جنسيت، فحشا و حوزهي خصوصي در ايران
دکتر عباس محمدی اصل*
شنبه ۵ آذر ۱۳۸۴ - ۲۶ نوامبر ۲۰۰۵ 
 
جامعهي ايران پس از انقلاب، همواره مدعي اخلاق بوده است و تلاش كرده است با همهي مسايل اقتصادي، سياسي، اجتماعي و فرهنگي از زاويهي اخلاقيات برخورد كند. به علاوه، يكي شدن اخلاق اجتماعي و سياست با اقتصاد دلالي و فرهنگ مردسالاري در اين راستا مبين دخالت قدرت در حوزهي خصوصي با شعار حفظ سلامت اخلاقي حوزهي عمومي بوده است.
 
 
 
جامعهي ايران پس از انقلاب، همواره مدعي اخلاق بوده است و تلاش كرده است با همهي مسايل اقتصادي، سياسي، اجتماعي و فرهنگي از زاويهي اخلاقيات برخورد كند. به علاوه، يكي شدن اخلاق اجتماعي و سياست با اقتصاد دلالي و فرهنگ مردسالاري در اين راستا مبين دخالت قدرت در حوزهي خصوصي با شعار حفظ سلامت اخلاقي حوزهي عمومي بوده است. در چنين جامعهاي، مصاديق فحشا نظير خودفروشي و تنفروشي يكي گرفته ميشود؛ يعني در حاليكه فحشا نوعي تنفروشي براي امرار معاش و بقا بهشمار ميآيد و خودفروشي بيش از الزامات اقتصادي، تابع انگيزههاي فرهنگي مينمايد؛ اما قدرت، ناكارآمدي مديريت اقتصادي و ايجاد انگيزهي اشتغال به فحشا را در پس پوشش دخالت در فضاي خصوصي آدميان و الصاق برچسب منفي به رفتارهاي نامقبول اخلاق حاكم بهدست فراموشي ميسپارد. به عبارت ديگر اگر فحشا راهي براي ارتزاق زنان و مردان در وضعيت ركود اقتصادي باشد؛ اما نظام قدرت اين پديدهي عمومي را بدون تأكيد بر حضور مردان تنفروش تا آنجا تعميم ميدهد كه رفتارهاي غيرقابل قبول خود در حوزهي خصوصي را نيز به فحشا منسوب كند. در اين شرايط است كه مثلاً دستگيري زنان در ميهمانيهاي جمعي بهعنوان بخشي از حوزهي خصوصي، فحشاي درجهي دو تلقي گرديده و فرد دستگير شده اجباراً براي رهايي از تعزير با شلاق يا حفظ آبرو، اقرار كتبي ميدهد. پس از دستگيري دوم منكراتي، به فحشاي درجهي يك تن داده و آمادهي تعزير با تازيانه ميشود.
