بد فهمی هائی در باره مبارزات غیر خشونت آمیز
دکتر مهرداد مشایخی
16.01.2010
درآمد
فرهنگ سیاسی ما، همسان فرهنگ عمومی و جامعه مان، دوران گذار را سپری می کند:
گذار از یک فرهنگ سیاسی کهن- که تا اوائل دهه ی 1370 فرادستی داشت- به یک مجموعه ارزشی- رفتاری نو، که از اواسط دهه ی1370 به اینسودر حال شکل گیری و ریشه دوانیدن است. فرهنگ سیاسی جدید با ارزش ها، هنجار ها، نماد ها، گفتمان ها و رفتارهای تازه ای تعریف می شود. از جمله، جمهوری خواهی، سکولاریسم، دموکراسی، حقوق شهروندی وحقوق بشر، فمینیسم، جنبش های اجتماعی، اصلاح طلبی، مبارزات ستیزگرانه (Contentious Politics )، مبارزات مسالمت آمیز، روش های غیر خشن/ خشونت آمیز(Nonviolent )، کثرت گرائی، و نظائر آن. از خصوصیات دوران گذار یکی آنست که ارزش های جدید هنوز شکل جا افتاده و پخته ای بخود نگرفته اند و گاه، چه آگاهانه و چه غیر آگاهانه، با معانی و تفسیرهای متفاوتی به مردم عرضه می شوند. اگر اجزاء جدید فرهنگ سیاسی را بررسی کنیم می بینیم که ، کما بیش، همگی آنها مشمول این قاعده می شوند. برای مثال، در این نوشته به کج فهمی هائی که چه در جهان، و بویژه در ایران امروز، در مورد مقوله روش های غیر خشونت آمیز موجود هستند، اشاره می کنم.
در سیر گفنمان های سیاسی کشور از انقلاب 1357 تا امروز، سه گفتمان متفاوت را شاهد بوده ایم. گفتمان انقلابی- ضد امپریالیستی، گفتمان اصلاح طلبی حکومتی (دوم خردادی)، و امروز، گفتمان سکولار- دموکراتیک. هر یک از این سه گفتمان، نگاه خاص خود را به مبارزات غیر خشن دارا هستند. از جمله، گفتمان انقلابی همواره نگاهی تحقیر آمیز به مبارزات غیر خشونت آمیز داشته و (به اشتباه) آنرا با صلح گرائی، انفعال، رفرمیسم، و حتی فرهنگ بورژوائی یکسان انگاشته است. شماری از اصلاح طلبان ایرانی اعم از دوم خردادی، ملی- مذهبی، جمهوریخواه هم به شیوه دیگری، روش غیر خشن را نادرست تفسیر می کنند. آنها نیز از « غیر خشن» همان اصلاح طلبی، قانون گرائی، صلح گرائی و مصالحه طلبی را درک می کنند! نمونه بارزی از این التقاط و بدفهمی از فلسفه مبارزات غیر خشونت آمیز را می توان در مصاحبه اخیر با آقای عزت الله سحابی (روز آنلاین، 7 دی ماه 1388) مشاهده کرد. ایشان در ابتدا روی «پرهیز از خشونت» تمرکز می کند و پس از آن با مترادف دانستن «رادیکالیسم» با خشونت طلبی هر دو را با یک چوب می زند. بحثی که ظاهرا با «پرهیزاز خشونت» (روش مبارزه) آغاز شده بود، ناگهان( با مساعی پرسشگر«روز») به مبحث شعارها و مطالبات سیاسی (اهداف مبارزه) فرا می روید! سحابی می گوید: «. . . اما مصلحت ما در این نیست که پای آقای خامنه ای را بمیان کشیده و شعار علیه رهبر بدهیم. ما باید به هر وسیله ای می توانیم . . . نشان بدهیم که احمدی نژاد بلای جان هر ایرانی است.» در حالی که هیچ ارتباط منطقی میان مبارزه غیر خشن و نوع شعار/ مطالبه سیاسی وجود ندارد. یک طرفدار مبارزات غیر خشونت آمیز حتی می تواند طرفدار رادیکال ترین مطالبات سیاسی (ولو انقلابی) باشد.
در زیر به ارائه بدفهمی های رایج در مورد مبارزات غیر خشن می پردازم. این بخش تماماً از کتاب پر ارزش کورت شاک ( Kurt Schock ) بنام «خیزش های غیر مسلحانه: جنبش های قدرت مردم در کشورهای غیر دموکراتیک» گرفته شده. گاه،در تبیین هر یک از 19 ماده ارائه شده اضافاتی از سوی این نگارنده در توضیحات شاک انجام گرفته است.
