بيم و اميد در مناسبات ايران و آمريكا / گفتگو با حسن شريعتمدارى
حسن شريعتمدارى
پرسشگر: بهرام محيى/صدای آلمان
01.03.2007
تلاشهاى جامعهى جهانى در مناقشهى اتمى با ايران، تا كنون قرين موفقيت نبوده است. اينك همهى نگاهها متوجه كنفرانس امنيتى در عراق است، جايى كه آمريكا و ايران پس از سالها گسست مناسبات ديپلماتيك، مشتركا بر سر يك ميز مىنشينند. چه انتظارى مىتوان از اين كنفرانس براى سياست خارجى ايران داشت؟ شانس تغيير سياست خارجى ايران تا چه اندازه است؟ و از چه طريق مىتوان بر چنين تغيير سياستى تاثير گذاشت؟ دويچهوله تلاش كرده در گفتگو با حسن شريعتمدارى، كارشناس و تحليلگر مسائل سياسى و از رهبران اتحاد جمهوريخواهان ايران، پاسخى براى اين پرسشها بيابد.
پرسشگر: بهرام محيى
دويچهوله: در حالى كه به نظر مىرسد، جامعهى جهانى خيال ندارد، يك ايران اتمى را تحمل كند، جمهورى اسلامى برنامهى هستهاى را به موضوعى حيثيتى تبديل كرده و در اين زمينه انعطافى از خودش نشان نمىدهد. به نظر شما چنين سياستى تا چه اندازه با منافع ملى ايران سازگار است؟
حسن شريعتمدارى: من فكر مىكنم، بخشى از مساله اين است كه موضوع هستهاى، يك موضوع حيثيتى براى نظام به شمار مىرود. بخش مهمتر اين است كه در پشت هستهاى شدن تسليحات ايران، يك استراتژى پنهان است و آن استراتژى اين است كه ايران در صدد اعمال قدرت خودش در سطح منطقه است و به هيچ وجه قصد عدول از اين سياست خود را ندارد و اين سياست با منافع قدرتهاى بزرگ و امنيت جهان در تعارض است. بنابراين مسالهى انرژى اتمى به نحو بسيار حساسى با هدفهاى سياست خارجى ايران از يك سو و قدرتهاى غربى از سوى ديگر به هم گره خورده و در سطح، البته تبديل به يك مسئلهى حيثيتى شده. مسلم است كه چون ايران قدرت تحقق اين آمال خودش را ندارد، جمهورى اسلامى با تعقيب چنين اهدافى منافع ملى مملكت را با خطرات بسيار زيادى مواجه مىكند و ممكن است كه همهى اين اهداف به ضد خودش تبديل بشود و اين ماجراجويىها به آن جايى ختم بشود كه همهى ما از آن وحشت داريم.
دويچهوله: بسيارى از ناظران، كنفرانس عراق را شانسى براى ايران جهت تنشزدايى در مناسبات با آمريكا ارزيابى مىكنند. از طرف ديگر نشانههايى هم مبنى بر احتمال حملهى نظامى دست كم محدود و موضعى آمريكا به ايران وجود دارد. شما اين مسائل را چگونه مىبينيد؟
حسن شريعتمدارى: اگر چنين كنفرانسى اصولا برگزار بشود، هر گفتگويى شانسى است براى اينكه آن قسمت حيثيتى شروع گفتگو كه خودش قسمت مهمى از اعمال سياست ديالوگ است، براى طرفين قابل تحملتر بشود و تا اينجا مسالهاى است بسيار مهم و بايد از آن استقبال كرد. منتهى خطر اين است كه اگر چنين گفتگوهايى به شكست بيانجامد و طرفين قادر به پيدا كردن مخرج مشتركى از اين گفتگوها نباشند، خطر حملهى نظامى را تشديد خواهد كرد و دنيا را به اين اجماع خواهد رساند كه ايران حتى پس از گفتگو هم قادر به تبعيت از يك ديپلماسى منطقى نيست. اميدوارم كه سران جمهورى اسلامى اين خطر را درك بكنند. اولا به گفتگو شانس بدهند و همچنين بايد اينجا گفت كه اين مانع فقط از طرف سران جمهورى اسلامى نيست. گروه و لابى بسيار بزرگى در آمريكا هم مانع هر نوع گفتگوست. اميدوارم كه آنها هم چنين مانعتراشى نكنند و اصولا اين گفتگوها به پيدا كردن يك مخرج مشتركى منجر بشود كه از وقوع تنشهاى شديد و جنگ جلوگيرى بكند. اين مستلزم اين است كه جمهورى اسلامى حداقل در سطح منطقهاى سياستى منطقى داشته باشد، يعنى به خلع سلاح نيروهاى مسلح وابسته به ايران رضايت بدهد و همچنين خواستار ايجاد نفوذ بزرگى در عراق بر عليه منافع كشورهاى منطقه و قدرتهاى غربى نباشد.
دويچهوله: پرسش آخر من اين است كه اپوزيسيون بطور اعم و اپوزيسيون خارج از كشور بطور اخص، چه تأثيرى مىتوانند براى تغيير سياست رهبران جمهورى اسلامى بگذارند و مؤثرترين اهرمهاى تأثيرگذارى آنان را در كجا مىتوان جستجو كرد؟
حسن شريعتمدارى: به نظر من، اپوزيسيون بطور اعم اين وظيفه را دارد كه براى آحاد مردم، منافع ملى ايران را از اين ماجراجويىها تفكيك كند. براى اينكه نظام موفق شده، اين ماجراجويىها را كه بر ضد منافع ملى است به نحو عجيبى با غرور ايرانيان، با احساس سربلندى آنها و با منافع ملى گره بزند. اپوزيسيون از يك طرف بايد صلح بخواهد. براى صلح بايد مدل داشته باشد. صلحخواهى بدون داشتن مدل يعنى دادن زمان بىنهايت به جمهورى اسلامى براى رسيدن به اهداف خطرناك خودش كه در نهايت ممكن است به يك درگيرى خطرناك منجر بشود. صلح بايد مدل داشته باشد، هدف داشته باشد، چارچوب داشته باشد. ولى مهمتر از اين كار كه يك كار سياسى است، كار روانى و توضيحى است كه براى مردم روشن كند كه اين ماجراجويىها با منافع ملى ايران هيچ تناسبى ندارد و در حقيقت، مردم را به عنوان يك عقبهى استراتژيك از پشت اين نظام كنار بكشد تا بلكه مسئولان نظام خردمندانهتر و واقعبينانهتر و بدون اتكا به مردم بتوانند سياستى منطقى را در پيش بگيرند.
دويچهوله: آقاى شريعتمدارى، از اين كه فرصت اين گفتگو را در اختيار ما گذاشتيد، از شما سپاسگزارم.