اصلاح طلبان و نقش آنها در انتخابات آینده

اسماعیل ختایی


26.06.2011

این روزها بحث حول اصلاح طلبان و نقش آنها در انتخابات دور نهم مجلس مطرح است و در این زمینه مقالات و مصاحبه های چندی از صاحب نظران نیز منتشر شده اند که از آنجمله مقاله خانم الاهه بقراط است که نکات قابل تاملی دارد. به باور من سخنان اخیر سید محمد خاتمی در گیلان بخش اعظمی از گفته های خانم بقراط را پاسخ می دهد
خاتمی در سخنرانی اخیراش رسما از مردم و حق مردم میگوید و بر سه شرط اصلیش مبنی بر آزادی زندانیان سیاسی، ایجاد فضای باز، سالم و امن سیاسی و حرکت به سوی انتخابات سالم پافشاری دارد. ایشان هرچند نام جمهوری اسلامی را با توجه به شرایط امروزی دست نخورده میگذارد ولی محتوای آنرا مبتنی بر جمهوری ، مردم سالاری، مدرنیته و منطبق بر اسلام میداند.
در این شکی نداریم که تفاوت اساسی ما جمهوریخواهان سکولار با او مخصوصا در این تبیین است که در پیشنهادهایش دین را از حکومت جدا نمیکند ولی در ماههای بعد از انقلاب چند بارخواهان برگزاری رفراندوم شد و وقتیکه دید نتیجه نمیدهد سعی کرد راههای دیگری بیابد.
تحلیلها نشان میدهند که مردم علیرغم فشارهای گوناگون اجتماعی و اقتصادی براحتی به خیابان نمیآیند ولی خواستهایشان پاسخ داده نشده و منتظر هستند ولی بگونه ای میشود گفت که از تجربیاتی شبیه 57 و یا امکان دخالتهای خارجی میخواهند پرهیز کنند به بیان دیگر جامعه ما نا گفته به این درک رسیده است که استفاده از خشونت خشونت بیشتری را بر جامعه تحمیل میکند و بهر وسیله باید از آن پرهیز کرده و فقط در صورت تحمیل با آن مقابله کرد آنهم نه با آن متدهائی که بما تحمیل میشود بلکه به نوآوری و در جهت کمتر کردن خشونت و در نهایت حذف آن در برخوردهای بین نظرات و منافع گروههای مختلف برای حل آن بصورت دموکراتیک مبتنی بر آرای مردم.
هر چقدر که بگوئیم تنها راه موجود خشونت و بگونه ای انقلابیگریست به آن برخوردی که خواهان خشونت است کمک کرده و بنوعی متدهای بکاررفته مبتنی برخشونت را لازمه جامعه مان دانسته ایم و در این زمینه بعضی از دوستان در این نوع بینش تا بآنجا پیش میروند که حتی راه خروجی جز دخالتهای خارجی نمیبینند. خیلی برایم قابل فکر است چگونه برای حذف خشونت از جامعه به سراغ خشونت لجام گسیخته تر و احتمالا بی سرانجام گرایش پیدا میکنند و چگونه بعد از چنین خشونت بی حد و مرزی میشود آنرا از قلبها و مغزها پاک کرد و بجای آن همزیستی مسالمت آمیز را در تفکر و خرد انسانها پایدار و نهادینه کرد
همگی از استبداد حاکم و جنایاتی که پایانی ندارد در یک کلام به خشم آمده ایم و میخواهیم هرچه درتوان داریم را بکار گیریم تا راهی در جهت ختم این وضعیت بیابیم.
در جامعه ما طیفهای گوناگونی با شیوه های مختلف مبارزه شان را با استبداد حاکم پیش میبرند همچنانکه همیشه از آن سخن میگوئیم این مجموعه رنگین کمانیست که زیبائی و موثر بودنش به همین رنگارنگ بودن آن است هر تلاشی در جهت حذف هر کدام از این رنگها برخطاست و ما وظیفه داریم در بدترین شرایط خویشتنداری را رعایت کرده و برای مصلحت زمان و پیشبرد مبارزه این جمع رنگارنگ را تضعیف نکنیم.
