گنجی به دنبال چیست؟
روزبه میرابراهیمی
یکشنبه 9 مرداد 1384
هدف گنجی
برای هر حرکت و فعالیتی چه در قالب فرهنگی و چه در قالب سیاسی و اجتماعی تبیین چارچوب ، اصلی اساسی است. یعنی کسی که به عرصه ای وارد می شود باید بداند چه می خواهد و برای رسیدن به چه هدفی هزینه می پردازد. در جوامع در حال گذار نقشی که نخبگان در راهبری جامعه برای گذار دارند ، از همین جا آغاز می شود. یعنی نخبگان به عنوان راهبران دنیای جدید باید حداقل برای خود هدف را مشخص کرده و مختصات آن را تبیین کرده باشند، حتی اگر برای اعلامش زمان را مناسب ندانند. به تعبیری باید به عنوان پیش فرض حرکت ، به این پرسش پاسخ دهند که هدف از حرکت چیست؟
در روزهای اخیر اکثر اخبار معطوف به حرکات و تاکتیک هایی است که از سوی اکبر گنجی یکی از روزنامه نگاران شجاع و در بند در حال انجام است. او که پیش از دان نیز در عرصه روشنفکری و روزنامه نگاری فعالیت گسترده ای داشته و بیش از دو هزار روز است که در دان به سر می برد ، اکنون در حال طی کردن اعتصاب غذای نامحدودی است که برای تحقق خواست های اولیه یک دانی مجبور به انجامش شده است. در این فرصت سعی دارم به دور از احساسات و با منطق به اهداف و روش های این دانی سیاسی بپردازم.
دولت دموکراتیک توسعه گرا
هدف گنجی از حرکت در عرصه سیاست چیست؟ این روزنامه نگار در نوشته های خود بارها اعلام کرده است که به وضع موجود اعتراض دارد و خواهان تغییر آن است. به تعبیری اکبر گنجی صریحا خواهان تغییر نظام جمهوری اسلامی است و به عنوان نظام جایگزین دولت دموکراتیک توسعه گرا را پیشنهاد می کند. اما دولتی که گنجی برای آن، چنین هزینه می پردازد چه دولتی است؟
به لحاظ نظری دولت توسعه گرا را دولتی که سیاست های داخلی و روابط خارجی آن در جهت کسب قدرت ، اقتدار ، استقلال ، توانمندی و ظرفیتی که از طریق ایجاد و ارتقای شرایط رشد اقتصادی یا سازماندهی مستقیم رشد اقتصادی و یا ترکیبی از این دو که در پی دستیابی به اهداف توسعه باشد تعریف کرده اند (1) و از جمله ویژگی های این دولت را اداره توسط نخبگان توسعه گرا ، استقلال نسبی نخبگان و نهادهای دولتی تحت فرمان آنها ، تشکیل بوروکراسی قدرتمند وکارآمد و تحکیم اقتدار و استقلال نسبی آنها پیش از اینکه سرمایه های ملی یا خارجی آنها اهمیت یابد برشمرده اند.(2)
اما تاریخ سیاسی تحولات کشور های این چنینی نشان می دهد که دولت های توسعه گرا با سرکوب گسترده سیاسی مانع ابراز عقیده مخالفان می شوند و سرکوب گروه های مخالف از طریق دان ، شکنجه ، کشتار و سربه نیست کردن صورت می گیرد. این کنترل سیاسی جامعه و گسترش خفقان و سرکوب نیازمند سازمانی امنیتی است که با ایجاد رعب و وحشت مخالفان را نابود یا بی طرف و موافق سازد.
اما آنچه درباره تجربیات دولت های توسعه گرا مورد اشاره قرار گرفت به تعبیری حاصل توسعه آمرانه در دولت های توسعه گرا در جوامع در حال گذار بود ، نه" توسعه دموکراتیک".