ريشهي اين رويكرد در شواهد باستاني - تاريخي، نشانگر همپايي ديرباز اخلاق مردسالار با پديدهي فحشاست. مثلاً هرچند درطليعهي تمدنهاي شرقي، آيين وقف تن به معابد توسط زنان بهعنوان نذر و نياز صورت ميگرفت تا مالكيت انحصاري مردان بر بدن آنان از طريق خودفروشي نفي شود؛ ليكن پس از هجوم بابليان و بنابر تمايل كاهنان به كاربرد اقتصادي اين پديده، عنصر اجبار نيز در قبال كسب وجوه مادي به تعريف فحشا افزوده شد و زنان تنفروش حرفهاي در معابد اقامت گزيدند. به علاوه، هرچند در سرود شادماني مربوط به جشن ستايش خدابانوي مقدسي نظير "اينانا" از حضور گروهي مردان خودفروش سخن به ميان ميآيد؛ اما احياي نهاد همجنسگرايي در راستاي جلوگيري از شراكت زنان در قدرت متمركز بهواسطهي انحراف تمايلات جنسي به سوي عشقآسماني و مجازي همواره به مناسبت خوارشمردن زنان براي مهرورزي و عشق صورت تحقق يافته است. در اين شرايط است كه بهعنوان مثال در ميان زرتشتيان يزد، مقطوع النسل كردن مغبچگان براي آزار جنسي آنها باب گرديد. از طرف ديگر، ادبيات اخلاقي قرون ميانهي ايران زمين در نمايندگاري فحشاي مردانه، مشحون از شاهدبازي مينمايد؛ چرا كه اين شيوه، فاقد گرفتاريهاي برقراري رابطهي علني با ان، نظير خروج از خانه و عبور و مرور آزادانه و كنترل چهرهبهچهره اجتماعي ايشان در حوزهي عمومي بوده است. در اين اثنا هرچند در غرب، زنان بدكاره توسط كل شهروندان سنگسار شده و تا ابد گناهكار ميماندند؛ ليكن در شرق اولاً قوانين، ازدواج منقطع را بهعنوان سنتي مأخوذ از دگي اعراب باديه تداوم بخشيد و ثانياً اندك شواهد برجاي ماندهي تاريخي نشانگر سنگسار زنان به حكم قضات شرع مينمايد. از قرق شبهاي جمعهبازارها توسط عسسها و داروغهها براي پهن كردن بساط تنفروشي زنان و مردان در بالاخانههاي اين مراكز تجاري و خصوصاً انتخاب پسران فرخلقا براي استفادهي جنسي ارباب در عين دادن مقام دامادي و شغل به آنان كه بگذريم و عدم مشاهدهي زرگران بد سيما را در بازارها به چيزي نگيريم؛ در دورهي معاصر نيز علاوه بر حضور زنان غيرمسلماني همچون رقاصان يهودي در ميخانهها و مجالس طرب و لهو و لعب، تداوم آشكار و پنهان فحشاي زنان و مردان اما تا تعميم ضربالمثلهايي از رفتارهاي جنسي اقوام مختلف در افواه پيش آمده است. اين با وجودي است كه با تشديد رياكاري اجتماعي ناشي از خواست كاربرد ابزاري ديانت در اعمال سياست عصر صفويه و تداوم دوگانگي دگي خصوصي و عمومي و تلاش حاكميتهاي استبدادي براي نظارت هرچه بيشتر بر حوزهي خصوصي، مسألهي فحشا در ايران رفتهرفته چهرهي جديدي به خود گرفت؛ چنانكه با انهدام سازماندهي متمركز فحشا در محلات بدنام در فرداي انقلاب سال 1357، بر پنهانكاري و شيوع اين پديده افزوده شد و با كاهش انسجامگرايي آرماني در عين تشديد مصايب اقتصادي دههي سوم انقلاب، نمود علني فحشاي زنان و مردان فزوني يافت.
به اين ترتيب در ايران فعلي از آميزهي مردسالاري فرهنگي و ادغامگرايي اجتماعي و خشونتورزي سياسي و ناكارآمدي اقتصادي، فحشا جلوهي جديدي به خود گرفته است. ساخت جوان جمعيت ايران و تشديد فعاليتهاي جنسي در دورهي جواني به اضافهي موانع اقتصادي - ارتباطاتي جنسي در عين خشونتورزي سياسي عليه اين وضعيت؛ سبب جواني چهرهي فحشا و عدم پاسخگويي قدرت به مطالبات ناشي از آن گرديده است. بهعبارت ديگر اعمال در افزايش جمعيت مورد نياز جنگاوري ولي در نهايت، محروم شدن اين تودهي انبوه از امكانات آموزشي و اقتصادي، به افزايش امكانات عرضه و فحشا جان بخشيده و اين در حالي است كه در عمل نظام قدرت در سركوب اين رفتار، وجدان جريحهدار شدهي جمعي را در قالب عملكرد رسانههاي جمعي و اعتقادات مذهبي راجع به تكوين برونزاي فحشا و تبعات منفي آن نيز با خود همداستان ميكند.
