سناریوی مرگ منابع طبیعی


عارف واحدناوان

دوشنبه ۱۴ دى ۱۳۸۳

در گفت وگو با محمدطاهر نظامى ، مدرس دانشگاه

كشور ما به لحاظ داشتن منابع طبيعى و جنگلى در زمره كشورهاى فقير جهان است . متوسط بارش سالانه در ايران بسيار پايين تر از سطح استانداردهاى جهانى است . ۸۰درصد سرزمين پهناور ما در كمربند خشك جهان واقع است و تنها در گوشه هايى از اين سرزمين بزرگ پوشش جنگلى داريم. با درنظرگرفتن همه اين واقعيت ها، يك حقيقت تلخ را نيز بايد بپذيريم و آن اينكه روند تخريب جنگل ها در ايران بويژه در سالهاى اخير شتاب بيشترى به خود گرفته است و آتش سوزيهاى گسترده در مراتع و جنگل ها، تغيير كاربرى، تبديل جنگل به زمين هاى كشاورزى ، قاچاق چوب و ... تنها بخش كوچكى از سناريوى مرگ منابع طبيعى دركشورمان است. با اين وجود مقاله ها، مطالب، گزارش ها و گفت وگوهاى زيادى از سوى صاحب نظران و كارشناسان در نشريات كشور چاپ مى شود كه شايد اندكى تكرارى و خسته كننده باشند، اما دكتر محمدطاهر نظامى كه فارغ التحصيل دانشگاه نانسى فرانسه است و بيش از سه دهه در سطوح مختلف سازمانهاى جنگلدارى، محيط زيست و دانشگاههاى كشور به كارهاى اجرايى و تدريس مشغول است نظر ديگرى دارد. او پيش از اينكه وارد بحث شويم توجه روزنامه هاى كشور به جنگل و محيط زيست را تحولى ميمون و مبارك در كشور مى داند و مى گويد: «اين روزها روزنامه هاى سياسى وحتى روزنامه هاى غيرحرفه اى به مقوله منابع طبيعى و جنگل بها مى دهند. اگرچه برخى بى نظمى ها در اين زمينه ديده مى شود، آمارها و گفته ها با هم متناقض هستند. در هرصورت توجه مطبوعات كشورمان به اين مقوله در ارتقاى سطح فرهنگ ملى نقش ارده اى دارد و اين تحول بسيار خوبى است.» آنچه در پى مى آيد گفت وگوى ما با اين صاحب نظر و استاد دانشگاه است.

به عنوان نخستین سئوال جایگاه کشور ما به لحاظ پوشش گیاهی و جنگلی در جهان چگونه است؟
جغرافيدانها و اقليم شناسان، ايران را جزو كمربند خشك دنيا مى دانند، از طرف ديگر كشور ما از لحاظ دما جزو كشورهاى گرم دنيا هم است؛ فصول گرم سال خيلى بيشتر است . تغييرات دما شديد است اگر اين عوامل را كنار هم بگذاريم كشور ما به دليل عوامل اقليمى و جغرافيايى از يك عامل محدودكننده براى پوشش گياهى بويژه براى كشت جنگلى كه ميزان بارش بالايى را مى طلبد برخوردار است بنابراين در بخش بسيار كوچكى از كشور ما اين شرايط را داريم و ما از لحاظ پوشش گياهى بويژه جنگلى در زمره كشورهاى فقير دنيا قرار داريم.
اما با داشتن چنين جايگاه ضعيفى متأسفانه روند تخريب اندك جنگل هاى كشور روبه افزايش است،جنگل هاى ما روبه نابودى است و گونه هاى بومى در حال انقراض است. شما عوامل تخريب را چگونه تعريف مى كنيد؟
عوامل تخريب جنگل را مى توانيم به دو دسته بزرگ تقسيم كنيم . نخست عوامل طبيعى است و ديگرى عوامل انسانى . عوامل طبيعى همانند خشكسالى ها، شرايط سخت ، كمبود پوشش گياهى ، سيل و ... است. در كنار اين عوامل طبيعى بايد به تغيير اقليم اشاره كرد كه اين روزها كمتر به آن مى پرداد. اكنون جهان با پديده اى به نام پديده ال نينو يا تغيير اقليم در سطح جهان مواجه است به نحوى كه نقاط كم باران با نقاط پرباران در حال جابه جا شدن هستند. براين اساس سال گذشته كشورهايى مثل انگلستان ، آمريكا ، كانادا و ... كه جزو كشورهايى هستند كه باران در آنها زياد مى بارد اما اين كشورها سال گذشته ميلادى باكمبود بارش باران مواجه شدند حتى اروپايى ها تابستان دوسال قبل با افزايش ناگهانى دماى هواو خشكسالى روبرو شدند كه اين گرمى هوا تلفات انسانى زيادى همراه داشت. پديده ال نينو دركشور ما نيز به نوعى خسارتهايى را به همراه داشت چنانچه زمستان سال قبل ايران با كمبود بارش باران و برف روبرو شد، اين موضوع در ناحيه درياى مادران بيشتر تأثيرگذار بود، اين وضعيت اگر استمرار داشته باشد بر گونه هاى گياهى و تغيير اين گونه ها و جايگزينى گونه هاى تازه به جاى گونه هاى بومى تأثير خواهد گذاشت.
