اوران و ايران: بحران اتمى و وظيفه ما

اسفنديار طبرى


21.02.2010

دعواى هسته اى بين حکومت ايران و جامعه بين الملل سال هاست که ادامه دارد و روزى نيست که در اين باره گزارشى نباشد، به طورى که برخى نام ايران و اوران (که منظور اورانيوم است) را اشتباه مى گيرند. در حالى که جوامع بين الملل مخالف غنى سازى اورانيوم در ايران هستند، حکومت ايران به سختى بر موضع غنى سازى پافشارى مى کند و تلاش دارد، که آن را به عنوان مظهر غرور ملى متجلى سازد. حتى برخى از روشنفکران "ميهن پرست" به دام اين سياست ايران افتاده و بدون اطلاع از جزييات اين پروژه به حمايت از موضع ايران برمى خيزند. من اين را وظيفه جدى رهبران جنبش سبز مى دانم، که در اين مورد موضع گيرى دقيقى ارائه دهند، تا اعتماد جامعه بين الملل به جنبش سبز مهيا شود و از اين راه دولت احمدى نژاد به انزوا کشانده شود. قبل از اين که به ريشه اين دعوا بپردازم، لازم است که بدانيم، که يک نيروگاه هسته اى چگونه کار مى کند، منظور از غنى سازى چيست و رابطه آن با بمب اتمى چه مى باشد.

نيروگاه اتمى و تکنيک غنى سازى
نيروگا ه هسته اى يا اتمى يک تاسيسات صنعتى براى توليد الکتريسيته از طريق شکاف هسته اتم است. هسته اتم شامل نوترون و پروتون مى باشد. نوترون فاقد بار الکتريکى است و پروتون بار الکتريکى مثبت دارد. اين دو ذره سنگين که در مجموع نوکلون ناميده مى شوند، از انرژى پيوندى بسيار زيادى برخوردارند. حال، فرآورده هايى وجود دارند، که در هسته اتم خود، به دليل نوترون هاى مازاد، خاصيت راديواکتيوى دارند، يعنى هسته آن ها ناپايدار است. انرژيى که اين نوع مواد راديوکتيوى آزاد مى کنند، بسيار بيشتر از انرژى پيوندى بين نوترون و پروتون درون هسته اتم مى باشد، پديده اى که به استفاده از انرژى هسته اى جذابيت خاصى مى دهد. اما اين انرژى به صورت جنبشى وجود دارد و آزاد مى شود. به اين دليل براى مها ر اين انرژى از تکنو لوژى هاى متفاوتى استفاده مى شود، که رايج ترين آن نيروگا ه هاى حرارتى با آب است: انرژى گرمايى که در نتيجه فيزيون (شکاف) در نيروگاه هسته اى حاصل مى شود، به آب انتقال مى گردد، که به گرم شدن آب مى انجامد. بخشى از بخار آب تحت فشار زيا د، توربين هاى بخارى را به حرکت در مى آورند و بخشى ديگر در خازن هاى قوى ذخيره شده و با تبادل حرارت، با معمولن رودخانه موجود و تقطير دوباره، پروسه چرخشى براى حرکت توربين هاى بخارى ادامه مى يابد. يکى از مواد راديواکتيوى مهمى که براى نيروگاه هاى هسته اى استفاده مى شود، اورانيوم است. زيرا اورانيوم تنها ماده راديواکتيوى است، که ايزوتوپ هاى آن (يعنى نسبت اندازه بين پروتون ها و نوترون ها) را مى توان به طور مصنوعى جدا کرد، به عبارت ديگر بر تعداد نوترون هاى آن افزود تا خاصيت راديواکتيوى آن افزايش يابد. اورانيوم با ايزوتوپ ٢٣۵ (که تعداد ذرا ت نوترون و پروتون در هسته است) در طبيعت بسيار نادر است و تنها ايزوتوپ اورانيومى است ، که در نيروگا ه هاى هسته اى، فيزيون چرخه اى را ممکن مى سازد، که در آن نوترون هاى تازه آزاد مى شوند، که مجددن موجب فيزيون هاى ديگرى مى گردند. اورانيومى که يک نيروگاه اتمى حرارتى (که به آن اشاره شد) احتياج دارد، ايزوتو پ اورانيوم ٢٣۵ است که ٣ يا ۵ درصد غنى شده باشد. براى ايجاد يک بمب اتمى قوى لازم است، که ايزوتوپ اورانيوم ٢٣۵ حداقل ٨۵ درصد غنى شده باشد. غنى سازى اورانيوم تکنولوژى هاى متفاوت ديگرى دارد، که ربطى به نيروگاه هسته اى ندارد. اين تکنولوژى بسيار گران است: هزينه يک نيروگاه هسته اى حدود ٣٠٠ تا ۴٠٠ ميليون يورو است، در حالى که يک دستگاه غنى سازى ۵ درصد اورانيوم، حداقل يک ميليارد يورو هزينه دارد. بايد اشاره کرد ، که نيروگاه هاى مدرن اتمى، که با گرافيت کار مى کنند، قادر به اين هستند،از اورانيم طبيعى ٢٣٨ که احتياج به غنى سازى ندارد، استفاده کنند.