اکبر گنجی با بررسی تجربه دولت های توسعه گرا ، مدل دولت دموکراتیک توسعه گرا را برمی گزیند و فعالیت های حرفه ای و نوشتاری خود را برای تحقق آن بسیج می کند.
وی معتقد است تنها چشم انداز ممکن برای جوامع در حال گذار ، جهت خروج از عقب ماندگی ، " دولت دموکراتیک توسعه گرا" است . برای آنکه دموکراسی در دولتی تحکیم یابد ، گنجی تامین شروطی را برمی شمرد که عبارتند از : وجود جامعه مدنی آزاد و فعال ، جامعه سیاسی نسبتا مستقل ، اجرای موثر حاکمیت قانون در مورد تمامی کنشگران ، عملکرد مفید دیوانسالاری دولتی ، اقتصاد چند پایه، انتخابات عادلانه ومنظم ، پذیرش قوانین حاکم بر بازی توسط احزاب سیاسی ، رعایت حقوق بشر ، آزادی و استقلال مطبوعات از کنترل های دولتی ، قوه قضائیه مستقل و...
اکبر گنجی به چند دلیل معتقد است می توان چنین مدلی را در ایران تحقق بخشید:
1-فرآیند مدرنیزاسیون در گذشته به طور آمرانه طی شده است. اکنون در جامعه ای که میزان بی سوادی پایین ، رشد آموزش متوسطه و عالی قابل قبول ، اکثریت جمعیت شهرنشین ، ساخت جمعیت جوان ، دارای طبقه متوسط قوی ، متصل به شبکه جهانی اینترنت و بهره ور از تکنولوژی ارتباطی گسترده است، تحقق دولت دموکراتیک توسعه گرا ممکن است.
2-توسعه آمرانه به دلیل هزینه فراوان اقتصادی به صرفه نیست . سازمان امنیتی انتظامی در توسعه آمرانه نیازمند بودجه کلانی است که بر دولت و ملت تحمیل می شود. پس در فضای باز و دموکراتیک ، شهروندان زوایای پنهان و افکار خویش را آزادانه و با هزینه خویش ، از طریق رسانه ها و احزاب ، به دیگران منتقل می کنند. دیگر نه نیازی به شنود تلفنی است و نه نیاز به مراقب گماردن برای کشف ارتباطات !
3-حکومت دموکراتیک واجد کمترین آفات نسبت به دیگر اشکال حکومت است و براحتی می توان از طریق مسالمت آمیز از آن عبور کرد. از سوی دیگر دموکراسی ، آزادی ، حقوق بشر، کثرت گرایی و تحمل و مدارا ارزشهای جهانشمولی هستند که حتی مخالفان آن هم قادر به مخالفت علنی و شفاف با آن نیستند.
4-توسعه آمرانه به شدت آغشته به فساد است . فساد به فساد منجر می شود و روند فزاینده از درآمد های غیر قانونی ایجاد می کند. در این نوع توسعه به دلیل آنکه مقامات دولتی به رغم داشتن اختیارات زیاد ، مسئولیت چندانی در قبال اعمال خود ندارند رفتار آلوده به فساد به وجود می آید.
