آسيب شناسى «تحليل» در ايران
عادت واره هاى انتخاباتى
امين بزرگيان
  چهارشنبه ۲۵ آبان ۱۳۸۴ - ۱۶ نوامبر ۲۰۰۵  
 
  
 
اين نوشته قصد دارد به لوازم و دغدغه هاى اصلى تحليل جامعه شناسانه انتخابات نهم رياست جمهورى ايران براساس چارچوب نظرى پير بورديو بپردازد.
•••
پير بورديو جامعه شناس برجسته متاخر فرانسوى معتقد است كه منطق پيچيده دنياى اجتماعى را نمى توان درك كرد مگر اينكه در ويژگى هاى يك واقعيت تجربى كه به لحاظ تاريخى، زمان و مكان مشخصى دارد غور كنيم و دقت كنيم. جامعه شناسى در واقع تلاشى است براى درك دنياى اجتماعى و وقايع تجربى جامعه كه در درون يك زمينه يا Context مشخص روى داده است. امر پروبلماتيك جامعه شناس از ديدگاه بورديو اين است كه عرصه هاى اجتماعى را شناسايى كند و مورد تجزيه و تحليل قرار دهد. اين تجزيه و تحليل هم شامل پرده بردارى از اركان پنهان سلطه در عرصه ها و ميدان هاى گوناگون مى شود (جهان عينى) و هم به مسئله عادت واره هاى (Habitus) كنشگران اجتماعى (جهان ذهنى) مى پردازد. عادت واره  از ديد بورديو رفتارهاى اجتماعى كنشگران است كه درونى آنها شده و طبيعى جلوه مى كند. شايد بتوان گفت عادت واره ديالكتيك ميان يك سلسله تمايلات، گرايش ها و كشش هاى انسان با جهان اجتماعى فرد است كه منجر به كنش هاى رفتارى ناخودآگاه او مى شود. اين جامعه شناس فرانسوى معتقد است مهمترين سد نظرى براى درك جامعه شناسانه از واقعه اى اجتماعى (آن گونه كه خودش مى گويد) تئورى يا تئورى هاى ذات گرايانه نسبت به وقايع اجتماعى است. قرائت ذات گرا معتقد است كه هر كنشى به خودى خود و براى خود مى بايد مورد توجه قرار گيرد. اين رويكرد رابطه ميان جايگاه اجتماعى و سليقه يا رفتار را رابطه اى مكانيكى و مستقيم مى بيند و در يك خطاى بزرگ نظرى برخى رفتارها و كنش هاى به  «ظاهر» متفاوت را به «واقع» متفاوت مى بيند. بورديو مثال درخشانى از اين نوع تفاوت هاى ظاهرى كه در پس آن يك ساخت مشترك وجود دارد، مى زند كه براى فهم موضوع راهگشا است. بررسى هاى بورديو نشان مى دهد كه بالاترين نرخ مشاركت سياسى در ژاپن متعلق به زنان كم سواد روستايى است درحالى كه در فرانسه پايين ترين نرخ مشاركت (يا به تعبير ديگر بالاترين نرخ بى تفاوتى سياسى) متعلق به زنان كم سواد روستايى است. تفاوت در ظاهر، واضح و تكان دهنده است. اما سئوالى كه بورديو در قبال اين مشاهده مى پرسد اين است كه آيا به واقع هم در اينجا تفاوتى وجود دارد؟ از نظر وى يك تفاوت ظاهرى دروغين، يك اشتراك راستين و واقعى را پوشانده است و آن سياست گريزى است. در فرانسه نبود شرايط لازم براى توليد مناسب عقيده سياسى (آن چيزى كه به نظر مى رسد زنان كم سواد روستايى فاقد آن هستند) خود را به شكل غيبت و دورى از فضاى مشاركت سياسى جلوه مى دهد و در ژاپن در اشكال نوعى مشاركت سياسى سياست گريز. زنان كم سواد روستايى در ژاپن براى اينكه از دست سياست و دغدغه هاى سياسى راحت شوند، همگى يا اكثراً در انتخابات شركت مى