همچنانکه همیشه میگوئیم ماقبل از هر عنصری وظیفه داریم با اعتقادات خودمان پیش برویم و خواهان پذیرش رسمی جای دگراندیشانی چون ما در جامعه و در تمام سطوح اداره آن باشیم.
همگی بر مبارزه مسالمت آمیز و بدون خشونت تاکید داریم و با تجربه منفی ای که از تحولات سریع چون انقلاب بهمن و یا در کشورهای دیگر داریم هرچه بیشتر خواهان حضور مردم در صحنه و فشار از پائین هستیم تا شاید بشود بتدریج تحولات را پیش برد.
برای حضور مردم در صحنه باید در جامعه به هر شکلی امکان طرح مسائل را بطور علنی ایجادکرد و در این طیف رنگارنگ نیروهائی وجود دارند که در بطن دیکتاتوری حاکم در حهت جستجوی روزنه و یا راهی در این جهت تلاش میکنند.
اعتقاد عمیق دارم که این نیروها در جامعه مستقل از اینکه ما با آنها موافق باشیم و یا نباشیم وجود دارند و آنچه را خود به صلاح مملکت و زمان میدانند پیش میبرند ودر مبارزه ما و آنها همدیگررا تقویت میکنیم و نه تضعیف.
کسانیکه امروز خواهان آزادی زندانیان سیاسی و برکناری نظارت استصوابی و انتخابات آزاد هستند در مملکت ما بسیارند و نه تنها نمرده اند بلکه در این جبهه رنگارنگ متحد ما به حساب میآیند و نه ما و نه آنها راهمان از تضعیف هم نمیگذرد و علیرغم سرکوبی که در جامعه پیش میرود وظیفه داریم در دام آنهائیکه از انشقاق در بین آزادیخواهان و مبارزان ضد دیکتاتوری سود میبرند نیافتیم.
میتوان صورت مسئله را از زاویه مبارزه مسالمت آمیز نیز بررسی کرد، اگر در جستجوی راههائی در جهت پیش برد این مبارزه با حداقل خون و خونریزی هستیم باید بدانیم که اگر طیفی را که امکان گفتگو و یا هر نوع رابطه ای با حکومت دارد از خود برانیم و مرده بحساب آوریم این جبهه را تضعیف کرده و امکان هر گونه روزنه برای راهیابی مسالمت آمیز را کمتر کرده و حتی به صفر میرسانیم.
من هیچ نمونه ای از تحولات نتیجه بخش در کشورهای دیگر را سراغ ندارم که بدون حضور چنین طیفی از نظرات نزدیک به حاکمیت سرکوبگر ، تحول بطور مسالمت آمیز و با حداقل تلفات و مخصوصا بدون پس روی و تشدید عوامل منفی ای چون خشونت در جامعه صورت گرفته باشد.
در این صورت یا باید آگاهانه جای این طیف را در جنبش به رسمیت شناخت و در یک رابطه درست و سنجیده همکاریها را با آنها پیش برد و یا اینکه به شیوه های انقلابی گروید و هرچه بیشتر چنین نیروئی را افشاء و تضعیف کرد و به بیانی آنها را مرده سیاسی بحساب آورد.
پیام اصلی جنبش سبز پذیرش دیگریست هر چند با ما متفاوت باشد . همه مثل ما نیستند و مثل ما نمیاندیشند سعی ما باید بر آن باشد که رابطه خود را به نحو بهتری با آنها تنظیم کنیم تا برآنها تاثیر گذاشته و از حرکت آنها تاثیر بگیریم.
این نیروها در این مبارزه آزادیخواهانه متحد ما بحساب آمده و در آینده امکان تحول مثبت بیشتردر نظراتشان وجود دارد.

سخنان خاتمی

مقاله خانم بقراط