرفته ايم و گفته ايم آن را به طور داوطلبانه اجرا مي كنيم. عباراتي هم كه متضمن اين معناست
به رغم همه دشواري هايي كه وجود داشت در قطعنامه هاي شوراي حكام آمد. بنابراين بله، اگر يك روزي ما تعليق را بشكنيم و دعوا بشود آنها استناد خواهند كرد به تلقي خودشان و خواهند گفت ايران قطعنامه هاي شوراي حكام را نقض كرده و ما هم متقابلا استناد خواهيم كرد به تلقي خودمان و خواهيم گفت تعليق براي اعتمادسازي و داوطلبانه بوده و ما هرگز ملزم به اجراي آن نبوده ايم.
¤ آژانس در اين ميان چه موضعي خواهد گرفت؟
- موضع آژانس، همان موضع اكثريت كشورهاي عضو شوراي حكام خواهد بود كه آن هم با غربي هاست.
¤ بخش پادمان آژانس چطور؟ يا مديركل كه موظف به اظهارنظر حقوقي و فني و دوري از جانبداري هاي سياسي است؟
- آقاي البرادعي كه بارها گفته و تكرار كرده است تعليق ربطي به ما ندارد. يك تفاهمي است ميان ايران و اروپا كه به آژانس گفته اند فقط بر آن نظارت بكند. ما هر وقت در جلسات رسمي و غيررسمي خواسته ايم درباره تعليق با او وارد بحث بشويم، گفته است اين به من ربطي ندارد. بنابراين واضح تر بگويم، در مسئله تعليق يك نزاع اساسي بين ما و اروپا وجود دارد كه فعلا هر دو آن را زير خاكستر نگه داشته ايم. ما حرف هاي خودمان را زده ايم، آنها هم حرف هاي خودشان را زده اند. در قطعنامه نوامبر هم حرف ما به نوعي آمده و هم حرف آنها.
¤ پس نتيجه اين مي شود كه اصل مشكل سياسي است و اگر مشكل سياسي به نحوي حل و فصل بشود، ديگر كسي سراغ اين موضوعات نخواهد رفت.
- بله، اين اساس قضيه است. پرونده ما عمدتا گير سياسي دارد تا گير حقوقي يا فني.
¤ بحث بر سر اين بود كه چگونه به توافقنامه پاريس رسيديم. گمان مي كنم يكي از نقاط حساس اين پروسه، اقدامي است كه ما در جولاي 4002 با ارائه يك ايده براي دستيابي به يك راه حل درازمدت با اروپا، انجام داديم.. به نظر مي رسد بناي وضعيتي كه ما الان در آن قرار داريم، در همان ايام گذاشته شده است.
-ما در چند مقطع با اروپايي ها صحبت هايي كرده ايم. در اين باره كه چگونه مذاكراتمان را با يك مبناي جديد ادامه بدهيم و به تفاهم برسيم. يكي از آنها ايده پيشنهادي ما در ماه جولاي بوده است. يك سري پيشنهادات به صورت غيررسمي به اروپايي ها داده شد كه چگونه مي توانيم از اين مسير عبور كنيم. چون اروپايي ها هميشه به ما مي گفتند ما اعتمادي نداريم كه هدف شما از اقداماتتان صلح آميز است، در دنيا خيلي ترديد وجود دارد. آنها مي گفتند اگر هدف شما صلح آميز است چرا اينقدر عجله داريد يا چرا قبلا مخفي كاري كرده ايد. جواب ما به اين حرف ها هم هميشه روشن بوده است. ما به آنها مي گفتيم چون شما در طول تاريخ روابطتان با جمهوري اسلامي، همواره تخلف كرده ايد و به خاطر فعاليت هاي قانوني ما را به صورت غيرقانوني تحريم كرده ايد و لذا بوده ايد، ما اگر فعاليت هايمان را اعلام مي كرديم، شما جلوي معاملات مجاز ما را مي گرفتيد و نمي گذاشتيد كارمان پيش برود.
¤ اما مخفيانه بودن كار به معناي غيرقانوني و تسليحاتي بودن آن نيست.