كنند. هر دو گروه در واقع يك كنش انجام مى دهند؛ سياست گريزى. در فرانسه با عدم شركت، در ژاپن با شركت. با اين چشم انداز شايد مشاركت حداكثرى افراد يك روستا در زاهدان با مشاركت حداقلى شهروندان در شهرى همچون تهران در واقع يك نوع اشتراك باشد. فهم يا درك اين واقعيت را جامعه شناس بادقت در منطق پيچيده هر دو جهان اجتماعى مى تواند به دست بياورد. قرائت ذات گراى مرسوم سياسى كه تخصصش توجه به تفاوت هاى ظاهرى است سعى دارد كه كنش ها و تعلقات جمع خاصى از افراد يا گروه ها را در شرايط زمانى و مكانى خاص و مشخص به عنوان اوصاف ذاتى آنها معرفى و قضيه را ساده كند. متد روشى اين نگرش اين گونه است كه رويدادهاى مختلف اجتماعى _ سياسى در دوره هاى زمانى و مكانى متفاوت را در كنار همديگر قرار داده و از دل آن قوانين كلى را استخراج مى كند و آن را معيار داورى خود قرار مى دهد. مثلاً به گونه اى تجريدى و انتزاعى رخداد دوم خرداد سال ۷۶ توسط جامعه شناس ذات گرا در كنار رخداد سوم تير سال ۸۴ قرار مى گيرد و اجزاى آن فارغ از فضاى اجتماعى اش مورد مقايسه قرار مى گيرد و تفاوت ها يا شباهت هاى ظاهرى آن به جاى تفاوت يا شباهت واقعى ارائه مى شود. 
بورديو صريحاً مى گويد كه بايد از معرفى كردن ويژگى هاى يك گروه يا يك فرد كه در شرايط خاص زمانى و بر اثر موقعيت مشخص فضاى اجتماعى، كنشى را صورت مى دهد، به عنوان خصائل ذاتى آن فرد يا گروه پرهيز كرد و آن كنش را در چارچوب معينى از ثروت اقتصادى و امكانات فرهنگى فهميد. 
پيشنهاد او به جامعه شناس سياسى يا تحليلگر سياسى- اجتماعى اين است كه همواره براى تحليل يك موقعيت تجربى سياسى (به عنوان يكى از موقعيت ها) جامعه شناس مى بايد نگرش خود را براساس رابطه و تعامل ميان جايگاه اجتماعى كنشگر با امكانات وى كه منجر به موضع گيرى و كنش او شده است، ارزيابى كرده و رخداد را واكاوى كند. اساساً از نظر بورديو تحليل و خوانشى معتبر و قابل استناد است كه به رابطه ميان شبكه تعاملات اجتماعى با عادت واره هاى ذوقى و شخصى كنشگرى بپردازد كه در عرصه هاى متنوع رفتارى- از غذا خوردن تا سياست ورزيدن و انتخابات- به انتخاب ها و موضع گيرى هايى دست زده است. يعنى آن تحليلگر مى بايد هم شبكه روابط اجتماعى فرد كنشگر و چگونگى آن را كشف كند (جهان عينى) و هم به عادت واره هاى شخصى او (جهان ذهنى) آگاهى يابد، تا بتواند تشخيص قابل استنادى ارائه دهد. انتخاب ۱۷ ميليونى احمدى نژاد از سوى افراد جامعه ايرانى در مرحله دوم و با چارچوب نظرى بورديو موقعى مى تواند مورد تحليل عميق قرار بگيرد كه شبكه روابط اجتماعى كنشگران و عوامل موثر بر آن از سويى و عادت واره هاى آنها در شرايط خاص زمانى و مكانى از سويى ديگر، مورد دقت قرار بگيرد. در اينجا است كه بورديو مى تواند يقه تحليلگر سياسى ما را بگيرد و بگويد: «تو چگونه تا وقتى كه اين بررسى ها را نكردى، انتخابات را مورد تحليل قرار مى دهى؟»
•••
