تحليلي از دولت آقاي احمدي نژاد - ۲
محمد برقعي
۱۸ نوامبر ۲۰۰۵ - جمعه ۲۷ آبان ۱۳۸۴
• دولت آقاي احمدي نژاد با پشتوانه شبكه نظامي امنيتي خود نيز از اين بازي سياسي برنده بيرون نخواهد رفت. گرفتن قدرت و نگهداري آن دو ويژگي متفاوت دارد. براي هدف نخستين به يك نيروي منسجم ستيزه گر نياز است تا در فرصت مناسب تاريخي مهار قدرت را به دست بگيرد. اما براي حفظ قدرت بايد قادر به اداره امور كشور بود والا اين كشتي از موجي به موجي ميرود تا بالاخره به تخته سنگي خورده و بشكند. اداره كشور نياز به توانايي فني و آگاهي سياسي و در اين زمانه آشنايي كافي با سياست جهاني دارد
در بخش اول به چگونگي قدرت يابي دولت آقاي احمدي نژاد پرداخته شد. اين بخش تحليلي است در مورد بادگان اين قمار سياسي.
هنوز چند صباحي بيش از پيروزي آقاي احمدي نژاد نگذشته كه آيت الله خامنه اي سرمست از سركوب همه رقيبان سياسي متوجه شده است كه راهي را كه اين شبكه نظامي امنيتي ميرود، كليت نظام را به خطر مياندازد، لذا در انديشه مهار كردن غولي افتاده است كه در بيرون آوردن آن از شيشه نقش داشته است. انتصاب آقاي رفسنجاني به عنوان سرپرست و ناظر بر دولت گامي در اين راه است ولي براي آنكه بدانيم اين ترفندها تا چه حدي كارساز است بايد شناخت بيشتري از شبكه قدرت آقاي احمدي نژاد به دست دهيم.
همانگونه كه در بخش اول اين نوشتار گفته شد دولت آقاي احمدي نژاد جوشيده از شبكه اي داراي پايگاه مادي ملموس در صحنه سياست است. اين يك حركت مردمي گسترده ولي بدون هسته منسجم قدرت مثل جريان دوم خرداد يا طرفداران آقاي بني صدر نيست، بلكه اين شبكه داراي هسته اي مستحكم است. در اين هسته پاسداران و امنيتي ها و بسيجي ها به علاوه بخشهاي تندروي نيروي قضايي معروف به مدرسه حقاني ها نقش اصلي دارند. بخشي از اينان حزب اللهي هاي صادقي هستند كه به شعارهاي عدالت جويانه اي كه آقاي احمدي نژاد ميدهد با همه وجود معتقدند؛ كساني كه خود را پاسدار ارزشهاي انقلاب از زاويه خط امام خميني ميدانند. بسياري از اينان سرخورده از فساد حاكم بر نظام در انديشه اصلاح كل نظام و بازگرداندن ارزشهاي اوليه انقلاب هستند. اينان افرادي سخت كوش، جانباز، كم توقع و مورد قبول مردم هستند.
اما بخش وسيعي نيز در اين شبكه هستند كه از جنس همين معتقدين هستند ولي ديريست كه هر باوري را در راه كسب ثروت در دل ميرانده اند. اينان چون يك شبكه مافيايي ميان ادارات، بنيادها و شركتهاي خصوصي در رفت و آمدند، ثروت فراواني گردآوري كرده اند و به كمك اين ثروت بادآورده گروه مومنان واقعي را كه ياران قديم خود هم هستند تغذيه و هدايت ميكنند. شايد رابطه آقاي احمدي نژاد با دگي ساده اش با وزير نفت پيشنهادي او آقاي صادق محصولي كه ميلياردها سرمايه اندوخته است نماد گويايي باشد.
اين شبكه در طول چند سال گذشته خود را در درون هيئت ها، تكيه ها و مساجد منسجم كرده است. اين شبكه داراي توان بسيج بالايي است. ولي با اين وجود چنان در خود و با خود عمل كرده كه حتي توجه روحانيوني چون آقاي رفسنجاني و كروبي و قالي باف سردار نظامي را به خود جلب نكرده بود. نيرويي كه ناگهان وارد عمل شده و در آخرين لحظه با بسيج مردم و استفاده وسيع از نهادهاي قدرت تمام مهره هاي ديگر شطرنج سياست را از صحنه خارج كرد يا درست مثل يك نيروي نظامي كارآزموده در يك شبيخون عمل كرد.
