سوسیالیست ها و اتحادیه اروپا- برابری یا آزادی؟
 دكتر ابراهيم يزدى
پنجشنبه ۱۰ آذر ۱۳۸۴ - - ۱ دسامبر ۲۰۰۵ 
 
احزاب سوسياليست اروپا، عموماً ضرورت تغيير را پذيرفته اند و به جاى مقابله با آن مى كوشند تا اولاً امكانات و توانمندى هاى خود را با شرايط جديد تطبيق بدهند. به عنوان مثال، احزاب سوسياليست اروپا، همزمان با تشكيل پارلمان اروپا گام هاى موثرى براى همبستگى ميان خود برداشته اند.
۱- كنگره اخير حزب سوسياليست فرانسه، همزمان با يكصدمين سالگرد تاسيس حزب برگزار شد. علاوه بر نمايندگان منتخب حوزه هاى حزبى و مسئولان حزب در سطوح مختلف، نمايندگان احزاب سوسياليست اروپا و برخى از احزاب كشورهاى آسيايى، خاورميانه و حوزه مديترانه نيز با دعوت حزب سوسياليست در اين كنگره حضور داشتند.
۲- رهبران احزاب سوسياليست حاضر در اين كنگره، از جمله حزب سوسياليست فرانسه، عموماً به مسئله ساختارهاى اقتصادى آينده در اروپاى متحد پرداختند. سئوال اساسى اين بود كه آيا اتحاديه اروپا، قانون اساسى جديد و جهت گيرى پارلمان اروپا در راستاى تقويت و تثبيت اقتصاد بازار خواهد بود يا به سمت و سوى مواضع سوسياليستى، به معنا و مفهوم عدالت گرايانه؟
۳- بعد از شكست تاريخى «برابرى» بدون «آزادى» در روسيه و فروپاشى اتحاد جماهير شوروى سابق، تفكيك ناپذيربودن عدالت و آزادى يا دموكراسى و سوسياليسم، جو سياسى اروپا را فرا گرفت، به طورى كه در برخى از كشورهاى اروپايى احزاب سوسيال دموكرات به پيروزى رسيدند. فروپاشى اتحاد جماهير شوروى سابق، يا شكست عدالت بدون آزادى، موقعيت و موضع حزب سوسيال دموكرات روسيه را با سابقه ۷۰ سال حكومت، تقويت كرد.
اما فروپاشى اتحاد جماهير شوروى و پايان جنگ سرد، موجب تغييرات ديگرى نيز در اروپا شد. از جمله اين كه موانع خارجى (جنگ سرد) بر سر راه تحقق آرمان «ايالات متحده اروپا» را از بين برداشت و اروپا گام هاى بلندى را به سوى همگرايى برداشت. علاوه بر اين كشورهاى سوسياليستى سابق اروپاى شرقى نيز دچار تغييرات اساسى در ساختارهاى سياسى و اقتصادى شدند. اين كشورها كه منافع خود را،  به طور اصولى در پيوستن به اتحاديه اروپا مى ديدند، دو شرط اساسى براى پيوستن را پذيرفتند. اول از بين بردن نظام بسته و تماميت خواه حكومت حزبى و ايدئولوژيك و جايگزين شدن آن با تكثر سياسى و حكومت مردم سالار. دوم تغيير در ساختارهاى اقتصادى به شدت متمركز دولتى غيرمفيد و غيرمولد و جايگزين شدن آنها با اقتصاد و بازار، با همان سبك و مشخصات كشورهاى اروپاى غربى. در حالى كه تغييرات سياسى و دموكراتيزه شدن نظام ها در كشورهاى اروپاى شرقى، كم و بيش به سرعت و با استقبال عمومى مردم اين كشورها روبه رو شد، تغييرات اقتصادى به آسانى و سادگى تغييرات سياسى ميسر نشد. تغييرات اقتصادى در اين كشورها با دو مشكل اساسى روبه رو شد. مشكل اول، ناشى از طبيعت جابه جايى اقتصاد متمركز دولتى به يك اقتصاد باز و آزاد بود. اما مشكل دوم واكنش خود مردم بود. اكثريت قابل توجهى از مردم اين كشورها