جامعه فراصنعتی و هویت فرهنگی


محمدحسین ادیب

آرايش جديدنيروها زنی سياسی در ايران

سئوال : جامعه فراصنعتي را تعريف کنيد
پاسخ : جامعه فراصنعتي از جمله بر اصول ذيل استوار است :
1- دولت حداقل در عرصه اقتصاد
2- دولت حداقل در عرصه سياست
3- حذف مرزهاي ملي اقتصادي
4- حذف مرزهاي ملي اطلاعاتي (ايجاد آگاهي سياره اي )
5- قدرت اقليت (در جامعه فراصنعتي، همه به گروه اقليت تعلق دارند و حاکميت براساس رأي اکثريت کم رنگ مي شود)
6- توزيع تصميم گيري
7- حذف دمکراسي پارلماني در 90 درصد موارد و جايگزين شدن دمکراسي ديجيتالي به جاي آن
8- کمرنگ شدن نقش احزاب در حيات سياسي (جايگزين شدن مجامع کوچک تخصصي به جاي احزاب)
9- کمرنگ شدن نقش اتحاديه هاي صنفي
10- کمرنگ شدن نقش روشنفکران در حيات اجتماعي
11- در نقد پسب مدرن هاي ايراني بعضاٌ مي نويسند که بيش از حد سنتي هستند. تافلر در کتاب موج سوم مي نويسد برخي از ساخت هاي موج سوم که خطوط اوليه شان ظاهر مي شود به برخي از ساخت هاي اجتماعي و اقتصادي جوامع ماقبل صنعتي موج اول شبيه اند با اين تفاوت که اکنون بر تکنولوژي پيشرفته متکي هستند.
سئوال : پست مدرنيسم را تعريف کنيد ؟
پاسخ : پست مدرنيسم اساساٌ بر 3 نکته تأکيد دارد :
الف – درک انسان گونه از هستي. انسان درکي انسان گونه از هستي دارد و جهان را به شکل ذهنيت خود در مي آورد.
ب – دانش ما از تاريخ : هيچ ديدگاهي وجود ندارد که حقيقت و دانش مربوط به جهان را تضمين کند و همين طور نشان دهد که طرحهاي فلسفي از افلاطون گرفته تا کانت و هابرماس، همه در اين مسير گام برداشته اند. مانند وقوع اين ماجرا در مارکسيسم که براي توجيه طرح هاي سياسي کمونيستي و سوسياليستي سعي شد اثبات شود که تاريخ الزاماٌ در مراحلي پشت سر هم تحول مي يابد.
ج – ويژگي سوم پست مدرنيسم، ضديت آن با جوهرگرايي است. پست مدرن ها «ناممکن بودن تعيين جوهر اشياء و ناممکن بودن تثبيت هويت کلمات و پديده است». پست مدرنيسم بر يک اصل اساسي استوار است : تلاش براي تعيين جوهر چيزي همواره با شکست مواجه مي شود چرا که ابهامات و چيزهاي غيرقابل انتخابي وجود دارد که از تثبيت نهايي ممانعت مي کند.
سئوال : پس جامعه فراصنعتي با پست مدرنيزم متفاوت است ؟
پاسخ : بله ، تحقيقاٌ همين طور است. اما در جامعه روشنفکري ايران جامعه فراصنعتي و يا فرامدرنيسم را با پست مدرنيزم يکي مي گيرند و اين زمينه سوء تفاهمات بسيار شده است. به طور بسيار مشخص فرامدرنيسم با پست مدرنيسم دو مقوله کاملاٌ متفاوت است.
اساساٌ جامعه فراصنعتي و يا فرامدرنيسم پديده است مربوط به تحولاتي که از سال 1990 ميلادي به بعد و بالاخص از سال 1996 ميلادي با ايجاد WTO شکل گرفت. در حالي که پست مدرنيزم يک متدلوژي در شناخت پديده هاست که حتي در دهه 1950 ميلادي نيز در اروپا طرفداراني داشته است.