19 بد فهمی در مورد روش های غیر خشونت آمیز
1- مبارزه ی غیر خشن معادل بی عملی نیست.
مفاهیمی مثل تسلیم طلبی، پرهیز ازدرگیری، و مقاومت منفعلانه هیچکدام قرابتی با «غیر خشونت آمیز» ندارند. حتی مارتین لوتر کینگ، در مرحله ای، از مبارزات غیر خشن خود با صفاتی همچون ستیز ورزانه، تهاجمی، و تقابل آمیز یاد کرده.
2- هر چه که خشن نباشد الزاماً بیان روش غیر خشن نیست. تعریف دقیق این روش آن است که در برخورد های ستیزورزانه (Contentious) میان گروه های متخاصم که امکان ریسک برای شرکت کنندگان وجود داشته باشد نوعی فشار غیر خشونت آمیز بکار گرفته شود.
3- روش های غیر خشن می توانند قانونی یا غیر قانونی باشند.نمونه این آخری، نافرمانی مدنی است.
4- روش های غیر خشن معمولاً خارج از چهارچوب سیاست ورزی تهادینه شده- رسمی
( Non- Institutionalized ) صورت می گیرند. زیرا چنین روش هائی غالباً در مواردی بکار گرفته می شوند که صاحبان قدرت در برابرمخالفان احساس خطر می کنند و در نتیجه برای معترضان ریسک همراه دارد. بنابر این اقدامات ساده ای نظیر اعتصاب، راه پیمائی و حمل پلاکارد های اعتراضی در کشورهای غیر دموکراتیک برای معترضان ایجاد خطر می کنند و در نتیجه در زمره روش های غیر خشن محسوب می شوند.
5- روش های غیر خشن الزاماً بیانگر مذاکره جوئی یا مصالحه نیستند. به عبارتی، این روش ها تلاشی هستند برای بسرانجام رسانیدن یک مورد اختلاف و می باید از روش های حل تضاد (Conflict resolution ) متمایز شوند.
6- روش های غیر خشن الزاماً از شیوه های برتری جوئی اخلاقی برای قانع کردن رقبا و حریفان استفاده نمی کند. تاکید اصلی آن همچنان، روی وادار کردن حریفان به تغییر، با توسل به فشار و کاهش قدرت شان است.
7- استفاده از روش های غیر خشن به معنی فقدان خشونت از سوی حریفان (معمولاً حکومت) نیست. اتفاقاً در کشور های غیر دموکراتیک، کار برد بهینه روش های غیر خشن ( به دلیل موثر بودنشان) به خشونت حکومتی منجر می شوند.
8- مقاومت عیر خشن نباید برای معترضان با رنج همراه باشد. این دیدگاه که گویا طرفداران روش های غیر خشن می باید رنج وخشونت ناشی از حکومت را متحمل شوند به این امید که شاید روزی آنها را متقاعد سازند، نادرست و غیر واقعی است. به باور اکرمن وکروگلر، طرفداران روش های غیر خشن «باید تمام مساعی خود را بکار برند تا از صدمه دور بمانند، قدرت ضربه زنی را از دست عوامل خشونت بدر آورند، اسلحه هایشان را از کار بیاندازند، مردم را برای بدترین اثرات خشونت آماده کنند، واز اهمیت استرتژیک هر آنچه که ممکن است در اثر خشونت از میان برود بکاهند.»
9- روش های غیر خشن را نباید بعنوان آخرین حربه در جریان مبارزه- یعنی در شرایطی که دیگرامکان استفاده از خشونت برقرار نباشد- مورد توجه قرار داد. برعکس، این روش مستقل و قائم به ذات است.
10- روش های غیر خشن فقط در خدمت طبقه یا گروه اجتماعی خاصی قرار ندارد. در دهه های گذشته این روش عمدتاً در خدمت گروههای اجتماعی گوناگونی، بویژه آنها که فاقد قدرت هستند، بوده است.
11- روش های غیر خشن محدود به اهداف «معتدل» و «رفرمیستی» نیستند. این روش ها می توانند در خدمت اهداف انقلابی، ساختار شکنانه ورادیکال هم قرار گیرند. نمونه روشن آن جنبش فمینیستی است که بطور رادیکال با مناسبات پدر سالارانه به چالش برخاسته است.
12- روش های غیر خشن الزاماً به زمان بیشتری برای دستیابی به اهداف خود احتیاج ندارند. همینطور روش های خشن الزاماً سریع تر به نتیجه نمی رسند. در فیلیپین، جنبش «قدرت مردم» تنها 30 ماه پس از ترور آکینو توانست فردیناند مارکوس را بر کنار کند.
