نقد پیشنهاد رفراندوم
 حمیدرضا جلایی پور
29/09/1383
 
 
 
بار اضافه بر دوش جنبش دانشجويى
  
 
در روزهاى گذشته چند نفر از فعالان سياسى به همراه چهار نفر از اعضاى دفتر تحكيم وحدت بيانيه اى صادر كردند.۱ در اين بيانيه بر تشكيل يك «كميته اقدام» تاكيد شده بود تا اين كميته گره از كار فروبسته مردم ايران باز كند. امضاكنندگان عقيده دارند براى برون رفت از وضعيت انسداد سياسى موجود و براى خروج از وضعيت ياس آلود مردم (كه در نتيجه شكست سياست هاى اصلاح طلبان حكومتى گريبان گير همه شده است) راهى جز تقاضاى همه پرسى (رفراندوم) جهت تغيير قانون اساسى براساس انتخاباتى آزاد و با نظارت سازمان ملل باقى نمانده است. اين كميته براى شروع كار يك سايت اينترنتى به نام شصت ميليون دات كام به راه انداختند تا انبوه علاقه مندان ايرانى با كليك و امضاى خود بتوانند به جنبش فراگير رفراندوم بپيوندند. هدف من در اين مقاله، بررسى حقوقى و فلسفى پيشنهاد رفراندوم نيست بلكه بررسى اين پيشنهاد به عنوان يك «راهكار سياسى» در جامعه سياسى كنونى ايران است.۲ از نظر من اين راهكار سياسى، مبتنى بر ارزيابى هاى اشتباه و پندارهاى غلطى صورت گرفته است كه آنها را در ۹ نكته زير خلاصه مى كنم. 
۱- اولين نقطه ضعف صادركنندگان بيانيه عدم توجه به پيامدهاى پيشنهاداتشان است. اجراى رفراندوم تغيير قانون اساسى، دو راه دارد. يا بايد اجراى آن توسط جمهورى اسلامى انجام گيرد كه صادركنندگان بيانيه بعيد است چنين انتظارى را از حكومت داشته باشند كه با دست خود همه پرسى را برگزار كند كه نتيجه آن تغيير جمهورى اسلامى باشد. راه دوم اين است كه اقدامى صورت گيرد كه جمهورى اسلامى مجبور به قبول و پيشنهاد همه پرسى شود. معناى اين حرف اين است كه بايد يك جنبش اجتماعى به راه بيفتد تا از طريق قدرت اجتماعى ناشى از آن جمهورى اسلامى را وادار به انجام يك همه پرسى عليه موجوديت خودش بكند.
تعبير ديگر عمل فوق همان به راه انداختن «انقلاب» است. حتماً صادركنندگان بيانيه خواهند گفت ما به دنبال تكرار «انقلاب هاى از نوع متعارف» نبوده و ما را با خشونت كارى نيست. بلكه اتفاقى كه ممكن است بيفتد «انقلابى آرام» خواهد بود. يعنى همان اتفاقاتى كه در دو دهه گذشته در اروپاى شرقى شاهد آن بوديم. متن بيانيه و سخنان صادركنندگان بيانيه نشان مى دهد كه اتفاقاً آنها اطلاعات دقيق و عميقى از انقلاب هاى آرام اخير ندارند. اگر آنها اين انقلاب هاى آرام را شناخته بودند اصلاح طلبان حكومتى را مسخره نمى كردند و قبل از باريدن (يعنى كسب قدرت اجتماعى) سيل (يعنى تقاضاى همه پرسى ختم نظام) را جارى نمى كردند! زيرا حاملان اصلى انقلاب هاى آرام همين اصلاح طلبان حكومتى بودند. به عنوان مثال اولين انقلاب هاى آرام در كشورهاى بلوك شرق توسط كمونيست هاى اصلاح طلب به وقوع پيوست و در آخرين نمونه انقلاب آرام در اوكراين رهبر انقلاب آن نخست وزير سابق حكومت مستقر است. در جنبش هاى آرام و دموكراتيك لهستان و در آفريقاى جنوبى در اوايل دهه ۹۰ نيز ابتدا با همان قوانين تبعيض آميز سابق روندهاى دموكراتيك به بار نشست و طرفداران دموكراسى پيروز شدند و سال ها بعد قانون اساسى اين كشورها اصلاح شد و شخصيت هاى سياسى سابق ولاحق با هم دوستند و با يكديگر رفت و آمد خانوادگى دارند.