من پيشنهاد مي کنم براي اينکه اين خلط مبحث ادامه نيابد از بکار گرفتن واژه فرامدرنيسم که آن را با پست مدرنيزم در يک حوزه قرارمی دهد، اجتناب شود و به جاي واژه فرامدرنيسم از اصطلاح جامعه فراصنعتي استفاد شود.
سئوال : آيا جامعه فراصنعتي تنها يازده ويژگي دارد که به آن اشاره کرديد ؟
چاسخ : خير، جامعه فراصنعتي 118 مؤلفه دارد. من اينجا تنها به يازده مورد آن اشاره کردم.
سئوال : بزرگترين مشکل دولت موجود را چه مي دانيد ؟
پاسخ : تأثيرات جامعه موج سوم به شدت ساخت اجتماعي ايران را تحت تأثير گرفته است و اين تأثير شرايط را گوناگون و پرتنوع کرده است، ساخت سياسي ايران موج دومي است و براي اين ساخت دشوار است که با هر ناحيه يا شهر و يا با هر گروه مختلف مذهبي، و اجتماعي بطور متفاوت رفتار کند چه رسد که با هر شهروندي بمثابه يک فرد متفاوت طرف شود.
دولت در ايران کم و بيش سياست هاي يکسان و استاندارد شده اي را اعمال مي کند که براي جامعه صنعتي طرح ريزي شده است در حالي که مردم ايران بطور روزافزوني متنوع و گروه گروه مي شوند.
موج سوم، دولت را در ايران از پايين تحت فشارهاي بيشماري قرار مي دهد.
موج سوم با خود مسائل جديد، ساختار جديد ارتباطي و بازيگران تازه اي به صحنه مي آورد که همگي آنها نهايتاٌ قدرت دولت ملي را تضعيف مي کند. دولت در مقابل تضعيف اقتدار خويش دارد مقاومت مي کند و اين البته طبيعي است.
سئوال : نظر شما در مورد جامعه موج سوم چيست ؟
پاسخ : جامعه موج سوم نه بهترين و نه بدترين دنياي ممکن است ، بلکه دنيايي است هم تحقق ناپذير و هم بهتر از دنيايي که پشت سر گذاشتيم.
سئوال : آيا در جامعه موج سوم، فرهنگ به سمت يکساني مي رود ؟
پاسخ : تافلر مي نويسد با از هم پاشيدگي جامعه انبوه عصر صنعتي تحت تأثير موج سوم، گروههاي ناحيه اي ، محلي، قوي، اجتماعي و مذهبي ديگر شبيه هم نخواهند بود. شرايط و نيازها از هم فاصله مي گيرند. افراد نيز تفاوتهاي موجود بين خود را کشف و بر آن تأکيد خواهند ورزيد.
سئوال : ولي جامعه فراصنعتي همه را کپيه هم مي کند.
پاسخ: تافلر مي نويسد، جامعه موج سوم، شهروندانش را به موجوداتي بي هويت و همسان تبديل نمي کند.
سئوال : جامعه موج سوم بر چه اساسي استوار است ؟
پاسخ : تافلر مي گويد، اهميت يافتن کانون خانوادگي به عنوان نهادي اصلي، رد ديوانسالاري متمرکز و ...
سئوال : فرآيند تبديل جامعه موج دومي به جامعه موج سومي از چه نقاط عطفي عبور مي کند ؟
پاسخ : در صنايع موج دومي انرژي جانشين کار دستي شد و در صنايع موج سومي اطاعات (در وسيع ترين معنايش) دارد جانشين هر دوي آنها مي شود.
سئوال : جامعه ايران را چگونه ارزيابي مي کنيد ؟
پاسخ : يک شاخه بالنده دارد آن زير ميرها قد مي کشد و مي خواهد با هر جان کندي خودش را به نور و آفتاب برساند.