جامعه شناسى از ديد بورديو براى درك راستين فضاى اجتماعى، كنشگران و گروه هاى جامعه را براساس جايگاهشان در دو اصل متمايز، تقسيم مى كند. در جوامع مدرن اين دو اصل متمايز يكى سرمايه اقتصادى است و ديگرى سرمايه فرهنگى. آنهايى كه در اين دستگاه دوبعدى به يكديگر نزديك باشند، كنشگران اجتماعى با مشتركات بيشتر هستند و آنهايى كه از هم دورتر باشند بالطبع كنشگرانى با مشتركات كمتر هستند. در اين تحليل صاحبان سرمايه كلى يعنى آنهايى كه هم سرمايه اقتصادى كلان و هم سرمايه فرهنگى بالا دارند همچون مديرعامل ها و اساتيد دانشگاه در برابر كسانى قرار مى گيرند كه در فقيرترين وضعيت اقتصادى و فرهنگى اند همچون كارگران  غيرماهر. البته «ميزان» سرمايه هر يك از اين گروه ها و كنشگران نيز با هم متفاوت است، مثلاً اساتيد دانشگاه بيشتر از اينكه سرمايه اقتصادى داشته باشند، سرمايه فرهنگى دارند (يا اميد است كه داشته باشند) و مديرعامل ها بالعكس از سرمايه اقتصادى بيشترى نسبت به سرمايه فرهنگى برخوردارند. اين تقابل ها در «نوع» و «ميزان» سرمايه، منشاء تفاوت در سلايق و بالطبع منشاء تفاوت در موضع گيرى ها است. از ديد بورديو موضع گيرى هاى افراد مختلف نسبت به يك واقعه يا رخداد مثل انتخابات را جوهر يا ذات خودساخته ابژه هاى سياسى مشخص نمى كند بلكه شكل و ميزان سرمايه اقتصادى و فرهنگى كشنگران است كه منجر به انتخاب نوع مشخصى از موضع گيرى  مى شود. به تعبيرى ديگر تفاوت در سليقه انتخاباتى از تقابل برخوردارى از سرمايه هاى اقتصادى و فرهنگى برمى خيزد. يعنى براى فهميدن تفاوت در موضع گيرى مردم بين خرداد ۷۶ و تيرماه ۸۴ مى بايد اين بررسى را انجام داد كه سليقه مردم در اين دو موقعيت و فضاى اجتماعى متفاوت چه تغييرى كرده و در نهايت كشف كرد كه چه تحولاتى در نوع و ميزان سرمايه اقتصادى و فرهنگى گروه هاى مختلف اجتماعى رخ داده كه به چنين موضع گيرى اى منجر شد. اصل بورديويى اين را مى گويد كه تمايز در فضا ها و موقعيت هاى اجتماعى با توجه به امكانات و سليقه هاى متفاوت منجر به موضع گيرى هاى مختلف مى شود. 
واقعاً سليقه ها و عادت واره هاى مردم چه تغييراتى كرده؟
عادت واره ها همچون موقعيت اجتماعى هم تفاوت يافته اند و هم تفاوت گذار. يعنى علاوه بر اينكه تمايز يافته اند، عامل تمايز نيز هستند. مثلاً عادت واره اى همچون اسب سوارى در صبح جمعه هم نوعى عادت واره است كه از عادت واره هاى ديگر همچون رفتن به مكانى ديگر و مراسمى ديگر متفاوت است و هم اينكه راهى است براى متمايز شدن. به اين معنا كه فرد در روز جمعه اسب سوارى مى كند تا متمايز شود از كسى كه در اين روز اسب سوارى نمى كند. حال سئوالى كه مطرح مى شود اين است كه آن ۱۷ ميليون نفر كنشگر ايرانى با انتخاب شان چه تمايزى را خواستند نشان دهند؟ به تعبير ديگر آنها با انتخاب احمدى نژاد خواستند خودشان را از چه وضعيت  و فضاى ديگرى متمايز كنند؟ بورديو به ما ياد مى دهد كه هيچ پاسخ قطعى و يگانه اى را نمى توان به اين پرسش داد. پاسخ اين پرسش مستلزم فهم منطق پيچيده دنياى اجتماعى است. 
