انرژی هسته ای بعد از فوکوشیما

بهروز بیات


28.03.2011

حادثه ای یا بهتر بگوئیم فاجعه ای که در 11 مارس در ژاپن رخداده است در خور سنجش با رخداد 11 سپتامبر در ایالات متحده امریکا است. 11 سپتامبر نشان داد که ابرقدرتی چون ایالات متحده امریکا در برابر اعمال جنایت بار مشتی انسان متعصب و دست از جان خود شسته تا چه اندازه ضربه پذیر است. و 11 مارس در فوکوشیما نشان میدهد که چگونه یک ابرقدرت تکنولوژیکی چون ژاپن در برابر حملات توءامان طبیعت و تکنیک خلع سلاح شده است. از اینروی فوکوشیما را میتوان به مثابه نقطۀ عطفی در رویکرد به انرژی هسته ای برای تهیۀ برق در جهان تلقی کرد.
همگان میدانند که هر فناوری امکان خطا را در خود نهفته دارد که با احتمالی محاسبه پذیر و پیامدهائی پیشبینی شدنی میتواند رخ دهد. انسان ها با آگاهی بدین امر رفتار خود را با آن تنظیم میکنند. مشکل از آنجا آغاز میشود که انتظار از فناوری این باشد که خطا نکند و این همان چشمداشتی است که از تکنولوژی هسته ای برای تهیۀ برق داریم. دلیل چنین انتظاری هم اینستکه سانحه در نیروگاه های هسته ای هرچند که احتمال رخ دادنش بسیار پائین میتواند باشد ، در صورت وقوع، پیامدهای بسیار بزرگ برآن متصور است.
شاید ادعا شود که تکنولوژی امروزی توانائی افزایش درجۀ اطمینان و ایمنی نیروگاه های هسته ای را دارد که احتمال رخدادن سانحه را تا حدی در خور پذیرش پائین ببرد. مثلأ نیروگاه های فوکوشیما بر مبنای مشاهدات تاریخی برای زلزله ای در حد 8.2 ریشتر طراحی شده است. میتوان فرض را بر این نهاد که اگر شدت زلزله در این اندازه میماند تکنولوژی به وظایف واگذار شده عمل میکرد. منتها واقعیت اینستکه نه طبیعت و نه رخدادهای تصادفی برابر با میل و آرزوی ما رفتار میکنند.
همراه خطا های نهفته در تکنولوژی، اشتباهات انسانی، هم نوع تصادفی و هم نوع ساماندارش، را نیز نباید از نظر دور داشت. نوع تصادفی از خطاهای روزمرۀ آدمیزاد به هنگام کار نشأت میگیرد و نوع سامانمندش از زیاده خواهی صاحبان تاسیسات برای افزایش سود. در مورد دوم همانگونه که از ژاپن گزارش شده است شرکت گردانندۀ نیروگاه ها بازرسی و احیانأ مرمت های لازم از دستگاه های تهیۀ برق اضطراری برای بکارانداختن پمپ های خنک کنندۀ راکتور را انجام نداده است. اینکه چنین اتفاقاتی علیرغم دمکراسی ،پیشرفته گی ، نظم و انضباط جامعه توانسته است در ژاپن رخ دهد دلالت بر آن دارد که چنین حطاهائی مستقل از جامعۀ مشخص با شدت های محتلف میتوانند در همه جا رح دهند.
موضوع خطاهای انسانی خود تا اندازۀ زیادی بازمیگردد به فرهنگ معطوف به کیفیت و ایمنی کار در جامعۀ مربوطه و شیوۀ اش برای ساماندهی به مدیریت کیفیّت تولید.
همچنین میتوان درجۀ اطمینان و امنیت را به کمک تدارکات تکنولوژیکی افزایش داد( متلأ در مورد نیروگاه های فوکوشیما تا اندازۀ زلزلۀ 10 ریشتری). امّا بیدرنگ موضوع هزینه ها مطرح میشوند که سوددهی پروژه را بیش از پیش مختل میکند. فزون براین هر اندازه هم که دقت، ظرافت و هوشمندی فناوری را گسترش دهیم باز هم یک ته ریسکی پسمیماند. و این همان ته ریسکی است که در مورد بهره گرفتن از فنآوری هسته ای برای تهیۀ برق باعث فاجعه شده است.