سئوال : اصلاح طلبان را چگونه ارزيابي مي کنيد ؟
پاسخ : اصلاح طلبان دارند از شکست سياسي به يک شکست فلسفي مي رسند.اصلاح طلبان در حال گذار از شکست سياسی پس از انتخابات به شکست فلسفی هستند
سئوال : آيا جبهه اصلاحات دچار پارادوکس است ؟
پاسخ : جبهه اصلاحات دچار يک نوع پارادوکس است :
1- اصلاحات بر يک اصل اساسي استوار است : دولت حداقل
2- دولتي که ساليانه 20 ميليارد دلار درآمد نفتي دارد نمي تواند دولت حداقل باشد.
3- دولت حداکثري نمي تواند دمکراتيک باشد.
سئوال : محافظه کاران را چگونه ارزيابي مي کنيد ؟
پاسخ : محافظه کاري يعني به تعادل رسيدن با وضع موجود. بنابراين با اين تعريف از محافظه کاري > جناح راست را نمي توان محافظه کار تلقي کرد. چرا که اين جناح سياسي حاضر به پذيرش وضع موجود نيست.
سئوال : بالاخره نظر شما در مورد جريان سياسي محافظه کار چيست ؟
پاسخ : در ايران جريان سياسي محافظه کار وجود ندارد. محافظه کار يعني کسي که با وضعيت موجود به تعادل رسيده است. آنهايي که در عرصه سياسي ايران به محافظه کار شهرت دارند وضعيت موجود را فوق العاده وخيم ارزيابي مي کنند و خواهان کنده شدن از وضعيت موجوداند، چگونه مي توان اين گروه را محافظه کار تلقي کرد. در ايران همه طرفداران تغييرند. اما در باب نوع تغيير با هم اختلاف دارند.
سئوال : نسبت دکتر سروش با جامعه فراصنعتي يا جامعه موج سوم را چگونه ارزيابي مي کنيد ؟
پاسخ : تز «دين دمکراتيک» که به وسيله سروش مطرح مي شود، تفکري موج دومي است.
سئوال : نسل جوان ايراني را چگونه ارزيابي مي کنيد ؟
پاسخ : نسل جوان ايران از تاريخ مرخصي گرفته است. نسلي بريده از حافظه تاريخي. نسلي که تاريخ چين و آمريکا ر برگرفته از برنامه هاي خارجي تلويزيون بهتر از تاريخ کشور خود مي شناسند.
سئوال : نظر شما در مورد شعراي معاصر چيست مثلاٌ سپانلو و شاملو ؟
پاسخ : ما دو شاعر شهري داريم يکي از آنها سپانلوست، سپانلو يک شاعر واقعاٌ شهري است ولي مثلاٌ در شعر شاملو، ما انساني را نمي بينيم که در جامعه شهري دگي کند.
سئوال : بالاخره نظر شما در مورد عضويت ايران از عضويت در WTO چيست ؟
پاسخ : بستگي به نحوه عمل ما دارد، بايد بسيار مراقب بود، هر فرصتي مي تواند به تهديد تبديل شود، در تاريخ نمونه هاي بسيار داريم، نهضت جنگل که ادعاي آباداني ايران را داشت پرچمدار تجزيه کشور شد (جمهوري سرخ گيلان)
سئوال : جايگاه نخبگان موج دومي را در ايران چگونه مي بينيد ؟
پاسخ : حاکميت اقتصاد موج سوم، همه روابط کهنه قدرت و مزايا و حقوق نخبگان در ايران را مورد سئوال قرار مي زند هد.
سئوال : نظر شما در مورد آزادي مطبوعات چيست ؟
پاسخ : دو وزير کابينه و سه انحصار صنعتي برخي مطبوعات را به فساد کشانده اند.