۲- دومين نقطه ضعف صادركنندگان بيانيه برداشتى سطحى از پديده جنبش اجتماعى است. گويى از نظر بيانيه نويسان در ايران كنونى همه شرايط اجتماعى براى يك جنبش فراگير همه پرسى فراهم است و تنها چند شخصيت شجاع كم دارد تا با برداشتن پرچم و شعار همه پرسى ميليون ها نفر به دنبال آنها به راه افتاده جنبشى فراگير را به منصه ظهور برسانند. شايد براساس همين ارزيابى باشد كه بيانيه نويسان نام سايت خود را به جاى چند هزار نفر دات كام شصت ميليون نفر دات كام گذاشته اند!
نويسندگان بيانيه از اين آموزه ساده جنبش هاى اجتماعى غافلند كه شرايط ساختارى همه جوامع مدرن از جمله جامعه ايران، براى ظهور جنبش هاى اجتماعى آماده است اما اين جنبش ها با سوت زدن كسى يا گروهى به راه نمى افتد بلكه مهمترين عامل موثر در ظهور جنبش هاى اجتماعى «عامل فرصت سياسى» است. اما در مورد اين كه چگونه فرصت سياسى به وجود مى آيد جامعه شناسان به مطلب زيادى پى نبرده اند. بعضى از جامعه شناسان حتى  امكان وقوع اين فرصت ها را به بخت و شانس حواله كرده اند. به عنوان نمونه راى بيست ميليونى مردم ايران به خاتمى يك فرصت سياسى براى ظهور جنبش اصلاحى بود كه توسط هيچ كدام از نيروهاى سياسى طراحى نشده بود. لذا معلوم نيست بيانيه نويسان براساس كدام فرصت سياسى هم اكنون شعار سياسى حداكثرى مى دهند.
۳- سومين نقطه ضعف نويسندگان بيانيه عدم توجه به ويژگى هاى جنبش هاى اجتماعى در تاريخ معاصر ايران است. هم انقلاب مشروطه، هم نهضت ملى نفت، هم انقلاب اسلامى و هم جنبش دوم خرداد توسط چند جوان (كه حتى در ميان هواداران خود نفوذ قابل توجهى ندارند) به راه نيفتاده است. بلكه در اين جنبش ها شخصيت هايى هدايت جنبش را به عهده داشته اند كه نه فقط دوران ميانسالى را گذرانده بودند بلكه مورد اعتماد بخش قابل توجهى از نيروهاى موثر جامعه بوده اند. به عنوان نمونه طباطبايى و بهبهانى در انقلاب مشروطه، مصدق و يارانش در نهضت ملى، امام خمينى، طالقانى، منتظرى، مهندس بازرگان در انقلاب اسلامى و خاتمى قبل از دوم خرداد، حتى قبل از وقوع اين جنبش ها مورد مراجعه، وثوق و اجماع اقشار تاثيرگذار بوده اند. از اين رو معلوم نيست چرا بيانيه اى كه قصد دارد براى ادامه بقاى حكومتى در ايران تعيين تكليف كند بايد به امضاى چند جوان دانشجو برسد.