- نه، آنچه آنها به عنوان تخلف اعلام مي كنند فقط يك «قصور» است. قصور در گزارش بعضي موارد به آژانس. همين. يعني ما در يك مقاطعي بعضي گزارش هايي را كه بايد به آژانس مي داده ايم، نداده ايم. هيچ مسئله ديگري وجود ندارد. در اولين جلسه اي هم كه ما با 3 وزير اروپايي در تهران داشتيم، يك بخش مهمي از بحث ما مربوط مي شد به اينكه من مي گفتم درست است كه ما مواردي را گزارش نكرده ايم، ولي كارمان هم غيرقانوني نبوده است. آقاي استراو در همان جلسه گفت اين حرف عجيبي است من امروز از فلاني مي شنوم. ايشان مي گويد تخلف شده ولي غيرقانوني نبوده. يعني چه؟! من براي او توضيح دادم. گفتم شما غيرقانوني عمل كرديد ولي ما غيرقانوني عمل نكرديم. طبق ماده 4NPT شما بايد به ما كمك مي كرديد و هرچه از فناوري هاي صلح آميز ما مي خواستيم، به ما مي داديد. شما از اين بند معاهده تخلف كرديد. اما ما هيچ بندي از NPT را نقض نكرده ايم. ما مطابق NPT متعهد بوده ايم كه فعاليت هايمان را صلح آميز نگهداريم و به اين تعهد به طور كامل عمل كرده ايم. تنها مشكل ما اين بوده كه يك مواردي را -كه كاملا هم صلح آميز بوده- بايد اعلام مي كرده ايم و اين كار را نه اينكه نكرده باشيم، بلكه سر وقت نكرده ايم.
¤ الان هم كه ما مطابق پروتكل اظهارنامه هاي كاملي از فعاليت هامان تقديم كرده ايم، همان پيش بيني ما درست از آب درآمده و بسياري از بازارها را به روي ما بسته اند.
- اساساً بعد از آنكه ما آمديم فعاليت هايمان را به طور كامل اعلام كرديم، غربي ها به دقت جلوي همه آن بازارهايي را هم كه تا حالا باز بود گرفتند. الان در دنيا براي هر معامله هسته اي با وسواس بسيار زياد با ما برخورد مي كنند. اين ثابت مي كند كه نگراني ما به جا و پيش بيني مان درست بوده است كه اگر فعاليت هايمان را اعلام مي كرديم، تحريم ها تشديد مي شد، چنانكه شده است.
¤ از طرح جولاي بحث مي كرديم...
- بله، ما باب اين بحث را با اروپايي ها باز كرديم كه چگونه ما غني سازي مان را انجام بدهيم و ضمناً اطمينان كافي هم براي دنيا مبني بر صلح آميز باقي ماندن فعاليت هايمان فراهم بياوريم. يك بار در پاريس «در جولاي» يك طرح ميان ما و اروپايي ها مبادله شد. بار ديگر در برلين يك طرح ريزتري به اروپايي ها داده شد. هر بار هم آنها مي گفتند اينها خوب است، قابل بررسي است، روي آنها فكر مي كنيم، ولي هيچ وقت يك پاسخ روشن به ما نمي دادند كه اين مبنا را قبول دارند يا نه. دائم ايرادهاي مختلف مي گرفتند كه مثلاً اينجا چرا اينطور باشد و آن طور نباشد و از اين حرف ها. اين جريانات ادامه داشت تا رسيديم به ماه سپتامبر .2004 در ماه سپتامبر اختلاف نظر بين ما و اروپايي ها خيلي شديد بود و دوباره قطعنامه اي با لحن بد عليه ما تصويب شد. مثلاً در آن گفته شده بود كه براي اجلاس بعدي (نوامبر 2004) مديركل دوباره يك گزارش جامعي از همه فعاليت هاي ايران بدهد. مقصودشان هم اين بود كه تخلفات گذشته دو مرتبه در گزارش مديركل ذكر بشود. حتي بعد از سپتامبر شايع شده بود آژانس در نوامبر خودش را براي 2 جور گزارش آماده مي كند. اگر ما با اروپا تفاهم بكنيم گزارش نرم و مناسبي مي دهد وگرنه گزارشي داده خواهد شد كه زمينه را كاملاً براي شوراي امنيت آماده كند. لذا كشور در اين زمينه بايد يك تصميم روشن مي گرفت. چون قطعنامه سپتامبر قطعنامه بدي بود، ما بعد از سپتامبر مذاكره با اروپا را به طور كامل قطع كرديم و به دوستانمان هم گفتيم تماس ها را قطع كنند.