رهبران اين شبكه فهم درستي از شناخت پايگاه سياسي خود و حفظ و تقويت آن دارند. فهمي كه براي سياستمداران در غرب بسيار شناخته شده است ولي نيروهاي سياسي و احزاب از آغاز مشروطه تا به حال از آن نصيب چنداني نداشته اند. و دكتر مصدق، آقاي بني صدر و حجت الاسلام خاتمي با تمام حمايت وسيع مردمي به دليل همين ضعف در تشخيص پايگاه قدرت و منسجم كردن آن شكست خوردند.
يك نگاه به كارنامه عملكرد دولت آقاي احمدي نژاد نشان ميدهد كه در همين مدت كوتاه او به خوبي در جهت تحكيم اين هسته قدرت حركت ميكند. سقاخانه ها را تعمير ميكند. بودجه عظيمي خرج رونق مسجد جمكران ميكند و در اين راه حتي به توصيه وزير راهش كه ميخواهد اين بودجه را صرف ساختن جاده جمكران بكند گوش نميدهد. دست به انتصابات بسيار وسيعي در تمام سطوح كشور زده است؛ همه سفرا را تعويض ميكند، فرمانداران و استانداران جديد ميگذارد، روساي دانشگاه ها را عوض ميكند و در همه اين سمت ها ياران و اعضاي شبكه اي كه او را به قدرت رسانيده است ميگمارد و اصل را بر تعهد به جاي تخصص و كارآيي ميگذارد. و در اين راه نيز بيمي از سرش ها و ملامت ها در سطح ملي و بين المللي ندارد. وعده پول به زنان خانه دار و كمك مالي به خانواده هاي نيازمند ميدهد و براي هر ازدواجي يك ميليون تومان وام ميدهد و بدين ترتيب دولت خود را دولتي طرفدار محرومان و مخالف فساد مالي كه در انديشه پياده كردن ارزش هاي مورد نظر امام خميني در اول انقلاب است مي نماياند. هويتي متفاوت از سياسيون دو دهه گذشته در تصور آنان كه يا به نفع زراندوزان كار ميكردند يا در فكر رضايت غربيان و غرب زدگان بودند.
اين شبكه هم چون رهبر فكريش امام خميني ضد روشنفكران است و آنان را غرب زده ميداند. اعلاميه كانون نويسندگان نشان ميدهد كه چگونه در راه تضعيف نيروهاي روشنفكري به طور وسيعي عمل ميكند. آنان به مردسالاري معتقدند و جايگاه زنان را درون خانواده ميدانند لذا وزير ارشاد آنان ميخواهد زنان از 6 بعدازظهر به بعد در ادارات نباشند و يا وزير آموزش عالي اعلام ميكند كه دختران بايد به دانشگاه هايي بروند كه در شهرهاي زادگاهشان قرار دارد تا تحت نظارت خانواده باشند و فاسد نشوند. بي جهت نيست كه به قول حجت الاسلام محسن كديور حكومت مداحان بر سر كار آمده است.
اما آقاي خامنه اي در رابطه با اين شبكه كه آن را خطرناك ميداند چه ميتواند بكند. وي ميداند كه مرجع تقليد زمان نيست و حكم او مثل حكم آقاي خميني كه مرجع تقليد آنان بود بر اينان جاري نيست و قدرت او مشروعيت ديني ندارد. او براي اين شبكه حداكثر يك رهبر سياسي است تا يك رهبر ديني؛ رهبر سياسي اي كه بسياري از انديشه هاي سياسي او نيز مورد قبول اين جمع نيست. آيت الله خامنه اي بيشتر با امثال رفسنجاني، كروبي و حتي خاتمي نزديكي فكري و عملي دارد تا با اينان كه از مدرسه حقاني آمده اند يا انديشه هاي آيت الله مصباح يزدي را بر حق ميدانند. درست است كه بسياري از نهادهاي اقتصادي كشور در اختيار اوست و به عنوان ولي فقيه هر كسي را كه نپسندد ميتواند از مقام خود خلع كند، اما همه اين امكانات زماني كارآيي نهايي دارند كه از يك پايگاه سياسي و هسته قدرت واقعي برخوردار باشند والا همه زمامداراني كه سقوط كرده اند چون شاه سابق همه اين امكانات را داشته اند ولي مثل يك درخت تنومند با ريشه ضعيف در خاك با يك تندباد فرو ميافتند.