نیروگاه بوشهر مدرن ترو ایمن تر است از نیروگاه های فوکوشیما؟
آقای احمدی نژاد ادعا کرده است که نیرو گاه بوشهرمدرن تر و ایمن تر از نیرو گاه های ژاپن است. در سطور زیر کوشش حواهم کرد این ادعا را راست آزمائی کنم:
1. ژاپن در ستیغ تکنولوژی جهان قرار دارد. فرهنگ کیفیت و روش های کیفیت پردازی تولیداتش زبانزد خاص و عام است. بسیاری از کشور های پیشرفتۀ جهان در این عرصه به تقلید از ژاپن برخاسته اند به اندازه ای که در صنعت اصطلاحات ژاپنی در قلمرو کیفیت پردازی مستقیمأ وارد ادبیات رایج شده اند.
نظم و ترتیب و انضباط مردم و وظیفه شناسی در جامعۀ ژاپن نیز شهرۀ آفاق است
از سوی دیگر ایران و روسیه به مثابه طرف های دخیل دو کشوری هستند که در بهترین حالت در حد متوسط پیشرفت تکنولوژیکی بسر میبرند و همراه آن از سطحی نسبتأ نازل از فرهنگ کیفیت پردازی برخوردارند. کافی است به این امر توجه کنیم که تا چه اندازه فرآورده های ایران و روسیه در زمینه های گونگون صنعتی در جهان طرفدار و خریدار دارد و آنرا با ژاپن بسنجیم.
از اینروی بکاربردن تکنولوژی هسته ای به کمک فنآوری روسی از دوسوی مخاطره آمیز تر از مورد ژاپن است: نخست اینکه خود نیروگاه به لحاظ فناوری کمتر قابل اعتماد است و احتمال خطایش افزون و دوم آن که آن فرهنگ دقیق ، مرتب، منظم و منضبط که در ژاپن وجود دارد در ایران مصرف کننده و روسیۀ تولید کننده هنوز یافت نمیشود.
2. ساختمان نیروگاه بوشهر حدود 35 سال پیش آغاز شده است که تقریبأ همهنگام است با ساختن نیروگاه های فوکوشیما. پس از انقلاب و متوقف شدن کارهای ساختمانی از طرف شرکت زیمنس 85% کار یکی و 50% کار دیگری انجام شده بوده است. طبیعتأ مصالحی که در آن هنگام به کاربرده شده اند در بهترین حالت هم ارز مصالح نیروگاه های فوکوشیما میتوانند باشند امّا مصالح تکامل یافتۀ امروزی نیستند. منتها نیروگاه بوشهر بعد از سه دهه تاخیر براه میافتد. در این مدت نیروگاه های فوکوشیما عمر خود را کرده اند و قاعدتأ میبایست فعالیتشان به پایان میرسید. نیروگاه های ایران هرچند که در این مدت فعال نبوده اند و نتیجتأ کمتر دچار فرسودگی مصالح میشوند اما در هر حال خود در معرض فرسودگی طبیعی بوده اند. اکنون میتوان تصورکرد که تا چه حد احتمال بروز سانحه در مدت 40 سالی که برای فعالیت نیروگاه در نظر گرفته شده است، افزایش مییابد.
3. عملیات اجرائی نیروگاه بوشهر که قراربوده در طول 5-6 سال انجام پذیرد بیش از 35 سال به درازا کشیده است. در این مدت اجرائ طرح پس از یک توقف تقریبأ 15 ساله و پس از اینکه مورد حملۀ هوائی ارتش صدام قرار گرفته بود در اواسط دهۀ 90 میلادی به روسها واگذار شده است. روایت است که شرکت زیمنس در حدود 80000 قطعه را بدون ارائۀ توضیحاتی دقیق در مورد کاربردشان به جای گذاشته است. نتیجه این دست به دست گشتن اینستکه دو تکنولوژی روسی و آلمانی با هم ادغام شده اند. در واقع این ادغام که نتیجۀ یک تفکر همگون، یکپارچه و کوهرانت نیست یقینأ به افزایش ضریب اطمینان نمیانجامد.