تا مدتي هيچ مذاكره اي بين ما- رسمي يا غيررسمي- انجام نشد. بعضي دوستان مي گفتند با شرايطي كه در ماه نوامبر پيش رو داريم خوب است صحبت را با اروپايي ها شروع كنيم اما من مي گفتم به هيچ عنوان صحبتي نشود.
¤ منتظر بوديد آنها پيش قدم بشوند؟
- بله و يك ماه بعد آنها پيش قدم شدند.
¤ در اكتبر گفتند مي خواهيم يك «بسته» package به شما بدهيم.
- ابتدا يك چيزهايي گوشه و كنار مي گفتند. بعد گفتند ما مي خواهيم به شما بسته اي پيشنهاد بكنيم، منتها ابتدا بايد آن را ببريم در8 G تا آنها هم تاييد بكنند. بعد از جلسه
8 G كه به نظرم در آمريكا بود، در يك جلسه اي در وين ما با اروپايي ها نشستيم و آنها طرحي را ارائه دادند كه تيم مذاكره كننده ما بدون آنكه روي آن بحث كنند، آن را آوردند تهران. ما آن طرح را رد كرديم و گفتيم براي ما غيرقابل قبول است. بعد از آن يك طرحي ما به آنها داديم و آن طرح را هم آنها گفتند براي ما غيرقابل قبول است. تا به طرح سومي رسيديم كه همين پيش نويس توافقنامه پاريس بوده و روي آن بحث مفصلي در حد بيست و چند ساعت انجام شد. در اين توافقنامه نكات مثبتي براي ما وجود داشت. مثلاً اروپايي ها در توافقنامه هاي قبلي و در اظهارنظرهايشان همواره مي گفتند ما حقوق ايران را در چارچوب NPT به رسميت مي شناسيم. اما در توافقنامه پاريس، علاوه بر اين، اعمال (exercise) حقوق ايران را هم به رسميت شناختند. نكات ديگري هم درباره MNA، WTO، خارج شدن پرونده ما از دستور كار شوراي حكام و تعليق در دوران مذاكره هم در اين توافقنامه وجود داشت. اما اساس توافق پاريس اين بود كه دو طرف براي رسيدن به تفاهمي درباره «ترتيبات درازمدت» تلاش و مذاكره كنند و مكانيسم آن هم مبادله تضمين بين طرفين بود. اروپايي ها مي گفتند ما مي خواهيم به يك روابط استراتژيك با شما برسيم. اين را يك بار دوويلپن به من گفت و بار ديگر بارنيه. معلوم بود اين تصميم در سطوح بالاي دولت فرانسه اتخاذ شده، چون فرانسوي ها خيلي روي آن اصرار داشتند.
¤ درباره نفس امضاي توافقنامه پاريس با اروپا ابهامي وجود دارد كه گمان مي كنم لازم است شما عقيده خودتان را درباره آن بيان كنيد. به نظر مي رسد ما براي اينكه برويم و بنشينيم يك توافقنامه جديد با اروپايي ها بكنيم، طبيعي ترين اقدام قبل از آن اين است كه كارنامه اروپا را در عمل به توافق هاي قبلي يك بار مرور كنيم و ببينيم اين كارنامه قابل قبول هست يا نه. تقريباً با اطمينان مي توان گفت كه اروپا در عمل به بيانيه تهران و بعد از آن توافقنامه بروكسل عملكرد قابل قبول و دلچسبي از خود نشان نداده بود و كارنامه اروپا در عمل به اين دو نمي توانست مبناي كافي براي يك اعتماد دوباره را فراهم بياورد. وقتي توافقنامه پاريس را امضا مي كرديد: آيا تصورتان اين بود كه اروپا در عمل به توافقنامه به نسبت توافق هاي قبلي عملكرد بهتري از خود نشان خواهد داد؟
- اين يكي از اصلي ترين بحث هايي بود كه در آن مقطع در كشور مطرح بود. پرسش مسئولين كشور همه اين بود كه آيا اروپا به تعهدات خودش عمل خواهد كرد يا نه. مثلاً مي گفتند اروپا در توافقنامه پاريس تعهد كرده است كه ما عضو MNA بشويم. اينها چه كاره اند كه چنين تعهدي داده اند؟! گفته اند به مدير كل مي گوئيم كه چنين بشود. بعد هم لابد مي خواهند بيايند به ما بگويند «گفتيم»! درباره تعهد خارج كردن پرونده ايران از دستور كار شوراي حكام هم همينطور.