به تامين حداقل امكانات دگى براى همه، نظير مسكن، غذا، پوشاك، بهداشت و درمان، آموزش و... به شدت عادت كرده بودند. اين وابستگى به دولت در تعارض جدى با نقش كار و فعاليت و ابتكار فردى در غيردولتى و متكى به رقابت بازار آزاد قرار گرفت. قشرهاى وسيعى از مردم، در تطبيق خود با شرايط جديد دچار مشكلات فراوان فردى، اعم از اقتصادى و روانى شدند. به عنوان نمونه، بعد از وحدت دو آلمان، دولت فدرال هزينه هاى سنگينى را براى دوره انتقال و ادغام اقتصاد عقب مانده اقتصاد آلمان شرقى در كل اقتصاد قدرتمند آلمان متحمل شد. انطباق ساختارهاى اقتصادى و دگى روزمره با وضعيت جديد سخت و پرهزينه شد.اما وحدت اروپا، با مشكلات نوع ديگرى نيز همراه شده است و آن جايگاه احزاب سوسياليست و نقش آنها در آينده اين اتحاديه است.احزاب سوسياليست اروپا، عموماً ضرورت تغيير را پذيرفته اند و به جاى مقابله با آن مى كوشند تا اولاً امكانات و توانمندى هاى خود را با شرايط جديد تطبيق بدهند. به عنوان مثال، احزاب سوسياليست اروپا، همزمان با تشكيل پارلمان اروپا گام هاى موثرى براى همبستگى ميان خود برداشته اند. از جمله اين كه احزاب سوسياليست و چپ اروپا در پارلمان اروپا، «حزب سوسياليست هاى اروپا» را كه در واقع فراكسيون متحد همه اين احزاب در پارلمان اروپا است،  تشكيل داده اند. اما احزاب چپ اروپا نگرانى هاى ديگرى نيز دارند. جنبش چپ اروپا و به خصوص سوسياليست ها دستاوردهاى شناخته شده اى در بهبود شرايط دگى اكثريت مردم، به خصوص كارگران و زحمتكشان و طبقات متوسط داشته اند. احزاب كمونيست سابق اروپا و سوسياليست ها، اگر چه على الاصول با نظام سرمايه دارى حاكم بر غرب مخالف بوده اند و از جهت فكرى و نظرى سرنگونى نظام سرمايه دارى و برقرارى حكومت كارگران از جمله اهداف اصلى آنان بوده است، اما چون تحقق چنين آرمانى را، حداقل در كوتاه مدت عملى نمى ديدند، مبارزات آنها بيشتر در جهت بهبود وضع طبقات محروم و زحمتكش متمركز شد.
بى ترديد اين احزاب در بهبود شرايط دگى اين قشرها، نظير محدوديت ساعات كار در هفته، بيمه هاى اجتماعى و بهداشتى، بيمه بيكارى، يارانه مسكن، حق تشكيل سنديكاها و اتحاديه ها، حق اعتصاب و اعتراض و غيره نقش اساسى داشته اند.
اكنون با رشد سريع اتحاديه اروپا اين احزاب نگران آن هستند كه تغييرات پيش رو در جهت از بين بردن اين دستاوردها باشد. اين نگرانى در حزب سوسياليست  فرانسه، شايد بيش از احزاب ساير كشورهاى اروپايى باشد. 
يكى از دلايل آن ممكن است پيشينه جنبش چپ در فرانسه باشد. اگر چه ريشه هاى دموكراسى غربى را در يونان مى دانند، اما فرانسه مهد سوسياليسم اروپا و دنيا است. بزرگترين سوسياليست هاى جهان از فرانسه برخاسته اند و نافذترين انديشه هاى سوسياليستى از فرانسه سرچشمه گرفته است. اگر چه ماركس، سوسياليست هاى فرانسوى قبل از خود را «سوسياليست هاى تخيلى» ناميد، اما آموزگاران اوليه و اصلى ماركس و انگلس درباره سوسياليسم نظريه پردازان فرانسوى اين مكتب اقتصادى بوده اند.