اما دركشور ما آنچه بيشتر محسوس تر و قابل لمس تر است عوامل وابسته به انسان است كه از آن به عنوان عوامل اجتماعى و قاچاق بحث مى شود. بايد اعتراف كنيم در زمينه كشاورزى ميزان توليد در واحد سطح دركشور ما خيلى رقم بالايى نداريم، بيشتر توسعه ما كيفى است يعنى توسعه سطحى مى دهيم تا توسعه كيفى . براين اساس ما جنگل ها را نابود كرده و تبديل به زمين هاى كشاورزى مى كنيم، اين درحالى است كه بايد فناورى افزايش توليدات كشاورزى را ا فزايش دهيم و ميزان توليد در واحد سطح را بالا ببريم.
از سوى ديگر زراعت و كشاورزى و اخيراً باغدارى در بيست سال گذشته رونق گرفته است، همه اينها غالباً به بهاى از بين رفتن منابع طبيعى وعرصه هاى جنگلى ما تمام مى شود.
بحث ديگر آتش سوزى هاى گسترده اى است كه موجب تخريب و نابودى جنگل ها و منابع طبيعى ما مى شود چندى پيش در جنگل هاى ارسنجان، گچساران و... آتش سوزى هايى شد كه موجب از بين رفتن گونه هاى گياهى وجنگلى شد. اين موضوع باتوجه به فقر منابع جنگلى دركشور ما بيشتر قابل تأمل است. به اعتقاد من يكى از ضعف هايمان در اين زمينه ضعف مديريتى است ما ايستگاه هاى پيشگيرى ووسايل خاموش كننده آتش براى پاسدارى از جنگل ها نداريم حتى در بسيارى از موارد آتش سوزى ها با وسايل بسيار ابتدايى مثل بيل و كلنگ و چوب و چماق و... خاموش مى شوند و اين يك روش پيشرفته ودرستى نيست.
از همه بدتر تغيير كاربرى ها در كشور ما بسيار شديد است. براساس آمارهاى منتشر شده ۱۴ هزار هكتارجنگل هاى شمال كشور ما تغيير كاربرى داده شده است.
اشاره اى به ميزان توليدات كشاورزى در واحد سطح داشتيد با توجه به اين موضوع بدنيست به يك دستورالعمل در موردنگهدارى خاك هاى جنگلى و زراعى مصوبه ۲۶ فوريه ۱۹۷۱ آلمان در مورد بهره بردارى از زمين هاى جنگلى داشته باشيم. براى اين دستورالعمل بهره بردارى از زمين هاى جنگلى با هدف افزايش توليدات كشاورزى و بالا بردن كيفيت آن، تأمين مواد موردنيازكارخانه ها، افزايش توليدچوب خام و افزايش توليد ماهى .... است. البته اين تنها بخشى ازقانون مورد نظر آلمانهاست لازمه اجراى چنين قانونى همكارى ادارات دولتى همانند منابع طبيعى، امور زراعى ، وزارت نيرو، محيط زيست ، مسكن وشهرسازى است.
اما سؤال اساسى اينگونه مطرح مى شود آيا در كشور ما ادارات و نهادهاى دولتى همكارى لازم را با سازمان محيط زيست وسازمان جنگلدارى دارند؟!