کشورهاى زير داراى دستگاه غنى سازى اورانيوم مى باشند:
ايالات متحده، روسيه، چين، ژاپن، هلند، فرانسه و آلمان. کشورى نظير آلمان با حدود ٢٠ نيروگا ه هسته اى داراى يک دستگاه غنى سازى ۵ تا ۶ درصد است.
نکته مهم ديگرى که بايد در نظر داشت، اين است، که فراورده زايد هر غنى سازى، اورانيومى است که به عنوان زباله شناخته مى شود: هر چه درصد غنى سازى بيشتر باشد، زباله هم بيشتر خواهد بود. به طور مثال غنى سازى ۵ درصدى اورانيوم، حدود ۶ تن زباله دارد. اين زباله ها که حداقل ٣ , ٠ درصد خاصيت راديواکتيوى دارند، تا حدى براى اهداف نظامى استفاده مى شوند، ولى عمدتن د رمخزن هاى ويژه اى نگهدارى مى شوند. مسئله برخورد با اين زباله هاى اتمى مشکل بزرگ و تا به امروز حل نشدنى براى بشريت است. انرژى هسته اى داراى اين مزايا مى باشدٰ:
- ارزان است.
- "روند" توليد انرژى به محيط زيست صدمه نمى زند.

مضررات انرژى هستهاى از اين قرار است:
-اين "ريسک" که مواد راديواکتيوى متشعشع در نيروگاه اتمى، به بيرون راه يابد، هيچگاه نمى تواند مساوى صفر باشد. فاجعه چرنوبىل مهمترين مثال در اين رابطه است.
- يک نيروگاه اتمى مى تواند، به عنوان يک "خطر" همواره تهديد کننده باشد: انفجار بر اثر تصادف، مثلن سقوط هواپيما يا اعمال ترو ريستى
- از آنجا که مسئله دفع زباله اتمى حل نشدنى است و بر مقدار آن افزوده مى شود، خطر بزرگى نسل هاى امروزين و بعدى را تهديد مى کند، چرا که اين زباله ها، هماگونه که اشاره شد، همچنان خطر راديواکتيوى دارند، که نهايتن به زيان محيط زيست است.
بنا به خطراتى که انرژى اتمى انسان را تهديد مى کند، سال هاست که به ويژه در اروپا پژوهش هاى زيادى در ارتباط با " فوزيون(همجوشى) هسته اى " در جريان است.. اروپا حدود ۵٠ ميليارد يورو براى ايجاد چنين نيروگاه هايى سرمايه گذارى کرده است، که تا سى يا چهل سال آينده اولين نمونه آن ساخته خواهد شد. در فوزيون هسته، دو هسته اتمى مى توانند به يک هسته گداخته شوند، که در نتيجه انرژى فوق العاده بيشترى، بدون زباله و فراورده هاى فرعى آزاد خواهد شد. مشکل اصلى با صرفه ساختن انرژى وارد شده بر اين گداختگى است، که اين پرژو ه را دشوار مى سازد.