گنجی ضمن تاکید بر توزیع قدرت و افزایش قدرت جامعه مدنی دولت را تحت نظارت دائمی این جامعه می داند و معتقد به پاسخگو کردن همه ارکان است. وی مطبوعات و رسانه های اطلاعاتی آزاد را شرط لازم پاسخگو کردن دولت می داند و معتقد است تنها با ساختار سیاسی دموکراتیک می توان فساد را کاهش داد. با توجه به آنچه گفته شد، اکبر گنجی به دنبال مدلی از حکومت است که ضمن پیشبرد فرآیند توسعه و تامین رفاه اجتماعی به حقوق بشر، آزادی و دموکراسی متعهد باشد. وی طبق آنچه در دفتر اول و دوم مانیفست جمهوری خواهی استدلال کرده است ، تاکتیک های طی شده در دوران اصلاحات برای تحقق این هدف را شکست خورده می داند. پس گنجی چه مسیری را برای تحقق هدف خود برگزیده است؟
نافرمانی مدنی
اکبر گنجی در نوشته های خود در دان تنها چاره برای تحقق هدفش را " بسیج اجتماعی و تشکیل جبهه دموکراسی و حقوق بشر از طریق نافرمانی مدنی" دانسته است. ورود اکبر گنجی به فاز نافرمانی مدنی به نوعی اعلام شکست روش های پیشین از سوی اصلاح طلبان است. حتی به تعبیری می توان از این روش گنجی تغییر فاز از اصلاح به تغییر را تفسیر کرد. یعنی اکبر گنجی در حال حاضر تنها به روش اصلاح طلبانه برای تغییر معتقد است در حالی که اصلاح طلبان پیش از این و برخی از آنان هم اکنون هم، روش اصلاح طلبانه را با حفظ سیستم موجود برای اصلاح از درون مدنظر دارند.
گنجی به نوعی اهداف انقلابی را با روش های غیر خشونت آمیز دنبال می کند، در حالی که اصلاح طلبان اهداف اصلاحی را با این روش ها تجویز می کردند. به لحاظ نظری نافرمانی مدنی در منتهی الیه تاکتیک های اصلاحی قرار می گیرد و زیر مجموعه مقاومت مدنی است. در مقاومت مدنی تجمع و تظاهرات و اعتصاب برای رسیدن به اهداف مشخص تجویز می شود اما در نافرمانی مدنی ضمن تاکید بر همان اقدامات ، عدم همکاری و نافرمانی های سیاسی و اجتماعی تجویز می شود. به نوعی اکبرگنجی در تاکتیک برگزیده خود هم تئوریسین است و هم پراگمات. یعنی هم به لحاظ نظری به نافرمانی مدنی رسیده است و هم به لحاظ عملی در حال اجرای آن است.
گنجی پس از شش سال دان و چندین سال قلم فرسایی در زمینه روشنفکری دینی و سیاسی ، هم اکنون خود را در نظر ، مستدل به تجربیات عملی می داند و برای رسیدن به اهداف خود نافرمانی را برگزیده است.
پیام صریح گنجی در اعتصاب غذای اخیر و بازی با مرگ، اعلام و انجام روشی برای رسیدن به هدف است. هرچند این روش منتقدان فراوانی را به همراه دارد اما مدافعان سرسختی را نیز با خود هم رای کرده است. گنجی از مدتها پیش ضمن اعلام روش خود، مشی افشاگری را نیز در پیش گرفته است و چه در ماجرای قتل های جیره ای و چه بعدها در دان و چه هم اکنون در نامه ها و مواضع خود همواره سعی در افشاگری دارد.فرجام حرکت کنونی اکبرگنجی می تواند میزان الحراره ای باشد برای استراتژیست های آینده. البته استراتژیست های عملگرا و نه استراتژیست های عآفیت طلب! آیا گنجی در انتخاب هدف و روش تحقق هدف ، درست عمل کرده است؟
تاریخ چه می گوید؟
1-در دوم ژوئن 1986 در پی فراخوان اتحادیه های شهروندی و تظاهرات ملی برای اعتراض به دیکتاتوری و تقاضای آزادی ، در سانتیاگوتظاهرات عظیمی بر پا شد. کارمن گلوریا دختر دانشجو و رودریگوروخاس به دنبال این تظاهرات قربانی خشونت نیروهای سرکوب دولت شدند. گروهی از سربازان شیلیائی ، که پیش از تظاهرات از نظر روانی برای مقابله با دانشجویان و روشنفکران به عنوان " عاملان اصلی ناامنی و ناآرامی در کشور " آماده شده بودند، با ریختن بنزین بر پیکر این دو جوان آنان را به آتش کشاندند. اعتراض های گسترده مردمی در نهایت پینوشه را مجبور به عقب نشینی کرد.در سال 1988 همه پرسی ای انجام شد که در آن مردم باید رای می دادند آیا می خواهند پینوشه همچنان به عنوان سرکرده ارتش و دولت به رهبری خود ادامه دهد یا نه؟ رای مردم منفی بود.
