|  | 
| اگر جمهوري اسلامي حذف شود...بررسي وصف تعديلكنندگي نظام حاكم بر ايرانThu, Nov 24, 2005 - پنجشنبه ۳ آذر ۱۳۸۴ گرايشهاي سياسي و ايدئولوژيكي موجود در ايران، به حدي گسترده و متنوع است كه شايد كمتر كشوري را از حيث تكثرگرايي سياسي و فكري، بتوان يافت كه در اين مورد، با ايران قابل مقايسه باشد. در بسياري از كشورها، به ويژه در ممالك غربي، احزاب، گروهها و گرايشهاي سياسي، تفاوت عمدهاي در جهتگيريهاي كلان با يكديگر ندارند و اختلافات آنها، بيشتر سليقهاي و كارشناسي است. مثلا امكان دارد در آمريكا، حداكثر اختلاف موجود بين دمكراتها و جمهوريخواهان، بر سر افزايش يا كاهش نيم درصدي نوع خاصي از ماليات باشد يا درباره دامنه نظام تأمين اجتماعي، بين دو حزب اصلي اين كشور، نزاع نظري پيش آيد. اما در ايران، جريانهاي سياسي و فكري متعددي وجود دارند كه رويكردهاي برخي از آنان، به طور كامل و 180 درجهاي در تضاد با ديدگاههاي بعضي ديگر از جريانات است. به رغم اين تكثر سياسي و فكري، ثبات در جامعه ايران حاكم است و اين، براي كسي كه با پيچيدگي ها و اختصاصات نظام سياسي ايران آشنا نيست، بسيار تعجبآور خواهد بود. ساختار اين نظام كه از دل همكاري، چالش و رقابت گروههاي سياسي و گرايشهاي فكري متعدد و در طول ساليان متمادي پديد آمده، به گونهاي است كه حتي اگر گرايشهاي راديكال (از هر طيفي كه باشند) نيز بتوانند زمام امور جامعه را در قالب نظام جمهوري اسلامي در دست بگيرند، ناگزير از «ميانهروي نسبي» خواهند بود. به بيان ديگر، امكان دارد، طيف ملي ـ مذهبيها يا انصار حزبالله در بيرون از ساختار رسمي قدرت، مواضع افراطگرايانهاي داشته باشند و به عملكرد دولتهاي وقت بتاد، ولي اگر خودشان به جاي آنها بنشينند، از مواضع پيشين خود و از منتهياليه طيف گرايشهاي سياسي، به سمت ميانه اين طيف متمايل ميشوند و ضمن حفظ مقر اصلي خود در خط (طيف) مورد بحث، رويكردهاي اعتدالي را به عملگرايي خويش تزريق ميكنند. بنابراين، اگر همين فردا، فرمانده گروهانهاي استشهاديون، رئيسجمهور ايران شود، نميتواند مواضع امروزش را در قالب دولت، مطرح و عملي كند و بنابراين، به رغم تعلق خاطري كه به خاستگاه سياسي و فكرياش دارد، ناگزير از تمايل به ميانه طيف خواهد بود. اين خاصيت تعديلكنندگي، به طور انفكاكناپذيري با نظام جمهوري اسلامي ايران عجين شده است، به گونهاي كه اگر اين نظام سياسي از بين برود، هركدام از گرايشهاي موجود بر روي خط ممتد سياست و ايدئولوژي ايران، فارغ از هر قدرت مهاركننده و اعتدالگرا، به فعاليت خودمحور بر پايه ديدگاههاي خاص خويش خواهند پرداخت. از آنجا كه هر كدام اين گرايشها، داراي درجاتي از پشتوانه اجتماعي و قدرت ساماندهي هستند، نميتوان به درستي غالب و مغلوب اين از همگسيختگي را پيشبيني كرد ولي به نظر ميرسد در فقدان يك قدرت مركزي و معتدلكننده، اين صداي گروههاي افراطي خواهد بود كه در فضاي جامعه طنينانداز ميشود. لذا حذف جمهوري اسلامي، به معناي حذف يك سامانه معتدلكننده فعاليتهاي سياسي و ايدئولوژيكي، در ايران است و با توجه به ساختارهاي پيچيده و هزارتوي سياسي، اجتماعي و فكري در ايران، جايگزيني يك سيستم جديد كه بتواند بار ديگر، گرايشهاي مختلف در كشور را در قالب يك نظام نهادينه شده معتدل كند، امري بسيار دشوار و فوقالعاده هزينهبر خواهد بود. بيگمان، اگر چنان وضعيتي در ايران حادث شود، منطقه خاورميانه و متعاقب آن، سراسر جهان، از پيامدهاي ناخوشايند آن، مصون نخواهند بود، چراكه ايران، وه ثبات منطقه است و سقوط اين وه، ميتواند عواقب غيرقابل پيشبيني را از نظر امنيتي و سياسي بر جغرافياي پيراموني خود و حتي دوردستها داشته باشد. در چنان وضعيتي اگر افراطيون ضد غرب بتوانند زمام امور را به دست گيرند، مشخص است كه ايران، كانون صدور اقدامات غير قابل كنترل عليه منافع غرب خواهد بود و اگر شيفتگان غرب جانشين جمهوري اسلامي شوند، طرفداران نظام كنوني و طيفهاي راديكال از در تقابل با آن برخواهند آمد و براي لطمه زدن به آن، از هيچ اقدامي عليه رژيم جايگزين و حاميان غربي آن فروگذار نخواهند كرد. از سوي ديگر، فقدان جمهوري اسلامي، برخي حركتهاي اسلامي در ديگر نقاط جهان را كه روابط نزديكي با تهران دارند و هماهنگ با مواضع آن، ترجيح ميدهند اعتدالگرايي پيشه كنند، وارد فاز تحركات خودمحور ميكند و باعث ميشود كنترل اوضاع براي غربيها، بسيار مشكل و حتي محال شود. اين، نكتهاي است كه عقلاي غرب نيز بدان وقوف دارند و توجه دادن تندروهاي حاكم بر آمريكا و برخي كشورهاي اروپايي به آن، مسئلهاي است كه بايد در دستور كار مشترك واقعگرايان غرب و استراتژيستهاي ايران باشد. مقالات مرتبط |