از اين نگره بر طبق گزارش سازمان ملي جوانان (بررسي وضعيت جوانان، گزارش شمارهي 3)، ايران در سال 1380، داراي حدود 21 ميليون نفر جمعيت جوان بوده كه ميانگين سن در اولين ازدواج در سال 1375 براي مردان 26 سال و براي زنان 22 سال بوده است. همچنين در حالي كه مازاد جمعيت دختران بر پسران در سال 1380 حدود 1 ميليون نفر بوده؛ ولي نرخ رشد ساليانهي ازدواج از 72/5 درصد در سال 1379 به 35/0 - درصد در سال 1380 رسيده است. به علاوه تسهيلات بانكي اختصاصيافته به امر ازدواج در سال 1380 در حدود 2000 ميليارد ريال و تسهيلات پرداختي كميته امداد براي همين منظور حدود 43 ميليارد ريال بوده است.
در اين وضعيت، قاعدتاً جوانان بايستي از تصوير منفي و تاريكي نسبت به جهان برخوردار باشند تا از اين طريق ضمن نفي هرگونه احساس تعلق گروهي شخصيتي، آمادهي حضور در جريانات هيجاني مردمانگيز در اجتماعي قبيلهاي باشند. چنين وضعيتي را بر پايهي گزارش سازمان ملي جوانان (وضعيت و نگرش و مسايل جوانان ايران، 1381) ميتوان چنين تصوير كرد: در سال 1381 از نمونهي 50873 نفري ماخوذ از جمعيت 29 - 14 سالهي مراكز استانها مشخص گرديد كه 81 درصد نمونه مجردند و از اين ميان 87 درصد پسر و 77 درصد دخترند. 25 درصد پسران خدمت نظام وظيفه را انجام دادهاند. 43 درصد ديپلم دارند و 54 درصد در حال تحصيلند كه 53 درصد آنها پسر و 56 درصد دخترند. 75 درصد با والدين و 12 درصد با همسر دگي ميكنند. 18 درصد شاغلند كه از اين تعداد يك چهارم دخترند و 66 درصد جوانان متأهل كه درس هم نميخوانند بيكار هستند. هرچند ميانگين درآمد ماهيانهي پسران و دختران جوان شاغل به ترتيب 55 و 50 هزار تومان است؛ ولي اين مقدار براي مردان و زنان جوان متأهل و شاغل به ترتيب 92 و 85 هزار تومان است. 15 درصد جوانان فاقد پول توجيبي ماهيانه هستند و فقط 9 درصد در ماه 10 هزار تومان و بيشتر پول توجيبي دريافت ميكنند. 43 درصد جوانان آرزومند خدمت به مردم و 20 درصد خواهان پولدار شدن هستند و در حالي كه 8 درصد ميل دارند دست به جهانگردي بند؛ ولي 7 درصد آنان به دنبال كسب شهرتند و تنها 7/6 درصد آرزوي ازدواج را در سر ميپرورند. 73 درصد خانوادههاي جوانان از درآمد ماهيانهي 150 هزار تومان و كمتر برخوردارند. 37 درصد به مادر و 24 درصد به پدر و فقط 1 درصد به معلم علاقه دارند. 47 درصد جوانان در خانه به 10 جلد كتاب غيردرسي و كمتر دسترسي دارند و 20 درصد در اوقات فراغت ورزش ميكنند. 9/89 درصد جوانان از وضعيت اقتصادي نامناسبي برخوردارند و 78 درصد آنان در وضعيت پايين فرهنگي بهسر ميبرند. 31/3 درصد به سركشي، 21/3 درصد به غرب، 16/3 درصد به خلافكاري، 09/3 درصد به روحيهي غيرديني، 77/2 درصد به فمينيسم و 51/2 درصد به اعتياد گرايش دارند. 