سئوال : بيشتر توضيح دهيد ؟
پاسخ : (اين قسمت بوسيله شورای سياسگذاری سايت تهران اکونوميست حذف شد)
سئوال : اقتصاد ايران را چگونه ارزيابي مي کنيد ؟
پاسخ : اقتصاد ايران روي حباب عظيم معامله املاک قرار گرفته و در انتظار کوچکترين ضربه نوک سنجاقي است تا منفجر شود.
سئوال : نه منظورم جايگاه اقتصاد ايران بود از منظر تاريخي ؟
پاسخ : اقتصادي که تمدن موج دوم در ايران پديد آورد به بحران پاياني اش نزديک مي شود. اقتصاد ايران در آستانه يک فروپاشي است. اما اين فروپاشي نه ناشي از عملکرد اين و آن، که ناشي از يک گذار تمدني است. (- براي مطالعه بيشتر نگاه کنيد به WWW.TEHRANECONOMIST)
سئوال : چه ارزيابي از تفکر جديد مديران صنعتي ايران داريد ؟
پاسخ : بخشي قابل ملاحظه از آنچه که در وضع حاضر تحت عنوان عقايد پيشرفته در صنعت ايران مطرح است چيزي نيست جز مبادله مدلي کهنه با مدلي کهنه تر.
سئوال : از وضعيت دنيا پس از 11 سپتامبر چه ارزيابي داريد ؟
پاسخ :
1- با سقوط کمونيست جنگ سرد پايان يافت.
2- از زمان سقوط کمونيسم تا قبل از رياست جمهوري بوش را مي توان يک دوران انتقالي تصور کرد.
3- با رياست جمهوري بوش، اين سياره دارد وارد تعادل جديدي مي شود.
تعادلي که سيمايي کاملاٌ متفاوت با دوران انتقالي پس از جنگ سرد دارد. در اين دوره انتقالي بنظر مي رسيد عطر منازعات سياسي بين ابرقدرت ها از ميان رفته است. به عنوان مثال بنظر مي رسد چين هم از نظر سياسي و هم از نظر اقتادي در حال ادغام در اقتصاد و سياست غرب است.
4- از مشخصات تعادل جديد به اعتقاد نويسنده چند نکته است :
الف – کنار گذاشتن روسيه از معادلات سياسي اروپاي غربي به عنوان عضوي از جبهه متحد اروپائي
ب – غرق شدن شبه قاره هند در بحران
ج – جنگ بين اسلام و مسيحيت
سئوال : شما گفتيد از ويژگي هاي جامعه موج سوم، حذف مرزهاي ملي است، اما اين تحليل شما نشان مي دهد جهان به سمت مرزبندهاي جديد پيش مي رود ؟
پاسخ : بله، همين طور است، جهان امروز صحنه و عرصه تصادم بين دو تفکر موج دومي و موج سومي است. بوش تفکرات عميق موج دومي دارد.
سئوال : از مصاحبه هاي قبلي شما مستفاد مي شود که شما مخالف دمکراسي هستيد.
پاسخ : بنده عرض کرده ام که دمکراسي موج دومي ديگر در ايران و دنيا امکان بقاء ندارد، بايد به سراغ دمکراسي موج سومي(ديجيتالی ) رفت.
سئوال : شاخص هاي دمکراسي موج سوم چيست ؟
پاسخ : اينترنت، نخستين قهرمان دمکراسي در جامعه موج سوم است چرا که امکان ارتباط بين انسان ها را بدون دخالت دولت فراهم مي کند.
سئوال : نظر شما در مورد جايگاه احزاب در ايران چيست ؟
پاسخ : طبقه بورژوا زائيده انقلاب صنعتي است اغلب صنايع در ايران به وسيله دولت ايجاد شد و هنوز در مالکيت دولت است لذا طبقه بورژوا صنعتي شکل نگرفت در نتيجه احزاب بوروژوايي هم شکل نگرفت. بدون احزاب بورژوايي هم، حزب در مفهوم موج دومي آن ايجاد نمي شود.
