تغيير آرايش نيروهاى سياسى


احمد زيدآبادى

سه شنبه ۱ آذر ۱۳۸۴ - ۲۲ نوامبر ۲۰۰۵

ظهور حزبى از درون ليكود به هدايت كهنه كارى چون شارون در كنار صعود چهره تازه كار اما فعالى مانند پرتز به مقام دبيركلى حزب كارگر، نشانگر پوست انداختن سيماى سياسى اسرائيل است. اين تحول در انتخابات پارلمانى بهار آينده ميزان انطباق خود را با افكار عمومى به نمايش مى گذارد و در روند مذاكره با فلسطينى ها اثرى مهم دارد.

صحنه سياسى اسرائيل در حال تغيير آرايش حيرت انگيزى است. دو شخصيت در اين تغيير آرايش نقش اساسى دارند، نخست، آريل شارون و بعد، امير پرتز.
شارون كه از پنج سال پيش پست نخست وزيرى اسرائيل را بر عهده دارد، در يكى دو سال اخير و در سن ۷۷سالگى، مرام سياسى خود را تغيير داده. هر چند كه چرخش سياسى نخبگان اسرائيلى از راست به چپ و از چپ به راست و يا از اين دو به ميانه، غيرمعمول نيست، اما مورد شارون بسيار قابل بحث است. شارون در جامعه اسرائيل همواره سمبل سرسختى و آشتى ناپذيرى بوده است. نقش او در جنگ هاى ،۱۹۴۸ ۱۹۶۷ و ۱۹۷۳ و نيز نقشه او براى حمله به بيروت در سال ۱۹۸۲ كه منجر به كشتار پناهندگان مظلوم فلسطينى در اردوگاه هاى صبرا و شتيلا شد، همه گواهى بر روحيه نظامى او تلقى شده است. شارون در عين حال پدر حزب راستگراى ليكود نيز محسوب مى شود. در واقع با اقدام او بود كه احزاب كوچك راستگراى اسرائيل در اوايل دهه ۷۰ ميلادى با يكديگر ائتلاف كردند و بلوك ليكود را تشكيل دادند، بلوكى كه در انتخابات سال ۱۹۷۷ اسرائيل بر رقيب چپگراى خود، حزب كارگر، پيروز شد و به ۲۹ سال حاكميت بلامنازع آن بر اسرائيل خاتمه داد. شارون حزب ليكود را براى آن تشكيل داد كه به روياى خود يعنى «اسرائيل بزرگ» از رود اردن تا درياى مديترانه، جامه عمل بپوشد. به همين منظور شارون در تمام سال هايى كه در دولت هاى اسرائيل سمتى داشت، بى وقفه به ساخت شهرك هاى يهودى نشين در سرزمين هاى فلسطينى مبادرت كرد به اين قصد كه بافت جمعيتى كرانه باخترى رود اردن و نوار غزه را به نفع يهوديان به هم بد و اين مناطق را براى هميشه به خاك اسرائيل ضميمه كند. به اين لحاظ شارون را پدر شهرك ها ناميده اند و به علت شيوه مكانيكى او در حل بحران ها، به او لقب «بولدوزر» هم داده اند. بولدوزر در گسترش و توسعه شهرك ها چنان قاطع و مصمم و بى رحم بود كه از سوى گروه هاى صلح طلب اسرائيلى نماد دشمنى با صلح به شمار مى رفت و از اين جهت كسى به اندازه او نفرت فعالان صلح را عليه خود برنيانگيخته بود.اين دشمن سرسخت صلح و مدافع اسرائيل بزرگ، ناگهان تغيير موضع داد. ظاهراً او دريافت كه صلح با اعراب و تشكيل كشور مستقل فلسطينى گرياپذير است. از همين رو شارون به جاى آنكه در برابر اين روند گرياپذير بايستد، تصميم گرفت تا از ديدگاه خود، روند مذاكره را در چارچوب مورد نظرش به پيش ببرد و حداكثر منافع «ممكن» را براى دولتش تامين كند.بر اين اساس، شارون طرح «يك جانبه» خود را براى خروج ارتش اسرائيل از نوار غزه و شمال كرانه باخترى و برچيدن شهرك هاى يهودى از اين مناطق اعلام كرد. شارون هر چه به سمت اجراى اين برنامه پيش رفت، به همان ميزان خشم گروه هاى راستگراى سهيم در دولت ائتلافى را برانگيخت تا آنكه وى مجبور شد حزب راستگراى افراطى اتحاد ملى را از كابينه خود اخراج كند و خروج حزب ملى مذهبى را نيز از كابينه شاهد باشد. اما هنگامى كه نوبت به برچيدن عملى شهرك هاى يهودى از نوار غزه و شمال كرانه باخترى رسيد، شمارى از نمايندگان حزب ليكود در مجلس و دولت نيز به رهبرى يوزى لاندو