جنبش دموكراسى خواهی در كوبا: دموكراسى خواهان زير سايه كاسترو


خاوير اوتست

يكشنبه ۸ مرداد ۱۳۸۵

به رغم رشد آشكار اپوزيسيون سازمان يافته عليه رژيم كوبا، اين جنبش هنوز خطر مستقيمى در برابر قدرت كاسترو نيست. هرگونه ادعايى ديگر مى تواند گمراه كننده باشد. با اين حال جنبش دموكراسى خواهى كوبا در حال رشد و تحكيم در محيطى است كه براى فعاليت هاى مستقل چندان مساعد نيست. در حال حاضر رژيم قدرت كافى براى ريشه كن كردن اين جنبش را ندارد. در واقع تنها انتخاب رژيم تحمل كردن آنها است. اين واقعيت مى تواند مهمترين دستاورد اين جنبش باشد.

برگردان: تهمينه رستاخيز

در نوامبر ۱۹۹۹ كوبا ميزبان اجلاسى بود كه در آن نزديك به ۲۰ تن از روساى جمهور و سران دولت آمريكاى لاتين حضور داشتند و درباره اكنون و آينده روابط منطقه به بحث نشستند. در آن زمان به نظر مى رسيد كه اين اجلاس فرصت مناسبى را در اختيار دولت كاسترو قرار مى دهد تا چهره بين المللى خود را بهبود بخشد. اما در همان زمان اپوزيسيون كشور اجلاس مشابهى را با حضور برخى از روساى جمهور برگزار كرد تا مانع آن شود كه دولت به نتيجه دلخواه خود دست يابد. در اوايل همان سال محاكمه يك گروه سازمان يافته از مخالفان كه «گروه ۴» ناميده مى شدند پس از سپرى كردن ۱۵ ماه در زندان آغاز شد. آنها در اواخر سال ۱۹۹۷ و پس از ارائه سندى به رسانه هاى بين المللى بازداشت شده بودند. محاكمه آنها در مارس ۱۹۹۹ با محكوميت غيرقابل تصورى از سوى بازيگران متفاوت بين المللى همچون مادلين آلبرايت، نلسون ماندلا، حزب كمونيست ايتاليا، ائتلاف چپ اروگوئه و بسيارى ديگر روبه رو شد. حكومت كوبا اين محكوميت هاى بين المللى را به گشودن فضاى داخلى ترجيح داد.

اين دو مثال بيانگر نقش رو به اهميت سازمان هاى داخلى مخالف دولت در اوضاع سياسى كوبا از اوايل دهه ۱۹۹۰ هستند. اكنون كمتر اظهار نظرى در قلمرو سياست خارجى، نقش اپوزيسيون را در اين كشور ناديده مى گيرد. نمايندگان دولت هاى غربى كه از كوبا بازديد مى كنند گفت وگوهايى را هم با چهره هاى مطرح اپوزيسيون ترتيب مى دهند. خبرنگاران خارجى در اين جزيره، به رغم ناخرسندى آشكار دولت به شدت فعاليت هاى اپوزيسيون را مخابره مى كنند و سازمان هاى بين المللى حقوق بشر هم درباره نقض اين حقوق در كوبا به شدت حساس اند. در حقيقت بسيارى از اين گزارش ها توسط خود مخالفان و روزنامه نگاران مستقل نوشته مى شوند.
به رغم رشد آشكار اپوزيسيون سازمان يافته عليه رژيم كوبا، اين جنبش هنوز خطر مستقيمى در برابر قدرت كاسترو نيست. هرگونه ادعايى ديگر مى تواند گمراه كننده باشد. با اين حال جنبش دموكراسى خواهى كوبا در حال رشد و تحكيم در محيطى است كه براى فعاليت هاى مستقل چندان مساعد نيست. در حال حاضر رژيم قدرت كافى براى ريشه كن كردن اين جنبش را ندارد. در واقع تنها انتخاب رژيم تحمل كردن آنها است. اين واقعيت مى تواند مهمترين دستاورد اين جنبش باشد.
اين مقاله مرورى بر تكامل اين جنبش از ابتداى شكل گيرى آن در ۲۵ سال پيش است. همچنين اين مقاله به رخدادهاى مهم اين جنبش در اين دوران مى پردازد. و در نهايت گرايشاتى را كه اين فرآيند در بطن خود پرورش داده است تحليل و ارزيابى مى كند.