سئوال : براساس مطالب تئوريسين هاي جامعه موج سوم ايا ايران براي حضور در جامعه فراصنعتي بايد از هويت مذهبي، فرهنگي خود دست بردارد ؟
پاسخ : تافلر در کتاب موج سوم مي نويسد :
«... از آن پس ، کشورهاي جهان سوم، سنت هاي مذهبي و ساختار خانوادگي و دگي اجتماعي خود را به ا ميدآنکه جامعه اي شبيه بريتانياي صنعتي آ لمان يا آمريکا صنعتي بساد با خشونت ازهم نخواهد گسست بلکه تلا ش خواهند کرد تا بر پايه هاي ميراث گذ شته خود يعني بر پايه تجانس ميان خصايص جوامع خود ويژگي هايي که اکنون دوباره ودر تمدن موج سوم (بريک مبناي تکنولوژي بسيار پيشرفته ) پد يد ار شده است جامعه خود را متحول ساد .
تا فلر در جاي ديگر درموج سوم مي نويسد :
(( کشورهاي جهان سوم، نه در پي تقليد کورکورانه از جوامع دوم خواهند بود و نه به شرايط دگي موج اول رضايت خواهند داد. ))
سئوال: يعني ما بر اساس مطالب حداقل تئوريسين هاي جامعه فراصنعتي مي توانيم يک الگوي توسعه خاص خود داشته باشيم؟
پاسخ: تافلر مي نويسيد: ... جهان سوم :«خط مشي هاي توسعه» کاملا" تازه اي تدوين خواهد شد که ويژگي خاص مذهبي يا فرهنگي هر ناحيه را منعکس مي کند و براي به حداقل رساندن شوک آينده، با آگاهي کامل خود را با آن شرايط تطبيق مي دهد.
سئوال: نظام اداري موج سومي چگونه خواهد بود؟
پاسخ: ادارات موج سوم شباهتي به ادارات موج دومي ندارد. ماده اوليه کار اداري، يعني کاغذ به ميزان قابل توجهي ( هر چند نه کاملا" ) حذف مي شود.... قفسه هاي بايگاني حذف مي شود.
سئوال: در مجموع عرصه عمومي را چگونه ارزيابي مي کنيد؟
پاسخ: در نسل زير 30 سال مطالبات موج سوم، حالت غالب دارد، در نسل بين 30 تا 50 سال، مطالبات موج دومي و در نسل بالاي 50 سال، مطالبات نيرومند موج اولي.
سئوال: يعني تعارض بين نسلها شديد است؟
پاسخ: بله، در ايران، يک جامعه وجود ندارد، سه جامعه وجود دارد، ولي هر جامعه نيز يک دست نيست. در نسل بالاي 50 سال ضمن اينکه مطالبات موج اولي نيرومند وجود دارد، به قوت رفتا ر و عملکرد موج دومي و سومي مشاهده مي شود، در نسلهاي ديگر نيز. ايران دارد يک گذار تمدني را طي مي کند.
سئوال: کداميک از 3 موج فوق بايد کنار بروند؟
پاسخ: سخن بر سر کنار رفتن نيست، سخن بر سر کنار آمدن است!
سئوال: تفکرات موج اولي و يا سنتي را چگونه مي توان تضعيف کرد؟
پاسخ: حمله به پوسته بيروني سنت نتيجه عکس مي دهد و به رشد راديکاليسم راست منجر مي شود. بايد به سنت اجازه داد تا از درون متحول شود. حمله ژورناليستي به پوسته بيروني سنت، باعث تقويت راديکاليسم راست مي شود. تحول در سنت، با ايجاد جو ضد سنت شتاب نخواهد گرفت بلکه کندتر خواهد شد.
سئوال: حزب مشارکت ...