راى منفى مردم فرانسه به قانون اساسى اروپا، اگر چه انگيزه هاى ملى گرايانه ويژه فرانسه را داشته است، اما راى مثبت اكثريت اعضاى حزب سوسياليست فرانسه، از منظر همكارى و هماهنگى با ساير احزاب سوسياليست اروپا، در راستاى تاثيرگذارى بر فرآيند تغييرات در اروپا محسوب مى شود. اما راى منفى مردم فرانسه به قانون اساسى اروپا و راى اكثريت اعضاى حزب سوسياليست به اين قانون، موجب فاصله ميان اين حزب با مردم فرانسه و شكاف ميان خود حزب شده است.
۴- بعد از فروپاشى اتحاد جماهير شوروى سابق، اگرچه احزاب سوسيال دموكرات در برخى از كشورهاى اروپايى قدرت و پايگاه مردمى بهترى پيدا كردند، اما در مرحله بعد اين احزاب موفقيت خود را به نفع احزاب دست راستى يا دموكرات مسيحى از دست دادند. در انتخابات اخير آلمان دموكرات مسيحى ها، از سوسيال دموكرات ها پيشى گرفتند. 
اين نوع جابه جايى ها در كشورهاى دموكراتيك اگر چه امرى رايج و عادى است اما حاكى از تغيير در گرايشات مردم و نيز كارنامه خدمات احزاب سياسى است. احزاب سياسى، صرف نظر از وابستگى هاى ايدئولوژيك و اولويت هاى سياسى و اقتصادى، به هنگام انتخابات، وعده هايى را به مردم مى دهند و مردم هم براساس اين وعده ها به كانديداى حزب راى مى دهند اما شرايط سياسى، فرهنگى و اجتماعى و اقتصادى به گونه اى نيست كه حزب پيروز، بتواند به تمامى وعده هايش عمل كند. اما اين احزاب به هر حال به برخى از وعده هاى خود عمل مى كنند و گام هاى مشخصى را در جهت تامين نظر مردم برمى دارند. اما چون نمى توانند به همه آن چه كه به مردم وعده داده اند عمل كنند، احزاب مخالف آنها كه در رقابت شكست خورده اند، به دليل آزادى هاى اساسى و نهادينه شده، در رقابت با حزب پيروز، نقش موثرى در ناكامى هاى حزب حاكم ايفا مى كنند. مردم آن طرف ديگر سكه را كه معمولاً دولت ها حاضر به ارايه آن به مردم نيستند، مى بينند. به اين ترتيب مردم ممكن است به اميد وضع بهتر، در انتخابات بعدى،  به حزب رقيب راى بدهند.
در اين فرآيند، هر حزبى مى كوشد و موفق مى شود به برخى از تعهدات خود عمل كند، اگر چه نه به همه آنها. رمز رشد و توسعه و پيشرفت جامعه اى كه در آن احزاب سياسى قوى حضور فعال دارند و انتخابات و دولت حزبى است، همين جابه جايى آرام و مسالمت آميز قدرت در فرآيند انتخابات آزاد و رقابتى است. زيرا هر حزبى به سهم خود مى كوشد خدمات مطلوب را ارائه دهد. 
لذا نوعى مسابقه در خدمت به مردم صورت مى گيرد و مردم از جابه جايى قدرت و رقابت احزاب بهره مند مى شوند.
از طرف ديگر، شكست حزب سوسياليست فرانسه و روى كار آمدن دست راستى ها در فرانسه، موجب بازبينى و نقد نظرات و عملكردهاى حزب در داخل سازمان شده است. آزادى انتخابات و رقابتى و عادلانه بودن آن موجب شده است كه اين احزاب نتوانند با فرافكنى مسئوليت شكست خود را تماماً به گردن احزاب رقيب بينداد.
طبيعى است وقتى انتخابات واجد شرايط مطلوب باشد حزبى كه در رقابت شكست مى خورد بهانه اى براى فرافكنى ندارد. و لاجرم براى يافتن علت يا علل ناكامى هاى خود در جلب حمايت كافى مردم، به درون خود و كاوش در درون مى پردازد. لذا اصلاح عملكردها، رمز بقاى اين سازمان ها است. و اين يكى از كارهايى بود كه در كنگره اخير حزب سوسياليست فرانسه صورت گرفت.