در كوبا جنبش ضدسيستم به عنوان يك گروه مخالف سازمان يافته آغاز شد. اگر چه قبل از آن نيز برخى مخالفت هاى فردى نيز در ميان نخبگان وجود داشت. هدف كميته كوبايى حقوق بشر، نخستين گروه اپوزيسيون، از همان آغاز كار شفاف بود. بنيانگذاران اين جنبش در گذشته از خط رسمى حزب انشعاب كرده بودند و با آن مخالف بودند. هدف آنها حمله به اساس رژيمى بود كه از نظر آنها ريشه مشكلات كوبا بود. طى سال هاى فعاليت جنبش و هنگامى كه اعضاى جنبش گسترش يافتند برخى افراد و سازمان ها كه هنوز اميد به اصلاحات از درون سيستم را داشتند پيشنهاد تغيير نظام از درون را مطرح كردند. طى دوران اوج پروستريكا در اتحاد جماهير شوروى بسيارى در كوبا جذب ايده اصلاحات شدند. اصلاحات تنها مى توانست از رده هاى بالاى حزب اجرا شود، اگر چه هنوز برخى از سازمان ها از اصلاحات پايين به بالا هوادارى مى كردند.

. مسئله نوع رژيم

مسئله اساسى ديگر نوع رژيم بود. بسيارى از محققان انقلاب را به عنوان يك سيستم تماميت خواه طبقه بندى مى كنند. اين نگاه قادر به تحليل فرآيند پيچيده تحول اين نظام نيست. رژيم از دهه ۷۰ به بعد به سمت وضعيت پساتماميت خواهى حركت كرده است. اين گذار به ويژه در دهه ۹۰ قابل مشاهده بود. مشخصه هاى اصلى پساتماميت خواهى به شرح زير است: مناسكى شدن ايدئولوژى و توده گرايى، گشايش محدود تكثرگرايى، خودمختارى اجتماعى، آزادسازى اقتصادى و تقويت ساختار بوروكراتيك در تصميم گيرى ها. در اروپاى شرقى اغلب رژيم هاى كمونيستى از دهه ۱۹۸۰ به رژيم هايى پساتماميت خواه تبديل شده بودند. در اتحاد جماهير شوروى درگذشت استالين موجب گسست از تماميت گرايى و آغاز دوران نوينى از پساتماميت خواهى بود. در كوبا، پروسه صنعتى شدن و معرفى خط مشى اقتصادى مدل شوروى مهمترين عوامل شكل گيرى رويكرد پساتماميت خواهانه به سوى كمونيسم بودند. تغيير در زبان انقلاب نماد اين تغييرات بود. كلمه هايى همچون برنامه ريزى، مديريت، نهاد و بوروكراسى جايگزين كلماتى چون ايثار، شجاعت و ارزش هاى اخلاقى شد.
طى دهه هاى ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ خط مشى هاى آشفته رژيم سهم مهمى در ژرف تر شدن پساتماميت گرايى داشت. فروپاشى بلوك شوروى در سال ۱۹۹۱ سهم مهمى در تضعيف رژيم داشت. انقلاب كمتر توسط ايدئولوژى هدايت مى شد، كمتر توان بسيج مردم و كنترل تمام زواياى حيات كوبا را داشت. حمايت مردم از انقلاب جاى خود را به سازگارى با واقعيات ناخشنودكننده اما تغييرناپذير داد.

فرآيند تضعيف خصلت پسا تماميت گرايى رژيم كوبا فضاهاى مستقلى را براى جامعه مدنى گشود. اما نبايست اين تغييرات را نوعى آزادسازى داوطلبانه از بالا به پايين تعبير كرد. جوانه زدن جامعه مدنى در وهله نخست پيامد فروريزى يك الگوى تماميت گرا بود. به بيان ديگر جامعه مدنى به اين دليل ظهور كرد كه دولت كاملاً قادر به محدود كردن آن نبود. آشكارترين مثال اين تحولات ظهور و رشد جنبش اپوزيسيون در برابر رژيم بود.