4. تحریم ایران از سوی غرب امکان خرید و به کاربردن پیشرفته ترین ایده ها،اجزاء ، مصالح وقطعات را بسیار محدود ساخته است و ارتباط انرا با سطح بالای تکنولوژی معاصر بریده است. چنین و ضعیتی یقینأ متضمن عرضه کردن بهترین و ایمن ترین فنآوری که آقای احمدی نژاد ادعا میکند نیست.
5. در اثر به درازا کشیده شدن ساختمان نیروگاه بوشهر (در مجموع حدود 35 سال و در مرحلۀ دوم با روس ها تا کنون 16 سال) استمرار نیروی انسانی متخصص نیز طبیعتأ دستخوش تغییرات بوده است. حتی اگر فرض را براین نهیم که عمل ضبط و ثبت کردن اطلاعات به شیوه ای مناسب صورت گرفته و به خلف انتقال داده شده باشد باز هم تغییر عامل های انسانی و دست به دست گردیدن کارها مسئولیت شخصی را مه آلود و امکان خطا را افزایش میدهد.
6. چنانچه سانحه ای در ایران رخ دهد دولت ایران آن قابلیت لجیستیکی ژاپن را ندارد که اولأ کنترل بحران کند و دومأ اقدامات لازم برای تخلیه شهروندان، امداد مصدومین و آلایش زدائی محیط و بسیار اقدامات غیر قابل پیشبینی را به خوبی ژاپن انجام دهد. انفراد سیاسی ایران در پهنۀ جهان نیز مزید بر علت شده و مانع جریان کمک ها به منطقۀ آسیب دیده خواهد شد.
7. سیستم غیر دمکراتیک ایران، عدم پاسخگوئی مسئولین، در همتنیدگی برنامۀ هسته ای با اهداف راهبردی رژیم جمهوری اسلامی و با منافع اقتصادی دست اندرکاران، امید به نگاه دوراندیشانه مسئولین و واکنش به موقع و اطلاع رسانی به شهروندان را از میان میبرد.
فاجعۀ 11 مارس در فوکوشیما بی شبهه به بازنگری ژرفی در برنامه های هسته ای همۀ کشور های جهان میانجامد. رنسانسی را که محافلی متنفذ در غرب برای تولید برق هسته ای به بهانۀ جلوگیری از گازهای گلخانه ای القاء میکردند به نوعی سقط جنین مبدل شده است. مسلمأ بسیاری از کشور های جهان که سرنوشت تهیۀ برقشان را به فنآوری هسته ای سپرده اند نمیتوانند به سرعت از آن چشمبپوشند. امّا در کمترین حالت گرایش به سوی برق هسته ای کاهش خواهد یافت.
در خور توجه است که بیشتر کشور هائی که به تهیۀ برق هسته ای روی آورده اند یا کشور هائی هستند که نخست از فناوری هسته ای برای تولید جنگافزار استفاده کرده اند (65%) یا کشور هائی چون ژاپن، آلمان و فرانسه( فرانسه در هر دو وضعیت است) که از منابع انرژی کافی در درون برخوردار نیستندو برای چندگونه کردن منابع انرژی شان و کاستن از وابستگی و نتیجتأ ضربه پذیری استراتژیک به برق هسته ای روی آورده اند. در میان این کشورها آلمان چندین سال پیش تصمیم گرفت که نیروگاه های اتمی اش را در میان مدت تعطیل کند و تمرکزش را بر روی انرژی های تجدید پذیربگذارد. پس از رویکار آمدن دولت محافظه کار خانم مرکل کوشش شد که زمان تعطیلی این نیروگاه ها را در اثر اعمال نفوذ شرکت های بزرگ انرژی به تعویق بیاندازد. اما واقعۀ فوکوشیما دولت را وادار کرد که از بیم افکار عمومی در سیاست تعویق بازنگری کند و رسمأ اعلام کند که آینده تولید برق از آن انرژیی ها ی تجدید پذیر است.