موضع اتمى ايران
در زمان شاه اولين نيروگاه اتمى در بوشهر با کمک آمريکا تاسيس شد. در آن زمان در دهه شصت و هفتاد در تمام دنيا ايجاد اين نيروگاه ها روال طبيعى و معقولى براى کسب ثمربخش الکتريسيته مى بود. شاه نيز در آن زمان با ورود اين تکنولوژى، "شايد" مى خواست قدمى در اين راه بردارد. بدون انرژى اتمى، تکنولوژى امروزدر کشورهاى صنعتى غير ممکن مى بود.

آيا ايران به انرژى اتمى احتياج دارد؟
بدون شک ايران در روند صنعتى شدن هر چه بيشتر و سريعتر به انرژى غير نفتى احتياج دارد. در اين رابطه متاسفانه نه در زمان شاه و نه بعد از انقلاب هيچ پژوهشى در دست نيست، که امکانات ايران در رابطه با با استفاده معقول از انرژى غير نفتى مورد ارزيابى قرا ر گيرد. اما مى توان با تجربه اى که کشورهاى صنعتى مى کنند، به اين نتيجه رسيد، که نيروگاه هاى اتمى در جهان آينده اى ندارند. با توجه به خطرها و ريسک هايى که چنين نيروگاه هايى دارند، کشورهايى نظير آلمان برنامه خروج از انرژى اتمى را اعلام نموده اند. به موازات آن تکامل انرژى هاى آلترناتيو از طريق خورشيد، باد و غيره با سرعت غير قابل تصورى در پيشرفت است. بنابر اين پاسخ من به پرسش ذکر شده اين است: ايران احتياج به انرژى دارد ولى نه انرژى اتمى. ايران، با صحرا، کوه ها و دشت هايى که دارد، صاحب پتانسيل بسيا رقوى براى انرژى هاى آلترناتيو است. سرمايه گذارى در اين بخش به مفهوم صنعتى کردن ايران به مفهوم استراتژيک آن است. اکنون برخى از کشورهاى عربى نظير قطر و دوبى به اين نتيجه رسيده اند و در اين راه پيش مى روند.

آيا ايران به غنى سازى اورانيم احتياج دارد؟
پاسخ به اين پرسش " نه" مى باشد. غنى سازى اورانيوم، همانطور که اشاره شد، به اين دلايل اشتباهى تاريخى است:
- با توجه به هزينه اى که دستگاه غنى سازى دارد، و با توجه به هزينه هاى بعدى آن، ايجاد آن در ايران به هيچ وجه به صرفه نيست. همانطور که اشاره شد، کشورى نظير آلمان با بيش از ٢٠ نيروگاه اتمى فعال تنها يک دستگاه غنى سازى دارد ، که قادر به غنى سازى ۶ درصد مى باشد. اين دستگاه غنى سازى در شهر " گروناو" در سال ١٩٨۵ ساخته شد، که توقف آن در برنامه سياسى دولت آلمان است. جالب است، که ايران در غنى سازى ٢٠ درصد پافشارى مى کند، در حالى که غرب با غنى سازى ۵ تا ۶ درصد براى نيروگا ه اتمى موافق است. به اين دليل اين پرسش عنوان مى شود، که هدف و منظورحکومت ايران از اين بازى چيست؟ اين نشان مى دهد، مسئله حکومت ايران، انرژى و تکنولوژى نيست.
- به طورى که اشاره شد، غنى سازى بيشتر، زباله هاى اتمى بيشترى را در پى دارد. برنامه دولت با اين زباله ها چيست، که تصميم به ٢٠ درصد غنى سازى دارد؟
- انرژى اتمى براى مردم ايران ريسک و خطر بزرگى به دنبال دارد. متاسفانه ، در اين رابطه هيچ گفتمانى صورت نگرفته است و مردم نسبت به اين ريسک ها و خطر ها، همينطور آلترناتيوهايى که وجود دارد، بى اطلاع مانده اند.

