گنجی چراغ اميد است، اين چراغ را روشن نگه داريم
رضا دلبری
پنجشنبه ۵ آبان ١٣٨۴ – ٢۷ اکتبر ٢٠٠۵
• نبايد منتظر ماند و دفاع از آزادی و عدالت را تاخير انداخت. نيازی به مجوز برنامه از سوی حاکميت و مسولان دانشگاه نيز وجود ندارد. دانشجويان آزاديخواه و تحول طلب و تشکل های دانشجويی دموکراسی خواه می توانند روزهای مشخصی را با داشتن عکس گنجی و توزيع خلاصه ای از شرايط، مقاله ها و انديشه های او در شناساندن او و ظلمی که بر گنجی و خانواده اش می رود بکوشند. وجدان پاک و انسانی جامعه دانشجويی را آنها را به عرصه دفاع از آزادی و عدالت می کشاند. با فعال شدن دانشگاه آزادی گنجی و زندانی سياسی را فرياد می کنيم
مدتی بود که از اکبر گنجی بی خبر بوديم. از آخرين ديدار گنجی با همسرش 52 روز گذشت تا اينکه سرانجام به خانواده و وکيل او اجازه ملاقات دادند. دکتر مولايی که همانند سلطاني، وکيل ديگر گنجی خود را در معرض خطر برخورد قضايی احساس می کند، صرفا اظهار اميدواری کرد که وضعيت گنجی بهبود يابد. اما همسر شجاع گنجی که با او هم قامت است، پرده از جنايات پشت پرده در مورد گنجی برداشت. نامه سراسر درد خانم شفيعی را که خواندم، محنت و رنجی را که گنجی و خانواده اش می کشند تاحدی درک کردم. اصلا اگر ذره ای وجدان و انسانيت وجود داشته باشد، نمی توان اين گونه رفتارها را در حق کسی روا داشت. نبايد گذاشت گنجی و خانواده اش تنها بمانند. صحبت از فرد نيست، صحبت دفاع از ارزشهای انسانی و حقوق بشر است. گنجی نمادی است برای ميزان رعايت حقوق بشر از سوی حاکميت. اگر با گنجی که شهرت جهانی دارد، بسياری نگرانش هستند و رفتارهای حاکميت را در مورد او زير نظر دارند، اين گونه رفتار می شود، با ديگران چگونه رفتار می کنند؟ بنابراين ديدگاه حاکميت درباره حقوق شهروندی و نحوه رفتار با مردم روشن تر می شود.
گنجی بيش از 70 روز اعتصاب غذا کرد تا نشان دهد که قدرت آهنين حاکميت وحشت، برای او پوشالين است. از جانش مايه می گذاشت تا هرچه بيشتر قدرت مطلقه را شفاف کند و بی عدالتی آن را نشان دهد. در اوج فشار و درد می نوشت تا قلم را به مبارزه مشت آهنين بفرستد. او از دو چيز با فضيلت برای مبارزه با اقتدار استبداد، استفاده کرد: جان و قلم. همانطور که قلمش رو به پايانی می گذاشت، جانش نيز در معرض پايان قرار می گرفت و گنجی تا آخر پيوند ناگسستنی جان و قلمش را نشان داد. به همين دليل پس از اعتصاب غذايش، او را به حال خود رها نکردند و حتی همانند يک دانی عادی با او رفتار نکردند. به بند عمومی انتقالش ندادند تا شايد يکی از ابزارهای گنجی را بتوانند از او بگيرند. اگر نتوانسته بودند جانش را بگيرند، لااقل قلمش را از او بستانند و او را خلع سلاح کنند. گنجی نشان داد که فشار انفرادی، شکنجه و ضرب و شتم سلاحی کارآمد در برابر دو سلاحش نيستند و او حاضر است که هر دو را از دست دهد اما يکی بدون ديگری را نمی خواهد.