وقتى اين عادت واره ها درك مى شوند كه ما بپذيريم عقايد و موضع گيرى هاى متفاوتى كه از سوى افراد و گروه هاى اجتماعى ارائه مى شود، مى تواند يك شكل واحد به خود بگيرد، يعنى منجر به هم شكلى، همسانى و اشتراك ظاهرى  شود در حالى كه در «واقع» متفاوت است و يا بالعكس. بورديو از جامعه شناسانى دفاع مى كند كه نسبت به اين تفاوت ها، بى تفاوت نيستند. او معتقد است كه بودن درون يك فضا، يك نقطه از جامعه را اشغال كردن، يك فرد درون يك فضا بودن يعنى متفاوت بودن. نكته مهم در اينجا است كه تفاوت ها را ديدن و توجه به تمايزات به معناى «طبقه» سازى نيست. از ديد اين متفكر فرانسوى خطاى عمده نظريه طبقات ماركسيستى، پرش  كشنده از وجود داشتن در تئورى به وجود داشتن در عمل يا به تعبير خود ماركس از امور منطق به منطق امور است. از نظر بورديو فقط به منظور يك كار سياسى يعنى به حركت درآوردن توده است كه مى توان از طبقه اى كه روى كاغذ درست شده به طبقه واقعى عبور كرد. طبقه سازى و نسبت دادن يك كنش به طبقه بندى خيالى راهى است مرسوم براى نفهميدن و نديدن تمايزات واقعى. 
اين ساده ترين كار ممكن و غيرراهبردى ترين شيوه ممكن در تحليل جامعه شناختى انتخابات است. اول طبقاتى روى كاغذ شكل مى گيرد و بعد افراد و گروه ها در درون آن جاى مى گيرند و سپس سعى مى شود مصاديق اين طبقه بندى ذهنى پيدا شود. سئوالى كه بايد از اين نوع تحليلگران پرسيد اين است كه طبقه بندى تاريخى شما چرا در اين دوره اينگونه عمل كرد؟ مگر طبقه مستضعف و پايين جامعه (به تعبير شما) در اين چندساله اخير تفاوت كرده است؟
يا در عرض هشت سال طبقه نخبه و بوژوازى تبديل شده اند به طبقه مستضعف؟ پس تكامل تاريخى چه شد؟
البته انكار وجود طبقات تعين يافته به انكار وجود تفاوت ها و تمايزات نمى انجامد. تمايز و تفاوت در همه اركان اجتماعى وجود دارد تا جايى كه در فضا هايى كه انتظار همسويى و هم شكلى مى رود ، اختلاف و تفاوت بروز پيدا مى كند. سنت تحليل سياسى و اجتماعى ما با عدم توجه به تفاوت ها و تمايزات پيوند تاريخى دارد؛ اطمينان محافظه كاران به راى قاطع مردم به آنها در زمان انتخابات دوم خرداد ۷۶ و اطمينان به راى قاطع مردم به دموكراسى خواهى و دموكرات ها در زمان انتخابات شورا هاى دوم و رياست جمهورى ۸۴ از سوى اصلاح طلبان از بارزترين نمونه هاى رويكرد هگلى و كل گرايانه دوسويه فضاى سياسى ما است كه جامعه را داراى «روح» مسلطى مى داند و اساساً نمى تواند تمايزات و تفاوت ها را در موقعيت هاى مشخص زمانى و مكانى تشخيص دهد. شايد بتوان گفت يكى از مهم ترين دلايل «غافلگيرى سياسى» هميشگى كنشگران سياسى ما همين عدم توجه به تفاوت ها و تمايزات موجود در لايه هاى مختلف اجتماعى است كه بروز آن منجر به غافلگيرى آنها مى شود. سوم تير ۱۳۸۴ كسانى را غافلگير كرد كه معتقد بودند مردم ايران دموكراسى مى خواهند و اصلاحات برگشت ناپذير است؛ شايد فرداى انتخابات بعدى كسانى غافلگير شوند كه معتقدند دغدغه اصلى مردم، دغدغه معيشت آنها است.
منبع: شرق