در باره مسایل خط مشی سیاسی
مصاحبه مجله تلاش آنلاین با فرخ نگهدار
25.05.2010
سوال اول تلاش ـ سازمان فدائيان خلق ايران (اکثريت) يکی از سازمانهای با سابقه ی سياسی ايران است. طبيعیست که کادرهای آن، به ويژه قديمیترها، از نگاه پررنگتر سازمانيابی سياسی تحولات جامعه را زير نظر داشته باشند. شما که خود يکی از کادرهای رهبری قديمی اين سازمان و اعضای باسابقه نيروهای چپ هستيد، حتماً ازچنين نگاه آگاهانهای دور نبودهايد. بنابراين جا دارد، ابتدا از شما بخواهيم، ارزيابی فشرده ای از چگونگی حضور و فعاليت سازمانی و حزبی در کشورمان ارائه دهيد.
نگهدار ـ حزبیت دموکراتیک در کشور ما ایران در طول تاریخ با دو مانع عمده روبرو بوده: اول حکومت های مستبد که موجودیت احزاب را بر نمی تافتند و نمی تابند. دوم فرهنگ حاکم بر مردم که ارتباط احزاب وحزبیت به معنای شناخته شده ی آن را با منافع و مطالبات روزمره خود نشناخته اند. مردم عادی نسبت به احزاب سیاسی عملا موجود نوعی احساس حس ترس و احتراز را حمل می کنند. البته رفتار حاکمان با احزاب سیاسی بیشترین تاثیر را در به وجود آوردن این حس در مردم داشته است. بنا براین عامل اول و دوم سخت به هم مربوط اند. عضویت و یا هواداری از احزاب سیاسی در ایران موجب انگشت نما شدن فرد می شود و به یک عامل عمده انزوای مردمی و عدم امکان مشارکت فعال در زندگی فرهنگی، هنری و اجتماعی می شود.
در دو وضعیت احزاب سیاسی در ایران موقعیت بهتر یافته اند: یکی در دوره ای که استبداد حکومتی به هر دلیل تضعیف شده و نوعی فضای سیاسی باز بر کشور مستولی بوده است. به خاطر آوریم همین مردم گریزان از حزبیت، در مقطع انقلاب بهمن در شهرها، حتی در شهرهای کوچک و روستاها هم همه خود را حامی یکی از گرایش های سیاسی می دیدند. به خصوص در شهرهای بزرگ در هیچ خانواده ای نبود که تمایل معینی به این یا آن گروه سیاسی وجود نداشته باشد. و دیگری در دوره هایی که حکومت، هرچند استبدادی، اما با گرایش های سیاسی درون خود با مدارا رفتار می کرده است. من دوران 30 ساله بعد از انقلاب را تا 22 خرداد 88 با چنین مشخصه ای می بینم. طی 30 ساله اخیر توده ی وسیعی از فعالین سیاسی در کشور پرورش یافته اند که گرچه هنوز از بسیاری جهات نمی توان به آنان لقب یک حزب سیاسی جا افتاده را داد؛ اما دست کم "شبه حزب" هایی هستند که به خصوص در مقطع انتخابات و در مقطع جابجایی در قدرت (برگماری ها) به وسعت حالت حزبی فعال به خود می گیرند. رانت حکومتی این احزاب حاشیه ی امنی برای سایر فعالین پدید آورده که بتوانند در تشکل های جنبی این نیروها متمرکز شوند و به نحو موثری هم بر روندهای سیاسی تاثیر گذار شوند. توجه کنیم که طی یک صد و چند سالی که از مشروطه می گذرد هنوز ما هیچ حزب سیاسی نداریم که با انقراض نسل بنیان گذار آن حیات سیاسی موثر حزب عملا منقرض نشده باشد. این فاجعه است. این یعنی در ایران ما هیچ حزب سیاسی استقرار یافته (Established) نداریم.
بنا بر این آزادی فعالیت احزاب سیاسی در ایران – به گونه ای که در غرب رایج است – هنوز یک رویای شیرین است. ما نمی توانیم و نباید الگوهای حزبیت در ایران را از غرب تقلید کنیم. سازمان هایی که بر اساس مدل های غربی، به شمول کمونیستی، ساخته شده اند سازمان های کارآمد نیستند. حزبیت موثر در ایران هم به مراتب غیر دموکراتیک تر است و هم بسیار از مردم جداتر. شفافیت سیاسی، تاریخی، برنامه ای و فرهنگی به توده ای شدن حزب کمک عمده نمی کند. سازمان هایی که ساختارهای جا افتاده دارند امکان توده گیری شان بیشتر نیست. فعالیت موثر حزبی در وضع حاضر نوعی حاشیه امنیتی، بردن توجه و تمرکز اصلی روی یک مساله حاد و مبهم گذاری بسیاری مسایل دیگر را طلب می کند. احزاب هنوز به دشواری قادرند با برنامه هاشان موقعیت اجتماعی مستحکم به دست آورند. آنها بیشتر با نام های نیک و یا با اقدامات چشم گیر موقعیت مستحکم به دست می آورند.
قابل پیش بینی است که حکومت در آینده ای قابل تخمین به گشایش فضای سیاسی و جدی تر کردن انتخابات تن دهد. در آن صورت شاید یکی از مشکل ترین مشکلات سیاست های ائتلافی و برنامه های انتخاباتی مشترک باشد. اگر وضعی مشابه وضع انتخابات دور اول احمدی نژاد پیش بیاید، گرچه کیفیت رفتار سیاسی احزاب و گرایش های عملا فعال در صحنه انتخابات 88 خیلی بهتر از آرایش آنان در سال 84 بود، اما دشوار است تضمین کنیم که احزاب و گرایش های عملا موجود در حاشیه حکومت، که حق رقابت دارند، با کیفیتی به از برآمد ورشکسته و پر افسوس 84 برآمد کنند.
ایران هنوز تا رسیدن به جایی که تکلیف حکومت را رقابت مسالمت آمیز احزاب سیاسی جا افتاده و پایدار روشن کند فاصله ی بسیار دارد
.
متن کامل مقاله