3/93 درصد جوانان خانواده خود را دوست دارند و 89 درصد در خانواده احساس آرامش و امنيت ميكنند و با اين وجود 33 درصد نميتوانند روي كمك خانوادهي خود حساب نمايند. 51 درصد معتقدند تصميمگيرندهي اصلي خانواده مادر است و 74 درصد تصميمگيرندهي اصلي را پدر ميدانند. 88 درصد از سلامت جسمي و ظاهري خود راضي بوده و 73 درصد اعلام كردهاند از نظر ارضاي غريزهي جنسي با مشكل مواجه هستند. 55 درصد مخالف ازدواج سنتي هستند، 27 درصد معتقدند زنان فقط بايد خانهداري كنند، 68 درصد  خوب را تابع مرد ميدانند و 29 درصد فكر ميكنند زنان نميتوانند مثل مردان موفق باشند. 68 درصد تمايل به جديت و دلسوزي در كار و شغل ندارند و در حالي كه 60 درصد به مسايل سياسي اهميت ميدهند؛ ولي 68 درصد به خود حق ميدهند به قوانين بياعتنا باشند. 10 درصد به توكل و دعا و اصول دين معتقد نيستند و 24 درصد التزام عملي به دين ندارند. 48 درصد عقبماندگي ايران را ناشي از سنت ميدانند. 75 درصد خود را به قضا و قدر سپردهاند و 43 درصد فاقد اعتماد به نفس و عزت نفس كافي هستند. 51 درصد از اضطراب و 54 درصد از افسردگي رنج ميبرند. 53 درصد پرخاشگر و 55 درصد دچار خشم نهفتهاند. 72 درصد پولپرستي و مقامدوستي را نوعي زرنگي تلقي ميكنند و 40 درصد روحيهي ضداجتماعي دارند. 55 درصد تمايل دارند دلايل مشكلات خود و ديگران را به عوامل بيروني نسبت دهند و 61 درصد هيجانطلب و خطرپذيرند. 60 درصد برون گرا و 51 درصد بدبين هستند. 87 درصد گروه دوستان را منبع ارتباطي و حمايتي ميدانند و 42 درصد با والدين خود اختلاف دارند. 50 درصد از گذران اوقات فراغت و 79 درصد از امكانات آموزشي ناراضي هستند. 42 درصد به ادامهي تحصيل رغبت ندارند و 85 درصد كسب شغل را مبتني بر پارتيبازي ميدانند. 46 درصد برنامههاي رسانههاي خارجي را بر صداوسيما ترجيح ميدهند و 29 درصد به حاكميت و عملكرد آن نگرش منفي دارند.
در پرتو اين شرايط است كه واقعيت فحشا در جامعهي فعلي ايران جان ميگيرد. در واقع بنا به اعلام معاون اجتماعي سازمان بهزيستي، در ايران سال 1382 قريب "5/2 ميليون فقير مطلق، 5/5 ميليون نفر زير خط فقر و 11 ميليون فرد كمدرآمد در كشور دگي ميكنند ... 45 درصد جمعيت كشور زير 20 سال سن دارند ... نرخ رشد طلاق در كشور حدود 14 درصد و در تهران 20 درصد و همچنين نرخ بيكاري در برخي استانها و شهرها تا بالاي 24 درصد و بهطور ميانگين در كشور حدود 14 درصد رشد داشته است( ."فرامرزيان، 24/4/1382) از اين زاويه بر طبق گزارش سازمانمليجوانان (بررسي وضعيت جوانان، گزارش شمارهي 16)، درصد طلاق به ازدواج در كل كشور هم از 9/7 درصد در سال 1375 با 4/9 درصد در سال 1380 رسيده است. به اين ترتيب از يكسو، سن فحشا از 17 سال در سال 1365 به 14 سال در سال 1383 كاهش يافته است (آقاياني، 31/6/1383) و از طرفي "حدود 20 تا 30 هزار نفر از زنان براي تأمين معاش خود و فردان، تسليم تنفروشي ميشوند و تنها ظرف شش ماه اول سال گذشته [سال 1382] صدها عشرتكده كشف و حدود 25 هزار نفر در رابطه با فحشا دستگير شدهاند( ."