۴ _ ممكن است قصد نويسندگان بيانيه در استفاده از نام دانشجويان دفتر تحكيم به خاطر نياز به همراهى جنبش دانشجويى براى همه گير كردن جنبش همه پرسى باشد. از اين رو چهارمين خطاى بيانيه نويسان برداشت غلط از جنبش دانشجويى كنونى ايران است. زيرا اولاً در هيچكدام از جنبش هاى اجتماعى موفق گذشته ايران جنبش دانشجويى، پيشقراول آنها نبوده است بلكه از حاميان صادق آنها بوده است. اتفاقاً در جنبش هايى كه دانشجويان پيشقراول آن بوده اند آن جنبش ها در ايران شكست خورده اند مانند جنبش چريكى دهه پنجاه كه عمدتاً توسط دانشجويان انقلابى دانشگاه تهران و صنعتى شريف (آريامهر سابق) پايه ريزى شد و توسط حكومت پهلوى سركوب و جمع و جور شد.
  
 
ثانياً در اغلب اوقات مهمترين كاركرد مثبت جنبش دانشجويى حفاظت و نگهبانى از عرصه عمومى نقد و بررسى (آن هم در فضاهاى تاثيرگذار دانشگاهى) بوده است.
لذا معلوم نيست چرا بيانيه نويسان علاقه دارند بر شانه هاى جنبش دانشجويى بار سنگين تغيير نظام سياسى را (به جاى حفاظت از عرصه عمومى) تحميل كنند. در شرايطى كه اعضاى تحكيمى امضاكننده بيانيه قادر نيستند براى برگزارى نشست سالانه خود مكانى را فراهم كنند چگونه قادر خواهند بود كه پيشقراول جنبش همه پرسى در ايران شوند. آيا چنين انتظار حداكثرى از جنبش دانشجويى همين عرصه عمومى - نيمچه موجود دانشگاه هاى ايران را ناامن تر نمى كند؟ اساساً از زمانى كه اين دانشجويان از خاتمى و از دوم خرداد عبور كرده اند چه دستاوردى براى جنبش دانشجويى داشته اند؟ آيا دفتر تحكيم وحدت را به جاى اينكه هدايت كننده جنبش دانشجويى باشد به يك «فرقه در خود» تبديل نكرده اند؟ فرقه اى كه از كنار هو كردن خاتمى مى گذرد. آن هم در شرايطى كه خاتمى براى انجام گفت و شنود كه مهمترين عنصر ساده عرصه عمومى است به ميان دانشجويان آمده بود.
۵ _ از نقطه ضعف هاى ديگر بيانيه نويسان غفلت آنها از نيروى تخريب گر ناسيوناليسم قومى است. اگر به روت ها مراجعه كنيد بخشى از مخالفان بيانيه فراخوان رفراندوم ناسيوناليست هاى قومى تركى، كردى، عربى و بلوچى هستند. آنها اعلام كرده  اند ما با اين بيانيه مخالف هستيم چون در اين بيانيه بر «حفظ تماميت ارضى» تكيه شده است! آنها علناً اظهار كرده اند كه حفظ تماميت ارضى اول بايد به رفراندوم گذاشته شود تا معلوم شود آيا اقوام مذكور حاضرند در «ايران» بمانند يا مى  خواهند جدا شوند. پس از اينكه معلوم شد اكثريت آنها علاقه دارند خود را با ايرانى بودن و با ايرانى ماندن هويت يابى كنند آنگاه تازه مى توان از همه پرسى قانون اساسى سخن گفت. اين اعتراض افراطى ناسيوناليست هاى قومى به خوبى نشان مى دهد كه عده اى منتظر «فرصت» هستند كه به محض تضعيف دولت مركزى، ساز جدايى خود را در قالب شعارهايى چون خودمختارى خواهى و فدراليسم دوباره ساز كنند. اينك سئوال من از بيانيه نويسان اين است كه اگر شما نمى خواهيد ايران را ايرانستان كنيد (كه حتماً نمى خواهيد) مى خواهيد ايران را دموكراتيك كنيد، اساساً چه موضعى راجع به ناسيوناليست هاى قومى داريد؟ ثانياً در فاصله اى كه شما مى خواهيد حكومت را تعويض كنيد چگونه مى خواهيد حفظ تماميت ارضى ايران را تضمين كنيد. شما به ياد داشته باشيد امام خمينى پس از انقلاب به رغم نفوذ بى نظيرش در ميان ميليون ها ايرانى و با آن همه نيروهاى جان بر كف با مصائب زيادى براى حفظ تماميت ارضى ايران روبه رو شد. شما با ياران اينترنتى خود چگونه مى خواهيد از تماميت ارضى ايران در دوران گذار حفاظت كنيد. (لازم مى دانم تاكيد كنم كه من از موضع فارس گرايى با ناسيوناليسم قومى مخالفت نمى كنم بلكه به يك دليل ساده با ناسيوناليسم قومى مخالف هستم و آن اين است كه اگر ناسيوناليست هاى قومى فرصت سياسى براى پيگيرى طرح هاى جدايى خواهانه خود پيدا كنند، ايران در آن صورت دوباره تا سال هاى متمادى روى امنيت نخواهد ديد و در شرايط ناامنى هم به كسى خرماى دموكراسى خيرات نمى كنند.
