بحران مشروعيت جمهورى اسلامى در داخل و خارج

رضا چرندابی
راديو صدای آلمان، مهيندخت مصباح


ژانویه ۲۰۰۴

رضا چرندابى، از فعالان سياسى و صاحبنظران مسائل ايران، پافشارى نمايندگان متحصن بر خواسته هاى اصولى مردم را عامل جلب اعتمادى ميداند كه عجالتا شاهدش نيستيم. چرندابى عقب نشينى اقتدارگرايان را تنها در قبال زبان قدرت محتمل ميداند و ميگويد زبان قدرت در ايران بايست بر مبناى پافشارى بر دمكراسى و حقوق بشر بيان شود.

گفت و گو: مهيندخت مصباح

دويچه وله: آقاى چرندابى با توجه به اين كه تحصن كنندگان در مجلس يكدست نيستند و شمارى فرصت طلب هم در ميانشان هست، شما ادامه عمل آنها را چگونه مى بينيد؟

رضا چرندابى: يكى از مواردى كه بسيار مهم است و من فكر ميكنم كه به امر بحران اعتمادى كه الان در جامعه وجود دارد، دامن زده است، همين يكدست نبودن متحصنين و نمايندگان اصلاح طلب درون مجلس است. اين يكى از نكاتى است كه باعث شده كه بخش هاى پرتحرك جامعه ما هنوز بعد از گذشت ۱۲ يا ۱۳ روز از تحصن، آن پشتيبانى و اعتمادى را كه بايد ارزانى اين اقدام كنند، نكرده باشند و واهمه شان از اين است كه كسانى از متحصنين در ميانه راه وا بدهند و از خواستهاى اصولى، از جمله از مسئله لغو نظارت استصوابى، برگزارى انتخابات آزاد و شركت همه ايرانيان در آن عقب نشينى كنند.

اين نكته اى است كه بايد به آن توجه داشت و اصلاح طلبان مومن و كسانى كه واقعا بر حقوق ملت پافشارى ميكنند بايد بدانند كه اگر حتى كسانى از همراهان آنها در ميانه راه عقب نشينى بكنند، اين مجموعه نبايد عقب بنشيند و اگر حتى تعداد كمى هم باقى بمانند، بايد روى خواسته هايى كه ميتوانند به خواستهاى ملى ايرانيان تبديل شوند، پافشارى كنند.

دويچه وله: آيا شما فكر ميكنيد مردمى كه دچار خستگى و بى اعتمادى هستند، با مقاومت بخشى از اين افراد نيرو ميگيرند، يا اينكه لازم است گروههاى اجتماعى و صنفى مختلف مستقلا اراده خودشان را براى پيشرفت جامعه و اصلاحات به نمايش بگذارند؟

رضا چرندابى: ببينيد تجربه كشورهاى ديگر هم نشان داده است كه اعتراض هاى مردمى و تقاضاهاى مردم بهر حال از يك كانونى شكل گرفته، گسترده ميشود و حالت عمومى و فراگير پيدا ميكند. اين كه مردم درنتيجه ۴ سال تجربه اى كه از نمايندگان مجلس داشته اند و با مشاهده ناتوانى هاى آنان، با مشاهده عقب نشينى هاى مستمرآنان، اعتماد لازم را ندارند، يك واقعيت است. اما به نظر من اگر نمايندگان متحصن روى خواسته هاى اصولى پافشارى كنند، اگر نمايندگان متحصن، سمت گيرى روشن سياسى را بيان كنند و صراحت در بيان واقعياتى كه مردم كوچه و بر به خوبى با آن آشنا هستند، داشته باشند، ميتوانند كانون اعتمادى باشند و ميتوانند سبب اين بشوند كه بخش ها و اقشار و نهاد هاى مدنى و اجتماعى به تحرك در بيايد و اعتماد به اين حركت جلب شود.

طبيعى است كه فقط با مبارزه متحصنين اقتدار گرايان، شوراى نگهبان و ولايت فقيه عقب نخواهند نشست و عقب نشينى آنها در مقابل زبان قدرت خواهد بود و زبان قدرت بايد در ايران برمبناى خواست هاى مردم، بر مبناى پافشارى بر دمكراسى و حقوق بشر بيان شود و اگر اين بيان شكل و ماهيت پيدا بكند، من مطمئن هستم كه بخش ها و اقشار اجتماعى پر تحرك مثل دانشجويان، ان، فرهنگيان و يا روشنفكران به ميانه ميدان خواهند آمد و متحصنين را تنهانخواهند گذاشت.

دويچه وله: با توجه به اين كه اقشارى كه شما از آنها ياد ميكنيد، اكثرا اعلام كرده اند كه انتخابات را تحريم ميكنند، نظر خود شما در باره آينده جامعه در صورت تحريم انتخابات چيست؟

رضا چرندابى: با توجه به واقعيت هاى درون جمهورى اسلامى و اين كه بهرحال از راه و چاههاى قانونى، اصلاح طلبان موفق نشده اند به خواستهاى مردم و به وعده هاى انتخاباتى خودشان پاسخ بدهند، اين باور در ميان مردم عموميت يافته كه از طريق انتخاب نماينده، به دمكراسى و آزادى نخواهند رسيد. نماينده درقانون اساسى جمهورى اسلامى داراى اختياراتى نيست كه بتواند شوراى نگهبان را به عقب بد. تمايل عمومى چنان كه پيداست،
عدم شركت در اين انتخابات است و براى اصلاح طلبان و براى همه روشنفكران ديگر هم اين واقعيت بايد روشن شود كه اگر خواستهاى كنونى مثل لغو نظارت استصوابى، مثل آزادى انتخابات كه در حقيقت سقف كوتاهى از خواستهاى مردم هستند، اجرا نشوند، عدم شركت و تحريم انتخابات تنها سياست درست و صحيحى است كه بايد پيشه شود و تنور مشروعيت كسانى را كه ميخواهند اقتدار گرايانه، سركوب در درون و سازش در بيرون را پيشه كنند، داغ نكنند.

روشنفكران، فرهنگيان، سازمانهاى سياسى در ايران بخشا انتخابات را تحريم كرده اند و اين نشان ميدهد كه براى متحصنين هم راه ديگرى باقى نمانده كه اگر به هدف خود نرسند در كنار احتمالاتى كه مطرح كرده اند، مثل استعفا از مجلس، مثل استعفاى وزيران و مديران وزارتخانه ها، مسئله تحريم انتخابات را بايد پيش بكشند و جمهورى اسلامى را با بحران مشروعيت در داخل و خارج ايران مواجه ساد. آينده بيشك از آن نيروهاى دمكراتيك خواهد بود. چون جهان ديگر جهانى نيست كه كشورهاى مستبد بتوانند با سركوب به حاكميت خويش ادامه دهند.