لطفي، 24/1/1383) اضافه بر اين در حالي كه تجرد دليل تنفروشي نيست بلكه مردان متأهل و متمكن به لحاظ ضعف علقهي عاطفي پايگاه خانواده در نتيجهي نبود بسترههاي ارتباطي پيش از ازدواج زوجين و غفلت از تجربههاي عاشقانه، بيشترين متقاضيان فحشا محسوب ميشوند؛ در عينحال مهاجرت فحشاي دختران به كشورهاي همسايه نظير دبي ادامه دارد و در اين زمينه كافي است بدانيم چندي پيش روزنامهي مشرق چاپ پاكستان نوشت: ماهانه 45 دختر ايراني 16 تا 25 ساله در كراچي توسط افراد ثروتمند خريداري ميشوند( ."خبرگزاري سينا به نقل از روزنامهي ابتكار، 21/3/1383) اين در حالي است كه مشاهدات شخصي، از تنفروشي پسران ايراني، نه تنها در مراكز شهري كه در كشورهاي همسايه نظير تركيه و آن هم نه از روي فقر كه براي ارتقاي سطح متوسط دگي در پوشش هتلداري خبر ميدهد. بر همين بنيان "80 درصد ... زنان [خياباني] بهدليل فقر اقتصادي پاي در اين راه ميگذارند ... [و] از 1 ميليون و 700 هزار  سرپرست خانوار، 500 هزار  كه تحت هيچ نوع پوشش خدماتي نيستند، همه بالقوه در معرض اين بزه قرار دارند ... [در اين ميان شايان توجه است كه] هر چند مسايل مادي در بروز اين فاجعهي اجتماعي موثر است، اما نميتواند تنها عامل در تمامي مناطق كشور به حساب آيد؛ چنانكه استان كهكيلويه و بويراحمد به رغم آنكه جزو نواحي محروم ميباشد اما با 7 صدم درصد زنان خياباني كمترين ميزان را به خود اختصاص داده است و در مقابل استان خراسان با 22/4 درصد و تهران با 14 درصد بيشترين ميزان را دارا هستند .... (روزنامهي قدس، 25/7/1381) با اين همه" در حال حاضر 4631نفر به اتهام اعمال و رفتار خلاف عفت عمومي در دانهاي كشور بهسر ميبرند كه حدود نيم درصد آنان را زنان و 5/1 درصد را مردان تشكيل ميدهند ... [و] بهطور متوسط روزانه بين 2 تا 4 دختر فراري از طريق دستگاههاي مسؤول براي انجام معاينات لازم به پزشكي قانوني ارجاع داده ميشوند كه غالباً به روابط جنسي نامشروع دست زدهاند( ."روزنامهي حيات نو، 27/8/1380) اضافه بر اين موارد بر طبق گزارش سازمان ملي جوانان (بررسي وضعيت جوانان، گزارش شمارهي 19)، 8/0 درصد فراريان شناسايي شده توسط مركز ساماندهي كودكان و نوجوانان خياباني در سال 80-1379 براي ديدن دوست پسر خود و 09/0 درصد بهواسطهي رابطهي نامشروع و 2/0 درصد به دليل تجاوز جنسي اقدام به فرار از خانه كردهاند. نيز بنابه گفتهي رييس انجمن مددكاري اجتماعي ايران در سال 1383 "هر شب چهار هزار دختر در خيابانهاي پايتخت شب را به صبح ميرسانند كه بسياري از آنان مورد خشونت و آزار جنسي قرار ميگيرند... [همچنين] در ايران آمار آزار جنسي دختران توسط پدر خود بالا است و زماني نيز كه از اين پدران در مورد علت آزار رساندن به دخترشان سوال ميشود، اغلب عنوان ميكنند كه چون دخترشان است و حق مالكيت بر آنها را دارند( ."