۶- از نقاط ديگر ضعف بيانيه نويسان ارزيابى ضعيف آنها از صحنه و اوضاع بين المللى است. گويى آنها اين ارزيابى را قبول كرده اند كه هم اكنون اوضاع بين المللى براى دموكراسى خواهى خيلى خيلى مناسب است و اروپا و آمريكا براى دموكراتيك كردن ايران هم خيلى مصر هستند، اگر يك جنبش فراگير همه پرسى به راه بيفتد، كار به جاهاى خوبى خواهد رسيد! در صورتى كه بيانيه نويسان اولاً از اين نكته غافلند كه حكومت جمهورى اسلامى يك حكومت متصلب نيست تا بنشيند تا توى سرش بند. اين حكومت هم فضاى بين المللى را درك مى كند و متناسب با آن پاسخ مى دهد. به عنوان نمونه واكنش دولت ايران به چالش انرژى هسته اى يك واكنش منعطفانه، عملگرايانه، متناسب با عرف بين المللى و براساس چانه ى هاى مرسوم و حرفه اى بين المللى بود. ثانياً تنها مى توان گفت برخلاف دوران جنگ سرد فضا از لحاظ بين المللى براى دموكراسى خواهى مساعدتر شده است. ولى نمى توان گفت اروپا و آمريكا آماده شده اند براى دموكراسى خواهى در ايران خود را با پايگاه هاى ريشه دار جمهورى اسلامى در ايران درگير كنند.
۷- بى توجهى به دين اكثريت مردم از نقاط ضعف ديگر بيانيه نويسان است. گويى چون ايدئولوژى مذهبى و حكومتى در ايران با چالش روبه رو شده، پس مردم كوچه و بازار در ايران هم دين و آثار آن را در دگى عمومى تعطيل كرده، آن را به حوزه خصوصى و خانه هاى خود خواهند فرستاد. در صورتى كه بخش قابل توجهى از جمعيت ايران همچنان با دين دگى مى كنند و همچنان در عرصه سياسى هم اعتماد خود را از مراكز دينى بيشتر اخذ مى كنند. حداقل براى همه روشن است كه هفت ميليون نيروى جامعه در عرصه عمومى بى دريغ از دين خود در عرصه عمومى مايه مى گذارند و محافظه كاران هم مستظهر به پشتيبانى اين نيرو هستند. لذا گويى بيانيه نويسان مخاطبشان نه مردم ايران كه شهروندان سوئيس است. 
۸- ممكن است بيانيه نويسان دلايل فوق را قبول نداشته باشند لذا من براى تائيد بحثم به دليل ديگرى متوسل مى شوم. به قول دكتر اسدى اگر بيانيه نويسان در آينده نه چندان دور در خود قدرت اجراى راهكار فراخوان را مى بينند قبل از آن مى توانند براى دست گرمى هم كه شده از اين قدرت براى چند كار كوچك تر استفاده كنند. به عنوان نمونه زندانيان سياسى را از دان آزاد كنند، روزنامه هاى تعطيل شده را از توقيف خارج كنند، از انتخابات آزادى دفاع كنند كه رئيس جمهور آن بتواند قدرت عمل اجراى اصلاحات مورد نظر مردم را داشته باشد. اگر قدرت انجام چنين كارهايى را ندارند چرا شعار گنده رفراندوم تغيير نظام را سر مى دهند! آخر شعار سياسى كه به درد همين امروز و فرداى ما نخورد، چه شعار سياسى است! شعار سياسى با آمار سياسى فرق مى كند.