. مخالفت در برابر رژيم كاسترو: امواج اول و دوم

همانگونه كه انريك پامر مى گويد رژيم هاى كمونيستى با دو موج مخالفت روبه رو بوده اند. موج نخست در مرحله قدرت گيرى اين رژيم ها اتفاق افتاده است. در آن هنگام، اين رژيم ها هنوز كنترل كامل قدرت را در دست نداشته اند. در آن مرحله مخالفت از جانب مقامات رسمى رژيم مخلوع، غيركمونيست ها و ضدكمونيست ها ابراز مى شود. اين موج نخست مخالفت ها معمولاً محكوم به شكست است چرا كه نيروى مقابل آن بسيار قوى تر است. اما موج دوم مخالفت ها زمانى پديد مى آيد كه كنترل كامل به تدريج زوال مى يابد و علائم پساتماميت گرايى ظهور مى كند. اين موج دوم ضرورتاً غيرخشونت آميز است (چرا كه تمام اسلحه ها در كنترل رژيم است) و معمولاً از درون لايه هاى روشنفكرى ظهور مى كند. ممكن است بعداً بخش هاى مردمى هم به اين جريان بپيوندند.

در كوبا موج نخست مخالفت ها تقريباً ۹ سال به طول انجاميد. (از سال ۱۹۵۹ تا ۱۹۶۸) بيشتر فعاليت هاى مخالفان ماهيت خشونت آميز داشت. روش هاى متعدد مخالفان بى نتيجه بود. در اوايل دهه ۱۹۶۰ قدرت كاسترو بسيار بيشتر از آن بود كه بتوان آن را برانداخت. يك نظام تماميت گرا مستقر بود و مخالفان كشته شده بودند و يا در زندان و يا در تبعيد بودند. موج دوم در سال ۱۹۷۶ و با تاسيس كميته كوبايى دفاع از حقوق بشر آغاز شد (CCPDH) كه نخستين مخالفت سازمان يافته از دهه ۶۰ به بعد بود. دموكراسى هدف بنيادين اين موج جديد بود. هدف اين كميته پشتيبانى از احترام به بيانيه جهانى حقوق بشر بود. بعدتر فعاليت هاى آنان گسترش يافت و طيفى از مسائل اجتماعى و سياسى را نيز شامل شد.
موج دوم اپوزيسيون را مى توان به چهار مرحله تقسيم كرد؛ مرحله بقا (۱۹۸۸-۱۹۷۶)، مرحله گسترش ( ۱۹۹۰-۱۹۸۸)، مرحله هماهنگى (۱۹۹۶-۱۹۹۰) و مرحله تثبيت ( ۱۹۹۶ تاكنون). گروه هاى متعددى از دهه ۱۹۷۰ پيدا آمدند و از بين رفتند. از اواخر دهه ۸۰ تلاش هايى براى شكل دادن يك ائتلاف صورت گرفت. اين گرايش ها در حال حاضر وجود دارند. اپوزيسيون از ابتداى شكل گيرى اش تاكنون پيشرفت مداومى را تجربه كرده است. حتى در دوره هاى تشديد سركوب اين اپوزيسيون توانسته است بقاياى خود را جمع كند و قدرت گذشته خود را بازيابد.

در سال ،۱۹۸۷ يازده سال پس از تشكيل نخستين جلسه، كميته كوبايى دفاع از حقوق بشر نخستين اجتماع اعتراضى خود را سازمان داد. در اكتبر آن سال كميته فراخوان تجمعى توده اى در حمايت از پاپيلوزسكو، يك كشيش كاتوليك كه توسط رژيم كمونيستى در لهستان به قتل رسيد، را سازمان داد. راه اندازى راديو مارتى نقطه عطفى در تحولات اين جنبش بود. اين راديو به فعالين حقوق بشر اين امكان را داد كه به مخاطبين وسيع ترى در كوبا دسترسى يابند. راديو مارتى در شناساندن عمومى اين جنبش و نيز جذب فعالين جديد نقشى بسيار اساسى ايفا كرد. در دهه ۱۹۹۰ اين راديو نقشى حياتى در گسترش روزنامه نگارى مستقل ايفا كرد.