گنجی تاکنون و به خصوص در مدت اعتصاب غذايش، چراغ اميد را در ميان ما ده نگه داشته است. گنجی می توانست مرخصی اش در دوران انتخابات را به آزادی اش پيوند زند و کافی بود که فقط سکوت کند. او دفتر دوم مانيفست جمهوری خواهی اش را قبل از مرخصی منتشر کرد و رسالتش را در مورد انتخابات انجام داده بود. محافظه کاران حتی حاضر بودند که انتشار مانيفست دوم جمهوری خواهی با عنوان تحريم انتخابات، گامی به سوی جامعه باز را ناديده بگيرند به شرط آنکه گنجی در مورد مقامات عالی نظام و قدرت مطلقه سکوت کند. اما درست زمانی که اقتدار گرايان تدارک انتخابات فرمايشی را می ديدند و از همه گروههای داخلی برای شرکت در اين خيمه شب بازی دعوت کرده بودند، و کمتر کسی دم بر می آورد، گنجی و عده ای ديگر سکوت سنگين فضا را شکستند. گنجی همانند گذشته به تاريکخانه قدرت نور افکند و پرده قدرت مبهم و پيچيده را به کناری زد. با آنکه بنا بود تا پايان دوره درمان در بيرون دان بماند، اما همانند هميشه عهد شکنی کردند. به همراه دوستانم افشاری و مومنی در خانه گنجی بوديم که به خانه اش ريختند. برای بردن دانی بيمار، 8-7 تا ماشين ويژه آورده بودند. مامور قوه قضاييه علنا علت بردن پيش از موعد مقرر گنجی را مصاحبه های اخيرش عنوان می کرد. به عبارتی اعتراف می کردند که جرمش اين است که اسرار هويدا می کند.
ياسی که به اميد تبديل می شود
بيش از 6 ماه است که گنجی يا در اعتصاب غذاست و يا در انفرادي. در اين 6 ماه به اندازه کل 6 سال دانش به گنجی و خانواده اش فشار آمده است. اما گنجی در اين شرايط سخت نيز، با همت بلندش اميد آفرينی کرد. درست پس از برگزاری انتخابات و آشکار شدن پروژه حاکميت، ياسی عميق فضای کشور را فرا گرفت. ياسی که می رفت تا به ترس و وحشت مانده از انتخابات پيوند بخورد، اما با تلاش گنجی و دوستدارانش، اميد مجددا جوانه زد. در زمانی که به دليل نا اميدی و ترس، زمين مبارزه به نفع اقتدارگرايان پيروز در انتخابات فرمايشی ترک شده بود، اميد آفرينی گنجی مردم را به ميدان رقابت دعوت کرد. ضعف رقيب نيز مشخص شد. او از حضور آگاه و منقدانه مردم هراس دارد. ابزاری جز رعب افکنی و اقتدار ندارد. اما در نهايت می داند که با سر نيزه هر کاری می توان کرد، اما نمی توان روی آن نشست. اميد که ايجاد شود، ترس نيز کنار می رود.
نبايد دستاوردهای اعتصاب غذای گنجی و جنبش حمايت از او را ناديده گرفت. حاکميت دموکراسی و حقوق بشر يک شبه به وجود نمی آيد. يک شبه می توان ويران کرد، نمی توان ساخت. بايد عمری تلاش کنيم تا ويران کردن های های مدوام استبداد را بسازيم. صبر و تدريج است که بنای حاکميت آزادی و دموکراسی را می سازد.
گنجی نگذاشت که اقتدارگرايان و نودولتان در سکوتی گورستانی کارشان را آغاز کنند و نشان داد که حتی در سخت ترين شرايط نيز می توان شرايط را بهتر کرد. برای کسانی که حاکميت ياس، رکود و وحشت را تجربه می کنند، امثال گنجی هستند که می توانند شرايط را تغيير دهند. اميد تزريق کنند و اقتدار آهنين را به سخره بگيرند و پوشالين بودن اقتدار را به نمايش عموم گذارند.
شرايط ما شبيه پس از بهار پراگ و هجوم ارتش شوروی به چکسلواکی سابق است. يان اسکاسل شاعر آن دوران چک، از اندوهی که فرايش گرفته می گويد، دلش می خواهد آن را بردارد و به دوردست ها ببرد، با آن خانه ای بسازد، خود را سيصد سال در آن حبس کند، و در اين سيصد سال در را باز نکند، در را به روی هيچ کس باز نکند!
سيصد سال؟ اسکاسل اين ابيات را در سال های هفتاد نوشت و در اکتبر 1989 مرد، يعنی يک ماه پيش از آنکه سيصد سال اندوهی که بر او متجلی شده بود، در عرض چند روز غبار شود: مردم به خيابان های پراگ ريختند، دست هايشان را بالا گرفتند و دسته کليدهاشان را به صدا در آوردند و آغاز دوران نو را جشن گرفتند.