۹- در پايان با سه توصيه زحمت خود را از دانشجويان گرامى كم مى كنم و سخنانم را به پايان مى برم. اول فعالان دانشجويى به اين نكته توجه داشته باشند كه مهم ترين رسالت (و حتى دستاورد) جنبش دانشجويى در سال هاى اخير حفاظت و نگهبانى از عرصه عمومى نقد و بررسى بوده است و تغييرات بنيادى ساختارى پروژه اى نيست كه روى دوش دانشجويان جاى بگيرد. دوم، همه بايد توجه داشته باشيم كه اين «جامعه ايران» فقط محافظه كاران را گول نمى زند _ مثل دوم خرداد ۷۶ كه فكر مى كردند پيروزى آنها ردخور ندارد اما عكس آن اتفاق افتاد. بلكه جامعه ايران مى تواند اصلاح طلبان طالب تغييرات ساختارى را هم گول بد _ مثلاً فكر كنند ميليون ها نفر به سايت شصت ميليونى دات كام خواهند پيوست ولى اين تعداد به چند ده هزار نفر هم نرسد. يادشان باشد به نام جامعه ايران زياد نمى توان حرف محكم زد. سوم وقتى جامعه ظرفيت يا موقعيت تغييرات ساختارى را ندارد چرا بايد از تغييرات محدود از طريق اصلاحات درون نظام موجود غفلت كرد. از كجا معلوم واقع بينى سياسى جمهورى اسلامى در سياست خارجى به سياست داخلى هم سرريز نشود. چرا وقتى نمى توان قدم هاى بزرگ برداشت از برداشتن قدم هاى كوچك غفلت كنيم. به نظر نگارنده جامعه ايران به تدريج دموكراسى جو شده است. منتها حكومت آن دموكراسى گريزى مى كند. اما براى گذار به دموكراسى در هيچ جا اثبات نشده است كه اول بايد حكومت را عوض كرد. به نظر مى رسد همچنان مى توان اصلاح نظام سياسى ايران نه تغيير آن را در دستور كار قرار داد. اگر نتايج آن ناچيز است در مقابل، هزينه آن كم است و افق آن روشن.۳
پى نوشت ها: 
۱- آقايان على افشارى، رضا دلبرى، عبدالله مومنى و اكبر عطرى از اعضاى شوراى مركزى دفتر تحكيم وحدت (طيف علامه) و آقايان محسن سازگارا، محمد ملكى و سركار خانم مهرانگيز كار از فعالان سياسى اين بيانيه را صادر كرده اند. روزنامه شرق ۲۱/۹/۸۳.
۲- در فلسفه سياسى با اتكا به آراى فيلسوفان عصر روشنگرى با آسودگى مى توان از حقوق طبيعى و برابر شهروندان دفاع كرد. از منظر انجام همه پرسى يك مكانيسم معقول و از لحاظ اخلاقى امرى پسنديده است. در اين جلسه نگارنده از منظر مذكور درباره فراخوان رفراندوم بحثى ندارد بلكه مى خواهد ببيند كه در جامعه سياسى كنونى طرح چنين راهكارهايى تا چه مقدار راهگشاى معضلات سياسى ايران است. پس رويكرد من جامعه شناسى سياسى است (و نه فلسفه سياسى).
۳- در مقاله ديگرى به نام «اصلاح طلبى سه جانبه» كه در اواخر ماه رمضان در روزنامه شرق منتشر شد، وضع موجود اصلاح طلبى را نقد كرده ام. اما براى حل نارسايى هاى موجود به شعارهاى گنده سياسى متوسل نشده ام.
 منبع: روزنامه شرق