لذا براي آيت الله خامنه اي در اين شرايط دو راه در پيش است؛ يا هر روز بيشتر و بيشتر در كام اين شبكه فرو برود كه خود ميداند آينده اي ندارد. يا آنكه دست ياري خواهي به سوي ياران سياسي سابقش چون آقاي رفسنجاني دراز كند و به ياري آنان اين شبكه را مهار كند. اما اين سياسيون همه زخمي كارهاي او هستند و بسيار به او بدبين هستند و نمي پذيرند. آنان ميدانند براي مهار اين نيرو با شبكه وسيع اش نياز به تلاش و خطر كردن بسيار است و در صورت موفقيت هم آقاي خامنه اي قهرمان اصلي ميشود و به عنوان رهبري كه هر كس را پسنديد ميآورد و هر زمان كه نخواست از كار بركنار ميكند، به چنان قدرتي ميرسد كه هيچ كس جلودار او نخواهد بود. هم چنان او در اين انتخابات نشان داده كه در موقع لازم به ديرپاترين ياران خود نيز رحم نميكند. لذا اين ياران تن به اين بازي نخواهند داد مگر آنكه يقين كنند كه نخست بالهاي پرواز او را در آينده كنده اند ــ همان اتفاقي كه براي شاه در سال آخر حكومتش پيش آمد كه كسي نخست وزيري او را نميپذيرفت و شاپور بختيار هم تا خاطر جمع نشد كه شاه مي پذيرد يك مقام تشريفاتي بماند نه فرمانده كل، به ياري او نرفت.
چنين است كه به نظر ميرسد آقاي خامنه اي باده اصلي اين دور سياسي باشد. و قدرت ولي فقيه كه ديريست همه در انديشه مهار كردن يا حذف آن هستند حداقل به مقدار زياد كاهش يابد. او يا چون يك خليفه بي قدرت در دست حكومت "مماليك" ميشود يا ولي فقيهي بدون قدرتهاي فراقانوني و اسير در محدوده قانوني كه بسياري از قدرتهاي كنوني او را از وي گرفته است. و از آنجا كه همه كارهاي دولت آقاي احمدي نژاد به پاي آقاي خامنه اي نوشته ميشود در صورت لجاجت و شكست شبكه نظامي ــامنيتي مقام ولايت هم با آن از سياست برداشته ميشود.
دولت آقاي احمدي نژاد با پشتوانه شبكه نظامي امنيتي خود نيز از اين بازي سياسي برنده بيرون نخواهد رفت. گرفتن قدرت و نگهداري آن دو ويژگي متفاوت دارد. براي هدف نخستين به يك نيروي منسجم ستيزه گر نياز است تا در فرصت مناسب تاريخي مهار قدرت را به دست بگيرد. اما براي حفظ قدرت بايد قادر به اداره امور كشور بود والا اين كشتي از موجي به موجي ميرود تا بالاخره به تخته سنگي خورده و بشكند. اداره كشور نياز به توانايي فني و آگاهي سياسي و در اين زمانه آشنايي كافي با سياست جهاني دارد.
ايران مثل تمام كشورهاي جهان سوم در بهترين وضعيت خود دچار فقر مديريت توانا است و اگر تمام نيروهاي ساده خودرا جمع كرده و به كار بگيرد به سختي ميتواند خرلنگ خود را به مقصد برساند. ما شاهد بوديم كه در صدر انقلاب با تمام شور و شوق مردم و همكاري عموم نيروها اين كمبود چشمگير بود و دولت از فقر نيروهاي ساده ميناليد. با وجود آنكه انقلاب خود ساده است اما با اين همه حذف نيروها در سه دهه گذشته و فرار مغزها، اين فقر هم چنان حاكم است و آمارها نشان ميدهند كه در زمينه اقتصادي، فرهنگي، آزاديهاي سياسي و غيره ما حتي از عموم كشورهاي همسايه نيز عقب تر هستيم. از سوي ديگر فساد چنان فراگير شده كه باز بر طبق آمارهاي سازمان ملل، ايران از فاسدترين كشورها حتي در منطقه است. و اصلا اگر چنين نبود شعارهاي انتخاباتي آقاي احمدي نژاد در مورد عدالت اجتماعي، مبارزه با عوامل فساد و آقازاده ها و غيره در ميان مردم چنين وسيع پذيرفته نميشد.