13- هیچگونه رابطه ی علیتی میان زمینه سیاسی و گزینه غیر خشن وجود ندارد. حتی در محیط هائی که پیشتر استفاده از خشونت رایج بوده است می توان شاهد کاربرد روش های غیر خشن بود. بنابراین یادگیری این روش می تواند در هر نوع محیطی صورت گیرد و شرایط ساختاری تاًتیری جبرگرایانه بر آن ندارد.
14- اثر گذاری روش های غیر خشن تنها به جوامع آزاد و دموکراتیک محدود نمی شود. درست است که ایدئولوژی حکومتها و شیوه حکومت کردنشان در میزان تاثًیر گذاری روش های غیر خشن دخیل است ولی مسلماً تنها عامل هم نیست.
15- برهمین سیاق، در شرایط اختناق و غیر دموکراتیک هم نمی توان یک رابطه مستقیم و علیتی میان فضای بسته سیاسی و کار برد روش های غیر خشن برقرار کرد. نمونه های بسیاری در دست است که در چنین جوامعی هم که سرکوب شدید برقرار بوده است روش های غیر خشن بسیار تاثیر گذار بوده اند.
16- بسیج عمومی مردم برای مشارکت در روش های غیر خشن متکی بر استفاده از فشار گذاری(Coercion ) بر آنها نیست. در برخی جوامع غیر دموکراتیک، بنا بر مقتضیات مقطعی، نوعی فشار گذاری لازم بوده است. بر عکس، در جوامعی دیگر، و یا در موقعیت های دیگر (بسته به میزان آگاهی عمومی، یکپارچگی جامعه در مورد هدف معین و عوامل دیگر) لزومی به اعمال فشار چندانی از سوی رهبری برای بسیج عمومی وجود نداشته است.
17- مشارکت در کارزارهای مبارزات غیر خشن محتاج برخورداری از آرمان و نظام باوری خاصی نیست. برخلاف تصور رایج، اعتقاد به پاسیفیسم (Pacifism ) یک پیش شرط شرکت در چنین مبارزاتی نیست. اتفاقاً اکثر پاسیفیست ها در مقاومت های غیر خشن شرکت ندارند.
18- بر همین منوال، آنها که دست به روش های غیر خشن می زنند لازم نیست نسبت به گونه مبارزاتی شان آگاهی روشنی داشته باشند. اکثریت افرادی که در عمل در چنین آکسیون هائی شرکت می کنند الزاماً از یک نظریه منسجم غیر خشونت آمیز و یا یک میثاق اخلاقی خاصی درآن مورد برخوردار نیستند.
19- کارزارهای مبارزات غیر خشونت آمیز برای پیروزی محتاج رهبری فره مند نیستند. این تصور که همیشه گاندی ها یا لوتر کینگ هائی می باید هدایت چنین جنبش هائی را در دست داشته باشند با واقعیات تاریخی همخوانی ندارند.
سخن پایانی
آنچه در بالا آمد بیانگر نظرات کورت شاک در مورد بدفهمی های رایج در مورد مبارزات غیر خشن بودند. در ایران امروز، همانطور که پیشتر نیز اشاره کردم، بدفهمی های دیگری اشاعه یافته اند که می باید روی آنها تمرکز بیشتری گذاشت.
بسیاری از ایرانیان انقلابی و معتقد به لزوم کار برد خشونت در تحولات سیاسی (در تمامی طیف های سیاسی ایران) به نادرست می اندیشند که استفاده از روش های غیر خشن محتاج تغییر ایدئولوژی و هویت سیاسی رادیکال آنها است. در حالیکه، برای اکثریت کسانی که این شیوه را ارجح می دانند، هیچ توافق ایئولوژیک یا اخلاقی روی این شیوه لزوم ندارد. حتی یک مارکسیست، یک مجاهد ، و یا یک سلطنت طلب باورمند به تغییرات ساختاری در ایران هم می توانند از جنبه عملی و بطور پراگماتیستی از این شیوه پیروی کنند چون در مواجهه با دستگاههای سرکوب جمهوری اسلامی موثرتر عمل می کند.
دیگر آنکه، نباید خشونت طلبی را با رادیکالیسم سیاسی معادل انگاشت. در شرایط امروز کشور، می توان انقلابی به معنی کلاسیک آن بود، اصلاح طلب بود و یا تحول طلب بود و همچنان به موثر بودن روش های غیر خشن باور داشت.
مهرداد مشایخی