عليه شارون شوريدند و به برنامه هاى آن در مجلس راى منفى دادند. با پيوستن بنيامين نتانياهو به شورشيان و استعفاى وى از كابينه، موقعيت شارون در داخل حزب ليكود رو به ضعف نهاد و از همان هنگام زمزمه جدايى او از ليكود و تاسيس حزبى تازه و ميانه رو بر سر زبان ها افتاد. آنچه اما باعث شد كه شارون جدايى از حزب ليكود و تاسيس حزب «مسئوليت ملى» را هرچه سريع تر اعلام كند، قدرت گرفتن شگفت انگيز امير پرتز رهبر سنديكاى كارگرى اسرائيل (هستادروت) در انتخابات داخلى حزب كارگر اسرائيل بود.
امير پرتز در تبليغات انتخاباتى خود وعده داده بود كه در صورت به دست گرفتن رهبرى حزب كارگر، بدون درنگ به ائتلاف اين حزب با دولت شارون پايان مى دهد و خواستار برگزارى انتخابات پارلمانى زودهنگام مى شود. پرتز به وعده خود عمل كرد و با ترغيب اعضاى حزب كارگر به خروج از دولت شارون، وى را به برگزارى انتخابات زودهنگام در اوايل بهار آينده وادار كرد. صعود پرتز به رهبرى حزب كارگر اعضاى حزب ليكود را به شدت نگران كرد، زيرا امير پرتز حتى پيش از آغاز روند صلح خاورميانه در سال ۱۹۹۱ در مادريد از تشكيل كشور مستقل فلسطينى حمايت كرده و مبارزه عليه شهرك سازى در سرزمين هاى فلسطينى را در كارنامه خود دارد. از اين رو به باور اعضاى ليكود، اگر او در انتخابات آينده به پيروزى برسد، از سرزمين هاى فلسطينى تا خطوط مرزى چهارم ژوئن ۱۹۶۷ عقب نشينى مى كند. پرتز كه برنامه انتخاباتى خود را بر محور مبارزه با فقر و فساد سازمان داده است، از شانس پيروزى در انتخابات پارلمانى آينده برخوردار است. همين نكته وحشت اعضاى ليكود را در پى داشت به گونه اى كه شورشيان تحت رهبرى لاندو پيشنهاد دادند كه ليكود براى پيشگيرى از پيروزى پرتز بايد پشت سر شارون متحد شود. در ابتدا به نظر مى رسيد كه ترس از پيروزى پرتز سبب اتحاد مجدد ليكود و تثبيت رهبرى شارون بر آن باشد، اما شارون گويا چنان از شورشيان حزب خود رنجيده است كه ترجيح داد رسماً از ليكود انشعاب كند و حزب مسئوليت ملى را پى بريزد. ظاهراً شارون به اين نتيجه رسيده است كه با تركيب فعلى ليكود، امكان ادامه ابتكارات وى براى ترك بيشتر سرزمين هاى كرانه باخترى وجود ندارد و او براى پيشبرد برنامه خود نياز به حزبى منسجم و ميانه رو دارد. اينك با اقدام شارون، ليكود در بغرنج ترين موقعيت سياسى خود از زمان تاسيس اش قرار گرفته است. تقريباً همه اعضاى سرشناس اين حزب از جمله نتانياهو، ليونات، موفاز، شالوم و لاندو از آمادگى خود براى نامزدى رياست حزب ليكود در غياب شارون خبر داده اند. سرنوشت ليكود تا اندازه اى بسته به چهره اى است كه در انتخابات داخلى اين حزب به رهبرى آن دست يابد. اگر افراد تندرويى مانند نتانياهو يا لاندو به رهبرى ليكود برسند، اين حزب تا حد گروهى به شدت افراطى سقوط خواهد كرد، اما اگر شخصى مانند موفاز كه مدافع سرسخت عقب نشينى از نوار غزه بود، به اين موقعيت دست يابد، ليكود در سطح يك حزب راستگرا باقى خواهد ماند. اين در حالى است كه نظرسنجى ها حكايت از پيروزى حزب تازه تاسيس شارون در انتخابات آينده دارد. البته اين نظرسنجى ها تا روز انتخابات فراز و فرودهاى بسيار خواهد داشت، اما ظهور حزبى از درون ليكود به هدايت كهنه كارى چون شارون در كنار صعود چهره تازه كار اما فعالى مانند پرتز به مقام دبيركلى حزب كارگر، نشانگر پوست انداختن سيماى سياسى اسرائيل است. اين تحول در انتخابات پارلمانى بهار آينده ميزان انطباق خود را با افكار عمومى به نمايش مى گذارد و در روند مذاكره با فلسطينى ها اثرى مهم دارد.