¤ ضمن اينكه قبلاً هم يك بار چنين تعهدي داده بودند اما به آن عمل نكردند.
- درباره WTO هم اين نگراني وجود داشت. درباره اينكه اروپا در حوزه هاي سياسي، اقتصادي، امنيتي و مسايل هسته اي هم با ما وارد يك گفت و گوي جدي بشود، بدبيني وجود داشت. دليل اين بدبيني هم اين بود كه، يك سابقه 15-10 ساله گفت و گو با اروپا تحت عناوين ديالوگ انتقادي و بعد ساده داشتيم و به نتيجه اي هم نرسيده بود. ما به دوستانمان در تهران مي گفتيم لااقل در بعضي موارد اين توافقنامه ما 15-10 روز ديگر مي فهميم اروپا راست مي گويد يا مي خواهد بازي كند.
¤ در شوراي حكام ماه نوامبر؟
- بله. توافقنامه پاريس در 15 نوامبر امضا شد و حدود 10 روز بعد از آن اجلاس شوراي حكام در ماه نوامبر بود و اروپا بايد امتحانش را در آنجا پس مي داد. مواردي مثل اينكه مدير كل يك گزارش خوب بدهد، ايران عضو MNA بشود يا پرونده از دستور كار شوراي حكام خارج شود؛ اينها مواردي بود كه به زودي بايد روشن مي شد. ما در داخل مي گفتيم اگر اروپا در اين موارد به تعهد خودش عمل نكرد، ما هم توافقنامه پاريس را مي گذاريم كنار. منتها تهران يك نگراني مهم تري داشت و آن هم اين بود كه توافقنامه پاريس مي گويد تعليق ادامه خواهد داشت تا زماني كه مذاكرات در حال پيشرفت باشد. تهران مي گفت اروپا ممكن است بخواهد با زمان بازي كند و با طولاني كردن زمان مذاكرات، ما را سال ها پاي ميز بنشاند و از آن طرف هم ما حق خروج از تعليق نداشته باشيم.
اين، آن روز نگراني اصلي بود. امروز هم نگراني اصلي ما همين است.
¤ اين نگراني را چطور برطرف كرديد؟
- ما مي گفتيم اين نگراني به حقي است. منتها به 2 شكل ما مي توانيم خودمان را از آن رها كنيم. اولاً توافقنامه پاريس مي گويد تعليق ادامه دارد تا زماني كه مذاكرات رو به جلو «پيشرفت» مي كند. حالا اگر يك زماني مذاكرات پيشرفت نداشت و ما ديديم كه متوقف است و جلو نمي رود، ديگر تعهدي به حفظ تعليق نخواهيم داشت. ثانياً در توافقنامه پاريس آمده ما هر 3 ماه يك بار در «كميته راهبري» مي نشينيم و پيشرفت مذاكرات رابررسي مي كنيم. باز هم اگر پيشرفت ديده نشود، اصل قضيه و به تبع آن تعليق، منتفي است. يعني اين دو مورد كه 1- مذاكرات بايد پيشرفت كند 2- هر 3 ماه يك بار اين پيشرفت بررسي مي شود، نگراني ما را تا حدودي برطرف مي كرد. ضمن اين كه در نهايت قرار شد چند كار انجام بگيرد .مثلاً درباره اصفهان، ظاهر قضيه بود كه در توافقنامه پاريس آمده بود همه فعاليت هاي مربوط به تبديل مواد در آن بايد بلافاصله معلق شود. اما مسئولين در اين باره درخواستي از ما داشتند. آنها مي گفتند كه ما مقداري كيك زرد داريم كه به auc تبديل شده ولي مي خواهيم اين كار تا مرحله تبديل به 4UF كه حالت پايدار دارد ادامه پيدا كند و به صورت 4UF ذخيره شود. يكي دو ت