آيا اسکاسل شاعر در مورد سيصد سال اشتباه کرده بود؟ البته. اما حتی اگر پيش بينی ها درباره رخدادهای آينده به خطا روند، درباره شخص پيش بينی کننده حقيقت را می گويند، پيش بينی ها بهترين کليد برای درک چگونگی زندگی پيش بينی کنندگان در زمان خودشان است. پس از تهاجم روسيه، هيچ تصوری در مورد پايان کمونيسم در ميان مردم چک وجود نداشت. بنابراين مردم گمان می کردند که در ابديتی زندگی می کنند، پس چيزی که که نيروی آنها را گرفت، شهامتشان را خفه کرد، و بيست سال تحت اشغال شوروی را به عصری بس جبون و نکبت بار تبديل کرد، خلاء آينده بود، نه رنج حقيقی دگي.
نبايد گذاشت خلا آينده بر جامعه مستولی شود و اميد از ميان مردم رخت بربندد. گنجی چراغ اميد را مدتی روشن نگاه داشت، حال وظيفه ماست که نقش او را ايفا کنيم.
عدالت را فرياد کنيم
در ماهی که به نام امام عدالت است، بی عدالتی سرلوحه اعمال حاکمان شده است. با گنجی اين چنين رفتار می کنند. عبدالفتاح سلطاني، وکيل شجاع گنجی و زهرا کاظمی را بی هيچ دليلی به جرم دفاع از موکلانش به مدت 3 ماه به انفرادی می افکنند و خانواده اش را از ديدارش محروم می کنند. بی عدالتی در ارکان قدرت نهادينه شده است. از اين رو مردم تشنه عدالتند و حاکمان سوار بر اسب بی عدالتی بر طبل عوامفريبی می کوبند. آنچه که بی عدالتی نودولتان را سخت تر کرده است، به سخره گرفتن ارزش والا و ناب عدالت توسط آنان است. ظالمان و نقض کنندگان عدالت، مدعای داشتن اين کالای ناب را می کنند و مخالفانشان را به تيغ ظلم از ميدان به در می کنند و از فريب خود خجل نيستند.
بايد از آرمان عدالت دفاع کنيم. نبايد گذاشت مفاهيم ناب را ابزار کنند و همان بلايی که بر سر دين آوردند بر سر عدالت هم بياورند. عدالت و ظلم را بشناسانيم و مصاديقش را به مردم معرفی کنيم تا هرکسی مدعی آن نباشد.
جنبش حمايت از گنجی را دوباره فعال کنيم
اگر اقتدارگرايان سکوت گنجی را می خواهند، بايد با حمايت از او و شکستن سکوت فضا، جای او را پر کنيم. اگر می خواهند با فشار بر گنجی اميد را از ميان ما برکنند، بايد به جای او اميد آفرينی کنيم.
می توانيم شرايط گنجی را همانند دوران اعتصاب غذای اش در نظر بگيريم. می توانيم همانند قبل برای دفاع از گنجی تجمع کنيم و متحصن شويم و برايش شب شعر برگزار کنيم. حتی شرايط بهتری را اکنون داريم. دانشگاهها که مهمترين نهاد و سنگر دفاع از عدالت و آزادی است را فعال کنيم. در تابستان، مهمترين مشکل حاميان گنجی بسته بودن دانشگاهها بود. تنها نهادی که می توانست جنبش مقاومت مدنی شکل گرفته در فضای مجازی اينترنت را وارد فضای واقعی کند.
نبايد منتظر ماند و دفاع از آزادی و عدالت را تاخير انداخت. نيازی به مجوز برنامه از سوی حاکميت و مسولان دانشگاه نيز وجود ندارد. دانشجويان آزاديخواه و تحول طلب و تشکل های دانشجويی دموکراسی خواه می توانند روزهای مشخصی را با داشتن عکس گنجی و توزيع خلاصه ای از شرايط، مقاله ها و انديشه های او در شناساندن او و ظلمی بر گنجی و خانواده اش می رود بکوشند. وجدان پاک و انسانی جامعه دانشجويی را آنها را به عرصه دفاع از آزادی و عدالت می کشاند. با فعال شدن دانشگاه آزادی گنجی و زندانی سياسی را فرياد می کنيم.