بايد قبول كنيم كه منابع طبيعى و عرصه هاى منابع طبيعى ازحوزه مسؤوليت و اقتدار سازمان جنگل ها فراتر مى رود. بد نيست به رقمى دراينجا اشاره كنيم ما چيزى درحدود ۱۲۰ تا ۱۳۰ ميليون هكتار عرصه هاى منابع طبيعى داريم از ۱۶۵ ميليون هكتارحدود ۸۰ درصد آن تحت سيطره منابع طبيعى است اين سؤال اينجا به اين صورت مطرح مى شود كه چرا بايد اين مهم در قالب يك سازمان اداره شود؟ ما براى تعاون وزارتخانه داريم! اما چگونه است كه نگهدارى از جنگل ها كه عامل پايدارى دگى است را تنها به يك سازمان موكول كرده اند.
واقعيت اين است كه سازمان جنگلدارى به تنهايى و بدون همكارى سازمانهاى ذيربط نمى تواند اين وظيفه را عهده دار شود تنها سازمان حفاظت محيط زيست است كه در ۸۰ درصد موارد با سازمان جنگلدارى سياست هاى همسويى اتخاذ مى كند.
هر دو سازمان يك وظيفه را دنبال مى كنند از گونه هاى نادر جنگلى ، گياهى ، انواع گونه هاى حيوانى و انواع آبزيان حمايت مى كند دگى اين گونه هاى ريز و درشت در يك نگاه سيستماتيك به حفظ جنگل ومحيط زيست وابسته است.بنابراين ما بايد درسطح مديريت سازمان جنگلدارى تجديدنظر كنيم. اين سازمان از يك نگاه تنها مانده است اما در صيانت جنگل ها كه از دو سال پيش آغاز شده است پيش بينى شده است كه سازمان محيط زيست وسازمان مديريت و برنامه ريزى سهم و نقش داشته باشند. من اميدوارم اين پيش بينى درست از آب دربيايد. ما در بخش مديريتى با كمال تأسف هيچ موقع نگاه ملى نداشته ايم بلكه نگاه بخشى داشته ايم و تعصب سازمان و وفادارى سازمانى داريم.
وزارت مسكن، راه و ترابرى، وزارت نيرو ، ارشاد اسلامى و غيره همگان بايد سياست هاى خودرا در جهت و همسو با سياست هاى سازمان جنگلدارى برنامه ريزى كنند. متأسفانه سيم كشى هاى برق، اتوبان ها و جاده ها، هتل ها كه از سوى وزارتخانه هاى نيرو، راه و ترابرى و ارشاد اسلامى ساخته شده اند همگى به نوعى آثار تخريبى براى محيط زيست و جنگل به بار آورده است. بنابراين ضرورت مطالعه و همكارى با سازمان محيط زيست و جنگل دارى احساس مى شودو الان ما ۶۰ رودخانه آلوده داريم كه در نتيجه ساخت و ساز بى رويه و بى حساب و كتاب وزارتخانه هاى مختلف است اين در درازمدت تأثير سوئى بر آبزيان و تغييرات ژنتيكى آنها بر جا خواهد گذاشت.
در كشور ما علاوه بر عدم همكارى وزارتخانه ها با سازمانهاى وابسته به حفاظت از جنگل ها، كمبود جنگلبانهاى آموزش ديده احساس مى شود. از سوى ديگر در سالهاى اخير متأسفانه شاهد افزايش حمله قاچاقچيان به جنگلبانها و كشته شدن تعداد زيادى از آنها هستيم. چه كسى مسؤول جان جنگلبانهاى بى دفاع است؟
متأسفانه اين يك معضل است. براساس آمارهايى كه مديركل حفاظت جنگل ها منتشر كرد در طول ۲۰ سال اخير ما حدود ۴۵۰ تا ۵۰۰ نفر جنگلبان كشته، مجروح يا مصدوم داشتيم. دو سال پيش يك جنگلبان را در خطبه سراى تالش و سال گذشته نيز چهار جنگلبان ديگر را در كرمانشاه با تير و تبر كشتند و اين حكايت از آن دارد كه تجاوز به منابع طبيعى و جنگل ها اوج گرفته. در كنار آن، سازمان متولى كادرسازى در سطوح مختلف را نداشته و آمادگى لازم را ندارند. پيش از انقلاب اسلامى با همه افت و خيزهايى كه داشتيم به تعادل هايى در اين زمينه رسيده بوديم و در سطوح مختلف كادر، آموزش داديم، از پايه ديپلم تا دكتراى كادر آموزش داديم به ويژه اينكه تا سطح فوق ديپلم بخش اجراى سازمان جنگل ها را اداره مى كردند. بعد از انقلاب متأسفانه همه اينها را به كارخانه هاى مدرك سازى تبديل كرديم. ما الان با دو مشكل روبرو هستيم، نخست اينكه آن كادر آموزش ديده را نداريم و دوم اينكه توزيع مناسب داده ها و نهاده ها را نداريم. به طور مثال وقتى آتش سوزى در نقطه بالاى جنگل هاى گيلان رخ دهد به جنگلبان بايد گزارش برسد، بعد از گزارش جنگلبان، رئيس اداره منابع طبيعى در مركز او را در نوبت مى گذارد تا به او اتومبيل و وسايل خاموش كننده آتش بدهد و اين فرآيند دو تا سه روز طول مى كشد. نتيجه گيرى مشخصى است. از سوى ديگر جنگلبانها، قاچاقچى ها يا متجاوزان به جنگل را دستگير و آن را با پرونده تشكيل شده به مراجع قضايى تسليم مى كنند اما مراجع قضايى آنچنان كه بايد حمايت شايسته از جنگل و جنگلبان نمى كنند و فرد مجرم را با صدور حكمى كم تأثير در انجام كارهاى تجاوزكارانه به جنگل گستاخ تر مى كنند. اين فرايند موجب يأس و نااميدى جنگلبان مى شود.