روزنامهي همبستگي، 22/9/1383 : 12) بالاخره بر طبق گزارش سازمان ملي جوانان (بررسي وضعيت جوانان، گزارش شمارهي 18)، 9/1 درصد خودكشيهاي جوانان در سال 1379 بهدلايل ناموسي صورت گرفته است. برطبق گزارش سازمان ملي جوانان (بررسي وضعيت جوانان، گزارش شمارهي 14) هرچند توزيع زندانيان جوان برحسب اعمال منافي عفت در سال 1379 در حدود 8 درصد بوده؛ ليكن بر طبق همين گزارش (بررسي وضعيت جوانان، گزارش شمارهي 17) در مقطع 79-1374 بالاترين جرايم جوانان در تهران با 114 درصد افزايش اي محصنه و 328 درصد افزايش اي غيرمحصنه و 26 درصد افزايش اي با محارم، در اصفهان با افزايش 492 درصد لواط و خراسان با افزايش 6237 درصد رابطهي نامشروع رقم خورده و پايينترين جرايم نيز در كهكيلويه و بويراحمد با افزايش 4 درصد اي محصنه و 9 درصد اي غيرمحصنه و 28 درصد رابطهي نامشروع و در لرستان افزايش 22 درصدي لواط اختصاص يافته است.
به شكل خاصتر نتايج تحقق بر روي 147  خياباني مقيم مركز بازپروري سازمان بهزيستي و يا مشغول به كار در خيابان گوياي آن است كه "بيش از 80 درصد زنان خياباني قبل از 17 سالگي و 7/43 درصدشان نيز قبل از 13 سال ازدواج ميكنند و اين در حالي است كه اين ازدواج با مرداني صورت ميگيرد كه 6/25 درصدشان قبلاً يكبار و 3/8 درصدشان بيش از يكبار ازدواج كردهاند... ميزان سواد 23/78 درصد زنان خياباني در حد راهنمايي و پايينتر است... 6/40 درصد اين زنان با رضايت خود ازدواج كردهاند.... 78/15 درصد همسران اين زنان بيكار و 4/26 درصدشان به اعمال غيرقانوني مبادرت ميورد و بهعبارت ديگر 18/42 درصد همسران اين زنان فاقد درآمدند يا از طريق فعاليتهاي غيرقانوني براي خود درآمد كسب ميكنند ... 5/37 درصد اين زنان دوران كودكي و نوجواني خود را بدون حضور توام پدر و مادر طي كردهاند... براي نزديك به 40 درصد پدران زنان خياباني و 7/13 درصد مادران آنها جرايم و انحرافات اجتماعي روال دگي بوده است و اين در حالي است كه 28 درصد پدران و 9/6 درصد از مادران در اين خانوادهها با مواد مخدر سروكار نزديكي داشتهاند... اگرچه 5/58 درصد اين زنان از طريق دوستانشان با مسألهي تنفروشي آشنا شدهاند، اما چنين رويدادي به دور از انتظار نيست، زيرا براي 62 درصد از آنها 13 تا 20 سالگي آغاز سن ورود به روسپيگري بوده است، اما ورود 8/21 درصد اين زنان به اين دنيا از طريق نزديكترين افراد خانواده يعني پدر و مادر و 2/12 درصد نيز از طريق همسرانشان بوده است... 32 درصد زنان خياباني تنها سيگار مصرف [ميكنند... ] تنها 9 درصد اين زنان به دگي مشترك خود ادامه ميدهند... 