پاسخ: حزب مشارکت به پوسته بيروني سنت حمله مي کند و اين نه تنها سنت را تضعيف نمي کند که آن را نيرومندتر مي کند.البته در وضع موجود حرب مشارکت به پايان نز ديک تر است تا به آغاز
سئوال: ولي راديکاليسم راست نيز به پوسته بيروني مدرنيسم حمله مي کند.
پاسخ: و اين هم باعث رشد بيشتر مدرنيسم در کشور مي شود، حملات راديکاليسم راست به پوسته بيروني مدرنيسم در کشور ، در برخي از اقشار گرايشات عميق نسبت به مدرنيسم ايجاد کرده است. هر چه حمله به پوسته بيروني مدرنيسم بيشتر باشد، در بدنه اجتماعي ، رغبت به مدرنيسم بيشتر مي شود.
سئوال: و حمله به پوسته بيروني مظاهر جامعه موج سوم
پاسخ: تاکنون مظاهري جدي از حمله به پوسته بيروني جامعه موج سوم در کشور مشاهده نشده است، برخورد در وضع موجود بين دو پوسته بيروني سنت و مدرنيزم در جريان است.
سئوال: و نسبت موج سومي ها با اين برخوردها چيست؟
پاسخ: نقش تماشاچي را خواهند داشت. در وضع حاضر حمله به پوسته بيروني مدرنيسم شديد است، در اين سطح حمله به پوسته بيروني مدرنيسم، به مشروعيت کاذب بيش از حد مدرنيسم مي انجامد و اين به سود مؤلفه هاي موج سوم نيست.
سئوال: شما فرجام چالش بين جناح راست و جناح چپ را چگونه ارزيابي مي کنيد؟
پاسخ: تعارض اصلي کشور تعارض بين امواج موج دوم با امواج موج سوم است و نه چپ و راست و مفهوم موج دومي آن.آرايش سياسی نيروها در ايران کاملا تغيير کرده است جناح راست دارد بقايای آرايش سياسی موج دومی را از صحنه سياسی ايران پاک می کندآلتر ناتيو جانشين وخلائی که ايجاد می شود بوسيله موج سومی ها پوشش داده خواهد شد
سئوال: وضعيت امروز غرب را چگونه ارزيابي مي کنيد؟
پاسخ: 3 نوع جامعه داريم، جامعه سنتي، جامعه صنعتي و جامعه فراصنعتي و يا جامعه موج اول، جامعه موج دوم و جامعه موج سوم، غرب امروز مصداق جامعه موج سوم است. غرب از سال 1995 ميلادي به بعد مصداق جامعه موج سوم است. غرب امروز در معرض کنده شدن از آخرين عوارض جامعه صنعتي است.
سئوال: نسبت بين ايران و سه هويت فوق را چگونه ارزيابي مي کنيد؟
پاسخ: ايران از مشروطه تا سال 1995 ميلادي در حال گذار بود از جامعه سنتي به جامعه صنعتي، در مواردي شايد ايران ده درصد صنعتي شده است، در مواردي بيست درصد و .... در عين حال توجه داشته باشيد که ايران هنوز حدود يک ميليون نفر عشاير دارد که مصداق جامعه موج اول است.
سئوال: جامعه فراصنعتي بر ايران تأثيري ندارد؟
پاسخ: ايران در حال گذار از يک جامعه سنتي به يک جامعه فراصنعتي بود که از سال 1995 ميلادي ناگهان در معرض امواج جامعه فراصنعتي قرار گرفته است. در حوزه هايي مثل صنعت و زير ساخت هاي ارتباطي عوارض جامعه فراصنعتي به شدت ايران را در برگرفته است.
سئوال: در وضع حاضر ما بايد چه انجام دهيم؟
پاسخ: ايران بايد خود را براي خروج از عصر صنعتي آماده کند.