2-توسعه اقتصادی آمرانه نمی توانست مجوزی اخلاقی برای دیکتاتوری و سرکوب سیاسی فراهم آورد. در کره جنوبی حکومت نظامی رژیم "پارک" و" چون دو هوان " غیر قابل تحمل بود و اعتراضات نخبگان را به دنبال داشت. در ژوئن 1987 ، حادثه مهمی رخ داد ؛ مرگ یک دانشجو زیر شکنجه پلیس تظاهرات اعتراض آمیز و خشونت بار دانشجویان را در پی داشت و زمینه های گذار به دموکراسی را فراهم ساخت. ائتلاف دانشجویان ، روشنفکران ناراضی و گروه های کلیسایی، مبارزه با رژیم را سامان می دادند و رهبری اصلی در دست جنبش دانشجویی بود. طبقه متوسط حمایت سیاسی خود را از دولت دریغ داشت و با حمایت از اعتراضات دانشجویی رژیم " چون دو هوان" را مجبور کرد تا در سال 1987 به تغییر قانون اساسی گردن نهد.
3-در فیلیپین طبقه متوسط متخصصان و سوداگران بودند که صف های تظاهرات خیابانی را که در 1984 علیه "مارکوس" تشکیل شده بود ، پر کردند. سال بعد هسته اصلی گروه هایی که به سود "آکینو" در انتخابات فعالیت می کردند طبقه متوسط و دکتر ها و قضات غیر سیاسی بودند که برای "جنبش ملی برای انتخابات آزاد" در فعالیت بودند و تحولات را هدایت کردند.
4-در اسپانیا در دهه 1960 تضادهایی که در نتیجه دوران رشد اقتصادی غیر منتظره پیش آمده بود ، به ظهور رسید. رهبران رژیم "فرانکو" امیدوار بودند که این رشد، مردمی را به دخالت در سیاست علاقه نشان نمی دادند ، شاد و خرسند کند. اما در عمل این تغییر ، مناقشات را تشدید کرد و خواست های سیاسی براثر رشد سریعی که بر اقتصاد تحمیل شد، فزونی گرفت و با مرگ به موقع "فرانکو" ، دموکراسی پارلمانی با رهبری "کارلوس" و بهره گیری از جنبش اجتماعی استقرار یافت.
موخره
دموکراسی ها چگونه پدید آمدند؟ فقط با رسم و راه دموکراسی . دموکراسی ها به وسیله مذاکرات ، مصالحه ها و موافقت نامه ها به وجود آمدند. دموکراسی ها را تظاهرات و مبارزات طرح ریزی شده و انتخابات و حل و فصل اختلافات به طریق مسالمت آمیز ، ایجاد کردند. دموکراسی ها را رهبرانی در هر دو گروه ( حاکمیت و مخالفان) بر پا کردند که خردمندانه دریافته بودند که درسیاست ، فضیلت و حقیقت در انحصار هیچ کس نیست. فراموش نکنیم مصالحه، انتخابات و عدم خشونت خصوصیت دموکراسی شدن در موج سوم است.
گنجی در سخنرانی خود در کنفرانس برلین نکته ای را گوشزد کرد که هنوز هم لازم است؛ " دموکراسی را انسان های دموکرات بوجود می آورند". فرجام روش تجویزی گنجی هر چه باشد ما در این راه در ابتدای کوچه ایم.
منبع:(1)و(2) دموکراسی و توسعه-آدریان لفت ویچ-ترجمه احد علیقلیان و افشین خاکباز
منبع: ایران ما