موضع اتمى جامعه بين الملل
جامعه بين الملل در يک توافق نهايى حتى به اين درخواست حکومت ايران تن دادند، که ٢٠ درصد غنى سازى در خارج از ايران صورت گيرد، زيرا بيم آن مى رود، کشورى که قادر به ٢٠ درصد غنى سازى است، روزى به درصدهاى بيشترى نيز خواهد رسيد. از سوى ديگر ترس بزرگ جامعه بين الملل در اين است، که مسئله غنى سازى، آنگا ه که وارد ايران شود، کشورهاى ديگر آسيايى نيز به دنبال اين تکنولوژى خواهند رفت و از اين راه رقابت هسته اى در جامعه بين الملل از چهارچوب رو سى- آمريکايى، چينى آن خارج مى شود و بعد تازه همراه با تهديدهاى تازه اى به خود مى گيرد. به اين دليل در کنار تحريم شديد اقتصادى، مسئله حمله نظامى، به ويژه با تصميم گيرى تازه دولت احمدى نژاد به ادامه غنى سازى، دو باره محتمل است. دولت آمريکا هم به نتيجه رسيده است، که در ايران، روزبه روز سپاه پاسداران نقش مهمترى در تمامى نهادهاى دولتى پيدا مى کند. اما آمريکا و اروپا به دنبال تهديد هاى شديداقتصادى هستند. اما اين تهديدها با توجه به مواضع روسيه و چين به نظر عملى نيست، در غير اينصورت شايد مى توانست پايه هاى اقتصادى حکومت را ويران کند. به اين دليل نهايتن خطر بمباران دستگاه هاى غنى سازى در ايران از سو ى اسراييل با سکوت آمريکا بسيار جدى است. اين حمله مى تواند، نتايج بسيار سنگينى براى جنبش سبز و دمکراتيک مردم ايران داشته باشد. اين را جامعه بين الملل مى داند. اما سياست کم حوصلگى اسراييل، با توجه به دولت محافظه کار نتانياهو، براى همه ما آشنا ست.

وظيفه ما
متاسفانه جنبش سبز با جامعه بين الملل بسيا رکم در رابطه متقابل بوده است و رهبران آن، حسين موسوى و مهدى کروبى، در ارتباط با پروژه اتمى ايران، مواضع مشخصى اتخاذ نکرده اند. به عبارت ديگر اين رهبران با جامعه بين الملل وارد هيچ ديالوگى نشده اند، زيرا اين اعتقاد، حتى در ميان برخى از روشنفکران خارج از کشور نيز وجود دارد، که جنبش سبز احتياجى به دولت هاى خارج ندارد و در نتيجه در مورد مهمترين مسايلى که مورد نظر غرب است، سکوت کامل برقرار شده ا ست. اما احمدى نژاد در اين رابطه فعال است و براى رسيدن منافع خودش، عقلانيت خاصى نشان مى دهد : او با تحريک غرب نهايتن مى خواهد، چهره خشن جامعه بين الملل به مردم ايران را نشان دهد که اوج آن حمله نظامى احتمالى اسراييل است، آن طور که دولت احمدى نژاد اميدوار مى باشد. با اين استدلال نمى توان با غرب به گفتگو نشست، که با دولت دمکراتيک آينده در ايران مسئله اتمى خود به خود حل است. بايد موضع مشخص گرفت: اين امرى کاملن واضح است، که غنى سازى ٢٠ درصد نه از نظر سياسى، نه اقتصادى، نه انرژى و نه محيط زيست, نفعى براى مردم ما ندارد، پس چرا جنبش سبز در اين باره سکوت کرده است؟ با موضعگىرى دراين باره مى تواند رهبرى جنبش سبز از خود به جامعه بين الملل رنگ سياسى نشان دهد. از اين راه مى توان، اعتماد جامع بين الملل را جلب کرد و بر انزواى دولت احمدى نژاد در جها ن افزود. از سوى ديگر وظيفه ما در خارج از کشور اين است، که جها ن را به خطر يک حمله نظامى به موسسات اتمى ايران متوجه سازيم و به عنوان عضوى از اين جنبش به گفتمان بپردازيم.