سئوال: آيا مردم مي پذيرند؟
پاسخ: سئوال اصلي اين است که آيا ايران بايد همانند غرب عصر صنعتي شدن را به پايان برساند و سپس وارد عصر فراصنعتي شود؟ فاصله بين جامعه سنتي در غرب با جامعه فراصنعتي 200 سال طول کشيد. آيا ايران نيز بايد در عصر صنعتي 200 سال توقف کند و اساساٌ ايا نسل جوان ايراني اين توقف را مي پذيرد. من در يک سخنراني که براي دانشجويان دانشگاه اراک داشتم بر اين تأکيد داشتم که ظرف 4 سال مي توان اقتصاد ايران را سالم سازي کرد و در مجموع اين مورد اعتراض دانشجويان واقع شد. جامعه دانشجويي انتظار دارد که همه مشکلات اقتصاد ايران يکساله حل شود.
سئوال : پس آيا بايد از وضع موجود پرش کرد به جامعه فراصنعتي ؟
پاسخ : بله ، بنظر من ما بايد از همين مرحله اي که هستيم پرش کنيم به جامعه فراصنعتي. و البته مسيري را که غرب در طي 200 سال طي کرده است اگر ايران بخواهد در طي مدت کوتاهي طي کند عوارض مختلف سياسي، اقتصادي و اجتماعي خواهد داشت.
سئوال : بيشتر توضيح دهيد.
پاسخ : ايران مي تواند بدون عبور کامل از مرحله مدرنيسم وارد عصر فرامدرنيسم شود، پرش از وضع موجود به جامعه فراصنعتي بدون طي کردن باقيمانده مسير مدرنيسم ممکن است. ما امروز مي خواهيم، مردم ما رفتارهايي را بپذيرند که ژاپن امروز درصدد ترک آن است (به سبب فاصله کردن از جامعه فراصنعتي)
سئوال : بر اين اساس شما گفتگوي تمدن ها را چگونه تعريف مي کنيد ؟
پاسخ : گفتگوي تمدن ها گفتگو بين 3 هويت فوق است، گفتگوي تمدن ها يعني گفتگو بين 3 هويت سنتي، مدرن و فرامدرن.
سئوال : آيا آقاي خاتمي در ايجاد گفتگو بين 3 هويت فوق موفق بوده است ؟
پاسخ : اين گفتگو حتي قبل از اينکه آقاي خاتمي مطرح کنند در ساخت اجتماعي ايران وجود داشت. اقاي خاتمي فقط آن را اعلام کردند.
سئوال : آيا ايران گروگان گذاشته است، به عبارت ديگر ايا ايراني سنتي فکر نمي کند ؟
پاسخ : متهم کردن ايراني که به گذشته تعلق دارد با واقعيت انطابق ندارد. معدل جامعه ايران در وضع حاضر تنها به آن وجه از گذشته و ميراث فرهنگي آن توجه دارد که براي شرايط حاضر او مفيد است. آن بخش از ميراث فرهنگي گذشته که در وضع حاضر نمي تواند مشکلات جامعه ايران را حل کند و يا حتي مشکلات را تشديد مي کند ، به وسيله معدل جامعه ايران کنار گذاشته شده است. بنابراين معدل جامعه ايران در باب ميراث خود دست به بهگي زده است.
سئوال : نظر شما نسبت به بخش سنتي جامعه چيست ؟
پاسخ : هر فرد و هر جامعه اي گذشته را آنسان به خاطر مي آورد که با مسائل روز او در ارتباط باشد، بنابراين آن بخش از گذشته که با مسائل مبتلا به فرد ارتباطي ندارد، در ياد فرد باقي نمي ماند و در حافظه تاريخي جامعه کمرنگ مي شود.
انسان گذشته و تاريخ را براساس مسائل روز خود ، مدام باز توليد مي کند. پس گذشته مفهوم ثابتي نيست. انسان تاريخ را مدام براساس مسائل مبتلا به خود مورد ارزيابي مجدد قرار مي دهد، و چون مسائلي که انسان با آن روبرو مي شود مدام نوشونده هستند پس انسان نيز همواره نگاهي نوشونده به گذشته دارد. در عين حال توجه کنيد که من دعوت نمي کنم که انسان نگاهي نوشونده به تاريخ داشته باشد، من خبر مي دهم که انسان اينگونه عمل مي کند.