بنابر اين در خوش بينانه ترين وجه ممكن بايد گفت اين شبكه از سر خام طبعي دچار خودبزرگ بيني شده و نسخه اي را براي ايران مي پيچد كه دو دهه قبل با وجود پشتوانه شور انقلاب كارآيي چنداني نداشت آن هم با مجموعه اي از افراد متعصب و سرخورده و ناآگاه.
حتي يك دولت كارآ و توانمند نيز بدون جلب اعتماد مردم قادر به پياده كردن برنامه هاي سادگي نيست حال دولتي كه متشكل از امثال آقايان پورمحمدي، محسني اژه اي و روساي دانها و شخصيت هايي است كه در قتلهاي سياسي، سركوب مطبوعات و نيروهاي سياسي نقش فعالي داشته اند چگونه ميخواهد جلب اعتماد مردم را بكند. ايشان نميدانند كه حتي آقاي خميني در طولاني مدت از ضربه هايي كه از افشاگري نيروهاي مترقي داخل و خارج كشور خورد، چنان ضعيف شد كه با چهره مخدوش جهان را ترك گفت. ايشان چنان خود كار افشاگري ها را با انتصاباتش آسان كرده كه به سالي نميكشد كه حكومت ايشان نماد ارتجاع و افراطي گري و خشونت در جهان خواهد شد.
از نظر اقتصادي نيز اين دولت دست آوردي نخواهد داشت و به وعده هايي كه داده عمل نميتواند بكند. همين چند ماهه بر طبق گفته وزير دادگستري 600 ميليون دلار از كشور خارج شده و بيش از چهار هزار كمپاني ايراني در خليج تازه تاسيس شده است. در عصر ارتباطات و اقتصاد جهاني نگه داشتن سرمايه در كشور با زور در عمل غيرممكن است و با خروج سرمايه كار توليد نميشود و اوضاع اقتصادي كشور هر روز بدتر ميشود.
مبارزه با فساد مالي او هم هر چقدر صادقانه باشد ره به جايي نميبرد و به سرنوشت مبارزه با گرانفروشي و از كجا آورده ايد زمان شاه دچار ميشود كلي هياهو براي هيچ. زيرا بخش عظيمي از رانت خواران و دزدان جزو ياران خود اين شبكه هستند. بسياري از بنيادها كه سر زير قوانين مالياتي دولت نميگذارند در دست سپاه است. از جبهه برگشتگان كه وارد تجارت و كارهاي ساختماني و توليد شده اند و از طريق شبكه روابط با همرزمان سابق صاحب مقام به ثروتهاي عظيم رسيده اند و بسياريشان از ياران همين شبكه قدرت هستند از آن جمله آقاي محصولي وزير نفت پيشنهادي او. افشاي مسئله شكر نيز نشان داد كه آيت الله مصباح يزدي هم همانقدر به دنبال پر كردن جيب خودش بوده كه آيت الله طبسي و فردانش.
بنابر اين به سالي نمي كشد كه دولت جديد دچار مشكلات عظيم داخلي و خارجي ميشود، زيرا اگر هر دولت نالايقي ماهها و گاه سالها زمان لازم دارد تا كم كم شناخته شود اين مجموعه چنان از نظر سياسي عقب مانده است و آن چنان پايگاه حكومتش با نيروهاي ساده در تضاد است كه يكي دو ماهي نكشيده آقاي خامنه اي مجبور شده است براي مهار آن دست به دامن آقاي رفسنجاني شود و روحانيون بزرگ حوزه از عملكرد آنان شديدا بيمناك شده اند و مجلسيان تندروي مخالف اصلاحات هم در مقابل آن موضع گرفته اند.
و بالاخره از آنجا كه اين مجموعه ذهنيتي سركوبگر دارد و به اعمال قدرت در حل مسايل عادت دارد به زودي ناگزير ميشود در مقابله با نارضايتي ها به خشونت متوسل شود و به آنچه كه در داخل و خارج كشور همه از آن ابراز نگراني ميكنند جامه عمل بپوشاند. با اين همه سئوال آن است كه آينده چگونه خواهد شد و صف بندي نيروها چگونه ميشود و ايران به كدامين سوي ميرود؟
آيا در پس اين شبي كه هر لحظه تارتر ميشود صبح اميدي هم هست؟
منبع:
شهروند - شماره ۱۰۳۵
[برای خواندن بخش اول مقاله این جا را کلیک کنید]