مشكل اساسى تر اينجاست كه امكانات معمولاً در سطح مديريت ما متمركز است اما اگر چيزى مانده به سطوح اجراى اعم از سرجنگلبان و جنگلبان مى رسد و اين خود قدرت بهره ورى، كارورى و كارآمدى را تضعيف كرده و به حداقل مى رساند.
در سالهاى اخير آمارهاى متفاوتى از سوى مسؤولان ذيربط ارائه شده است. اين آمارها حكايت از جلوگيرى از تخريب جنگل و مرتع دارد اما واقعيت چيز ديگرى است؟
من كاملاً با نظر شما موافق هستم و خودم هم به شدت مدافع آن هستم. متأسفانه آمارهايى كه ارائه مى شود يكسان و دقيق نيست. اگر شما مصاحبه هاى مديران سازمان جنگلدارى از رئيس سازمان تا معاونت و كارشناسان اين سازمان را كنار هم بگذاريد آمارهاى متفاوتى را مى بينيد و اين خود از نوعى آشفتگى و بى برنامگى حكايت مى كند و بيانگر سوء مديريت و ضعف مديريت است. دنيا امروز حركت خود را حول دو محور قرار داده است؛ نخست پژوهش هاى علمى و دوم آمارهاى دقيق و درست كه در هر دو مورد ما با ضعف هايى مواجه هستيم. با اين وجود با اندك امكاناتى كه دولت محترم فراهم مى كند اما ارزيابى ها كمى نااميدكننده است. در ابعاد مختلف اعم از احيا، توسعه، جلوگيرى از فرسايش خاك، جلوگيرى از پيشرفت بيابان (بيابان زدايى) به ويژه حمايت و نگهدارى از جنگل ها هنوز مشكل داريم.
شما به حمايت اندك از سازمان جنگلدارى و سازمان وابسته به آن اشاره كرديد آيا تصور نمى كنيد حمايت فعلى دولت از اين سازمان با توجه به وظايف سنگين آنها كم است؟
بايد به بخش منابع طبيعى بهاى بيشترى در سرمايه گذارى هاى كلان كشورى بدهيم، ما بايد دنبال يك تشكيلات گسترده تر از سازمانهاى جنگلدارى و محيط زيست باشيم. ضرورت راه اندازى وزارتخانه اى در اين جهت بيش از هر زمان ديگرى احساس مى شود.
در حال حاضر با همه همكارى هايى كه ميان سازمان محيط زيست و جنگلدارى است اما كشمكش هايى نيز ميان اين دو سازمان وجود دارد.
به طور مثال سازمان حفاظت از محيط زيست معتقد است كه جنگل هاى تجارتى در حوزه درياى مادران نداريم اينها همه مناطق حفاظتى هستند، از طرف ديگر سازمان جنگلدارى معتقد است اينها هنوز توليد چوپ مى كنند ما مى توانيم نگاه تجارتى به اين جنگلها داشته باشيم. همين جا پايه يك نفاق ريخته مى شود و اختلاف سليقه پيش مى آيد. اميدواريم كه دولت محترم اينها را به همديگر پيوند بدهد تا حداقل همين حد كه جنگل داريم از آن نگهدارى كنيم.
منبع: روزنامه ایران