سئوال : شما سئوال مرا پاسخ نگفتيد ؟
پاسخ : با مقدمه فوق مي خواهم بگويم، بخش سنتي ايران امروز همانگونه فکر نمي کند که صد سال قبل چون مسائل امروز ايران با مسائل صد سال قبل متفاوت است بخش سنتي جامعه ايران امروز، مسائل امروز خود را با سنت مطرح مي کند و از آن طلب پاسخ مي کند.
سئوال : مي خواهيد بگوئيد، چون مسائل نسل امروز با مسائل نسل قبل متفاوت است، لذا سئوالاتشان هم با يکديگر تفاوت مي کند و چون سئوالات متفاوت است، لاجرم پاسخ ها نيز متفاوت خواهد بود ؟
پاسخ : بله ، بخش سنتي جامعه در وضع حاضر در درون گفتمان فرامدرن تنفس مي کند و بخش سنتي جامعه صد سال قبل، در درون گفتمان پيش مدرن تنفس مي کرد.
پاسخ : تنفس در درون در گفتمان متفاوت، به سنت مفهوم و معناي جديد مي دهد.
سئوال : بر اين بنياد شما سنت را چگونه تعريف مي کنيد ؟
پاسخ : بخش سنتي ايران امروز بدنبال حل مسائلي است که مدرنيسم و فرمدرنيسم براي او ايجاد کرده است و تلاش براي حل اين مسائل، از او انساني مي سازد که ديگر سنتي نيست.
سئوال : مي خواهيد بگوئيد جامعه ايران ديگر سنتي نيست.
پاسخ : بله، البته مدرن هم نيست و فرامدرن هم نيست. دچار گونه اي بحران هويت است.
سئوال : آيا نسل جديد و نسل قبل و نسل ماقبل هر سه در يک وضعيت مشابه هستند ؟
پاسخ : خير، نسل ما قبل بيشتر از آنکه مدرن باشد، سنتي است، نسل قبل، بيشتر از آنکه سنتي باشد، مدرن است، و نسل جديد، بيشتر از آنکه مدرن باشد، فرامدرن است.
سئوال : پس نسل جديد اساسٌ ديگر سنتي نيست ؟
پاسخ : خير، هر 3 قشر به درجات مختلف سنتي فکر مي کنند، به درجات مختلف مدرن و به درجات متفاوت فرامدرن مي انديشند. اختلافي اگر بين 3 نسل وجود دارد در درصد آن است. در نسل ماقبل، گرايشات سنتي قوي است، در نسل قبل گرايشات سنتي، متوسط است و در نسل جديد گرايشات سنتي ضعيف است. با همين منطق در نسل ماقبل گرايش فرامدرن متوسط و در نسل جوان گرايشات فرامدرن قوي است.
سئوال : آيا اين 3 هويت در تعارض با يکديگر قرار ندارند ؟
پاسخ : توجه کنيم که در موارد بسيار و نه البته همواره مدرنيسم بر سنت افزوده نشده است که با آن ترکيب شده است. اگر سنت بر مدرنيسم افزوده شده بود، تعارض جدي بود، اما در موارد بسيار سنت با مدرنيسم ترکيب شده است لذا چالش و تعارض کمرنگ است. همين بحث در باب نسبت فرامدرنيسم با سنت و مدرنيسم حاکم است. فرامدرنيسم با افکار سنتي و مدرن جامعه ايران ترکيب شده است. البته در مواردي نيز اين ترکيب انجام نشده که باعث چالش و تنش شده است. هر جا که نسبت بين اين سه مقوله افزودن بوده است و نه ترکيب، تنش وجه غالب بوده است اما در معدل رفتار اجتماعي چهر غالب ترکيب