50 درصد اين زنان در همان دو سال اول با دگي مشترك وداع ميكنند و اين در حالي است كه 2/75 درصد اين زنان در طول دگي مشترك نياز به مهر و محبت را با تمام وجود طلب ميكنند و 70 درصدشان نيز در دگي مشترك خودقرباني ضرب و شتم و پرخاشگري همسرشان هستند ... بيش از 60 درصد زنان خياباني سوءاستفادهي جنسي را در كودكي تجربه كردهاند... كه 70 درصد اين آزارها از سوي پدر يا ناپدري بر قربانيان اعمال ميشود... [در مجموع] همانطور كه آمار آسيبهاي اجتماعي سالانه با رشد 15 درصدي مواجه ميشود، رشد 15 درصدي زنان خياباني هم دور از انتظار نيست... [چنانكه] طي 9 ماههي سال 82 بيش از 1 هزار و 300  خياباني در سطح كشور جمعآوري شدهاند. ... اين زنان پس از ارجاع به اين مراكز [17 مركز نگهداري زنان آسيبديده در كل كشور] 3 هفته در قرنطينه هستند و پس از انجام معاينات پزشكي و اقدامت اوليه به مدت 6 ماه تا 1 سال ضمن نگهداري موقت، در كارگاههاي حرفهآموزي مشغول به كار شده و توانمند ميشوند ... [ولي سپس] 50 درصد اين زنان پس از بازپروري دوباره به خيابان باز ميگردند... بودجهي 150 ميليون توماني ... دفتر [آسيب ديدگان بهزيستي] در سال جاري [1383] و به منظور ساماندهي زنان خياباني ... يك دهم مبلغ مورد نياز براي كنترل آسيبهاي اجتماعي هم [نيست( ."]خبرگزاري مهر به نقل از روزنامهي همبستگي، 13/2/1383) اين وضعيت نيز هنگامي تشديد ميشود كه بنا به اعلام مركز مشاركت امور زنان در سال 1383 "نتايج طرح بررسي مشاركت اجتماعي زنان تهران نشان ميدهد حدود 70 درصد آنها مشاركتي در سطح پايين و فقط 30 درصدشان از سطح مشاركت نسبتاً بالا برخوردارند( ."روزنامهي جامجام، 15/12/1383 : 13)
اين همه سبب ميشود كه در مجموع بتوانيم نتيجه بگيريم بخشي از قدرت بهمنظور اعمال نظارت بر همهي شؤون حوزههاي عمومي و خصوصي و ممانعت از تكوين حوزهي مدني در جهت طرح مطالبات مردمي؛ ضمن غفلت از تنفروشي خياباني و بهويژه تنفروشي مردان در عين تلقي فحشا از روابط خصوصي افراد، ميكوشد با اين خانواده و جامعه، چونان پوششي بر ناكارآمدي خويش سود جويد كه در نتيجه، با اين روش عليرغم داعيههاي اخلاقي به بسط بياخلاقي دامن ميد.
منابع:
آقاياني، زهره ( 31/6/1383.) كاهش سن فحشا باز هم زنگ خطري ديگر؛ تهران: روزنامهي آفتاب يزد.
خبرگزاري سينا به نقل از روزنامهي ابتكار. (21/3/1383.)
خبرگزاري مهر به نقل از روزنامهي همبستگي. (13/2/1383.)
روزنامهي جامجام. (15/12/1383.)
روزنامهي حياتنو. (27/8/1380.)
فرامرزيان، ندا (24/4/1382.) مردان خياباني: فقر، بيكاري، اعتياد؛ تهران : روزنامهي ايران.
روزنامهي قدس. (25/7/1381.)
روزنامهي همبستگي. (22/9/1383.)
سازمان ملي جوانان (1381.) وضعيت و نگرش و مسايل جوانان ايران: جوانان 14 تا 29 سالهي مراكز استانهاي كشور. تهران: انتشارات روناس.
سازمان ملي جوانان (1381.) بررسي وضعيت جوانان. شمارههاي 3، 14، 16، 17، 18، 19. تهران : انتشارات موسسهي فرهنگي اهل قلم.
 منبع: نشریه نامه
شماره 43- نيمه آبان ماه 84