از ۱۹۸۸ تا ۱۹۹۰ شمار سازمان ها و فعالينى كه روياروى رژيم قرار گرفتند به طرز نمايانى افزايش يافت. به كمك راديو مارتى كوبايى ها با كميته دفاع از حقوق بشر و نيز ساير گروه هاى اپوزيسيون آشنا شدند. به سازمان هاى بين المللى حقوق بشر اجازه داده شد كه از كوبا بازديد كنند و گزارش هايى درباره وضعيت حقوق بشر در كوبا تهيه كنند. به علاوه كميته تصميم گرفت فعاليت هاى خود را از مخابره اطلاعيه ها به نافرمانى مدنى تغيير دهد. حزب هواخواه حقوق بشر در كوبا در جولاى همان سال به منظور سازماندهى علاقه فزاينده مردمى به كميته تشكيل شد و فعاليت هاى عملى خود را معطوف به اقدامات مدنى همچون جمع آورى امضا براى درخواست رفراندوم كرد. در فوريه ۱۹۸۸ كميته نمايشگاهى از هنر اعتراضى را سازماندهى كرد كه در آن بيش از ۲۰۰ مهمان- كه بيشتر آنها ديپلمات ها و روزنامه نگاران خارجى بودند - در گشايش آن دعوت شده بودند. بزرگترين پيروزى اپوزيسيون در سپتامبر همان سال به دست آمد. هنگامى كه كميسيون حقوق بشر سازمان ملل از كوبا بازديد كرد و بيش از ۲۴۰۰ مورد نقض حقوق بشر را گزارش كرد. اين گزارش نخستين محكوميت كوبا در زمينه حقوق بشر در سطح بين المللى بود.

. واگرايى و همگرايى اپوزيسيون داخلى و خارجى

سال ۱۹۸۹ پيش درآمد موج سركوب بود. بين آگوست ۱۹۸۹ و آوريل ۱۹۹۰ رژيم حمله به مخالفان را آغاز كرد. رژيم هاى اروپاى شرقى در حال فروپاشى بودند. گورباچف به شدت سياست هاى آزادسازى در اتحاد جماهير شوروى را دنبال مى كرد. در اين زمان بسيارى از رهبران اپوزيسيون به منظور اجتناب از حوادث خونينى چون ميدان تيان آن من فراخوانى براى رفراندوم اعلام كردند. اين رفراندوم از طرف رژيم و نيز به طور شگفت انگيزى از طرف بسيارى از تبعيديون رد شد. در ژوئن ۱۹۹۰ بسيارى از شخصيت هاى تبعيدى پس از آنكه دبير كميته كوبايى دفاع از حقوق بشر پيشنهاد گفت وگوى ملى را مطرح كرد، حمايت هاى خود را از اين سازمان قطع كردند. اين مرحله گسست ميان اپوزيسيون داخلى و اپوزيسيون در تبعيد را به وضوح نشان داد. اما در سال هاى بعد روابط ميان اين دو به احترام دوجانبه و همكارى مشترك تبديل شد. در اوايل دهه ۱۹۹۰ جنبش اپوزيسيون گسترش قابل ملاحظه اى در اعضا و سطح پيچيدگى يافت. در ۱۹۹۱ دو ائتلاف شكل گرفت. اختلاف ميان اين دو ائتلاف مخاصمه آميز نبود و تنها براساس باورهاى سياسى بود. حوزه فعاليت هاى اين جنبش نيز به مناطق روستايى گسترش يافت. در سال ۱۹۹۱ نخستين اتحاديه كارگرى مستقل و نيز انجمن پزشكان مستقل در هاوانا شكل گرفت.
منبع: ليبرال دموکرات