برای ایجاد کمیته های کشف حقیقت
باید بخشید، اما نمی توان و نباید فراموش کرد
رضا فانی یزدی
11.10.2009
جامعه ايران پر از کينه و دشمني است. متاسفانه محصول سرکوبگري وحشيانه رژيم از یک طرف و خشونت و تروریسم مخالفین سیاسی حکومت از طرف دیگر در اين مدت سی سال پس از انقلاب غده هاي سرطاني خشم وخشونتی را در جامعه به وجود آورده است که در صورت باز شدن فضاي خشونت حاصل از آن چه بسا جامعه ايران را براي سالهاي آتي محيطي سر شار از رنج و عذاب براي نسل هاي آينده نمايد.
روابط و مناسبات اجتماعی در جامعه ما مسموم از خشونت سیاسی نیم قرن اخیرند. نمی توان بدون ریشه یابی خشونت سیاسی از بن بست کنونی بیرون رفت. خشونت سیاسی حداقل در تاریخ معاصر کشور ما نه از جانب افراد، که بیشتر خشونت اجتماعی بوده و محصول روندی پیچیده و بغرنج و ترکیبی از باورهای دینی، فرهنگی، سیاسی و بویژه برآمده از هیجانات سیاسی سالهای پر التهاب پس از انقلاب بهمن و به معنی واقعی پدیده ای اجتماعی است که تمامی جامعه را در بر گرفته و باعث ویرانی و نابودی کل کشور گردیده است.
جامعه ما به تمامي قرباني خشونت و موجب آن نيز بوده است و تنها در يک پروسه مشارکت عمومي و همدردي و همياري همگانی و اجتماعي است که توانايي زدودن خشونت را از روابط آينده اجتماعي مي توان فراهم آورد.
جنایاتی که در طی چند دهه معاصر تاریخ کشور شاهد آن هستیم، بویژه جنایات پس از انقلاب و خصوصا فاجعه کشتار ملی تابستان 67، از نوع جنایاتی است که در حوزه محاکمات قضایی متداول نمی گنجند. اینگونه از محاکمات ممکن است افراد معینی را در کرسی محکومین جنایی نشانده و آنها را مجازات نمایند، اما راهگشای جامعه به فردایی فارغ از خشونت نخواهد بود. اینگونه محاکمات حتی نمی توانند وسیله مناسبی برای بیان آنچه در این سالها به وقوع پیوسته است بوده و ابعاد هول انگیز و افشانشده این جنایات را بازگو کنند. پس چه بهتر که بجای بحث محاکمات به موضوع چگونگی ممانعت از تکرار مجدد آن پرداخت
اما چگونه می توان ابعاد این جنایات هولناک را، زمینه های اجتماعی-سیاسی و بعضا فردی ارتکاب آنها را شناخت و مانع از تکرار مجدد انها شد، و چگونه می توان روابط اجتماعی جدید را برای دوستی و اعتماد و امیدواری دوباره برای گذار به جامعه ای نوین بر پایه احترام به انسانها و رعایت حقوق بشر و دمکراسی و مودت ملی باز سازی کرد.
چگونه می توان به حقیقت دست یافت، و برای دستیابی به حقیقت آنچه که در این سالها اتفاق افتاده است چه ابزاری لازم است؟
جنایت را چگونه تعریف می کنیم؟
قربانیان جنایت چه کسانی بوده و هستند، و مجرمین و دست اندرکاران جنایت چه کسانی، و با آنها چه خواهیم کرد؟
سالها کشتار، ترور، جنگ، بمب گذاری و اعدام های فردی و دسته جمعی و شکنجه های دولتی و غیر دولتی، در ایجاد فضای خشونت کنونی چه نقشی داشته است؟ و چه کسانی صلاحیت حکمیت قضایی را دارند؟ به حقیقت چه نگاهی داریم، بی توجهی به حقیقت از نگاه گروهها و بخش های گوناگون جامعه نه تنها به روشن شدن حقیقت نخواهد انجامید که خشونت نهفته در اعماق ضمیر و وجود لایه های مختلف جامعه را برای همیشه زنده نگاه می دارد. از آنجا كه جامعه ما به تمامی قربانی خشونت و موجب آن نیز بوده است، برون رفت از آن تنها با مشارکت عمومی و همیاری و همدردی کل جامعه میسر خواهد بود.
اجبار زندگی مشترک برای تمامی نیروهای اجتماعی درگیر در خشونت سالهای گذشته و همچنین اجبار ادامه زندگی برای نسل ها ی آینده و لزوم زندگی صلح آمیز در چهارچوب احترام و دوستی و رعایت حقوق بشر واقعیتی است که بر آن نمی توان چشم پوشید. این امر تحقق نخواهد یافت مگر اینکه تک تک انسان های ساکن این جغرافیا احساس امنیت کنند. در غیر این صورت افق آینده نامعلوم و سایه خشونت همچنان بر سر جامعه ما باقی خواهد ماند.
در اینکه جنایتی اتفاق افتاده است شکی نیست و در اینکه بیشتر ما در شکل گیری این جنایات نقش داشته ایم نیز نباید شک کرد فقط کافی است سری به گورستانها بزنیم. از گورستانهای نشان دار گرفته تا گورستان هاي بي نام و نشان در سراسر کشور، خاوران و دهها گورستان ديگر هزاران مرد و زن، پير و جوان، خردسال و ميانسال را در دل خود دارند. هزاران زن و مرد بي همسر شده اند، هزاران مادر و پدر بي فرزند، و هزاران کودک يتيم. آثار اين جنايت هنوز و هنوز در مقابل چشمان ما در داخل و خارج از کشور به صورت فرزندان بي پدر و مادر، زنان و مردان بدون يار و ياور و ديده هاي اشک آلود مادران و پدران عزيزازدست داده، زنده اند.
کافي است سري به خاوران يا - به قول مقامات جمهوري اسلامي –"لعنت آباد ها" بزنيم. هنوز هر هفته دسته هاي گل تازه را بر سر مزارهاي بي نام و نشان قربانیان مي بينيد.
در بهشت زهرا و ساير بهشت ها هم هستند مادران و پدران، فرزندان و همسراني که به ياد عزيزان ترور شده و منفجر شده خود هنوز در ماتمند و خون می گریند.
و هنوز در جای جای این کشور معلولین و مصدومین بمب گذاری ها و ترورهای گروهی در میان مقامات و در جمعیت هواداران نظام حکومتی به چشم می خورند و رنج و عذاب روزانه زندگی بدون دست و پا و یا جراحت بدن و صورت هر روز با آنهاست و شکنجه اشان می کند.
متن کامل مقاله