به سختی میتوان باور داست که ژاپن پس از فاجعۀ فوکوشیما به روش پیشین اش در گسترش نیروگاه های هسته ای ادامه دهد. اکنون بسیاری از کشور های جهان از جمله سویس و ایتالیا و حتی چین و فرانسه ( دو تای آخری هر چند خفیف) تصمیم به بازنگری برنامۀ اتمی خود کرده اند.
بدیهی است که گرایش کشوری چون ایران به برق هسته ای هیچگونه توجیه اقتصادی معقول و منطقی ندارد. ایران برای استفاده فوری به اندازه کافی گاز طبیعی دارد که نیاز داخلی اش را برای 300 تا 400 سال آینده تامین کند. امّا استفاده از گاز طبیعی به عنوان تنها منبع باید موقتی باشد. کوشش ها بایستی بدینسو متمرکز باشند که در میان مدت انرژی های تجدید پذیر از جمله آفتاب ، باد، آب، گرمای زمین در خدمت گرفته شوند. تجربۀ آلمان نشان داده است کوشش در این جهت بارور شده است واکنون آلمان تقریبأ همان اندازه برق از منابع تجدید پذیرتولید میکند که از سوخت هسته ای(20%).
ساختن یک نیروگاه گازی با توانی معین به هزینه ای کمتر از یکچهارم نوع هسته ایش نیاز دارد و در مدتی به مراتب کوتاه تر ساخته و آمادۀ بهره برداری میشود. هزینۀ مستقیم تولید یک کیلووات ساعت برق از گاز طبیعی حتی در اروپا که خود فاقد گاز است بسی کمتر از برق هسته ای است.
کوتاه سخن اینکه در مورد ایران نه نیاز استراتژیک وجود دارد و نه توجیه اقتصادی بلکه برعکس به علت فقدان منابع اورانیوم کافی داخلی پس از اندک مدتی وابستگی به خارج افزایش مییابد.
دولت ایران میتوانست از فوکوشیما عبرت و درس بگیرد. میتوانست فرصت را غنیمت شمارد و به این بهانه با تجدید نظر در برنامۀ ادعائی بلندپروازانۀ برق هسته ایش شرایط توافقی را با شورای امنیت، گروه 5+1 و غرب فراهم آورد.
با صرف تنها بخشی از هزینه هائی که تا کنون برای پروژه برق هسته ای به کشور تحمیل شده است میتوان امکان ترغیب و تشویق سرمایه گذاری و تحقیق در مورد تهیۀ برق از منابع تجدید پذیر را فراهم آورد.
خطرات بالقوه ای که در اثر گسترش نیروگاه های هسته ای ایران را تهدید میکنند نه تنها به خاطر زلزله خیز بودن منطقه بلکه به خاطر تردید اصولی در مهار کردن فنآوری برق هسته ای است. فزون برین، کمبود ها در فنآوری نیروگاه بوشهر، در فرهنگ کیفیت و ایمنی، در دقت، نظم و انضباط عامل های انسانی، در سیستم لجستیکی امداد رسانی پیامدهائی به مراتب بزرگتر از سانحۀ فوکوشیما خواهند بود.
رویکرد جهان پس از 11 مارس به برق هسته ای قطعأ دگرگون خواهد شد. در بسیاری کشورها قصد ساخت نیروگاه های هسته ای مورد بازنگری قرار خواهد گرفت و آنهائی که هم اکنون به این فنآوری وابسته هستند در کمترین حالت در گسترش آن جانب احتیاط را خواهند گرفت.
بهروز بیات
Behrooz Bayat
behroozbayat@netscape.net
7 فروردین 1390 برابر با 27 مارس 2011